ذهن ناآرام انسان از ابتدای حیاتش بر زمین در جستجوی پاسخ به چیستی حضورش بوده است. انسان نخستین با قدمهای سست و اندیشه سرگردان از ورای تحیرش به جهان مینگریست و در راه شناخت خویش با عظمت طبیعت و حقارت خودش روبرو شد. خورشید، ماه، زمین و ... که مایه دوام حیاتش بودند در نظرش مقدس آمدند. پس مقهور این عظمت گشت و آن را برای عبادت برگزید. آنچه که از مناسک آیینی این عبادت برجای مانده اینک اثری هنری تلقی میشود. سرنوشت انسان با مفاهیم آیینی و مصداقهای عینی آن، یعنی هنر، ادامه یافت و طی قرون متمادی این نگرش آیینی جای خود را به ادیان مختلف داد و بیان آیینی اولیه به بیان دینی بدل گشت.
گرچه هنر را نمیتوان صرفاً وسیلهای بیان مقاصد و نیات آیین و مذهب دانست اما شکلگیری اولیه آن چنین بینشی بدان بخشید. هنر در روند رشد انسان و جوامع انسانی دست خوش تغییرات بسیاری شد. هر تمدنی متناسب با فرهنگ خویش، هنری خلق نمود. در جوامعی چون کشورهای غربی این رشد همراه با فراز و فرودهای بسیاری بود؛ حتی مفاهیمی چون هنر برای هنر در آن ظهور نمود که استقلال کاملی به هنر اعطا می نمود. اما هنر در جوامع شرقی از خدمت به دین دست نشُست. هنرمند مسلمان نیز مسیر خود را یافت و در این راه از بازنمایی فیگوراتیو بازداشته شد؛ چرا که هنر اسلامی به دنبال ارائه حقیقت است و نمایش قداست ساحت ملکوتی و بازنمایی نمادین و رمزآمیز عالم غیب. در هنر اسلامی، ناتورالیسم معنا ندارد و همیشه از شباهت کامل به طبیعت ظهور یافته یا عالم مادی احتراز میشود و از فنونی که منجر به ایجاد شباهت طبیعی و عالم مادی میشود، خودداری میگردد. زیبایی تجلی صفات الهی است نه امری نسبی ساخته و پرداخته ذهن هنرمند. در خلق اثر هنری هیچ فردیتی از هنرمند مسلمان یافت نمیشود؛ از این رو هنر اسلامی صاحب هزاران اثر هنری باشکوه با خالقانی گمنام است که قرنها بدون بازنمایی عینی موضوعات مذهبی مسیر خویش را طی نمودند.
در ایران به عنوان کشوری که نقش مهمی در تولد و رشد هنر اسلامی دارد با همین روند(هنری در هالهای از قداست و راز که هیچ بیان فیگوراتیوی ندارد)روبرو بوده. این امر قرنها بر فضای هنری ایران حاکم بود. تجربهی نوع دیگر از هنر دینی در ایران، نیاز به ایجاد بستری اجتماعی داشت؛ بستری که در آن حکام و افراد جامعه، اجازه بازنمایی عینی و شمایلنگاری در حیطه هنر مذهبی را به هنرمند بدهند. زمینههای ظهور چنین بستری در ایران دورهای صفویه شکل گرفت؛ دورانی که ایران پا به عرصه روابط بینالملل گذاشت و از ارتباط با کشورهای غربی با هنر شمایلنگاری آنها بیشتر آشنا گردید. اما تاثیر این آشنایی در دورهی قاجار نمایان گشت. دوران قاجار، یکی از پر تنشترین اعصار حیات اجتماعی ایران است که تحولات فراوانی در آن رخ داد. مهمترین این پدیدهها، تاثیر ارتباطات با جوامع غربی بر سیاست، اجتماع، فرهنگ و هنر است؛ همچنین حضور توده مردم در اجتماع و کمرنگ شدن نقش دربار در امر کشورداری ؛ درباری که همیشه بر بایدها و نبایدهای هنر نظارت داشت و هنری درباری را خلق مینمود که از بافت مردم جدا بود. گرایشهای جدید در هنر شکل گرفت از جمله نمایش موضوعات مذهبی و بازنمایی روایی وقایع مهمی چون حادثه کربلا، روز محشر و ... که در هنر ایران سابقه نداشت. در واقع هنر دینی به سمت هنر مذهبی کشیده شد و وارد قلمرو ممنوعه بازنمایی فیگوراتیو گشت. چگونگی دخول به هنر مذهبی که شمایلهای پیامبر و اولیاء را در ابعادی به وسعت دیوار ترسیم نمودهاند در هنر ایران جز دخول به بستر اجتماعی متفاوت امکان پذیر نمینمود. ایرانی که قرنها با اتکا به مفاهیم هنر دینی از ترسیمات فیگوراتیو پرهیز مینمود؛ تحت تاثیر جریانات فکری و سیاسی دوران قاجار، ارزشها و نگرشهای خویش را تغییر داد.
بازتاب مذهب در هنرهای عامیانه نیمه دوم حکومت قاجار