تغییرات در الگوی خانواده
خانواده در طول تاریخ، تحت تاثیر تحولات گوناگون اقتصادی و اجتماعی، دگرگون شده است. ابتدایی ترین تحول عمده در ساختار خانواده مربوط به فرایند گذار از ساختار اقتصادی مبتنی بر گرداوری و شکار به اقتصاد کشاورزی است که به تعبیر مارکس و پیروان وی، زمینه ساز الگوی غالب خانواده بود که با ویژگی های عصر ماقبل صنعتی تناسب داشت. از ویژگی های خانواده در این دوران می توان به زندگی چند نسل در کنار هم، برجسته بودن نقش خانواده به عنوان یک واحد اقتصادی، نداشتن پویایی و تحرک جغرافیایی، وابستگی به خاک و زمین، داشتن فرزند زیاد به عنوان نیروی کار، و نگهداری از سالخوردگان اشاره کرد. اما با ظهور انقلاب صنعتی، نهاد خانواده دچار تغییراتی شد. با افزایش مهاجرت به شهرها، رشته ی خانواده ی گسترده از هم گسیخت و خانواده ی هسته ای الگوی عام نهاد خانواده شد که در آن، بسیاری از کارکردهای خانواده به نهادی جدید مانند مهدکودک ها، مدارس، خانه های سالمندان، رسانه های جمعی و نهادهای تامین و رفاه اجتماعی واگذار شده است. در خانواده ی هسته ای، با انتقال فضای تولید اقتصادی از خانه و مزرعه به کارخانه های صنعتی و بنگاه های اقتصادی و تجاری، نقش اقتصادی خانواده در زندگی اجتماعی کمرنگ شده است. کاهش تعداد فرزندان، زندگی یک پدر و مادر و فرزندان در زیر یک سقف و حضور زنان در فضاهای اجتماعی خارج از خانواده از دیگر ویژگی های خانواده ی هسته ای در عصر مدرن محسوب می شود.
نقش های محول بر مبنای ازدواج سنتی، که برای نان آوری و حضور در فضای خارج از خانه و برای زن نقش های خانگی بود، دستخوش تغییر شده است. مرزهای تقسیم کار سنتی بر جنسیت، با افزایش سطح آموزش زنان و حضور آنان در جایگاه های شغلی که در گذشته در انحصار مردان بود، و در مقابل با افزایش مشارکت مردان در امور خانگی نظیر نگهداری از کودکان، به تدریج متزلزل می شود.حضور گسترده ی زنان شاغل در زندگی اجتماعی، تغییر و تنوع شکل های ازدواج، تنزل جایگاه ازدواج در شکل سنتی آن، جایگزینی نقش های اکتسابی به جای نقش های محول برای زنان در فضای فرهنگی، و کاهش تاثیر ازدواج در فرآیند هویت یابی فرد از جمله پیامدهای تغییر نقش در عصر جهانی شدن است.
رسانه های فراملی که از دیدگاه بسیاری از اندیشمندان، کارگزاران اصلی فرایند جهانی شدن به شمار می آید، عامل اصلی ارائه ی فرهنگ جهانی و نسبیت گرایی فرهنگی محسوب می شود. فرهنگی که در ان ماده گرایی، مصرف گرایی، گسترش نمادهای مصرفی سرگرم کننده و عوام پسند و خشونت افراطی عرضه می شودکه به اعتقاد بعضی نظریه پردازان، ارزش ها، ثبات و همبستگی ارکان خانواده در شکل سنتی آن و مقوله ی ازدواج رسمی را در معرض تهدید جدی قرار داده است.
با تنوع یافتن عوامل جامعه پذیری و به وجود آمدن نوعی آزادی در شکل دادن به هویت، در کنار فقدان مدیریت لازم در فرآیند شکل گیری هویت، جانشینی برای ارزش های خانوادگی تضعیف شده ارائه نشده است. در این میان، عوامل جبری خارج از اختیار افراد مانند رسانه ها در فرآیند تکوین هویت نقشی حیاتی ایفا می کنند و نوعی بی اختیاری جانشین سنت می شود. در نهایت می توان گفت که جهانی شدن، در عین حال که فرصت هایی را برای از بین بردن پدرسالاری و افزایش حقوق زنان ایجاد کرده است، چالش هایی را نیز در زمینه ی هویت و ساختار روابط خانوادگی پیش روی جوامع قرار داده است.
تغییرات در الگوی خانواده ایرانی
خانواده در دوران حاضر، دستخوش تغییرات وسیعی شده است که نه تنها نسبت به قرن های گذشته، بلکه نسبت به دهه های گذشته تفاوت یافته و بر سطح سرمایه در جامعه ی ایرانی تاثیر گذارده است. صنعتی شدن وشهری شدن دو فرآیندی هستند که تغییرات جدیدی را در زندگی فردی و اجتماعی به وجود آورده اند. برخی از این تغییرات دارای آثار مثبت و برخی واجد تاثیر منفی بر سطح سرمایه خانواده بوده اند. عمده ترین این تغییرات عبارتند از:
تغییرات در ساختار اشتغال، تغییرات جمعیت شناختی و سن جمعیت، گسترش امید به زندگی و افزایش افراد مسن، پایان خانواده های بزرگ و چند نسلی به دلیل شرایط زندگی در حوزه های شهری، کاهش پیوندهای درون نسلی، جدایی محل کار از محل زندگی، افزایش تحصیلات و اشتغال زنان، تغییرات در روابط میان همسایگان، تضعیف فراوانی و صمیمیت روابط میان اعضای خانواده، افزایش تعداد خانواده های هسته ای، کاهش همبستگی خانواده های چندنسلی، رشد جدایی فیزیکی میان افراد مسن و کودکان و کاهش تعداد وظایفی که توسط خانواده ها و خویشاوندان اجرا می شده است.
در دهه های اخیر، با تغییر ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعه ی ایران در نتیجه ی بهبود شاخص هایی همچون صنعتی شدن، افزایش میزان شهرنشینی، افزایش میزان تحرک اجتماعی و مهاجرت، جوانی جمعیت، توسعه ی شبکه ی حمل و نقل عمومی، توسعه ی وسایل ارتباط جمعی و استفاده از تکنولوژی های نوین ارتباطی و توسعه ی نهادهای اجتماعی جدید مانند آموزش و پرورش و دانشگاه، زمینه ی مساعدی برای بروز تغییراتی در ارزش ها و نگرش های اعضای خانواده ی ایرانی به وجود آورده است. به طوری که ارزش های والدین به دلیل تجربه ی شرایط اجتماعی و اقتصادی ویژه در دوران جنگ و قبل از آن، با ارزش های جوانانی که آن شرایط را تجربه نکرده اند و در شرایط اقتصادی و اجتماعی مساعد و بهتری پرورش یافته اند، تفاوت هایی دارند. به گونه ای که روابط والدین و فرزندان تحت تاثیر شرایط اجتماعی و فرهنگی جدید قرار گرفته و دگرگونی هایی در آن به وجود آمده است.
تغییرات الگوی تحصیل و اشتغال زنان
تغییرات انگیزه اشتغال زنان
انگیزه ی شاغل شدن و کار کردن در بیرون از منزل برای نیازهای مالی توسط زن به انگیزه های دیگری برای اشتغال مانند کسب وجهه ی اجتماعی، کسب استقلال مادی و در اجتماع و کمک خرج خانواده بودن تغییر کرده است.
تغییرات ساختار قدرت در نهاد خانواده
پیدایی قدرت در خانواده و عمودی شدن هرم آن، مسائل و تنگناها ی بسیاری فراهم آوردکه برخی از آنان چنین اند:
فقدان اندیشه: زمانی که کودک یا نوجوان، مجبور به تعبد و پذیرش بی چون و چرای دستورات است، ناچار از تفکر بازمی ماند. چون از او خواسته می شود صرفا بپذیرد و عمل کند.
فقدان اعتقاد: آن کس که نمی تواند و نباید بیندیشد، هیچ اعتقادی نیز به اندیشه، یا تصمیم نخواهد داشت. در نتیجه دچار همنوایی خواهد شد. یعنی هر لحظه به رنگی در می آید، و با هر باد به یک سو سرگردان حرکت می کند.
تضاد بین نسلی: جامعه پذیری از طریق دستور و امر موجب پیدایی تخالف، تضاد و در نهایت شکاف نسلی است. هنجارهای اجتماعی بر پایه های تجرید و مطق به وجود می آیند. اگر قرار شود به زور و صرفا با تحکم اعمال شود، موجبات تحیر، کین و فاصله نسل ها را به وجود می آورد. به عنوان مثال سلام دادن به بزرگترها به عنوان یک هنجار اجتماعی مورد توجه است، هنجار خود بر پایه و اساس درستی تعبیه شده است. از طریق ادای سلام دوست یابی صورت می گیرد، با سلام ارتباط اجتماعی صورت می گیرد، و انسان از تنهایی بیرون می آید. سلام و ادای درست آن به معنی پذیرش تجربه بزرگسالی و احترام بدان است. لیک همین هنجار درست، چنانچه به زور تحمیل شود، کودک از اساس نظری و توجیه منطقی و درست آن غافل می شود. لذا از امر فاصله می گیرد و او را در دادگاه کوچک خود محاکمه و محکوم می کند.
ناتوانی شخصیت: فرزندی که از یک خانواده با هرم عمودی قدرت بر میخیزد، شخصیتی ناسالم دارد. یکی از ابعاد عدم سلامت چنین شخصیتی، قدرت نگری است. او یاد می گیرد در برابر قدرت تسلیم شود، هرچند که هیچ منطقی در اندیشه صاحب قدرت نباشد. بنابراین، منطق و درستی اندیشه مطمح نظر او نیست، تنها قدرت توجیه کننده درستی یا نادرستی هر اندیشه یا عمل است.
برای دانلود کل تحقیق از لینک زیر استفاده کنید:
دانلود تحقیق آماده با عنوان آسیب شناسی خانواده - 17 صفحه وورد