شخصیتِ اجتماعی و فرهنگیِ فرزندان توسط : خانواده، مدرسه، رسانه ها و محیط های اجتماعی دیگر ساخته می شود.
- مقدمه و طرح مساله:
انسانها در بَدو تولد مانند کاغذ سفیدی هستند که هنوز چیزی بر روی آن نوشته نشده است. (راموز, ۱۹۷۶ : ۱۱۹) هر آنچه که ما بر روی آنها بنویسیم, در آینده همان را خواهیم خواند. به عبارت دیگر، شخصیتِ اجتماعی و فرهنگیِ فرزندان توسط : خانواده، مدرسه، رسانه ها و محیط های اجتماعی دیگر ساخته می شود. یعنی, قاعدتا شکل، فرم و محتویِ هر کدام از این منابع, نسبتا مشابه شکل, فرم و محتویِ شخصیتِ روانی، اجتماعی و هویت فرهنگی جوانان خواهد بود.
این منابع بطور یکسان عمل نکرده و تاثیر یکسانی بر روی افراد جامعه ندارند. در بعضی از افراد، خانواده و در افراد دیگر، مدرسه و در تعدادی دیگر, ممکن است رسانه ها بیشترین تاثیر را داشته باشند. اما، همانطوری که تحقیقات نشان می دهند، بیشترین تاثیر در روند جامعه پذیری و فرهنگ پذیری انسان، در نتیجه, شخصیت روانی و فرهنگی او تا قبل از ۶ سال پایه ریزی می شود و این زمان را انسان بیشتر در خانواده می گذراند. (دادسون, ۱۹۷۲)
در مواقعی که خانواده بتواند با روابط آموزشی صحیح، فرزند را به سمت خود جذب کند، تاثیر نیروهای دیگر حتی در صورتی که مخالف با فرهنگ رایج خانواده باشند, به حداقل خواهد رسید، و در صورت موافقت نیز تشدید خواهد شد. در صورتیکه خانواده با روابط نا صحیح خود نقش دافعه را نسبت به فرزند داشته باشد، طبیعتا, منابعِ دیگر که رابطه ای بهتر و آموزشی تر از خانواده ایجاد کنند، می توانند بر روی چگونگی شخصیتِ روانی، اجتماعی و فرهنگی فرزندان اثر بسزایی داشته باشند. از منظری دیگر، در صورتیکه رابطة خانواده، رابطه ای بر اساس دمکراسی و آزادی باشد، اولا, فرزند بیشتر به سمت خانواده تمایل نشان خواهد داد، ثانیا, جنبة اجتماعی شدن او بیشتر تقویت شده و وی نقش فعالتری را در جامعه ایفا می کند. در غیر اینصورت غالبا دیده شده که فرد منزوی بوده و با محیط اطراف خود منفعلانه بر خورد خواهد کرد.
وجود شخصیت سالم روانی و فرهنگی فرزندان در گروِ یک نکتة اساسی است که در اکثر خانواده های مورد مطالعة این پژوهش کیفی (لاپلانتین, ۲۰۰۰) که در سلامت روان بسر میبرند، مشترک به نظر می رسید، و این نکته, مسئلة حضور والدین در جمع خانواده بود. به عبارت دیگر، مدت زمانی است که والدین در خانه می باشند, و یا شکل فضایی که در خانه حاکم است. البته، وجود زمان و یا فضا به تنهایی کافی نبوده، بلکه در این مدت زمانِ حضورِ فیزیکی، داشتن رابطة آموزشی (هس و ویاند, ۱۹۹۴) و مسئلة وجود ارتباطات کلامی, (بودیشون, ۱۹۸۲) یعنی گفتگو در بین اعضاء خانواده لازم و مطرح است.
رابطة والدین با فرزندان یا شیوه های فرزند پروری, در گذر از اعمالی است که اهداف گوناگونی را در بر دارد. تربیت اخلاقی و روانی، شناسائی, رشد و پیشرفت استعدادهای فرزندان، آموزش مهارت ها، آشنا کردن با قوانین و هنجارهای جامعه از دید والدین، از جملة این اهداف می باشند. ’پارسنز نیز دو کارکرد اساسی یعنی اجتماعی کردن و شکوفایی شخصیت فرزند را برای خانواده در نظر می گیرد.‘ (اعزازی، ۱۳۷۶: ۱۶)
این گونه اهداف والدین که شامل تمام فعالیت ها و اعمالی می شود که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم ارتباط آنها را با فرزندان در رفتارهای روزمره نشان می دهد، هستة اصلی این پژوهش بوده، که تحت عنوان فرزند پروری یا رابطة آموزشی مطرح می باشد. این فعالیت ها برطبق نظریة عمل بوردیو جامعه شناس معاصر فرانسوی (بوردیو, ۱۹۸۹) توسط نیروهائی هدایت و یا کنترل می شوند، که این نیروها به صورت یکسان و به یک اندازه نزد انسانها از جمله والدین وجود ندارد. این نیروها در ارتباط با وضعیت اقتصادی اجتماعی و فرهنگی خانواده می باشند. همچنین تصوراتی که والدین از فرزندان خود دارند, تاثیر بر روی چگونگی نوع روابط یعنی شیوه های فرزند پروری نیز دارند. (منادی، ۱۳۷۸) تصورات نیز تحت تاثیر طبقة اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فرد (یا سرمایه های فرهنگی) می باشند. تصورات و فرهنگ فرد، یعنی عادت واره (بوردیو، ۱۳۸۰) هر دو عامل به صورت مستقیم و غیر مستقیم اعمال فرد را هدایت و کنترل می کنند. در این پژوهش، فرهنگ و تصورات والدین و نقش فرزند، هدایت کنندة رفتارهای آنها از جمله نوع رابطه با فرزندانشان می باشند.
رابطة والدین اعم از آموزشی یا غیر آموزشی با فرزندان، رابطه ای یکسان و بر طبق یک الگو و مدل خاصی نیست. بر اساس تحقیقی در فرانسه، این مدلها در ارتباط با طبقة اجتماعی خانواده ها می باشند. (ژیفو لوواسور, ۱۹۹۵) به گفتة کاستلان ’یک مدل فرزند پروری در همة خانواده ها وجود ندارد. بلکه به تعداد خانواده ها, تعداد روش های فرزند پروری وجود دارد.‘ (کاستلان, ۱۹۸۶ : ۷)
یکی از نکاتی که در شیوه های فرزند پروری نقش مهمی دارند، مسئلة زمانِ حضور اعضاء خانواده در کنار یکدیگر و نوع فعالیت آنها یعنی فضاهای حاکم بر خانواده است. در این زمینه نیز تفاوت هائی بین خانواده ها وجود دارد. به این معنی که خانواده ها زمان های یکسانی را از نظر کار، تفریح، باهم بودن و چگونگی گذراندن ایام ندارند. عوامل تغییرات زمان و فعالیت ها، اولا، تصورات آنها از مسائل مختلف از جمله زندگی, ثانیا طبقة اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آنها می باشد.
هانری لوفور بنیانگذار نظریة زمان (لوفور, ۱۹۶۲ و ۱۹۸۹) بوده که به تفصیل این نظریه را معرفی کرده ایم. (منادی، ۱۳۷۹) به طور اختصار لوفور معتقد است، یکی از تفاوت های بین انسان و حیوان وجود زمان در نزد انسانها می باشد. بدین معنی که برای مثال حیوان هر زمانی گرسنه شود به دنبال شکار رفته، در حالیکه انسان برای غذای خود از قبل برنامه ریزی می کند و نه تنها مواد غذائی خود را تهیه کرده، بلکه تحولات و تغییراتی بر روی این مواد خام نیز انجام می دهد. و حتی ۲۴ ساعت خود را به چند زمان اصلی و فرعی از جمله: صبحانه، نهار و شام و برنامه های میانی آنها که بر اساس فرهنگهای مختلف متفاوت است تقسیم می کند. انسانها دارای زمانهای دیگری مثل زمان : کار، استراحت، تفریح، بازی، شادی، عشق ورزیدن, فعالیت های هنری و ورزشی نیز می باشند. در اصل می توان گفت تفاوت بین انسانها در انواع، اندازه و محتوای اینگونه زمانها هم می باشد. (لوفور, ۱۹۸۹)
در بین زمانهای یاد شده، انسان دارای زمان آموزشی نیز می باشد. (هس, ۱۹۹۴) که اولا، اندازه و محتوایِ آن در نزد همة خانواده ها یکسان نیست. ثانیا, آموزشی بودن رابطة والدین با فرزندان در درون این زمان آموزشی حائز اهمیت است. عوامل آموزشی بودن رابطة والدین با فرزندان در گِرو عناصری چون : زمان آموزشی، اعتماد متقابل، تحمیل نکردن، تعهد و قبول مسئولیت یعنی معنی سازی مشابه، برقراری ارتباط کلامی، همکاری و درک یکدیگر و تخصص یا تبحر یا شناخت می باشد. (منادی، ۱۳۷۷) در چنین شرایطی است که والدین می توانند در جامعه پذیری فرزندان و در انتقال فرهنگ و ارزش های مورد قبول خود و شخصیتِ مورد نظر خودشان موفق تر باشند.
شامل 13 صفحه فایل WORD قابل ویرایش
دانلود مقاله تاثیر شیوه های فرزند پروریِ والدین بر شخصیتِ اجتماعی و فرهنگی جوانان