ناهار که می خوریم هنوز خجسته خوشحال است که من هوایی نشده ام. می توانم در کارها کمکش کنم. راه می رود و حرف می زند. حرفهای همیشگی. چیزهایی را که به لیلا یا سیما می گوید باز تکرار می کند. وقتی شروع می کند، میدانم می خواهد بگوید خریدم را می کند. تو پخت و پز کمکم می دهد.
دانلود کتاب رمان خواب صبوحی و تبعیدی ها