لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:90
مشاهده و تجربه این معنا را ثابت کرده که مرد و زن دو فرد، از یک نوع و از یک جوهرند، جوهرى که نامش انسان است، چون تمامى آثارى که از انسانیت در صنف مرد مشاهده شده، در صنف زن نیز مشاهده شده است، (اگر در مرد فضائلى از قبیل سخاوت، شجاعت، علم خویشتن دارى و امثال آن دیده شده در صنف زن نیز دیده شده است)آنهم بدون هیچ تفاوت، بطور مسلم ظهور آثار نوع، دلیل بر تحقق خود نوع است، پس صنف زن نیز انسان است، بله این دو صنف در بعضى از آثار مشترکه(نه آثار مختصه از قبیل حامله شدن و امثال آن)از نظر شدت و ضعف اختلاف دارند ولى صرف شدت و ضعف در بعضى از صفات انسانیت، باعث آن نمىشود که بگوئیم نوعیت در صنف ضعیف باطل شده و او دیگر انسان نیست.و با این بیان روشن مىشود که رسیدن به هر درجه از کمال که براى یک صنف میسر و مقدور استبراى صنف دیگر نیز میسور و ممکن است و یکى از مصادیق آن استکمالهاى معنوى، کمالاتى است که از راه ایمان به خدا و اطاعت و تقرب به درگاه او حاصل مىشود، با این بیان کاملا روشن مىشود که در افاده این بحث، بهترین کلام و جامعترین و در عین حال کوتاهترین کلام همین عبارت: "انى لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثى بعضکم من بعض"است و اگر خواننده محترم این کلام را با کلامى که در تورات در این باره وارد شده مقایسه کند برایش روشن مىگردد که قرآن کریم در چه سطحى است و تورات در چه افقى!.
در سفر جامعه تورات آمده: من و دلم بسیار گشتیم(من با کمال توجه بسیار گشتم) تا بدانم از نظر حکمت و عقل جرثومه شر یعنى جهالت و حماقت و جنون چیست، و کجا است؟
دیدم از مرگ بدتر و تلختر زن است که خودش دام و قلبش طناب دام است و دستهایش قید و زنجیر است تا آنجا که مىگوید من در میان هزار نفر مرد یک انسان پیدا مىکنم، اما میان هزار نفر زن یک انسان پیدا نمىکنم.
بیشتر امتهاى قدیم نیز معتقد بودند که عبادت و عمل صالح زن در درگاه خداى تعالى پذیرفته نیست، در یونان قدیم زن را پلید و دستپرورده شیطان مىدانستند، و رومیان و بعضى از یونانیان معتقد بودند که زن داراى نفس مجرد انسانى نیست و مرد داراى آن هست و حتى در سال 586 میلادى در فرانسه کنگرهاى تشکیل شد تا در مورد زن و اینکه آیا زن انسان استیا خیر بحث کنند!، بعد از بگومگوها و جر و بحثهاى بسیار، به این نتیجه رسیدند که بله زن نیز انسان است اما نه چون مرد انسانى مستقل، بلکه انسانى است مخصوص خدمت کردن بر مردان، و نیز در انگلستان تا حدود صد سال قبل زن جزء مجتمع انسانى شمرده نمىشد، و خواننده عزیز اگر در این باب به کتابهائى که در باره آراء و عقاید و آداب ملتها نوشته شده مراجعه کند به عقایدى عجیب بر مىخورد.
بررسى نظریات تحقیرآمیز درباره زن و دیدگاه اسلام در این رابطه
کتاب: مجموعه آثار جلد 19 صفحه 131
نویسنده: استاد شهید مرتضى مطهرى
اگر بخواهیم ببینیم نظر قرآن درباره خلقت زن و مرد چیست،لازم استبه مساله سرشت زن و مرد-که در سایر کتب مذهبى نیز مطرح است-توجه کنیم.قرآن نیز در این موضوع سکوت نکرده است.باید ببینیم قرآن زن و مرد را یک سرشتى مىداند یا دو سرشتى;یعنى آیا زن و مرد داراى یک طینت و سرشت مىباشند و یا داراى دو طینت و سرشت؟قرآن با کمال صراحت در آیات متعددى مىفرماید که زنان را از جنس مردان و از سرشتى نظیر سرشت مردان آفریدهایم.قرآن درباره آدم اول مىگوید:«همه شما را از یک پدر آفریدیم و جفت آن پدر را از جنس خود او قرار دادیم»(سوره نساء آیه 1).درباره همه آدمیان مىگوید:«خداوند از جنس خود شما براى شما همسر آفرید»(سوره نساء و سوره نحل و سوره روم).
در قرآن از آنچه در بعضى از کتب مذهبى هست که زن از مایهاى پستتر از مایه مرد آفریده شده و یا اینکه به زن جنبه طفیلى و چپى دادهاند و گرفتهاند که همسر آدم اول از عضوى از اعضاى طرف چپ او آفریده شده،اثر و خبرى نیست.علیهذا در اسلام نظریه تحقیر آمیزى نسبتبه زن از لحاظ سرشت و طینت وجود ندارد.
یکى دیگر از نظریات تحقیر آمیزى که در گذشته وجود داشته است و در ادبیات جهان آثار نامطلوبى بجا گذاشته است این است که زن عنصر گناه است،از وجود زن شر و وسوسه برمىخیزد،زن شیطان کوچک است.مىگویند در هر گناه و جنایتى که مردان مرتکب شدهاند زنى در آن دخالت داشته است.مىگویند مرد در ذات خود از گناه مبراست و این زن است که مرد را به گناه مىکشاند.مىگویند شیطان مستقیما در وجود مرد راه نمىیابد و فقط از طریق زن است که مردان را مىفریبد;شیطان زن را وسوسه مىکند و زن مرد را.مىگویند آدم اول که فریب شیطان را خورد و از بهشتسعادت بیرون رانده شد، از طریق زن بود;شیطان حوا را فریفت و حوا آدم را.
قرآن داستان بهشت آدم را مطرح کرده ولى هرگز نگفته که شیطان یا مار حوا را فریفت و حوا آدم را.قرآن نه حوا را به عنوان مسؤول اصلى معرفى مىکند و نه او را از حساب خارج مىکند.قرآن مىگوید:به آدم گفتیم خودت و همسرت در بهشتسکنى گزینید و از میوههاى آن بخورید.قرآن آنجا که پاى وسوسه شیطان را به میان مىکشد ضمیرها را به شکل«تثنیه»مىآورد،مىگوید فوسوس لهما الشیطان (1) شیطان آندو را وسوسه کرد فدلیهما بغرور (2) شیطان آندو را به فریب راهنمایى کرد و قاسمهما انى لکما لمن الناصحین (3) یعنى شیطان در برابر هر دو سوگند یاد کرد که جز خیر آنها را نمىخواهد.
به این ترتیب قرآن با یک فکر رایج آن عصر و زمان که هنوز هم در گوشه و کنار جهان بقایایى دارد،سختبه مبارزه پرداخت و جنس زن را از این اتهام که عنصر وسوسه و گناه و شیطان کوچک است مبرا کرد.
یکى دیگر از نظریات تحقیرآمیزى که نسبتبه زن وجود داشته است در ناحیه استعدادهاى روحانى و معنوى زن است;مىگفتند زن به بهشت نمىرود،زن مقامات معنوى و الهى را نمىتواند طى کند،زن نمىتواند به مقام قرب الهى آن طور که مردان مىرسند برسد.قرآن در آیات فراوانى تصریح کرده است که پاداش اخروى و قرب الهى به جنسیت مربوط نیست،به ایمان و عمل مربوط است،خواه از طرف زن باشد و یا از طرف مرد. قرآن در کنار هر مرد بزرگ و قدیسى از یک زن بزرگ و قدیسه یاد مىکند.از همسران آدم و ابراهیم و از مادران موسى و عیسى در نهایت تجلیل یاد کرده است.اگر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانى ناشایسته براى شوهرانشان ذکر مىکند،از زن فرعون نیز به عنوان زن بزرگى که گرفتار مرد پلیدى بوده است غفلت نکرده است.گویى قرآن خواسته است در داستانهاى خود توازن را حفظ کند و قهرمانان داستانها را منحصر به مردان ننماید.
قرآن درباره مادر موسى مىگوید:ما به مادر موسى وحى فرستادیم که کودک را شیر بده و هنگامى که بر جان او بیمناک شدى او را به دریا بیفکن و نگران نباش که ما او را به سوى تو باز پس خواهیم گردانید.
قرآن درباره مریم،مادر عیسى،مىگوید:کار او به آنجا کشیده شده بود که در محراب عبادت همواره ملائکه با او سخن مىگفتند و گفت و شنود مىکردند،از غیب براى او روزى مىرسید،کارش از لحاظ مقامات معنوى آنقدر بالا گرفته بود که پیغمبر زمانش را در حیرت فرو برده،او را پشتسر گذاشته بود،زکریا در مقابل مریم مات و مبهوت مانده بود.
در تاریخ خود اسلام زنان قدیسه و عالیقدر فراوانند.کمتر مردى استبه پایه خدیجه برسد،و هیچ مردى جز پیغمبر و على به پایه حضرت زهرا نمىرسد.حضرت زهرا بر فرزندان خود که امامند و بر پیغمبران غیر از خاتم الانبیاء برترى دارد.اسلام در سیر من الخلق الى الحق یعنى در حرکت و مسافرت به سوى خدا هیچ تفاوتى میان زن و مرد قائل نیست.تفاوتى که اسلام قائل است در سیر من الحق الى الخلق است،در بازگشت از حق به سوى مردم و تحمل مسؤولیت پیغامبرى است که مرد را براى این کار مناسبتر دانسته است.
یکى دیگر از نظریات تحقیرآمیزى که نسبتبه زن وجود داشته است،مربوط استبه ریاضت جنسى و تقدس تجرد و عزوبت.چنانکه مىدانیم در برخى آیینها رابطه جنسى ذاتا پلید است.به عقیده پیروان آن آیینها تنها کسانى به مقامات معنوى نایل مىگردند که همه عمر مجرد زیست کرده باشند.یکى از پیشوایان معروف مذهبى جهان مىگوید:«با تیشه بکارت درخت ازدواج را از بن برکنید».همان پیشوایان ازدواج را فقط از جنبه دفع افسد به فاسد اجازه مىدهند;یعنى مدعى هستند که چون غالب افراد قادر نیستند با تجرد صبر کنند و اختیار از کفشان ربوده مىشود و گرفتار فحشا مىشوند و با زنان متعددى تماس پیدا مىکنند،پس بهتر است ازدواج کنند تا با بیش از یک زن در تماس نباشند.ریشه افکار ریاضت طلبى و طرفدارى از تجرد و عزوبت،بدبینى به جنس زن است;محبت زن را جزء مفاسد بزرگ اخلاقى به حساب مىآورند.
اسلام با این خرافه سخت نبرد کرد;ازدواج را مقدس و تجرد را پلید شمرد.اسلام دوست داشتن زن را جزء اخلاق انبیا معرفى کرد و گفت:«من اخلاق الانبیاء حب النساء».پیغمبر اکرم مىفرمود:من به سه چیز علاقه دارم:بوى خوش،زن،نماز.
برتراند راسل مىگوید:در همه آیینها نوعى بدبینى به علاقه جنسى یافت مىشود مگر در اسلام;اسلام از نظر مصالح اجتماعى حدود و مقرراتى براى این علاقه وضع کرده اما هرگز آن را پلید نشمرده است.
یکى دیگر از نظریات تحقیر آمیزى که درباره زن وجود داشته این است که مىگفتهاند زن مقدمه وجود مرد است و براى مرد آفریده شده است.
اسلام هرگز چنین سخنى ندارد.اسلام اصل علت غایى را در کمال صراحتبیان مىکند. اسلام با صراحت کامل مىگوید زمین و آسمان،ابر و باد،گیاه و حیوان،همه براى انسان آفریده شدهاند اما هرگز نمىگوید زن براى مرد آفریده شده است.اسلام مىگوید هر یک از زن و مرد براى یکدیگر آفریده شدهاند:
تحقیق در مورد زن در اسلام