رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله فرهنگ تشبیهی در غزلیات سنایی

اختصاصی از رزفایل دانلود مقاله فرهنگ تشبیهی در غزلیات سنایی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


چکیده:
پایان نامه فرهنگ تشبیهی در غزلیات سنایی که بر اساس دیوان سنایی چاپ چهارم به تصحیح مدرس رضوی تدوین شده است، از یک مقدمه و سه فصل تشکیل می شود. در بخش مقدمه درباره زندگی و آثار و اندیشه های سنایی با استفاده از اینترنت اشاره شده است. فصل اول درباره مفهوم تشبیه و تعریف انواع آن آورده شده. فصل دوم با ارائه تمامی تشبیهات غزلیات سنایی با توجه به ذکر یا عدم ذکر وجه شبه و ادات تشبیه (تشبیه بلیغ، مجمل مرسل، مفصل مرسل و ...) و انواع تشبیه را از نظر تعدد و طرفین (تشبیه تسویه، تشبیه جمع و...) و انواع تشبیه از نظر مرکب بودن و حسی بودن و عقلی بودن بررسی می‌کند و در همین فصل نتیجه گیری و نمودار ارائه می شود. در فصل سوم فرهنگ الفبایی مشبه و مشبه به های غزلیات سنایی مطرح می‌شود که در مقابل هر کدام نشانی آن ها در دیوان سنائی ذکر شده است.

 

کلید واژه‌‌ها: تشبیه- دیوان سنایی (غزلیات)- شعر کلاسیک

حکیم سنایی:
تولد ۴۷۳ هجری
غزنه
مرگ ۵۴۵ هجری
غزنه
مدفن غزنه
نام دیگر ابوالمجد مجدود‌ بن آدم سنایی غزنوی
زمینه فعالیت شاعر
ملیت ایرانی
دوره قرن پنجم و ششم هجری
آثار حدیقة‌الحقیقه
سیرالعباد الی المعاد

 

ابوالمجد مجدود‌ بن آدم سنایی غزنوی، یا حکیم سنایی از بزرگ‌ترین شاعران قصیده‌گو و مثنوی‌سرای زبان فارسی‌ست، که در سدهٔ ششم هجری‌ می‌زیسته است.

 

فهرست مندرجات
۱ زندگی
۲ مضامین عرفانی
۳ سنائی و مولانا
۴ آثار سنایی

 


زندگی:
حکیم سنائی در سال (۴۷۳ هجری قمری) در شهر غزنه (واقع در افغانستان امروزی) دیده به‌جهان گشود، و در سال (۵۴۵ هجری قمری) در همان شهر چشم از جهان فروبست. نام او را عوفی مجدالدین آدم السنایی و حاجی خلیفه آدم نیز نوشته اند. محمد بن علی الرقا از معاصران او در دیباچه حدیقة‌الحقیقه نام او را "ابوالمجدودبن آدم السنائی" نوشته است. این حاکی از آن است که نام های دیگری که بر روی او نهاده اند غلط می‌باشد. دردیوان سنایی ابیاتی به چشم می‌خورد که در آن سنایی خود را "حسن" خوانده است. در این بیت سنایی می‌گوید:
حسن اندر حسن اندر حسنم
تو حسن خلق و حسن بنده حسن

 

بخاطر این بیت بعضی از محققان می‌گویند که نام او در اصل حسن بوده و وی بعد ها نام "مجدود" را برای خود انتخاب کرده است. در ابتدا سنایی طبق عادت آن زمان به دربار سلاطین روی آورد و به دستگاه غزنویان راه پیدا نمود. او در ابتدا به مداحی پرداخت تا اینکه یکباره شیدا شد و دست از جهان و جهانیان شست. سنایی جند سالی از دوران جوانی را در شهرهای بلخ و سرخس و هرات و نیشابور گذراند. می‌گویند در زمانی که در بلخ بود به کعبه رفت. بعد از اینکه از مکه بازگشت مدتی در بلخ ماند. در سال ۵۱۸ ه.ق به غزنین برگشت. یادگار پر ارزش سفرهایش مقداری از قصاید وی می‌باشد. بعد از بازگشت به غزنین می‌گویند که خانه‌ای نداشت و یکی از بزرگان غزنین بنام خواجه عمید احمدبن مسعود به او خانه‌ای بخشید و سنایی تا پایان عمر در غزنین در عزلت به سر برد. و در این ایام مثنوی حدیقة‌الحقیقه را نوشت.
نصایح و اندرز‌های حکیم سنایی دلاویز و پر‌تنوّع، شعرش روان و پر‌شور و خوش بیان، و خود او، در زمرهٔ پایه‌گذاران نخستین ادبیات منظوم عرفانی در زبان فارسی به‌شمار‌آمده است (صفحهٔ ۴۲، حافظ‌نامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ.)
او در مثنوی، غزل و قصیده توانائی خود را بوضوح نشان داده است.
سنائی دیوان مسعود سعد سلمان را، هنگامی که مسعود در اسارت بود، برای او تدوین کرد و با اهتمام سنایی، دیوان مسعود سعد همان زمان ثبت و پراکنده شد و این نیز از بزرگواری سنایی حکایت می‌کند.

 


مضامین عرفانی
بسیاری از مفاهیم و مضامین بلند اخلاقی و عرفانی، برای نخستین بار، با سحر و سادگی سخن دل‌نشین، زلال، و از جان برخاستهٔ حکیم سنایی به ادبیات کهن فارسی وارد شد.

 

این سـخن تحــفه‌ایست ربــــانی
رمــــز اســـرارهای روحانی

 

خاطر ناقــــصم چو کامل شد
به سخن‌های بکر حامل شد

 

هر نفـــس شـــــاهدی دگر زاید
هر یک از یک شگرف ‌تر زاید

 

شاهدانی به چهره همچو هلال
در حجاب حروف زهره جمال

 

در مقامی که این سخن خوانند
عقل و جان سحر مطلقش دانند

 

خاکیان جان نثار او سازند
قدسیان خرقه‌ها در اندازند

 

«طریق التحقیق»

 

همین بذرهای اولیهٔ سخنان روحانی و عرفانی‌ست که سنایی پراکنده کرد، و عطار و مولوی و حافظ و جامی و جز آنان، در طول بیشتر از سه قرن، آن ها را به اوج پختگی، صلابت، روانی، و پر معنایی رسانیدند.

 

سنایی و مولانا:
معانی و الفاظ نو ظهور عرفانی در شعر و سخن سنائی در اشعار و اندیشه‌های دیگر استادان سخن فارسی همچون مولانا تأثیر گذارده و در مواردی بازتاب مستقیم داشته‌اند.
مولانای بلخی‌، عطار نیشابوری و سنایی غزنوی را به منزلهٔ روح و چشم خود می‌دانست‌:

 

عطار روح بود و سنایی دو چشم او
ما از پی سنایی و عطار آمدیم

 


آثار سنایی:
قصاید، غزلیات، رباعیات، قطعات و مفردات سنایی در دیوان اشعار وی گرد آمده است. جز دیوان، آثار دیگر او عبارت‌اند از:
1- حدیقة‌الحقیقه: این منظومه که در قالب مثنوی سروده شده است، محتوای عرفانی دارد. این منظومه را الهی‌نامه سنایی نیز خوانده‌اند. کار سرودن حدیقةالحقیقه در سال ۵۲۵ هجری قمری پایان یافته است.
2- طریق‌التحقیق: منظومه دیگری در قالب مثنوی است که به وزن و شیوه حدیقة‌الحقیقه سروده شده است و کار سرودن آن در سال ۵۲۸ ه.ق سه سال بعد از اتمام حدیقة‌الحقیقه، تمام شده است.
3- سیرالعباد الی المعاد: شامل هفتصد بیت است و در آن از موضوعات اخلاقی سخن رفته است. سنایی در این اثر به طریق تمثیل، از خلقت انسان و نفوس و عقل‌ها صحبت به میان آورده است. سنایی آن را در سرخس سروده است.
4- کارنامهٔ بلخ: هنگام توقف شاعر در بلخ سروده شده و حدود پانصد بیت است و چون به طریق مزاح سروده شده، آن را مطایبه‌نامه نیز گفته‌اند.
5- عشق‌نامه: شامل حدود هزار بیت در قالب مثنوی است و در چهار بخش حقایق، معارف، مواعظ و حکم گرد آمده است.
6- عقل‌نامه: منظومه‌ای است که در سبک و وزن عشق‌نامه در قالب مثنوی سروده شده است.
7- مکاتیب: نوشته‌ها و نامه‌هایی از سنایی است که به نثر فارسی نوشته شده و از آن با نام مکاتیب یا رسائل سنایی یاد می‌شود ( (دانشنامه آزاد ویکی پدیا) www.wikipedia.com).

 


فصل اول: تشبیه (Smile)
تعریف ها و مفاهیم
در کتاب معانی و بیان دکتر سیروس شمیسا درباره تشبیه چنین آمده است:
«اصطلاح تشبیه در علم بیان به معنی ماننده کردن چیزی است به چیزی، مشروط بر این که آن مانندگی مبتنی بر کذب یا حداقل دروغ نما باشد یعنی با اغراق همراه باشد. توضیح اینکه همین که می گوییم ماننده کردن (تشبیه مصدر باب تفعیل است که از برای تعدیه به کار می رود) معنایش این است که آن دو چیز به هم شبیه نیستند (و یا لااقل شباهتشان آشکار نیست) و این ما هستیم که این شباهت را ادعا و برقرار یا آشکار می کنیم. اما چون معمولاً به این نکته توجه نمی شود ا قید مبتنی بر کذب بودن را جهت مزید تاکید بر تعریف افزودیم.
بدین ترتیب جمله: سگ مانند شغال است، تشبیه نیست. زیرا هر چند همه ارکان تشبیه را داراست اما مبتنی بر صدق است نه کذب، به این معنی که در عالم واقع هم سگ و شغال از یک گونه اند. این است که این جمله مخیل نیست و از صور خیال محسوب نمی شود». (1)
در این مصراع از سنایی «خواهی که بیاسایی مانند سنایی» هر چند با ساختار تشبیه مواجه هستیم ولی تشبیهی در مصراع وجود ندارد و کذب و دروغ نمایی به کار نرفته است. بلکه همانندی حقیقی مطرح شده است. پس مانندگی یا تشبیه «مانند کردن چیزی است یا کسی به چیزی دیگر، بر بنیاد پیوندی که پندار شاعرانه در میان آن دو می توان یافت.»

 

پس هر تشبیه چهار پایه یا رکن می تواند داشته باشد:
1- مشبه: آنچه که مانند می شود.
2- مشبه به: آنچه که به آن مانند می کنند.
3- ادات تشبیه: واژه ای که تشبیه به کمک آن نشان داده می شود.
4- وجه شبه: صفت مشترک و پیوندی بین مشبه و مشبه به وجود دارد.
برای مثال:
گـه خمیده چو قدّ عشّاقم گه شکسته چو زلف جانانم
(ص938- غ237- ب 6)

 

مشبه: م (من) (مفرد حسی) مشبه به: قدّ عشّاق (مقید حسی) وجه شبه: خمیدگی ادات تشبیه: چو
مشبه: م (من) (مفرد حسی) مشبه به: زلف جانان (مقید حسی) وجه شبه: شکستگی ادات تشبیه: چو

 

نمونه های دیگر از این گونه تشبیه بیت های زیر اند:

 

شد گرفتار سر زلف کمند آسای تو روز دعوی کردن مردان کاری ای پسر
(ص895-غ165-ب10)

 

مشبه: زلف (مفرد حسی) مشبه به: کمند (مفرد حسی) وجه شبه: به اسارت کشیدن (تخییلی- تحقیقی)
ادات تشبیه: آسا

 

جان آرامش همی بخشد جهانی را بلطف گرچه کارش همچو گردون کشتن است و بستن است
(ص 817-غ45-ب6)
مشبه: کار [او] مشبه به: گردون وجه شبه: کشتن و بستن ادات تشبیه: همچو

 

در میان چهار رکن تشبیه، ادات تشبیه و وجه شبه را می توان حذف کرد ولی ذکر مشبه و مشبه به الزامی است. تشبیه تا زمانی دارای ساختار تشبیه است که این دو رکن در سخن آورده شود و برترین رکن در تشبیه، مشبه به می باشد که سخنور با دیدی هنری سخن خود را بر بال خیال می نشاند و به سخن ارزشی هنری و ادبی می بخشد.
غرض از تشبیه:
تشبیه در حقیقت شاهراهی است که ما را به دنیای خیالی شاعر می رساند در تشبیه لفظ در معنی حقیقی خود به کار می رود و هدف گوینده توصیف است که با اغراق و بزرگ نمایی همراه است و هر گونه لفظ در معنی مجازی خود به کار نمی رود.
«غرض از تشبیه به طور کلی بیان حال مشبه و تقریر آن در ذهن مستمع است. یعنی روشن و مجسم ساختن وضعیت و موقعیت مشبه. پس تشبیه بیان مخیل حال مشبه است و این بیان حال همواره با اغراق همراه است. همین که می گوییم «قد او مانند سرو است» قد او را اولاً به صورت درخت سرو _که موزون بودن و مرتفع بودن آن چشمگیر است_ در ذهن نقاشی و مجسم می کنیم و ثانیاً مرتکب اغراق می شویم زیرا قد هیچ کس به بلندی سرو نیست. بنابراین وجه شباهت یعنی مورد یا موارد شباهت و ماده و مواد تصویری کردن مشبه و به اصطلاح مخیل ساختن کلام در مشبه به، به ودیعه نهاده و ذخیره شده است و از این رو به قول ادبا مشبه به باید همواره به لحاظ وجه شبه از مشبه اعرف و اجلی و اقوی باشد.» (2)

انواع تشبیه:
تشبیه بلیغ: تشبیهی است که در آن ادات تشبیه و وجه شبه هر دو حذف می شود. (3)
مثال:
تا دل من صید شد در دام عشق باده شد جان من اندر جام عشق
آن بـلا کز عاشقی من دیده ام باز چون افتـاده ام در دام عشق
(ص916- غ200- ب 1 و 2)
مشبه: عشق مشبه به: دام وجه شبه: گرفتاری
مشبه: عشق مشبه به: جام وجه شبه: سرمستی
در این بیت با آرایه رد القافیه تشبیه بلیغ دام عشق در بیت دوم ذکر شده است.
تشبیه بلیغ ممکن است به صورت اضافه تشبیهی یا غیراضافة تشبیهی بیاید.
اضافة تشبیهی:
از شحنه شهر نیست بیمم در خانه هجر نیست کارم
(ص 930- غ224- ب12)
مشبه: هجر مشبه به: خانه وجه شبه: عذاب آوری و ناراحتی

غیر اضافة تشبیهی:
نهد هر لحظه از هجران مرا بر جان و دل داغی زند از غمزه هر ساعت مرا بر سینه زوبینی
(ص 1040- غ400-ب5)
مشبه: هجران مشبه به: داغ وجه شبه: ناراحتی و درد
مشبه: غمزه مشبه به: زوبین وجه شبه: نفوذ و تاثیر گذاری
تشبیه مفصل: تشبیهی است که در آن وجه شبه ذکر شده باشد. (4)
ترا دارم عزیز ای ماه چون گل چرا بی قیمتم چون خار داری
(ص1028-غ383- ب8)
مشبه: ترا مشبه به: گل وجه شبه: عزیز داشتن ادات تشبیه: چون
مشبه: م (من) مشبه به: خار وجه شبه: بی قیمتی ادات تشبیه: چون
تشبیه مجمل: تشبیهی است که در آن وجه شبه ذکر نشده باشد. (5)
مونس من ماه و پروینست هر شب تا بروز زان رخ چون ماه و زان دندان چون پروین تو
(ص 1000- غ 336- ب3)
مشبه: رخ - دندان مشبه به: ماه - پروین تو وجه شبه: زیبایی - سپیدی ادات تشبیه: چون
تشبیه مرسل یا صریح: تشبیهی است که در آن ادات تشبیه ذکر شود. (6)
در حجره مهجوران چون کلبة زنبوران هم نیش کشیدستی هم نوش نهادستی
(ص1023- غ376- ب3)
مشبه: حجرة مهجوران مشبه به: کلبة زنبوران وجه شبه: نیش کشیدن و نوش نهادن ادات تشبیه: چون
تشبیه مؤکد، تشبیه با لکنایه یا محذوف الادات: تشبیهی است که ادات تشبیه ذکر نشود. (7)
در عشق نیست زحمت تمییز بهر آنک در باغ عشق دوست به نرخ گلست خار
(ص881-غ143-ب6)
مشبه: عشق دوست مشبه به: باغ وجه شبه: طراوت و خوشی داشتن

 

تشبیه ملفوف: چند مشبه (حداقل دوتا) جداگانه ذکر شود و سپس مشبهٌ به های هر کدام گفته شود. پس این گونه تشبیه مبتنی بر صنعت لف و نشر است. (8)
آن لب و دندان و آن شیرین زبان انگبین است و می و شیر ای پسر
(ص 896- غ166-ب6)
در مصراع اول سنایی سه مشبه: لب، دندان و شیرین زبان را آورده است، سپس در مصراع دوم سه مشبه به ذکر شده است که آرایة لف و نشر مشوش می باشد.
مشبه: لب مشبه به: می وجه شبه: سرخی
مشبه: دندان مشبه به: شیر وجه شبه: سفیدی
مشبه: شیرین زبان مشبه به: انگبین وجه شبه: شیرینی و خوشایندی
تشبیه مفروق: تشبیهی است که در آن چند مشبه و چند مشبه به داریم اما هر مشبه با مشبه به خود همراه است. (9)
من که باشم که به تن رخت وفای تو کشم دیده حمّال کنم بار جفای تو کشم
(ص933- غ230- ب1)
مشبه: وفای تو، دیده، جفای تو مشبه به: رخت، حمّال، بار
در این بیت سه مشبه وجود دارد که هر کدام به طور جداگانه به همراه مشابه به خود آمده است.
تشبیه جمع: تشبیهی است که برای یک مشبه چند مشبه به بیاورند. (10)
پری و سرو و خورشیدی ولیکن قدح گیر و کمربند و قباپوش
(ص910-غ188- ب5)
مشبه: ی (تو) مشبه به: پری (1) و سرو (2) و خورشید (3) وجه شبه: زیبایی (1) و اعتدال قامت (2) و درخشانی (3)
تشبیه تسویه: تشبیهی است که برای چند مشبه یک مشبه به آورده شود. (11)
از لباس کفر و ایمان هر دو بیرون آی زود بردباری همچو ابراهیم ادهم وار زن
(ص 972-غ290-ب5)
مشبه: 1- کفر 2- ایمان مشبه به: لباس وجه شبه: پوشانندگی
تشبیه مضمر (نهان): آن است که سخنور براستی در سخن خود تشبیهی آورده باشد اما ساخت تشبیه آشکارا در سخن به کار گرفته نشده باشد. (12)
مرا لبان تو باید شکر چه سود کند به جای مهر تو مهر دگر چه سود کند
(ص 861- غ116- ب1)
مشبه: لبان تو مشبه به: شکر وجه شبه: شیرینی و خوشایندی
(علاوه بر تشبیه مضمر، تشبیه تفضیل نیز است).
تشبیه معکوس یا مقلوب: تشبیهی است که نخست مشبهی را به مشبهٌ بهی تشبیه کنند و سپس جای مشبه و مشبه به را عوض کنند. یعنی مشبه در حکم مشبه به و مشبه به را در حکم مشبه بگیرد. (13)
چشمم همه دل گردد چون از تو یاد کنم دل چشم کنم یکسره چون روی تو بینم
(ص 944- غ248-ب6)
مشبه : چشم مشبه به: دل وجه شبه: بصیرت و آگاهی
مشبه : دل مشبه به: چشم وجه شبه: بینش و آگاهی
تشبیه مشروط: تشبیهی است که در آن شباهت بین مشبه و مشبه به در گرو شرطی است که در آن ذکر می کنند. (14)
مهر و ماهی گر بُدندی مهر و ماه سرو قدّ و لاله رخسار ای پسر
(ص892-غ159-ب 3)
مشبه‌: ی (تو) مشبه به: مهر- ماه وجه شبه: زیبایی
تشبیه تلمیحی: تشبیهی است که درک وجه شبه آن در گرو آشنایی با اسطوره و داستان است. (15)
ور نخواهی تا چو فرعون لعین گردی تو خوار پس چو ابراهیم پیغمبر قدم در نار زن
(ص971-غ289-ب8)
مشبه تو مشبه به: فرعون لعین وجه شبه: خوار و ذلیل
مشبه تو مشبه به: ابراهیم پیغمبر وجه شبه: قدم در نار زدن
این بیت به خوار و ذلیل شدن فرعون و افکنده شدن حضرت ابراهیم به درون آتش اشاره دارد.
تشبیه تفضیل: در این تشبیه مشبه را به چیزی تشبیه کنند و سپس از گفته خود عدول کرده، مشبه را بر مشبه به ترجیح دهند. (16)
سرو را کی رخ چو ماه بود ماه را کی لب چو قند بود
(ص867-غ123-ب4)
مشبه: رخ مشبه به: ماه وجه شبه: زیبایی
مشبه: لب مشبه به: قند وجه شبه: شیرینی
برتری معشوق بر سرو و ماه با استفاده از تشبیه تفضیل مطرح شده.
تشبیه مرکب: در این تشبیه هیات متنزع از چند چیز است. با زبان امروز، تابلو و تصویری است ذهنی که چند چیز در به وجود آمدن آن توأمان نقش داشته باشند. (17)
رویش ز لطافت چو برآرد عرق شرم چون بر ورق لاله بود قطرة ژاله
(ص1011- غ 357- ب3)
مشبه: برآمدن عرق شرم بر روی لطیف و زیبای یار مشبه به: قرار گرفتن قطرة ژاله بر ورق لاله
وجه شبه: قرار گرفتن چیزی درخشنده و زیبا و کوچک در میان شئ سرخ رنگ و لطیف.

 

تشبیه در تشبیه: گاهی مشبه با مشبه به خود اضافة تشبیهی یا استعاره است. (18)
شربت وصل تو ماند نوبهار تازه را ضربت هجر تو ماند ذوالفقار تیز را
(ص794-غ7- ب6)
مشبه: شربت وصل مشبه به: نوبهار تازه وجه شبه: تازگی و خرمی ادات تشبیه: ماند
شربت وصل اضافه تشبیهی است.
مشبه: ضربت هجر مشبه به: ذوالفقار تیز ادات تشبیه: ماند وجه شبه: برندگی و نابودی
ضربت هجر اضافة تشبیهی است.
تشبیه خیالی: تشبیهی است که مشبه به آن امری غیر موجود و غیر واقعی است که مرکب از حداقل دو جزء است. اما تک تک اجزای آن حسی و موجودند. (19)
مرا که فتنه و پروانة بلا کردند هزار مشعلة شمع با دلم انباز
(ص 899- غ 172- ب 3)
مشبه: مرا (من) (مفرد حسی) مشبه به: فتنه (1) پروانة بلا (2) وجه شبه: شورانگیزی (1) گرداگرد بلا و عذاب گشتن (2)
پروانه و بلا به تنهایی حسی و موجودند ولی ترکیب پروانة بلا امری غیر موجود و غیر واقعی است.
تشبیه وهمی: تشبیهی است که مشبه به غیر موجود آن مرکب از دو جزء است. یکی از اجزاء آن وجود خارجی ندارد در اشعار سنایی چنین تشبیهی به کار نرفته است. (20)
حسی بودن طرفین تشبیه: (مشبه و مشبه به): مراد از حسی اموری است که با یکی از حواس پنجگانه چشایی، بینایی، بساوایی، شنوایی و بویایی قابل درک باشد. (21)
خاک پایت برم چو سرمه به کار گرچه دادی به خرمن من
(ص 975- غ 296- ب 7)
مشبه: خاک پای [تو] (مقید حسی) مشبه به: سرمه (مفرد حسی) وجه شبه: نرمی و سیاهی ادات تشبیه: چو
عقلی بودن (مشبه و مشبه به): مراد از عقلی در اصطلاح علم بیان هر چیزی که با یکی از حواس حسی درک نشود. (22)
ای رخ تو بهار و گلشن من همچو جان است عشق در تن من
(ص975- غ296- ب1)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: جان (مفرد عقلی) وجه شبه: روح بخشی ادات تشبیه: همچو
مشبه عقلی، مشبه به حسی:
که گر گرداب عشق تو ز رغم آتش حسرت چو حلقه چشم شد غرقه به زیر دام جان ای جان
(ص963- غ279- ب2)
مشبه: حسرت- عشق تو (عقلی) مشبه به: آتش- گرداب (حسی) وجه شبه: سوزان بودن و سرگشتگی و حیرانی
مشبه حسی، مشبه به عقلی:
به چهره اصل ایمانی به زلفین مایة کفری زجور هر دو آفتگر شبت خوش باد من رفتم
(ص925- غ216- ب4)
مشبه: چهره (مفرد حسی) مشبه به: اصل ایمان (مقید عقلی) وجه شبه: نورانی و روشنی
مشبه: زلفین (مفرد حسی) مشبه به: مایة کفر (مقید عقلی) وجه شبه: تیرگی و سیاهی
مفرد بودن مشبه یا مشبه به: تصور و تصویر یک هیات و یک چیز است. (23)
مردمان دوستی چنین نکنند هر زمان اسب هجر زین نکنند
(ص865- غ120- ب1)
مشبه: هجر (مفرد عقلی) مشبه به: اسب (مفرد حسی)
مقید بودن مشبه یا مشبه به: تصویر و تصور مفردی است که مقید به قید باشد مقصود از قید صفت یا مضاف الیه یا قید حالت می باشد. (23)
ماه شب گمرهان، عارض زیبایی تست سرو دل عاشقان، قامت رعنای تست
(ص810- غ34- ب1)
مشبه: عارض زیبای تو (مقید) مشبه به: ماه شب گمرهان (مقید) وجه شبه: روشنی و زیبایی
مشبه: قامت رعنای تو (مقید) مشبه به: سرو دل عاشقان (مقید) وجه شبه: اعتدال
وجه شبه تحقیقی: مراد از وجه شبه تحقیقی آن است که مایه ها و زمینه شباهت موردنظر تا حدودی حقیقتاً در دو طرف تشبیه وجود داشته باشد. (24)
همچو خورشید و ماه درتابد حسن تو روز و شب ز روزن من
(ص975- غ296- ب3)
مشبه: حسن تو مشبه به: خورشید- ماه وجه شبه: روشنایی و تابیدن و زیبایی
(وجه شبه در ارتباط با مشبه و مشبه به تحقیقی است).
وجه شبه تخییلی: آن است که مورد شباهت در طرفین یا در یکی از آن ها خیالی و ادعایی باشد. یعنی اصلاً در عالم واقع چنان چیزی حقیقت نداشته باشد. (25)
مرغزار وصال یافته ایم چون سنایی درو گرازانیم
(ص958- غ271- ب6)
مشبه: وصال مشبه به: مرغزار وجه شبه: سرسبزی و طراوت (تخییلی- تحقیقی)
خرمی و سرسبزی برای مرغزار (مشبه به) تحقیقی و برای وصال (مشبه) تخییلی است.
وجه شبه دوگانه یا صنعت استخدام: گاهی وجه شبه در ارتباط با مشبه یک معنی و در ارتباط با مشبه به معنی دیگری دارد و یک بار حسی و بار دیگر عقلی است. در این صورت کلام بسیار زیبا و هنری خواهد بود. (26)
کار ما کرده است درهم چون زره جوشن مشکین پر جوش شما
(ص800- غ16- ب6)
مشبه: کار ما مشبه به: زره وجه شبه: درهم کردن ادات تشبیه: چون
وجه شبه: درهم کردن در ارتباط با مشبه (کار ما) مفهوم عقلی و در ارتباط با (زره) مفهومی حسی دارد.

فصل دوم:
بخش اول: انواع تشبیه از نظر ذکر و عدم ذکر وجه شبه و ادات تشبیه
الف) تشبیه بلیغ:
تشبیهی است که ادات تشبیه و وجه شبه در آن ذکر نشود. به سخنی دیگر، تشبیه بلیغ از سویی مجمل و از سویی موکد است. ممکن است تشبیه بلیغ به صورت اضافة تشبیهی بیاید. (27)
شراب عشق روی خرّمت کرد بسان نرگس تو مست ما را
(ص790- غ2- ب3)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: شراب (مفرد حسی) وجه شبه: مست کردن (تخییلی تحقیقی)
در این بیت تشبیه در تشبیه و نیز تشبیه مفصل و مفروق وجود دارد.
بار نیامد دلم در شکن زلف تو گرنه به گردن کشم بار بلای ترا
(ص 791- غ3- ب6)
مشبه: بلا (مفرد عقلی) مشبه به: بار (مفرد حسی) وجه شبه سنگینی و سختی (هر دو تحقیقی)
باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را باز بر خورشید پوش آن جوشن شمشاد را
(ص791- غ4- ب1)
مشبه: شمشاد (مفرد حسی) مشبه به: جوشن (مفرد حسی) وجه شبه: سفت و سخت بودن (هر دو تحقیقی)
باز چون یاقوت گردان خاصگان عشق را در میان بحر حیرت لؤلؤ فریاد را
(ص791- غ4- ب3)
مشبه: حیرت (مفرد حسی) مشبه به: بحر (مفرد حسی) وجه شبه: بزرگی (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: فریاد (مفرد حسی) مشبه به: لؤلؤ (مفرد حسی) وجه شبه: اوج و بلندی (تحقیقی- تخییلی)
(در این بیت تشبیه مفروق و مفصل مرسل نیز وجود دارد).
تیر جفای تو هست دلکش جان دوز من جعبه ز سینه کنم تیر جفای ترا
(ص 791- غ3- ب5)
مشبه: جفا (مفرد حسی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه : آسیب رسانیدن (هر دو تحقیقی)
در این بیت آرایه ی تصدیر و تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
دام کن بر طرف بام از حلقهای زلف خویش
چونکه جان در جام کردی تنگ درکش جام را
(ص 796- غ10- ب4 )
مشبه: زلف خویش (مقید حسی) مشبه به: حلقها (مفرد حسی) وجه شبه: اسارت و گرفتاری (هر دو تخییلی)
در این بیت تشبیه در تشبیه و تشبیه مفروق نیز وجود دارد.

 

در عشق نیست زحمت تمییز بهر آنک
در باغ عشق دوست بنرخ گلست خار

 


(ص 881- غ 143- ب 6)
مشبه: عشق دوست (مقید عقلی) مشبه به: باغ (مفرد حسی) وجه شبه: طراوت و خوشی داشتن (هر دو تحقیقی)
چشمة خورشید را از ذرّه نشناسم همی نیست گوئی ذرّه ای در دیده بینائی مرا
(ص798- غ13- ب4)
مشبه: خورشید (مفرد حسی) مشبه به: چشمه (مفرد حسی) وجه شبه: زایندگی (هر دو تحقیقی)
اشهب صبح درگریزد از شرم چون بجنبد ز ابلق تو دوالا
(ص799- غ15- ب5)
مشبه: صبح (مفرد حسی) مشبه به: اشهب (مفرد حسی) وجه شبه: روشنی و تیرگی (هر دو تحقیقی)
ما باز دگر باره برستیم ز غمها در بادیه عشق نهادیم قدمها
(ص801- غ19- ب1)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: بادیه (مفرد حسی) وجه شبه: سختی و طاقت فرسایی (هر دو تحقیقی)
بگریخت دلم ز تیر مژگانش در دام سر دو زلفش آویخت
(ص805- غ24- ب4)
مشبه: مژگان [او] (مقید حسی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه: راستی از نظر شکل (هر دو تحقیقی).
مشبه: سر دو زلف [او] (مقید حسی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: گرفتاری و اسارت (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
بفروخت دل من آتش عشق وانگاه بدین سرم فرو ریخت
(ص805- غ24- ب6 )
ای فروزنده از رخانت جان آتش عشق تا کی افروزی
(ص1032- غ389- ب2)
جانا نگوئی آخر ما را که تو کجائی کز تو ببرد آتش عشق تو آب مائی
(ص 1016- غ 366- ب1)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: گرمی و تاثیر گذاری (تخییلی- تحقیقی)
با وی مکنید آشنائی تا دفتر عشق بر نخوانیت؟
(ص805- غ24- ب3)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: دفتر (مفرد حسی) وجه شبه: درک کردن (تخییلی- تحقیقی)
بی روی تو عقل من نه خوبست
در خاتم عقل من نگینی

 

(ص 1039- غ 399- ب 3)
مشبه: عقل من (مقید عقلی) مشبه به: خاتم (مفرد حسی) وجه شبه: ارزشمند بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
میدان مهر او نه بکام سمند ماست درع وفای او نه ببالای پست ماست
(ص806- غ26- ب2)
مشبه: مهر او (مقید عقلی) مشبه به: میدان (مفرد حسی) وجه شبه: گستردگی (هر دو تحقیقی)
مشبه: وفای او (مقید عقلی) مشبه به: درع (مفرد حسی) وجه شبه: محافظت (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
دیرگاه است تا چو من بلبل عاشق بوستان و گل بوده است
(ص 807- غ 29- ب2)
مشبه: من (مفرد حسی) مشبه به: بلبل (مفرد حسی) وجه شبه: شیفتگی و عاشقی (تخییلی- تحقیقی)
باز عشقت جمله بازان را چو تیهو صید کرد
هست عالی همّت آن بازی که صید باز تست
(ص 807- غ28- ب3)
مشبه: عشق [تو] (مقید عقلی) مشبه به: باز (مفرد حسی) وجه شبه: قدرتمندی و تیز چنگالی (تخییلی- تحقیقی)
ماهرویا در جهان آوازة آواز تست کارهای عاشقان ناساخته از ساز تست
(ص 807- غ 28- ب1)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: ماه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و سپیدی (هر دو تحقیقی).

 

ماهرویا تا تو کردی رایت صحبت نگون رایت صبرم نگونسار است گویی نیست هست
(ص 823- غ52- ب5)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
حال تو ای ماه روی چیست که باری دور ز روی تو حال بنده تباهست
(ص 821- غ49- ب6)
سبب عاشقان نه نیکوئیست آفت دلبران نه مه روئیست
(ص823- غ54- ب1)
ماهرویا گرد آن رخ زلف چون زنجیر چیست
وندر آن زنجیر چندان پیچ و تاب از قیر چیست
(ص 825- غ56- ب1)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
آن دلی کز خلق عالم دارد امیدی بتو چون زتو نومید گردد ماهرویا چون شود
(ص 873- غ 131- ب10)
در 5 بیت بالا تشبیه بلیغ ماه روی به کار رفته است.
زهی مه رخ زهی زیبا بنامیزد بنامیزد زهی خوشخو زهی والا بنامیزد بنامیزد
(ص 853- غ103- ب1)
مشبه: رخ (مفرد حسی) مشبه به: مه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و سپیدی (هر دو تحقیقی)
باز در دام بلای تو فتادیم ای پسر بر سر کویت خروشان ایستادیم ای پسر
(ص893- غ 162- ب 1)
مشبه: بلای تو (مقید حسی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: گرفتاری و اسارت (هر دو تحقیقی).
حلقة زلف تو در گوش ای پسر عالمی افکنده در جوش ای پسر
(ص893- غ 161- ب 1)
مشبه: زلف تو (مقید حسی) مشبه به: حلقه (مفرد حسی) وجه شبه: خمیدگی (هر دو تحقیقی)
از هوس بر حلقة زلفین تو بستیم دل تا زغم بر رخ ز دیده خون گشادیم ای پسر
(ص893- غ 162- ب 5)
مشبه: زلفین تو (مقید حسی) مشبه به: حلقه (مفرد حسی) وجه شبه: انحنا (هر دو تحقیقی)
مرا که فتنه و پروانة بلا کردند هزار مشعلة شمع با دلم انباز
(ص 899- غ172- ب3)
مشبه: بلا (مفرد عقلی) مشبه به: پروانه (مفرد حسی) وجه شبه: گردیدن در همه جا (هر دو تحقیقی).
بر سر کوی غم او مرد را هر چه نشانست وبالست و بس
(ص900- غ175- ب2)
مشبه: غم او (مقید عقلی) مشبه به: کوی (مفرد حسی) وجه شبه: فراوانی و ممتد بودن (تخییلی-تحقیقی)
بر بناگوش سیاه مشک رنگ از غمش کافور حسرت بیختم
(ص923- غ213- ب5)
مشبه: حسرت (مفرد عقلی) مشبه به: کافور (مفرد حسی) وجه شبه: سفیدی
ترکیب (کافور حسرت) استعاره از اشک می باشد. (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفصل و مفروق نیز وجود دارد.

هستی دریای حسن از پی او همچنان نعل پی تست در تاج سر تست خس
(ص902- غ177- ب9)
مشبه: حسن (مفرد عقلی) مشبه به: دریا (مفرد حسی) وجه شبه: غفلت و زیبایی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه در تشبیه و تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
در داستان عشق تو پیدا نشان عشق من در کاروان عشق من عالم پر از بانگ جرس
(ص 903- غ178- ب2)
مشبه: عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: داستان (مفرد حسی) وجه شبه: آشکاری و آگاهی همگانی (هر دو تحقیقی)
مشبه: عشق من (مقید عقلی) مشبه به: کاروان (مفرد حسی) وجه شبه: شهرت و سر و صدا داشتن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
لشگر شب رفت و صبح اندر رسید خیز و مه رویا فراز آور نبید
(ص877- غ136- ب1)
مشبه: شب (مفرد حسی) مشبه به: لشگر (مفرد حسی) وجه شبه: انبوهی (هر دو تحقیقی)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: مه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ماه روی تو چو برگ گل به باغ دلبری شد شکفته بر نهال کامکاری ای پسر
(ص896- غ165- ب12)
مشبه: دلبری (مفرد عقلی) مشبه به: باغ (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و صفا (هر دو تحقیقی)
مشبه: کامکاری (مفرد حسی) مشبه به: نهال (مفرد حسی) وجه شبه: به ثمر نشستن (هر دو تحقیقی)
در این بیت ماه روی به برگ گل تشبیه شده، که تشبیه در تشبیه می‌باشد. و نیز در این بیت تشبیه مفروق وجود دارد.
یا دل بر من باز فرست ای بت مه رو یا راه مرا باز نما تو ببر دل
(ص919- غ205- ب2)
گر ماه رخان تو برآید از من ببرد دل و قرارم
(929- غ224- ب8)
وصف تو شد است ماهرویا از وهم برون و از گمانم
(ص937- غ235- ب12)
باز بنما روی خود ای ماهروی گر پی وصلت بود سودای تو
(ص1001- غ338- ب6)
از ماه رخی نوش لبی شوخ بلائی هر روز همی بینم رنجی و عنائی
(ص1018- غ368- ب1)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
مشبه: لب (مفرد حسی) مشبه به: نوش (مفرد حسی) وجه شبه: شیرینی و حلاوت (هر دو تحقیقی)
در اشعار فوق تشبیه بلیغ ماه رو یا ماه رخ به کار رفته است که توضیح هر کدام در بیت آغازین آمده است.
کشتیش از اندهان و لنگرش از صابری بادبانش رونهاده سوی باد آفت است
(ص806- غ27- ب4)
مشبه: آفت (مفرد عقلی) مشبه به: باد (مفرد حسی) وجه شبه: آسیب رسانی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه بلیغ غیر اضافی و مفروق نیز وجود دارد.
کافر گشتم بیک بارگی تا علم کفر بر ایمان تست
(ص809- غ32- ب3)
مشبه: کفر (مفرد عقلی) مشبه به: علم (مفرد حسی) وجه شبه: آشکار شدن و نشان دار بودن (تخییلی- تحقیقی)

تا دل من صید شد در دام عشق
باده شد جان من اندر جام عشق

 

(ص 916- غ 200- ب 1)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: دام (مفرد حسی) وجه شبه: گرفتاری (هر دو تحقیقی)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: جام (مفرد حسی) وجه شبه: سرمستی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
آن بلا کز عاشقی من دیده‌ام
باز چون افتاده‌ام در دام عشق

 

(ص 916- غ 200- ب 2)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: جام (مفرد حسی) وجه شبه: سرمستی (هر دو تحقیقی)
ماه زنخدان تو آن کس که دید بندة آن چاه زنخدان تست
(ص 809- غ32- ب5)
مشبه: زنخدان تو (مقید حسی) مشبه به: ماه (مفرد حسی) وجه شبه: سفیدی (هر دو تحقیقی)
مشبه: زنخدان تو (مقید حسی) مشبه به: چاه (مفرد حسی) وجه شبه: گودی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
دیدة من همیشه ای دلبر فتنة روی ماه پارة تست
(ص810- غ33- ب2)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: ماه پاره تو (مقیدحسی) وجه شبه: سفیدی (هر دو تحقیقی)
وصل تو سیمرغ گشت بر سر کوه عدم خاطر بی خاطران، مسکن و مأوای تست
(ص 810- غ34- ب4)
مشبه: عدم (مفرد عقلی) مشبه به: کوه (مفرد حسی) وجه شبه: عظمت و ناپیدایی (هردو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
این چنین صیدی که در دام تو آمد کس ندید
گوی گردون بس که اکنون نوبت میدان تراست
(ص813- غ37- ب11)
مشبه: گردون (مفرد حسی) مشبه به: گوی (مفرد حسی) وجه شبه: گردی و تحت تسلط بودن (هر دو تحقیقی).
هستی دریای حسن از پی او همچنان
نعل پی تست در تاج سر تست خس

 

(ص 902- غ 177- ب 9)
مشبه: دریای حسن (مقید عقلی) مشبه به: هستی (مفرد حسی) وجه شبه: عظمت و گستردگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ابروی مقرونت ای دلبر کمان اندر کشید ناوک مژگانت ای جانان دل و جانم بخست
(ص 815- غ42- ب4)
مشبه: مژگان [تو] (مقید حسی) مشبه به: ناوک (مفرد حسی) وجه شبه: راستی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
هر چه زان خورشید رو آید همه داد است و عدل
جور ما زین گنبد فیروزة بی روزن است.
(ص817- غ45- ب11)
مشبه: رو (مفرد حسی) مشبه به: خورشید (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و سپیدی (هر دو تحقیقی)
سنایی در شش بیت زیر طرّه را به طرّار تشبیه کرده است:
مشبه: طرّه (مفرد حسی) مشبه به: طرّار (مفرد حسی) وجه شبه: دزدیدن (هر دو تحقیقی)
طرّه طرّار تو دلدزدد از مردم همی شد یقین کان طرّه طرّارست گوئی نیست هست
(ص823- غ52- ب4)
تا کی کنم از طرّه طرّار تو فریاد تا کی کشم از غمزة غمّاز تو بیداد
(ص 841- غ 82- ب1)
مشبه: غمزه (مفرد عقلی) مشبه به: غمّاز (مفرد عقلی) وجه شبه: سخن چینی کردن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
بگداخت مرا طرّه طرّارش از آنسان پیشم بدو صد غمزة غمّاز نیابد
(ص 842- غ83- ب3)
مشبه: غمزه (مفرد عقلی) مشبه به: غمّاز (مفرد عقلی) وجه شبه: سخن چینی کردن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ماهی که زرخسارش فتنه است بچین اندر وز طرّة طرّارش رخنه است بدین اندر
(ص890- غ156- ب1)
غمزة غماز او چون میرباید جان و دل گر نشد جادو برخ بر طرّة طرّار او
(ص 993- غ326- ب2)
مشبه: غمزه (مفرد عقلی) مشبه به: غمّاز (مفرد عقلی) وجه شبه: سخن چینی کردن (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
توشه هر روزی مرا از گوشة انده نهد گوشة شب پوش تو بر طرّة طرّار تو
(ص 955- غ329- ب2)
نرگسین چشما بگرد نرگش تو تیر چیست وان سیاهی اندرو پیوسته همچون قیر چیست
(ص 824- غ55- ب1)
مشبه: چشم (مفرد حسی) مشبه به: نرگسین (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
آنکیست که پیش تیر بالاش چون نیزه همه تنش کمر نیست
(ص828- غ62- ب5)
مشبه: بالای [او] (مقید حسی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه: راست بودن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
وان کیست کز آفتاب رویش چون کان همه خاطرش گهر نیست
(ص 828- غ62- ب6)
مشبه: روی [او] (مقید حسی) مشبه به: آفتاب (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی و درخشانی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق و نیز تشبیه در تشبیه بکار رفته، شاعر آفتاب روی را به کان تشبیه کرده است.
ای سنائی خواجگی با عشق جانان شرط نیست
جان به تیر عشق خسته دل بکیوان شرط نیست
(ص 829- غ63- ب1)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه: آسیب رساندن (هر دو تحقیقی).
تا پای تو از دایرة عهد برون شد در هستی خویشم بسر تو که سری نیست
(ص831- غ67- ب3)
مشبه: عهد (مفرد عقلی) مشبه به: دایره (مفرد حسی) وجه شبه: محدودیت و در تنگنا بودن (هر دو تحقیقی)
سامری چون در سرای عافیت بگشاد لب از برای فتنه را شاگردی آزر گرفت
(ص835- غ 73- ب4)
مشبه: عافیت (مفرد عقلی) مشبه به: سرای (مفرد حسی) وجه شبه: محفوظ بودن (هر دو تحقیقی)
بوالعجب بازیست در هنگام مستی باز فقر کز میان خشک رودی ماهیان تر گرفت
(ص 835- غ73- ب6)
مشبه: فقر (مفرد عقلی) مشبه به: باز (مفرد حسی) وجه شبه: تسلط و آسیب رسانی (هر دو تحقیقی)
آتش هجرت بخرمنگاه صبرم باز خورد گفت از تو برنگردم تا نسوزم خرمنت
(ص 836- غ74- ب4)
مشبه: هجر[تو] (مقید عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزاندن (هر دو تحقیقی)
مشبه: صبر [من] (مقید عقلی) مشبه به: خرمنگاه (مفرد حسی) وجه شبه: انبوهی (تخییلی- تحقیقی)
همچنین در این بیت تشبیه مفروق وجود دارد.
زدی اندر دل و جانم زعشقت آتش هجران دمار از من برآوردی خدایم بر تو داور باد
(ص 837- غ76- ب4)
مشبه: هجران (مفرد عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزاندن (تخییلی- تحقیقی)
تا نگار من ز محفل پای در محمل نهاد داغ حسرت عاشقان را سر بسر بر دل نهاد
(ص839- غ80- ب1)
مشبه: حسرت (مفرد عقلی) مشبه به: داغ (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی و آسیب رسانی (هر دو تحقیقی).
هر چند که زهر عشق می نوشد آن زهر بگونة شکر دارد
(ص843- غ86- ب6)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: زهر (مفرد حسی) وجه شبه: تلخی و کشندگی (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
گه دست بلا فراز دل گیرد گه سنگ تعب بزیر سر دارد
(ص 843- غ86- ب3)
مشبه: تعب (مفرد عقلی) مشبه به: سنگ (مفرد حسی) وجه شبه: سختی (هر دو تحقیقی)
آتش عشق سنائی تیز کن ای ساقیا در دهیدش آب انگور نشاط انگیز را
(ص 794- غ7- ب 11)
مشبه: عشق سنایی (مقید عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی)
گرز آتش عشق تو چو شمع از ره تحقیق سوزیم همی خوش تا هیچ نمانیم
(ص957- غ270- ب9)
مشبه: عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی)
گر چند قدیمست خلاف گل و آتش با آتش عشق است موافق گل ایشان
(ص964- غ280- ب3)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی)
بی آتش عشق تو که یابد آب خضر و حیات جانی
(ص 1037- غ397- ب11)
مشبه: عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی)
آتش عشقت ببرده عالمی را آبروی باد هجرانت نشانده کشوری را خاکسار
(ص885- غ150- ب4)
مشبه: عشق [تو] (مقید عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی)
مشبه: هجران [تو] (مفرد عقلی) مشبه به: باد (مفرد حسی) وجه شبه: آزار رساندن (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
جز آتش عشق آن صنم هیچ در کورة جان ما مقر نیست
(ص828- غ62- ب12)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی).
مشبه: جان ما (مقید عقلی) مشبه به: کوره (مفرد حسی) وجه شبه: گرمی و حرارت (هر دو تحقیقی) در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
با آتش عشق سوزناکش بنگر که همیشه سازگارم
(ص929- غ223- ب7)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی).
با آتش عشق تو که یابد یکقطره ز آب زندگانی
(ص1038- غ 398- ب7)
مشبه: عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: آتش (مفرد حسی) وجه شبه: سوزناکی (هر دو تحقیقی). زانکه چون سلطان عشق اندر دلی مأوی گرفت
محو گرداند ز مردم عادت و اخلاق را
(ص795- غ8- ب3)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: سلطان (مفرد حسی) وجه شبه: تسلط و اقتدار داشتن(تخییلی تحقیقی)
من درین میدان سواری کرده ام تا لاجرم کرده ام دل همچو گوی اندر خم چوگان عشق
(ص917- غ201- ب6)
مشبه: عشق (مفرد حسی) مشبه به: چوگان (مفرد حسی) وجه شبه: ربودن (تخییلی تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
چو آفتاب رخش محترق شود زجمال نقاب بندد بعضی ازو هلال کند
( 864- غ119- ب6)
مشبه: رخ [او] (مقید حسی) مشبه به: آفتاب (مفرد حسی) وجه شبه: درخشانی (هر دو تحقیقی)
ای آنکه همه برزگر دیو در اسلام در مزرعة جان تو جز لاف نکارد
(ص845- غ88- ب7)
مشبه: دیو (مفرد عقلی) مشبه به: برزگر (مفرد حسی) وجه شبه: جای گرفتن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: جان تو (مقید عقلی) مشبه به: مزرعه (مفرد حسی) وجه شبه: گستردگی و عظمت (تخییلی-تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
میغ روی خوب چون خورشید تو چشمة خورشید را محراب کرد
(ص849- غ95- ب7)
مشبه: روی (مفرد حسی) مشبه به: میغ (مفرد حسی) وجه شبه: سفیدی (هر دو تحقیقی)
مشبه: خورشید (مفرد حسی) مشبه به: چشمه (مفرد حسی) وجه شبه: زیبایی- زایندگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق و تشبیه در تشبیه نیز وجود دارد. میغ روی که بلیغ اضافی می‌باشد به خورشید تو که مشبه به می‌باشد تشبیه شده است.
زانسوی دریای عشق گر همه سودست آن همه سود آفت گذار نیرزد
(ص851- غ100- ب3)
مشبه: عشق (مفرد عقلی) مشبه به: دریا (مفرد حسی) وجه شبه: بی کرانی (هر دو تحقیقی)
دل و جانم همی دوزد بغمزه ناوک مژگانت زهی ناوک زهی زوبین بنامیزد بنامیزد
(ص854- غ104- ب4)
مشبه: مژگان [تو] (مقید حسی) مشبه به: ناوک (مفرد حسی) وجه شبه: راستی- نافذ بودن (هر دو تحقیقی)
خواهی که بیاسائی مانند سنائی تو هرگز زمی عشقش هشیار نباید شد
(ص858- غ110- ب6)
مشبه: عشق [او] (مقید عقلی) مشبه به: می (مفرد حسی) وجه شبه: مستی آوری (هر دو تحقیقی)
بر مرکب شایسته شهنشاه شکوهت بر تخت دل من به جمالی دگر آمد
(ص 859- غ112- ب3)
مشبه: شکوه [تو] (مقید عقلی) مشبه به: شهنشاه (مفرد حسی) وجه شبه: قدرتمندی (هر دو تحقیقی)
مشبه: دل من (مقید عقلی) مشبه به: تخت (مفرد حسی) وجه شبه: قرار گرفتن، جلوس (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
در نوردد مفرش آزادگی از روی عقل رخت بدبختی ز دل از خانة احزان کشد
(ص859- غ111- ب2)
مشبه: آزادگی (مفرد عقلی) مشبه به: مفرش (مفرد حسی) وجه شبه: در نوردیده شدن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: بدبختی (مفرد عقلی) مشبه به: رخت (مفرد حسی) وجه شبه: سیاهی و پوشیدگی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
ما را ز مه عشق تو سالی دگر آمد دور از ره هجر تو وصالی دگر آمد
(ص859- غ112- ب1)
مشبه: عشق تو (مقید عقلی) مشبه به: مه (مفرد حسی) وجه شبه: کوتاه بودن (تخییلی- تخییلی)
مشبه: هجر تو (مقید عقلی) مشبه به: ره (مفرد حسی) وجه شبه: دوری و درازی (هر دو تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
از سینه نهال امل از بیم بکندم با میوة انصاف نهالی دگر آمد
(ص860- غ112- ب6)
مشبه: امل (مفرد عقلی) مشبه به: نهال (مفرد حسی) وجه شبه: ریشه دار بودن (تخییلی- تحقیقی)
مشبه: انصاف (مفرد عقلی) مشبه به: میوه (مفرد حسی) وجه شبه: حلاوت و شیرینی (تخییلی- تحقیقی)
در این بیت تشبیه مفروق نیز وجود دارد.
بر طبل طلب میزدم از حرص دوالی ناگاه بر آنطبل دوالی دگر آمد
(ص860- غ112- ب5)
مشبه: طلب (مفرد عقلی) مشبه به: طبل (مفرد حسی) وجه شبه: اعلام کردن (تخییلی- تحقیقی)
سپر بپیش نهادیم تیر ظلم ترا چو تیر بر جگر آید سپر چه سود کند
(ص862- غ116- ب4)
مشبه: ظلم (مفرد عقلی) مشبه به: تیر (مفرد حسی) وجه شبه: آسیب رسانیدن (تخییلی- تحقیقی)
گر شبی عشق تو بر تخت دلم شاهی کند صد هزاران ماه آن شب خدمت ماهی کند
(ص863- غ118- ب1)
مشبه: دل [من] (مقید عقلی) مشبه به: تخت (مفرد حسی) وجه شبه: جایگاه پادشاه عشق (تحقیقی- تخییلی)

در ترازوی قیامت ز پی سختن نور صد من عرش کم از نیم تسوی تو بود
(ص 870- غ128- ب3)
مشبه: قیامت (مفرد حسی) مشبه به: ترازو (مفرد حسی) وجه شبه: سنجش، ح

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله فرهنگ تشبیهی در غزلیات سنایی
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد