دراین مقال سعی ما بر این است که باور به ظهور منجی را در باور پیشینیان به بررسی و تحقیق بگذاریم.
برای اختصار به ذکر پاره ای از منقولات میپردازیم.
زرتشت فرموده است:
" هنگامیکه سزای این گناهکاران فرا رسد پس آنگاه ای مزدا کشور ترا بهمن در پایان برپا کند خواستاریم از آنانی باشیم که زندگی تازه کنند آری آنگاه به کامیابی به کامیابی جهان دروغ را شکست از پیرسد. "(1)
چنانچه از این پیشگویی بدست می آید سرانجام جهان بدست فردی به نام بهمن ، که در فرهنگ دینی زرتشتیان مظهر قدرت و توانایی خداوند است- از آلودگی پاک خواهد شد. مجرمان به مجازات خود میرسند و دروغ و نادرستی شکست خورده رخت از جهان برمیبندد و خلاصه در یک کلام نظام الهی در زمین برپا میشود. در پایان نیز میبینیم که زرتشت نیز خود از خداوند درخواست حضور در آن دوره نورانی را مینماید.
این آینده درخشان در قسمتی دیگر از سخنان زرتشت با تکیه روی موضوع انتظار و نیز برپایی نظام الهی مورد تاکید قرار گرفته آنجا که آمده است:
" کی ای مزدا بامداد روز فراز آید جهان دین راستین فراگیرد کیانند آنان که بهمن به یاریشان خواهد آمد."(2)
در کتاب زبور پس از دلداری به حضرت داوود (ع) چنین آمده است:
" از شریران رنجیده مشو زیرا همچون علف زود بریده میشوند... زیرا که شریران منقطع میشوند اما متوکلان به خدا وارث زمین خواهند شد... شریران شمشیر را کشیدند و کمان را چله کردند تا آنکه مظلوم و مسکین را بیازارند و کمانهای ایشان شکسته خواهد شد... خداوند روزهای صالحان را میداند و میراث ایشان ابدی خواهد شد، متبرکان خداوند وارث زمین خواهند شد... صدیقان وارث زمین شده تا ابد در آن ساکن خواهند شد..."(3)
نکته جالب در این بشارت خاص هماهنگی شگفت انگیز موضوع آن با اشاره ایست که در قرآن مجید چنین بیان شده است:
" و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر انٌ الارض یرثها عبادی الصالحون"(4)
ملاحظه مینمایید که این هماهنگی روشن نشان از یک روند پیوسته از سوی ادیان الهی در باب مسایل مربوط به آینده جهان دارد.
در بخش دیگری از همین مزامیر آمده:
" قولها را به انصاف داوری خواهد کرد ، آسمان شادی کند و زمین مسرور گردد... صحرا و هرچه در آن است به وجد آید... زیرا که میآید زیرا که برای داوری جهان می آید ربع مسکون را به انصاف داوری خواهد کرد..."(5)در کتاب تورات در مورد حضرت ابراهیم (ع) آمده است:
" خداوند بر ابراهیم ظاهر گشته و گفت به ذریت تو این زمین را میبخشم تمام این زمین را که میبینی به ذریت تو تا ابد خواهم بخشید…"(6)
و در ادامه همین کتاب آمده:
" اگرچه تاخیر نماید برایش منتظر باش زیرا که البته خواهد آمد و درنگ نخواهد کرد بلکه جمیع امتها را نزد خود جمع میکند و تمامی قومها را برای خویش فراهم میآورد."
در این بشارت به حکومت ذریه حضرت ابراهیم بر جهان و نیز توصیه به انتظار و تاکید بر ظهور قطعی مصلح همراه با این خصوصیت که اقوام پراکنده را گرد هم خواهد آورد ، مورد تصریح قرار گرفته است.
در انجیل از قول حضرت عیسی(ع) آمده:
" پس بر حذر و بیدار شده و دعا کنید زیرا که نمیدانید آن وقت کی میشود . زیرا که نمیدانید صاحب خانه کی می آید در شام یا بانگ خروس یا صبح، مبادا ناگهان آمده شما را خفته یابد."(7)
همچنین از قول حضرت عیسی(ع) آمده:
" اما چون پسر انسان در جلال خود با جمیع ملائکه مقدس خود آید آنگاه بر کرسی جلال خود خواهد نشست و جمیع امتها در حضور او جمع شوند و آنها را از همدیگر جدا می کنند به قسمی که شبان میشها را از بزها جدا می کند."(8)
و نیز آمده است که :
" کمرهای خود را بسته چراغهای خود را افروخته بدارید و شما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را میکشند که چه وقت از عروسی مراجعت کند تا هر وقت آید در را بکوبد بی درنگ برای او باز کنند.خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان آید آنان را بیدار یابد ... پس شما نیز مستعد باشید زیرا در ساعتی که گمان نمی برید ، پسر انسان می آید."(9)
در اینجا بد نیست بدانیم که تعبیر "پسر انسان" بنا به تحقیقی که به عمل آمده(10) بیش از 80 بار در انجیل و ملحقات آن (مجموعه عهد جدید) تکرار شده که از این بیان 30 بار آن مربوط به خود حضرت عیسی (ع) است و 50 بار باقی مانده اشاره به نجات دهنده ایست که در آخر الزمان ظهور خواهد کرد.عیسی (ع) نیز با او خواهد آمد و او را جلال خواهد داد و از ساعت و روز ظهور او کسی جز خدا اطلاع ندارد .
در زمینه "پسر انسان" در یکی از اناجیل می خوانیم:
"در آن وقت علامت آمدن فرزند انسان بر فلک ظاهر شده و خواهند دید فرزند انسان را که بر ابرهای آسمان می آید با قدرت و جلال عظیم..."(11)
همانطور که قبلا بیان گردید در آثار دیگر مسلکها نیز اشاراتی به این حقیقت به چشم می خورد. هندوها از این مرد با نام " فرزند سید خلایق" یاد کرده اند. مانویان وی را "خردشهر ایزد" ، نام برده اند. برهماییان حضرتش را "ویشنو" و چینیان او را " کریشنا" ،بوداییان وی را " بودای پنجم" و... خوانده اند.
در اینجا توجه خواننده را به این نکته معطوف میداریم که صرف نظر از تفاوتهایی که در این کلمات اشارات و بشارتها وجود دارد آنچه که در بین همه آنها _ که در اینجا به صورت نمونه از بین شماری فراوان انتخاب گردیده_ مشترکا به چشم می خورد اینکه در انجام جهان به دنبال یک سلسه تحولات و دگرگونیها ، زمام گیتی در اختیار رهبری الهی قرار خواهد گرفت که او با بهره مندی از نیروی خدادادی و نیز سود جستن از همراهانی شیفته و فداکار و از خود گذشته بساط ظلم و جور را از زوی زمین برچیده،جهانی کران تا کران داد و دادگری به بار می آورد.و چنین است که مسلمانان در ایام نیمه شعبان سالروز میلاد آن قافله سالار را جشن می گیرند. همان کسی که پیامبر اسلام (ص) فرمودند:
"یملاَ به الارض قسطا و عدلا بعد ما ملعت ضلما و جورا" (12)
1- کتاب اوستا بخش گاتها صفحه 34 نسخه ترجمه آقای پور داوود.
2- مدرک پیشین صفحه 98.
3- مزامیر داوود : مزمور 37 بخشهای از آیات 1 تا 33 .
4- قران مجید سوره انبیا آیه 10 " ما در زبور چنین نوشتیم که بعد از تورات زمین را بندگان صالح من به ارث خواهند برد."
5- مزامیر داوود : مزمور 96.
6-کتاب تورات سفر پیدایش فصل 12 بند 7.
7- انجیل مرقس بخشهایی از آیات 33 تا 37 از فصل 13.
8- انجیل متی فصل 25.
9- انجیل لوقا فصل 12.
10- کتاب قاموس کتاب مقدس تالیف مستر هاکس آمیکایی.
11- انجیل متی فصل 25 قسمتهایی از آیات 30تا 35.
12- پیامبر اکرم (ص) سنن ابی داوود. جلد دوم ص 307." خداوند به وجود او زمین را از عدل و داد مالامال خواهد ساخت آنگاه که از ظلم و جور پر شده باشد."
بر گرفته از کتاب صبح امید نوشته صدر الدین هاشمی
ایرانیان و آغاز زمینه سازى براى ظهور حضرت مهدى، علیهالسلام (روایات مربوط به قم و مرد موعود این شهر) | امام زمان(عج)، مهدویت و مباحث مربوط به آخر الزمان
نویسنده: على کورانى
ترجمه: عباس جلالى
از زمره روایات ظهور، به پا خاستن مردى از قم و یاران وى است، از امام کاظم، علیهالسلام، روایتشده است که فرمود:
مردى از قم، مردم را به سوى خدا دعوت مىکند، افرادى گرد او جمع مىشوند که قلبهایشان همچون پارههاى آهن ستبر است که بادهاى تند حوادث، آنان را نمىلغزاند، از جنگ خسته نشده و نمىترسند اعتماد آنان بر خداست و سرانجام کار از آن پرهیزکاران است. (1)
و همچنین مطالب بعد از آن مربوط به قم است.
نکته قابل توجه این است که، امام، علیهالسلام، در روایت، تعبیر به «مردى از قم» نموده و نفرموده است از اهل قم، مىتوان این جمله را بر امام خمینى تطبیق داد. چه اینکه ایشان اهل خمین و ساکن قم مىباشند و اینکه او «مردم را به سوى خدا دعوت مىکند» نه فقط اهل قم و یا اهل مشرق زمین را. و به اینکه بادهاى تند کینهتوزى دشمنان و یا جنگ و درگیریها که براى وى و طرفدارانش پیش مىآید، همچنان مقاوم مىایستند و مبارزه مىکنند و هیچ تزلزلى به خود راه نمىدهند.
روایت، زمان وجود این مرد را که به آن بشارت داده شده مشخص نکرده است اما در تاریخ قم و ایران چنین شخصیت و یارانى داراى این صفات برجسته، قبل از امام خمینى و طرفدارانش بىسابقه بوده است... البته احتمال اینکه این روایت ناقص باشد وجود دارد و یا اینکه امام آن را به مناسبتى فرمودهاند، همین روایت را صاحب بحارالانوار، از کتاب تاریخ قم نوشته «حسن بن محمد بن الحسن قمى» که هزار سال پیش آن را تالیف نموده است نقل کرده که متاسفانه نسخه آن کتاب یافت نمىشود.
گاه گفته مىشود: درست است که در تاریخ قم و ایران ظاهر شدن چنین مرد وعده داده شدهاى را با یارانى داراى این صفات برجسته، کسى سراغ نداشته است... اما دلیلى هم نداریم که این روایت، منطبق بر امام خمینى و طرفداران وى باشد شاید منظور مرد دیگر و یاران دیگرى باشد که در عصر و زمان ما ظاهر خواهند شد و یا اینکه بعد از مدتى طولانى و یا کوتاه خواهند آمد...
پاسخ: آرى درست است که در روایت، آنگونه که بیان کردیم زمان این پیشامد مشخص و روشن نشده است اما مجموعه صفاتى که در روایت آمده، به علاوه آنچه که در روایات متعدد دیگر، پیرامون قم و ایران وارد شده است موجب اطمینان این معناست که مراد از صفات یاد شده، امام خمینى و یاران وىاند... بنابراین اگر پیامبر، صلىاللهعلیهوآله، و امامان، علیهمالسلام، به حادثه و پیشامدى خبر دادند که منطبق بر وضع موجود باشد، معقول نیست که از آن چشمپوشى نموده و آن را بر قضیه و حادثهاى مشابه آن و یا واضحتر، که وعده پیامبر، صلىاللهعلیهوآله، و اهل بیت او بر آن منطبق شود، حمل نماییم.
از روایاتى که درباره قم و برترى و آینده آن از اهل بیت، علیهمالسلام، نقل شده استبخوبى روشن است که این شهر نزد آن بزرگواران از ارزش و اهمیت ویژهاى برخوردار است، بلکه مىتوان گفت مؤسس و بنیانگذار این شهر و طرح و ایجاد آن در قلب ایران در سال73 ق. به دستبا کفایت امام باقر، علیهالسلام، بوده است که بعد از آن نسبتبه این شهر نایتخاصى داشتهاند. و آنان با دانشى که از جد بزرگوارشان داشتهاند، خبر دادهاند که در آینده، این شهر مقدس از جایگاهى والا برخوردار خواهد شد و اهالى این شهر، از یاران باوفاى حضرت مهدى، ارواحنا فداه، خواهند بود.
برخى روایات، تصریح دارد به اینکه فلسفه نامگذارى این شهر مقدس به قم مناسب با نام حضرت مهدى که قائم بحق است مىباشد و مناسب با قیام و به پا ساختن اهل قم و منطقه جغرافیایى آن شهر در زمینهسازى و یارى نمودن آن حضرت است. از طرفى وجود یک آبادى، در نزدیکى این شهر در زمان تاسیس آن به نام «کمندان» و یا «کمد»، به این معنى نیست که در نامگذارى به «قم» عربى بودن این کلمه ملاحظه نشده است، جز این مناسبت که نام آن قم گذاشته شده و یا تغییر و دگرگونى در نام فارسى آن به وجود آمده استبویژه زمانى که تاسیس این شهر از ناحیه علما و روایتکنندگان حدیث، از امام باقر و صادق، علیهماالسلام، و زیر نظر آن دو بزرگوار بوده است.
«عفان بصرى» از امام صادق، علیهالسلام، روایت کرده که گفت:
امام، علیهالسلام، به من فرمود: آیا مىدانى از چه رو این شهر را قم مىنامند؟ عرض کردم: خدا و رسولش آگاهترند فرمود: همانا قم نامگذارى شده براى اینکه اهل قم، اطراف قائم، علیهالسلام، گرد آمده و با وى قیام مىنمایند و در کنار او ثابت قدم مانده و او را یارى مىکنند. (2)
این روایت، و امثال آن قرینههایى هستند بر اینکه آغاز تاسیس شهر مقدس قم توسط «عبدالله» پسر «مالک اشعرى» و برادرش «احوص» و هواداران آنان که همگى از یاران خاص امام باقر، علیهالسلام، و راویان حدیث آن بزرگوار بودهاند همه اینها موجب این اطمینان است که تاسیس این شهر به امر امام باقر، علیهالسلام، بوده است و این نام را آن حضرت براى این شهر انتخاب فرمودهاند.
نام قم در روایات به صیغه مذکر به معنى «بلد سرزمین» و به صیغه مؤنث «بلدة شهر» آمده است این کلمه (قم) هم قابل صرف کردن است و هم به صورت غیر منصرف به کار می رود.
ظاهر برخى روایات این است که امامان، علیهمالسلام، نسبتبه شهر قم عنایتخاصى داشتهاند و مفهومى را برتر و وسیعتر از یک شهر و توابع آن، به این شهر بخشیدهاند، لذا نام این شهر را به معناى خط و روش و اسلوب قم، نسبتبه ولایت اهلبیت، علیهمالسلام، و قیام آنان با مهدى آل پیامبر، صلىاللهعلیهوآله، به کار بردهاند. عدهاى از بزرگان رى نقل کردهاند که حضور امام صادق، علیهالسلام، رسیدند و:
عرض کردند، ما از اهل رى هستیم که خدمت رسیدهایم، حضرت فرمود: خوش آمدند برادران قمى ما، سپس عرض کردند ما اهل رى هستیم، حضرت فرمود: خوش آمدند برادران قمى ما. مجددا عرض کردند: ما اهالى رى هستیم، امام نیز کلام اول خود را تکرار کرد، آنان گفته خود را چندبار یادآور شدند، امام نیز مانند اول آنان را پاسخ داد و چنین فرمود: خداوند داراى حرمى است که عبارت است از مکه مکرمه و پیامبر داراى حرمى است و آن مدینه منوره است و امیرالمؤمنین، علیهالسلام، داراى حرمى است که کوفه است و ما اهلبیت نیز داراى حرمى هستیم که آن شهر قم است، بزودى بانویى از سلاله من بنام فاطمه در این شهر دفن خواهد شد کسى که آن بزرگوار را در قم زیارت کند اهل بهشت مىباشد.
راوى گفت این سخن را امام صادق، علیهالسلام، زمانى فرمود که هنوز حضرت کاظم، علیهالسلام، متولد نشده بودند. (3)
یعنى قم، حرم امامان، علیهمالسلام، از اهلبیت، تا زمان حضرت مهدى، علیهالسلام، و مرکز ولایت و یارى آن بزرگواران مىباشد و اهل رى و غیر آن نیز اهل قم محسوب مىشوند زیرا آنان نیز پیرو خط و روش اهل قم نسبتبه اهلبیت، علیهمالسلام، هستند. از این رو بعید نیست که مراد از اهل قم که در روایات آمده و اینکه آنان یاوران حضرت مهدى، علیهالسلام، مىباشند، همه ایرانیانى باشند که در ولایت و دوستى و جنگ و جهاد پیرو امامان، علیهمالسلام، هستند، بلکه شامل مسلمانان غیرایرانى نیز بشود.
و معناى کلام راوى که گفت: «حضرت این کلام را زمانى فرمود که هنوز حضرت کاظم متولد نشده بود» یعنى این گفته امام صادق که قبل از ولادت امام کاظم بوده مشعر به این است که آن حضرت از ولادت نوه خویش فاطمه معصومه دختر موسى بن جعفر، علیهمالسلام، پیش از ولادت پدر بزرگوارش یعنى قبل از سال 128 هجرى قمرى، خبر داده است و اینکه آن بانوى بزرگوار در قم دفن خواهد شد، و این قضیه هفتاد سال بعد، تحقق پیدا کرده است..
بزرگان قم نقل کردهاند زمانى که مامون، على بن موسىالرضا، علیهالسلام، را در سال 200 هجرى از مدینه خارج کرد و به طرف مرو فرستاد، در سال 201 هجرى خواهر گرامى او حضرت فاطمه معصومه در پى برادر از مدینه خارج شد و به سمت ایران حرکت کرد تا به شهر ساوه رسید در آنجا بیمار شد، سؤال کرد چقدر فاصله بین من و قم است؟ عرض کردند ده فرسخ.»
... زمانى که این خبر به اولاد سعد - یعنى سعد پسر مالک اشعرى - رسید همگى با هم آهنگ ساوه نمودند تا از آن حضرت تقاضا کنند که به شهر آمده و در آنجا بماند چون حضور او رسیدند، موسى پسر خزرج از بین آن جمعیتخارج شد و به طرف حضرت رفته و مهار شتر ایشان را گرفته و تا قم همراهى کرد و آن بزرگوار را در منزل خویش جاى داد، پس از اقامت16 یا17 روز در شهر قم، در اثر بیمارى قبلى به رحمت و رضوان الهى پیوسته و روح پاکش به ملکوت اعلى پر گشود. موسى پسر خزرج پس از مراسم غسل و کفن آن حضرت، بدن شریفش را در زمینى که متعلق به خودش بود و هماکنون نیز مرقد مطهرش در آنجاست، به خاک سپرد و سقفى از بوریا و حصیر بر قبر آن حضرت سرپا نمود، تا زمانى که توسط زینب دختر حضرت جواد، علیهالسلام، بر قبر مطهر آن بزرگوار گنبد و بارگاهى بنا نمودند. (4)
از این روایات چنین برمىآید، که فاطمه معصومه، بسیار اهل عبادت و زهد و بزرگوارى بود، همانند مادرش حضرت فاطمه زهرا، سلاماللهعلیها، آن بزرگوار در عین اینکه از سن کمى برخوردار بود، نزد اهل بیت، علیهمالسلام، مقامى خاص و ارزش و اهمیت والایى داشت چه اینکه این مقام و منزلتحضرت، نزد علما و بزرگان قم نیز محرز بوده است; زیرا براى ارج نهادن به مقام آن بانو از قم به طرف ساوه حرکت کرده و به استقبال وى شتافتند و پس از رحلت آن بانو، ساختمان نسبتا سادهاى بر مزارش ساخته سپس گنبدى بنا کردند و آنجا را زیارتگاه دوستداران اهل بیت قرار دادند و عدهاى از آن بزرگان وصیت کردند که در جوار حضرتش به خاک سپرده شوند.
در روایات آمده است که سن مبارک حضرت معصومه، سلاماللهعلیها، کمتر از بیستسال بوده است، و شاید علت اینکه ایرانیها آن حضرت را «فاطمه معصومه» و یا «معصومه قم» مىنامند به خاطر کمى سن آن بزرگوار باشد; زیرا معصوم در لغت فارسى به معناى بیگناه مىآید و از همین رو به طفل خردسال نیز که بىگناه است معصوم مىگویند و شاید هم به جهت طهارت و پاکدامنى و عصمت آن حضرت از گناه باشد; چون در مذهب شیعه عصمتبر دو نوع است: یکى عصمتى که واجب است در امامان، علیهمالسلام، وجود داشته باشد و این، در مورد چهارده معصوم، علیهمالسلام، ثابت است و دیگر عصمتى که جایز است و آن براى بزرگان و اولیاى خدا ثابت است که مقدس و پاک از گناهان و آلودگیهایند.
از روایتبعدى که از امام رضا، علیهالسلام، نقل شده است، ظاهر مىشود که امامان، علیهمالسلام، از بدو تاسیس شهر قم، مردم این شهر را به عنوان یاران حضرت مهدى، علیهالسلام، به شمار آوردهاند و دوستى و محبت مردم این شهر نسبتبه حضرت مهدى، علیهالسلام، قبل از ولادت آن حضرت معروف بوده است از «صفوان بن یحیى» نقل شده است که گفت:
روزى خدمت امام رضا، علیهالسلام، بودم، سخن از اهل قم و علاقه آنان نسبتبه حضرت مهدى، علیهالسلام، به میان آمد، آن حضرت براى آنان طلب آمرزش کرد و فرمود: خداوند از آنان خشنود باشد، آنگاه فرمود: بهشت داراى هشت در است که یکى از آنها مخصوص اهل قم مىباشد، آنان (اهل قم) بهترین پیروان ما از بین شیعیان جهان هستند خداوند سبحان محبت و دوستى ما را در سرشت آنان قرار داده است. (5)
در روایت آمده است که درهاى بهشتبه تناسب اعمال مردم بین آنان تقسیمبندى شده است، از این رو بعید نیست که معنى این جمله که (یک در، ویژه اهل قم است) این باشد که آنان از در مبارزین و مجاهدین همراه امامان، علیهمالسلام، و یا از در مخصوص شایستگان چنانکه در صفات آنها وارد شده است، داخل بهشت مىشوند و گفته حضرت که «آنها بهترین پیروان ما از بین شیعیان جهان هستند» دلالتبه فضیلت و برترى اهل قم بر سایر شیعیان دارد.
قابل توجه است که محبت اهل قم نسبتبه حضرت مهدى، علیهالسلام، تا کنون همچنان پرشور و زنده باقى مانده ستبلکه با پیروزى انقلاب اسلامى ایران، این عشق به سر حد کمال رسیده و این حقیقت را در ایمان و عملکرد و ظواهر زندگى آنان حتى در نامگذارى فرزندان و مساجد و مؤسسات خود به نام آن حضرت، بگونهاى که هیچ خانهاى از این نام خالى نیست، مىتوان مشاهده نمود.
برخى روایات دلالت دارد که، بلا و گرفتارى از اهل قم دور است و خداوند سبحان کسانى را که بدخواه این شهر باشند، نابود مىگرداند. از «ابان بن عثمان» و «حماد بن ناب» روایتشده که گفتند:
خدمت امام صادق، علیهالسلام، بودم که عمران پسر عبدالله قمى وارد شد، خدمت امام رسید و از او سؤال کرد. حضرت با وى بسیار با ملاطفتبرخورد کرد، پس از رفتن آن مرد از امام، علیهالسلام، سؤال کردم; این شخص که با او این همه خوشرفتارى فرمودى که بود؟ حضرت فرمود: او از خانواده بزرگان، یعنى اهل قم بود هیچ ستمگرى درباره آنان نیتسوء نمىکند، مگر اینکه خداوند او را درهم مىشکند. (6)
در روایت دیگرى آمده است که: بلا از قم دفع شده است. (7)
در جاى دیگر نقل شده است که:
اهل قم از ما و ما از آنان هستیم، هر ستمگرى که درباره آنان اراده سوء داشته باشد مرگ او فرا مىرسد، تا زمانیکه به یکدیگر خیانت نکنند (و در نسخه دیگر: تا زمانى که تغییر روش ندهند) اما زمانى که آلوده به چنین اعمالى شدند، خداوند سبحان، ستمگران را بر آنان حاکم مىکند، ولى آنان (اهل قم) یاران قائم و بازگوکنندگان مظلومیت ما و رعایتکنندگان حقوق ما هستند، آنگاه رو به آسمان کرد و گفت: خداوندا آنان را از شر هر فتنهاى نگهدار و از هر گزندى نجات ببخش. (8)
از امام صادق، علیهالسلام، روایتشده است که فرمود:
بلاها از قم و اهل آن دور شده است، بزودى زمانى خواهد رسید که قم و اهل آن حجتبر مردم خواهند بود و این زمان غیبت قائم ما و ظهور وى مىباشد، اگر چنین نباشد زمین اهل خودش را فرو مىبرد، فرشتههاى الهى بلاها را از این شهر و اهل آن دفع مىکنند. هر ستمگرى که در حق آنان اراده بد داشته باشد، خداوند درهمکوبنده ستمپیشگان، او را درهم مىشکند و یا به گرفتارى و مصیبت و یا دشمنى، مبتلا مىگرداند، خداوند سبحان، قم و اهلش را در زمان فرمانروایى ستمگران از یاد آنان مىبرد; آنگونه که ظالمان یاد خدا را فراموش کردند. (9)
البته، این بدین معنا نیست که به اهل قم اصلا بدى نمىرسد، بلکه ممکن استبرخى مشکلات بر آنان وارد شود، ولى خداى بزرگ، آن دشوارى و بلا را از آنان دور نگه داشته و با الطاف گوناگون خویش آنها را یارى مىفرماید، که از بارزترین آنها، نابود کردن سرکشان و متجاوزان و مشغول نمودن آنان به گرفتاریهایى است که، به اهل قم نپرداخته و به طور کلى از آنها یاد هم نمىکند.
صاحب «بحارالانوار» دو روایت را، از امام صادق، علیهالسلام، که بیانکننده آینده شهر قم و نقش مکتبى آن پیش از ظهور حضرت مهدى، علیهالسلام، مىباشد آورده است.
روایت اول بیان مىدارد:
خداوند به وسیله شهر کوفه بر سایر شهرها استدلال مىکند، همچنین به مؤمنان آن شهر بر سایر مؤمنان و به شهر قم بر سایر شهرها و به واسطه اهل قم بر جهانیان اعم از جن و انسان، خداوند متعال اهل قم را مستضعف فکرى قرار نداده بلکه همواره آنان را موفق و تایید کرده است. سپس فرمود: دینداران در این شهر در مضیقه زندگى مىباشند اگر غیر این باشد مردم بسرعتبه آنجا روى مىآورند و آنجا خراب مىگردد و اهل آن تباه مىشوند و آنگونه که باید نمىتواند بر سایر سرزمینها حجتباشد، زمانى که موقعیت قم بدینجا برسد آسمان و زمین آرامش ندارد و ساکنان آنها لحظهاى باقى نمىمانند و بلا و گرفتارى از قم و اهل آن دفع گردیده است، بزودى زمانى خواهد رسید که قم و اهل آن حجتبر مردم خواهند بود و این در زمان غیبت قائم ما و ظهور وى مىباشد. اگر چنین نباشد زمین اهل خودش را فرو مىبرد، فرشتههاى الهى مامور دور نمودن بلاها از این شهر و اهل آن مىباشند هر ستمگرى که درباره آنان اراده بد داشته باشد، خداوند درهم کوبنده ستمپیشگان، او را درهم مىشکند و یا به گرفتارى و مصیبت و یا دشمنى، مبتلا مىگرداند، خداوند متعال نام قم و اهلش را در زمان فرمانروایى ستمگران از یاد آنان مىبرد آنگونه که آنها یاد خدا را فراموش کردند.
و روایت دوم مىگوید:
بزودى شهر کوفه از مؤمنان خالى مىگردد و بگونهاى که مار در جایگاه خود فرو مىرود علم نیز این چنین از کوفه ختبرمىبندد و از شهرى به نام قم آشکار مىشود و آن سامان معدن فضل و دانش مىگردد، به نحوى که در زمین کسى در استضعاف فکرى به سر نمىبرد حتى نو عروسان در حجلهگاه خویش. و این قضایا نزدیک ظهور قائم ما بوقوع مىپیوندد، خداوند سبحان، قم و اهلش را براى رساندن پیام اسلام، قائممقام حضرت حجت مىگرداند. اگر چنین نشود زمین اهل خودش را فرو مىبرد و در زمین حجتى باقى نمىماند. دانش از این شهر به شرق و غرب جهان منتشر مىگردد. بدینسان بر مردم اتمام حجت مىشود و یکى باقى نمىماند که دین و دانش به وى نرسیده باشد. آنگاه قائم، علیهالسلام، ظهور مىکند و ظهور وى باعثخشم و غضب خداوند بر بندگان مىشود; زیرا خداوند از بندگانش انتقام نمىگیرد مگر بعد از آنکه آنان وجود مقدس حضرت حجت را انکار نمایند. (10)
از این دو روایت، چند امر روشن مىشود:
الف - اینکه این دو روایت نقل به معنى شدهاند، به علاوه در آنها اندکى تقدیم و تاخیر است اما آنچه که مهم است معنایى است که این دو روایت در بر دارند.
ب - از این روایتها استفاده مىشود، که نقش مذهبى شهر کوفه در دانش و پیروى از اهلبیت، علیهمالسلام، نقشى مهم و بزرگ بوده، اما در آستانه ظهور حضرت مهدى، علیهالسلام، مضمحل شده و از بین مىرود، البته کوفه شامل نجف نیز مىشود; زیرا نام اصلى آن نجف کوفه بوده استبلکه گاهى مراد از کوفه عراق عنوان شده است، چنانکه ما در جاى خودش بیان کردیم، اما نقش مذهبى شهر قم همچنان ادامه دارد و نزدیک ظهور حضرت از عظمتبیشترى برخوردار مىگردد، چنانکه دو فقره از روایتبه این معنى اشاره دارد: «و این همه، در زمان غیبت قائم ما و ظهور وى مىباشد» و «و این قضایا نزدیک ظهور قائم ما خواهد بود».
ج - نقش برجسته اعتقادى و ایدئولوژیکى شهر مقدس قم، در آن زمان مخصوص ایران و یا شیعیان تنها نیست. بلکه نقشى است جهانى که حتى غیرمسلمانان را نیز در بر مىگیرد: «و بزودى زمانى خواهد رسید که قم و اهلش حجتبر مردم خواهند بود»، «و یکى باقى نمىماند که دین و دانش به وى نرسیده باشد» این بدان معنا نیست که دانش و مذهب از این شهر به فردفرد مردم جهان مىرسد، بلکه بدین معناست که نداى اسلام و مطرح شدن آن، طورى به جهانیان مىرسد که اگر کسى سعى در دستیابى به مقررات و دستورات اسلام داشته باشد، براى وى امکانپذیر خواهد بود. البته چنین نقش تبلیغاتى مهمى براى شهر قم، بستگى به برپایى حکومتى با دستگاههاى تبلیغاتى دارد، بلکه متوقف بر مبارزات با سرکشان جهان استکبار است که این خود باعث رسیدن صداى اسلام از قم به جهانیان مىشود.
د - این نقش بزرگ فرهنگى براى شهر قم، سبب کینهتوزى و دشمنى استکبار جهانى نسبتبه این شهر مىگردد، یعنى نسبتبه مطرح شدن اسلام از این شهر. این دشمنى با اسلام علت انتقام گرفتن خداوند از مستکبران، به دست تواناى حضرت مهدى، علیهالسلام، مىشود; چرا که با این دشمنى حجتبر مردم تمام شده است و ایجاد گرفتارى توسط دشمنان، از جنبه جهل آنان نسبتبه اسلام نیست، بلکه دشمنى و خصومت آنان، صرفا کینهتوزى و مخالفتبا اسلام مىباشد.
قابل توجه است آنچه که در این دو روایت گفته شده در کوفه و عراق محقق شده است و در قم و ایران، در آستانه تحقق است و در حقیقت قم و ایران بر ملتهاى مسلمان و سایر ملل جهان حجت هستند. حتى اگر قائل شویم که ایجاد چنین آگاهى که در این دو روایت آمده است در بین ملتهاى جهان، دهها سال به طول انجامد، باز هم شکى نیست که برخى از آن مقدمات آغاز شده است. اما عبارت حدیث که «نزدیک ظهور قائم ما» است، دلیل بر این است که بین تحقق چنین موقعیت جهانى براى شهر قم و بین ظهور حضرت مهدى، علیهالسلام، فاصله چندانى نیست.
منبع : ماهنامه موعود
ایرانیان و نقش آنان در دوران ظهور - قسمت اول | امام زمان(عج)، مهدویت و مباحث مربوط به آخر الزمان
نویسنده: على کورانى
ترجمه: عباس جلالى
قبل از پیروزى انقلاب اسلامى ایران، کشور ایران در تصور غربیها پایگاهى حیاتى، آن هم در مرز شوروى و در قلب جهان اسلام به حساب مىآمد و از دیدگاه مسلمانها کشورى اسلامى و اصیل به شمار می رفت که «شاه» سر سپرده غرب و همپیمان اسرائیل بر آن حکومت مىکرد و براى خوش خدمتى به اربابانش، کشورش را دربست در اختیار و خدمت آنان قرار داده بود.
علاوه بر آنچه که در تصور دیگران بود، در ذهن یک فرد شیعه مانند من، کشورى بود که در آن مرقد مطهر امام رضا، علیهالسلام، و حوزه علمیه قم وجود داشت، کشورى داراى تاریخى اصیل و ریشهدار در تشیع و علما و اندیشمندان شیعه و تالیفات گرانبها، زمانى که به روایات وارده در خصوص مدح و ستایش ایرانیان بر مىخوریم و آنها را بررسى مىکنیم، به یکدیگر مىگوییم: این روایات مانند روایتهایى است که مدح و ستایش و یا مذمت اهل یمن، و یا بنى خزاعه را مىنماید. از این رو هر روایتى که مدح و ستایش و یا مذمت گروهها و قبیلهها و بعضى کشورها را در بر دارد، نمىتواند بدون اشکال باشد. گرچه این روایات صحیح و درست مىباشند، اما مربوط به تاریخ گذشته و احوال مختلف ملتهاى صدر اسلام و قرنهاى اولیه آن است.
این طرز فکر رایجبین ما بود، که امت اسلامى در حالتى جاهلانه، فرمانبردار سلطه کفر جهانى و نوکران اوست، در بین ملتها هیچ یک بر دیگرى برترى ندارد و چه بسا همین ایرانیان مورد بحث، بدتر از سایر ملتها بودهاند، به دلیل اینکه آنان طرفداران تمدنى کفر آمیز و برترى جوییهاى ملى و نژادى بودهاند که سر سپردگانى چون شاه و اربابان غربىاش براى ایجاد چنین تز و طرز فکرى و تربیت مردم ایران، بر همین روش پافشارى مىکردند.
... تا اینکه پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، مسلمانان را در سطح جهان غافلگیر کرد و قلبهاى غمگین آنان را چنان از خوشحالى و شادى سرشار نمود که در قرنهاى گذشته بىسابقه بود، بلکه بالاتر، آنان تصور چنین پیروزى را نداشتند. این سرور و خوشحالى همه کشورها و ملتهاى مسلمان را در بر گرفت، از جمله مظاهر خوشحالى مردم، این بود که همهجا صحبت از فضل و برترى ایرانیان و طرفداران سلمان فارسى بود، بطور مثال، یکى از صدها عنوانى که در غرب و شرق جهان اسلام منتشر و پخش شد، عنوان و تیتر مجله تونسى «شناخت» بود که در آن آمده بود: «پیامبر، صلىاللهعلیهوآله، ایرانیان را جهت رهبرى امت اسلامى برمىگزیند» این نوشتهها، خاطرات ما را درباره ایرانیان تجدید کرد و دریافتیم روایاتى که از پیامبر، صلىاللهعلیهوآله، درباره آنان وارد شده است تنها مربوط به تاریخ گذشته آنها نبوده، بلکه ارتباط به آینده نیز دارد... ما با مراجعه به منابع و تفسیر و بررسى روایات مربوط به ایرانیان، به این نتیجه رسیدیم که این روایات و اخبار بیش از آنکه مربوط به گذشته باشد، مربوط به آینده است و جالب اینکه اینگونه روایات در منابع حدیث اهل سنتبیشتر از شیعه وجود دارد.
چه می توان کرد، زمانى که در روایات مربوط به حضرت مهدى، علیهالسلام، و زمینه سازى حکومت آن بزرگوار، ایرانیان و یمنیها داراى سهم بسزایى بوده و کسانى هستند که به مقام ایجاد زمینه مناسب براى ظهور آن حضرت و شرکت در نهضت وى نائل می شوند... و همچنین افراد شایستهاى از مصر و مؤمنانى حقیقى از شام و گروههایى از عراق... نیز از این فیض بهرهمند مىشوند و همینطور سایر دوستداران آن حضرت که در گوشه و کنار جهان اسلام پراکنده هستند، از این موهبتبرخوردار مىشوند، بلکه آنان از یاران ویژه و وزرا و مشاورین آن حضرت، ارواحنافداه، مىباشند.
ما اینک، روایاتى را که پیرامون ایرانیان بطور عموم وارد شده است مورد بررسى قرار داده و سپس به نقش آنان در زمان ظهور مىپردازیم.
آیات و اخبار در ستایش ایرانیان
روایاتى که درباره ایرانیان پیرامون آیاتى که تفسیر به ایرانیان شده وارد گردیده است، تحت این نه عنوان است:
الف. طرفداران سلمان فارسى ب. اهل مشرق زمینج. اهل خراسان د. یاران درفشهاى سیاه ه. فارسیان و. سرخ رویان ز. فرزندان سرخرویان ح. اهل قلم ط. اهل طالقان.
البته خواهید دید که غالبا مراد از این عناوین یکى است، اخبار دیگرى نیز وجود دارد که با عبارتهاى دیگرى از آنان یاد کرده است.
1. در تفسیر قول خداى سبحان: «ها انتم هولاء تدعون لتنفقوا فى سبیلالله فمنکم من یبخل و من یبخل فانما یبخل عن نفسه والله الغنى وانتمالفقراء و ان تتولوا بستبدل قوما غیرکم ثم لایکونوا امثالکم». (1)
اینک شما کسانى هستید که فراخوانده مىشوید تا در راه خدا انفاق کنید، برخى از شما در انفاق بخل مىورزد و کسى که بخل مىکند و خداوند بىنیاز است و شما نیازمندید و اگر روگردان شوید خداوند گروهى را غیر از شما جایگزینتان مىنماید و آنان مثل شما نیستند.
صاحب کشاف نقل کرده که از پیامبر، صلىاللهعلیهوآله، درباره کلمه «قوم» که در آیه شریفه آمده استسؤال شد. سلمان فارسى نزدیک پیامبر، صلىاللهعلیهوآله، نشسته بود آن حضرت با دست مبارک خود به ران پاى سلمان زد و فرمود:
«به خدایى که جان من در دست و قدرت اوست، اگر ایمان به کهکشانها بستگى داشته باشد مردانى از فارس به آن دست مىیابند.» (2) به نقل صاحب «مجمعالبیان» از امام باقر، علیهالسلام، روایتشده که فرمود:
«اى اعراب، اگر روى برگردانید، خداوند گروه دیگرى را جایگزین شمامىگرداند یعنى ایرانیان»
و صاحب «المیزان» آورده که «درالمنثور» روایتى را عبدالرزاق و عبد بن حمید و ترمذى و ابن جریر و ابن ابى حاتم و طبرانى در کتاب «اوسط» و بیهقى در کتاب «دلائل»... از ابوهریره نقل کرده است که وى گفت: پیامبر، صلىاللهعلیهوآله، این آیه را «و ان تتولوا یستبدل قوما غیرکم، ثم لا یکونوا امثالکم» قرائت فرمود، عرض کردند یا رسولالله! اینها چه کسانى هستند که اگر ما رویگردان شویم جایگزین ما مىشوند؟ پیامبر اسلام، صلىاللهعلیهوآله، با دست مبارک به شانه سلمان فارسى زد و سپس فرمود:
«او و طرفداران او، به خدایى که جانم در دست قدرت اوست اگر ایمان بستگى به کهکشانها داشته باشد مردانى از فارس (ایرانیان) به آن دست مىیابند.» (3)
مانند این روایتبه طرق دیگرى از ابوهریره و همچنین از ابن مردویه از جابر بن عبدالله نقل شده است.
در این روایت دو معنا که همه بر آن اتفاق دارند، وجود دارد که عبارتند از:
1. ایرانیان (فرس) خط و جناح دومى بعد از اعراب، براى بهدوش کشیدن پرچم اسلام مىباشند.
2. آنان به ایمان دست مىیابند هرچند از آنان دور و دسترسى به آن دشوار باشد.
چنانکه در همین روایتسه مطلب قابل بحث است:
اولا: اینکه خداوند متعال اعراب را تهدید به جایگزینى ایرانیان نموده است، آیا مخصوص زمان نزول آیه در زمان پیامبر، صلىاللهعلیهوآله، است و یا اینکه مربوط به همه نسلهاست، بگونهاى که داراى این معنى باشد: اگر شما (اعراب) از اسلام رویگردان شوید در هر نسلى که باشد ایرانیان (فرس) را جایگزین شما مىگرداند؟
ظاهر معنى این است که به حکم قاعده «مورد، مخصص نمىباشد» این نکته در همه نسلهاى بعدى نیز استمرار دارد و آیات مبارکه قرآن در هر طبقه و نسلى، نقش خورشید و ماه را دارند (یعنى در نورافشانى یکساناند) چه اینکه این مطلب در روایات آمده و مفسران نیز بر آن اتفاق نظر دارند.
ثانیا: حدیثشریف مىگوید مردانى از فارس به ایمان دستخواهند یافت نه همه آنان، بدیهى است که این خود، ستایشى است نسبتبه افراد نابغهاى از بین آنها نه جمیع آنها.
اما ظاهر آیه شریف و روایت این است که هر دو، بطور عام ستایش از «فرس» مىنمایند، چون در میان آنان کسانى هستند که به درجه دستیابى به ایمان و یا علم مىرسند. بویژه با ملاحظه اینکه صحبت از گروهى است که بعد از اعراب حامل آیین اسلام هستند، بنابراین مدح و ستایشى که براى آنان به شمار آمده بدین جهت است که آنها زمینه مناسبى براى به وجود آمدن نوابغ خود مىباشند و از آنان اطاعت و پیروى مىکنند.
ثالثا: آیا تاکنون رویگردانى اعراب از اسلام و جایگزین شدن «فرس» به جاى آنان صورت گرفته استیا خیر؟
جواب: بر اهل دانش و علم، پوشیده نیست که مسلمانان امروز، اعم از عرب و غیر عرب از اسلام واقعى اعراض نموده و رویگردان شدهاند. بدینترتیب متاسفانه فعل شرط، در آیه شریفه « ان تتولوا; اگر رویگردان شوید» تحقق یافته و تنها جواب شرط، یعنى جایگزین شدن فرس به جاى آنان باقى مانده است، در این زمینه هم با دقتى منصفانه مىتوان گفت که وعده الهى، در آستانه تحقق است.
بلکه، روایتبعدى که در تفسیر «نورالثقلین» آمده است دلالت دارد که این جایگزینى، در زمان بنىامیه حاصل شده است، چون زمانى که عربها متوجه مراکز و مناصب و مالاندوزى شدند، فرس (ایرانیان) به کسب علوم اسلامى روى آورده و از آنان سبقت گرفتند. از امام صادق، علیهالسلام، منقول است که فرمود:
«قد والله ابدل خیرا منهم، الموالى».
سوگند به خدا که بهتر از آنها را جایگزین فرمود، یعنى عجم را.
گرچه تعبیر به «موالى» در آن روز شامل غیر فرس (ایرانیان) یعنى ترکان و رومیها که اسلام آورده بودند نیز مىشده است، اما آنچه مسلم است «فرس» به عنوان مرکز ثقل، اکثریت آنان را تشکیل مىدادهاند. بویژه با توجه به شناخت امام صادق، علیهالسلام، نسبتبه تفسیرى که پیامبر، صلىاللهعلیهوآله، از آیه شریفه درباره «فرس» فرموده است.
2. در تفسیر گفته خداى سبحان:
«هو الذى بعث فىالامیین رسولا منهم یتلوا علیهم ایاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین× و اخرین منهم لما یلحقوا بهم و هوالعزیز الحکیم». (4)
اوستآنکه برانگیختدر بین درس نخواندهها رسولى را از خودشان که آیات خدا را بر آنان مىخواند و آنان را پاک مىسازد و کتاب و حکمتشان مىآموزد اگر چه قبلا در گمراهى آشکارى بودند و افراد دیگرى از ایشان که به آنان نپیوستهاند و اوستخداى عزیز و حکیم.
مسلم، در صحیح خود از ابوهریره روایت کرده که گفت: «ما حضور پیامبر، صلىاللهعلیهوآله، بودیم که سوره مبارکه جمعه نازل شد و حضرت آن را تلاوت فرمود تا رسید به آیه «و آخرین منهم لما یلحقوابهم» مردى از او سؤال کرد، یا رسولالله! اینان چه کسانى هستند که هنوز به ما نپیوستهاند؟ حضرت پاسخ نفرمود: ابوهریره گفت: سلمان فارسى نیز در بین ما بود پیامبر، صلىاللهعلیهوآله، دست مبارکشان را بر سر سلمان نهاد و فرمود: به خدایى که جانم در دست قدرت اوست اگر ایمان بستگى به کهکشانها داشته باشد مردانى از اینها (طرفداران سلمان) به آن دستخواهند یافت».
در تفسیر على بن ابراهیم، ذیل آیه «و آخرین منهم لما یلحقوا بهم» آمده است که: «و افراد دیگرى که به آنها نپیوستهاند» یعنى کسانى که بعد از آنان اسلام آوردهاند. و صاحب «مجمعالبیان» آورده است: آنان همه افراد بعد از اصحاب هستند تا روز قیامت، سپس گفته است که آنان عجمها و کسانى که به لغت عربى حرف نمىزنند مىباشند چون پیامبر، صلىاللهعلیهوآله، به سوى هرکسى که وى را مشاهده کرده و کسانى که بعدا مىآیند، اعم از عرب و عجم برانگیخته و مبعوث شده استبه نقل از سعید بن جبیر و نیز امام باقر، علیهالسلام.
مطلق بودن کلمه «و آخرین منهم» اقتضا دارد که شامل همه طبقات و نسبهاى بعدى از زمان پیامبر، صلىاللهعلیهوآله، از عرب و غیرعرب شود، اما با مقایسه کلمه «امیین» و «آخرین» بهتر است که بگوییم مراد از «امیین» اعراب و از «آخرین» افرادى از غیرعرب که اسلام مىآورند مىباشد، چنانکه بعضى روایات اهلبیت، علیهمالسلام، گویاى این مطلب است و صاحب «کشاف» نیز همین مبنا را پذیرفته است.
بنابراین، پیامبر، صلىاللهعلیهوآله، که آیه شریف را به «فرس» تفسیر نموده است، در حقیقت منطبق بر مصداق مهمى براى کلمه «آخرین» و یا مهمترین مصداق، از بین مصادیق آن مىباشد، گرچه صرف تطبیق، باعث فضل و برترى بیشتر نمىگردد، اما چون پیامبر، صلىاللهعلیهوآله، آنان را ستوده به اینکه آنان به ایمان و علم و یا اسلام هر چند دور و مشکل باشند نائل خواهند شد و از طرفى رسول خدا، صلىاللهعلیهوآله، در تفسیر هر دو آیه عمدا، عین گفته خود را تکرار مىکنند و زدن آن حضرت بر شانه سلمان فارسى، دلیل روشنى بر این مدعى است. پی نوشتها:
1. سوره محمد(47)، آیه 38.
2. الزمخشرى، جارالله محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 4، ص 331.
3. الطباطبایى، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ج18، ص 250.
4. سوره جمعه(62)، آیات 2 -3.
منبع : ماهنامه موعود
ایرانیان و نقش آنان در دوران ظهور - قسمت دوم | امام زمان(عج)، مهدویت و مباحث مربوط به آخر الزمان
على کورانى
ترجمه: عباس جلالى
اشاره: نویسنده در قسمت اول مقالهحاضر، پس از ذکر برخى از آیاتقرآن، روایاتى را که در آنها بهایرانیان به عنوان مصداق این آیاتاشاره شده، مورد بررسى قرار دادند.
اینک در ادامه این مطلب، آیهاىدیگر مورد بررسى قرار گرفته و پساز آن تعدادى از روایاتى که در آنها بهستایش ایران پرداخته شده، بیانمىگردد.
3. در تفسیر کلام خداى بزرگ: وقضینا الى بنى اسرائیل فىالکتاب لتفسدن فى الارض مرتینو لتعلن علوا کبیرا. فاذا جاء وعداولهما بعثنا علیکم عبادا لنااولى باس شدید فجاسواخلال الدیار و کانوعدا مفعولا. (1)
به بنىاسرائیلاعلام نمودیم در کتاب،«تورات» که دوبار درزمین فساد و سرکشىبزرگى خواهید کرد، پسچون وعده یکى از آنها(فساد) برسد. بندگانى از خودرا که داراى قوت و نیرومندىشگرفى هستند به طرف شمامىفرستیم تا در همه جا جستجو کنند واین وعدهاى انجام شده است.
در تفسیر «نورالثقلین» از«روضه کافى» درباره تفسیر آیهشریفه «بعثنا علیکم عبادا لنا اولىباس شدید» از امام صادق،علیهالسلام، نقل شده است کهفرمود:
آنان کسانى هستند که خداوندتبارک و تعالى قبل از ظهور قائم،علیهالسلام، آنها را برمىانگیزد وآنان دشمنىاز آل پیامبر، صلىاللهعلیهوآله، را فرانمىخوانند مگر اینکه او را به قتلمىرسانند.
و «عیاشى» در تفسیر خود ازامام باقر، علیهالسلام، روایت کردهکه حضرت آیه شریفه «بعثناءعلیکم عبادا لنا اولى باس شدید»را قرائت مىکردند، سپس فرمودند:
او قائم، علیهالسلام، و یاران اویندکه داراى قوت و نیروى زیادمىباشند.
و در «بحارالانوار» روایتشدهکه روزى امام صادق، علیهالسلام،آیه شریفه فوق را قرائت کردند; دراین هنگام یاران آن حضرت ازایشان پرسیدند: «فدایتشویم اینهاچه کسانى هستند؟» آن حضرت درپاسخ سه مرتبه فرمودند: «به خداسوگند آنان اهل قم هستند» (2)
بررسى روایات:
اما روایاتى که از طریقشیعه و سنى در ستایشایرانیان و نقش آناندر به
دانلود مقاله ظهور منجی در باور پیشینیان