شرکت کنندگان در میزگرد
کامران اعتمادمقدم:
دکترای مهندسی صنایع، عضو هیأت علمی و مدیر علمی رشته مدیریت فناوری اطلاعات سازمان مدیریت صنعتی، مشاور و مدرس دانشگاهها به مدت 17 سال
مجتبی سلیمانیها:
کارشناسی ارشد برنامهریزی سیستمهای اقتصادی – اجتماعی، عضو هیأت علمی سازمان مدیریت صنعتی
محمدتقی عیسایی:
دکترای کامپیوتر از انگلستان، عضو هیأت علمی دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف
مهرداد کازرونی:
دکترای طراحی سیستمهای تولید به کمک کامپیوتر از استرالیا، عضو هیأت علمی دانشگاه صنعتی خواجه نصیر، سرپرست کار گروه سیستمهای کاربردی و مدیریت منابع تکفا
مرتضی مهدوی:
دانشجوی دکترای مخابرات، کارشناسی ارشد مخابرات، مجری طرح برنامه تکفا
محمدمیرزا عبداللهی:
کارشناسی ارشد الکترونیک از دانشگاه شیراز، کارشناسی ارشد کامپیوتر از دانشگاه صنعتی شریف، تخصص در طراحی، مشاوره و اجرای سیستمهای نرمافزاری
محمود نظاری:
دانش آموخته مدیریت امور اداری، مؤسس و مدیرعامل شرکت همکاران سیستم، رئیس هیأت مدیره گروه همکاران سیستم.
محمد نقوی:
کارشناسی ارشد مهندسی مخابرات، مدیرکل توسعه فناوری اطلاعات وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات
اشاره
در جهان پرشتاب و پیچیده امروز، در هر تحول و حرکت جدیدی نیازها و مسایل جدید و بعضاً پیچیده ای به چشم می خورد که پاسخگویی و پیدا کردن راه حل آنها بدون بهرهگیری از رویکردهای جدید و تکنولوژی و ابزارهای نو امکان پذیر نیست.
یکی از فناوری های جدید که هر روز بر اهمیت جایگاه آن در جوامع بویژه سازمانها و بنگاهها افزوده شده و جنبه استراتژیک و راهبردی پیدا کرده، فناوری اطلاعات و ارتباطات است که به اختصار «فاوا» نامیده می شود. در سالهای اخیر، فاوا نه تنها عامل عمده توانمندسازی سازمانهاست، بلکه میزان توسعه یافتگی سازمانها در استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات را می توان به عنوان یکی از شاخصهای اصلی توسعه یافتگی سازمانها قلمداد کرد.
در عرصه بقای سازمانها آنچه که از اهمیت خاصی برخوردار است، بحث «رقابت» است؛ زیرا تنها شرایط رقابتی در بازار و احترام به مشتری و سنجیدن نیازهای مشتری است که موجب شده است کاربرد فناوری اطلاعات و ارتباطات در سازمانها و بنگاههای کشورهای پیشرفته افزایش یافته و به عنوان عامل قدرت و سازندگی در استراتژی مدیران گنجانده شود.
از آنجا که فناوری اطلاعات و ارتباطات نه تنها در حوزه فعالیت خود، بلکه در کلیه فعالیتها اعم از اقتصادی، صنعتی، تولیدی، بازرگانی و اجتماعی تاثیرگذار است و درواقع زیربنای تحول سازمانی محسوب می شود، این بار تدبیر درصدد برآمده است که این بحث را به عنوان یک موضوع راهبردی و ابزار کسب برتری و مزیت رقابتی بنگاهها در چارچوب میزگرد موردبررسی و کنکاش قرار دهد.
در میزگرد حاضر چندتن از صاحبنظران، استادان دانشگاهها و مدیران ارشد سازمانها حضور دارند و تلاش کرده اند که متناسب با وقت جلسه ضمن پاسخگویی به محورهای بحث، به بیان دیدگاههای خود بپردازند.
متن مطالب میزگرد باتوجه به حجم بالای آن، در دو بخش تقدیم علاقهمندان می شود. بخش نخست در این شماره و بخش پایانی در شماره بعدی چاپ و منتشر خواهدشد.
با تبریک نوروز 85 و آغاز سال جدید و سپاس از میهمانان شرکت کننده، شما را به مطالعه نخستین بخش میزگرد دعوت می کنیم.
اعتماد مقدم: با نام خدا. در میزگرد امروز بنا داریم به مسایل کلان فناوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا) در سازمانها و مدیریت آنها بپردازیم. همه مستحضر هستید که سالیان درازی است که این فناوری به عنوان ابزاری در خدمت انجام فعالیتهای متداول سازمانها مطرح بوده است. در شرایطی که میزان اهمیت و تاثیرات سازمانی آن در طی سالهای مختلف دچار تغییرات گسترده ای شده، معمولا شتاب دگرگونیها، اجازه نداده که مدیران و تصمیم گیرندگان، موفق شوند با فرصت کافی و در زمان مناسب، این تحولات را به درستی لمس کرده و برای برخورد با آنها به موقع برنامهریزی نمایند.
اگر به تاریخچه رشد اهمیت این فناوری در جهان نگاه شود، چند مرحله مشخص را می توان یافت. تا دهه 60 میلادی، فناوری اطلاعات خلاصه می شد در مفهوم ابزاری کارامد برای انجام محاسبات و پردازشهای اولیه و سازمانها صرفا در جهت داده پردازی از آن بهره می بردند. برای نخستین بار در دهه 70، ارزش اطلاعات و سامانههای رایانه ای برای پردازش آن موردتوجه قرار گرفت. مفهوم سیستم های اطلاعات مدیریت هم از همان زمان پیدا شد. سازمانها و مدیران آنها به نقش کلیدی اطلاعات در امر مدیریت و کنترل امور سازمانها توجه نشان دادند. ولی تا قبل از دهه 80 میلادی اهمیت سامانه ها یا همان سیستم های اطلاعاتی درحد پشتیبانی فعالیتهای اصلی سازمانی محدود میشد. پس از این تاریخ، این سیستم ها در فعالیتهای اصلی و محوری سازمانها حضور پیدا کردند، تولید به کمک تجهیزات رایانه ای متحول شد و رایانه ها در انواع فعالیتهای خدماتی سازمانها نقش محوری پیدا کردند. پس از دهه 90، که به تدریج سیستم های یکپارچه اطلاعاتی سرتاسر سازمان و بنگاه اقتصادی را به یکدیگر پیوند دادند و شبکههای ارتباطی دوربرد، امکان انجام فعالیتهای کسب و کار را از هر نقطه ای فراهم آوردند، به تدریج مفهوم فناوری اطلاعات، به شکل جدی تر در جامعه مطرح شد و این بار به عنوان ابزار کسب برتری و مزیت رقابتی بنگاههای اقتصادی نسبت به یکدیگر.
راهبردی بودن فاوا
فناوری اطلاعات که پایه های اصلی آن را فناوری رایانه ها و فناوری ارتباطات تشکیل می دهد، از ترویج آنها شکل گرفت و برای نخستین بار در این دهه، نقش آن در مدیریت راهبردی سازمانها پدیدار شد. راهبردی بودن به این معناست که وجود این فناوری در رسیدن سازمان به اهدافش نقش اساسی داشته باشد. امروزه یک بنگاه اقتصادی برمبنای نقش راهبردی فناوری اطلاعات در مسیر کسب مزیتهای رقابتی جدید تلاش می کند. این رویکردی است که برای کشور ما بسیار بدیع بوده و تجربه های قابل توجهی را مبتنی بر این رویکرد نداشتهایم. از سویی میزان توجه به توسعه فاوا در کشور در سالهای اخیر سیر صعودی داشته است. از خرداد 81 ، با مطرح شدن طرح توسعه کاربری فناوری اطلاعات و ارتباطات در کشور (طرح تکفا)، این قضیه به شکلی جدی تر مطرح شد، به طوری که دولت برنامه ویژه ای را اعلام کرد و بودجه خاصی را به این مسأله تخصیص داد.
حتی در دنیا هم توسعه کاربردهای فناوری اطلاعات به عنوان یک عامل تحول سازمانی و موثر در کسب و کار از نیمه دوم دهه 90 متحول شده و یک بحث متفاوت و نو را شکل داده است.
اما باتوجه به اینکه ما زیرساخت ها و بسترهای اولیه را همانند جهان پیشرفته نداشته ایم، شکاف دیجیتالی ایجاد شده و با کاربردهای روز فاوا فاصله گرفته ایم. همین امر موجب شده است بسیاری از ابعاد استراتژیک این مسأله برای سازمانهای ما هنوز ناشناخته و گنگ باقی بماند.
محورهای بحث
در محورهای بحث امروز چند نکته پیش بینی شده است. ازجمله اینکه آیا فناوری اطلاعات و ارتباطات امروزه برای ما نقش استراتژیک دارد؟ یا اینکه خیر، این مسأله متعلق به کشورهای دیگر است؟ محور دیگر اینکه درمورد فاوا کدام رویکردهای جدید مطرح شده است؟
محور دیگر این است که اگر از مدیریت سازمانها صحبت می کنیم، جایگاه هریک از بخشهای دولتی و خصوصی در زمینه فاوا چیست و چه نگرشهای جدیدی را باید موردتوجه قراردهند. یا آموزشهایی که در سازمانها داده می شود چگونه اند؟ آیا متناسب با حرکتهایی است که در کشور اتفاق می افتد؟ تفاوت میان آموزش کامپیوتر و IT با رویکردهای جدید چیست؟
این محورها ازجمله مسایلی است که صاحبنظران و اساتید و کارشناسان حاضر در جلسه درصدد هستند که با همفکری یکدیگر به آنها پاسخ گویند.
آغاز سال نو را همراه با این بحث به فال نیک می گیریم و امیدواریم در فرصتهای دیگر در طول سال جدید بتوانیم شاخههای پنهان بحث را بیشتر بازکنیم.
در مقدمه بحث بی مناسبت نیست به این نکته هم اشاره کنم که گاه در مستندات مختلف روی دو واژه IT وICT و تفاوتهای آنها تاکید می شود. واقعیت این است که هیچکدام از این دو اختصار، بدون «ارتباطات» معنایی ندارند. پس اگر گاهی از «فناوری اطلاعات» (IT) یا «فناوری اطلاعات و ارتباطات» (ICT) صحبت می کنیم، منظور یکی است.
درمورد استفاده از عبارت اختصاری «فاوا» هم باید عرض کنم که حدود 4 سال پیش بود که با نظر اساتید و صاحبنظران درهمین سازمان این عبارت اختصاری انتخاب شد و بعدا عمومیت پیدا کرد. اخیرا هم فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی رسما این مسأله را اعلام کرده که به جای اصطلاح ICT و فناوری اطلاعات و ارتباطات می توان از عبارت اختصاری «فاوا» استفاده کرد.
در ابتدا از آقای مهندس سلیمانیها تقاضا می کنم بحث را با محورهای اول و دوم شروع کنند که آیا اصولا آنچه که در گذشته از فاوا در سازمانها یاد می شد با امروز تفاوت خاصی دارد یا خیر و کشور ما از این تفاوت چه تاثیری را میگیرد؟ علاوه بر این چه ضرورتی برای پرداختن به بحث فاوا در کشور ما وجود دارد؟ و اصولا آیا می توان فاوا را زیربنای تحولات سازمانی قلمداد کرد؟
سلیمانیها: اصولا وجه غالب نگرش به تکنولوژی و منابع انسانی در گذشته، نگرش پشتیبان بوده است. یعنی مدیران، تکنولوژی و نیروی انسانی را به عنوان پشتیبان سیاستها و استراتژی های خودشان تلقی میکردند. لذا این مقولات در ساختار سازمانی مرتبه پایینی داشتند و بعداز اینکه استراتژی ها طرحریزی می شد، مدیران موظف بودند نیروی انسانی و تکنولوژی را در پشتیبانی آنها تجهیز کنند. بنابراین نه تنها درباره تکنولوژی اطلاعات بلکه کلا نگرش به تکنولوژی، نگرش پشتیبانی بود. این درحالی است که این نگرش در سازمانهای پیشرو روز به روز جای خود را به نگرش مترقی تر می دهد که جایگاه بالاتری برای تکنولوژی و نیروی انسانی قائل است. براین اساس امروزه هم نیروی انسانی و هم تکنولوژی بخصوص تکنولوژی اطلاعات یکی از مؤلفه های اساسی پیکربندی سازمانهای نوین محسوب می شوند و این دو مؤلفه نه تنها از اهمیت بالایی برخوردارند، بلکه در رابطه با بقیه عناصر نقش مسلط و تعیین کننده دارند و آنها را تحت تاثیر قرار می دهد.
امروزه در سازمانهای پیشرو، به تکنولوژی اطلاعات به عنوان یک عنصر توانمندساز نگاه می کنند که میتواند سازمان را آن چنان متحول کند که قادر باشد قابلیت های شگرفی را از دیدگاه بهره وری و کارایی ارائه دهد. البته نگرش سنتی هم کماکان در بسیاری از سازمانها پابرجاست و قاعدتا چنین سازمانهایی نمی توانند نقش پیشتاز در صنعت خودشان ارائه دهند و عمدتا در سطح پایینی از ارزش افزوده و به صورت دنباله رو حرکت می کنند. همین مسأله درمورد دولتها هم دیده می شود. یعنی دولتهایی که درصدد برآمدند که نظام اداریشان را بهره ور کنند و به تکنولوژی بویژه تکنولوژی اطلاعات، نگرش پشتیبان داشتند، در این راه موفق نبوده اند. کمااینکه سالهاست در جامعه ما همه ساله، همایش ملی بهره وری با صدور قطعنامههای مفصل هم برگزار می شود ولی درعملکرد نظام اقتصادی و اداری تاثیر چندانی نداشته است.
حتی تحولات نظام اداری هم عمدتا در سطح بهبود رویه و روالها متوقف مانده و در تنوع و ارتقای خدمات، سطح عملیات و بخصوص مدیریت نفوذ چندانی نداشته است. لذا چنانچه دولت بخواهد در تحول نظام اداری جدی باشد و سازمانهای دولتی را اساسا دگرگون کند، این امر منوط به افزایش سطح دانش و مهارتهای فناوری اطلاعات خواهدبود که اگر این امر توسعه نیابد، نمی شود امید چندانی داشت.
در ارتباط با بنگاهها هم آنهایی که پی برده اند، به هرتقدیر باید در دنیای تجارت آزاد فعالیت کنند و حضور در چنین دنیایی با پیکربندی موجود امکان ندارد، به استقبال فناوری اطلاعات شتافته و در این مورد احساس مسئولیت دارند. اما به دلیل اینکه بسیاری از این تحرکات منوط به زیرساخت های حقوقی و فنی و ملی است، اگر چنانچه دولت در این مورد جدی نباشد، بخش خصوصی هم توفیق چندانی به دست نخواهد آورد مگراینکه به فعالیتهای برون مرزی خودش توسعه دهد.
میرزا عبداللهی: من فکر می کنم در شروع بحث لازم است تفکیک اساسی درمورد نقش فاوا در سازمانهای دولتی و نیمه دولتی و خصوصی قائل شویم.
نهایتا این نقشهای متفاوت می تواند نتیجه های تاحدودی ضدو نقیض داشته باشد. براین اساس یک سری سازمانهایی داریم که من همه آنها را در قالب دولتی می بینم، سازمانهایی که اهداف و استراتژی هاشان به نوعی به مسائل دولتی و سیاسی بازمی گردد و مشابه بخش خصوصی مسائل اقتصادی برای آنها حرف اول را نمی زند. درنتیجه در سازمانهای دولتی استفاده از فاوا شکل خاصی پیدا می کند، به طوری که یا بیشتر جنبه ظاهری پیدا می کند که استفاده از فناوری را به نوعی در توجیه خودشان نشان دهد و یا به طورکلی به دلیل نقص ها و کمبودهایی که مخصوصا در مدیریت دارند، به نوعی بهادادن به فاوا عاملی برای توجیه این کمبودها باشد.
بنابراین با تأسف باید گفت ما در سازمانهای دولتی به فناوری اطلاعات به عنوان زیرساخت و عامل قدرت و سازنده نگاه نمی کنیم.
بخش خصوصی هم همیشه باید اهداف و مسائل و نگرشهایش را در این جهت پیش ببرد که در مقابل رقبا و وجود خودش از این تکنولوژی استفاده کند.
بنابراین بخش خصوصی یا برای اینکه جلوتر از بقیه باشد و یا برای پرداختن به مسایلی نظیر بازاریابی سعی می کند که از فناوری اطلاعات بهره بگیرد. لذا فناوری اطلاعات چه در بخش خصوصی و چه در بخش دولتی آن جایگاه لازم را ندارد. نهایتا اگر با این نگرش نگاه کنیم، باید ببینیم که چه کار باید کرد تا از پایه در این دو بخش نقش اساسی فاوا شکل بگیرد و به کار گرفته شود.
نظاری: دوستان تفکیک دو روند رشد را در زمینه کاربرد IT در سازمانهای دولتی و بخش خصوصی مطرح کردند. این تفکیک به ادامه بحث و باز کردن موضوع کمک میکند.
استقبال بخش خصوصی از IT
خوشبختانه چند ضرورت باعث شده است که بخش خصوصی در زمینه توسعه IT خوب عمل کند. یکی از انگیزههای اصلی در این باره، پایین آوردن هزینهها در سطح بنگاه است. پس از بحث هزینهها، به دست آوردن اطلاعات لحظهای در هر زمان مورد نیاز است. اگرچه بنگاههای ما در شرایط رقابتی فعالیت نمیکنند، ولی در شرایطی قرار داریم که از نظر مدلهای بخش خصوصی خوشبختانه حرکت رو به جلو و پیشرفت وجود دارد. در نهایت، جالبترین عنصری که در این حرکت به تازگی خودش را نشان میدهد، نیروی انسانی خلاق است که حاضر نیست با سیستمهای قدیمی کار کند. به عنوان مثال، مدیر منابع انسانی، مدیر مالی و یا مدیر فروش یک موسسه امکان ندارد که فکر کند در یک محیط و حوزه محدود و بسته میتواند کار کند و می خواهد پیشرو باشد. بر این اساس، بنگاههای ما به دلیل اضطرار و ضرورت در جهت پیشرفت دادن سیستمها خوب عمل میکنند.
اما نکته قابل یادآوری این که تعداد بنگاههای خصوصی با حجم بیش از 200 نفر نیروی انسانی، قابل توجه نیستند، به همین دلیل، بنگاههای خصوصی ما نمیتوانند اساسا" سیستم های IT گستردهای داشته باشند. محدودیتهای این پروژهها خود یک عامل محدود کننده است که به خاطر وجود آن، نمیتوانیم به توسعههای اساسی دست یابیم.
عامل دیگر این است که وقتی بنگاههای خصوصی ما در تعامل با یکدیگر قرار میگیرند، به دلیل عدم وجود یک زیر ساختIT ملی نمیتوانند با هم ارتباط مناسب برقرار نمایند. به بیان دیگر، اگرچه برقراری ارتباطات، به دلیل ضعف فعالیتIT بخش خصوصی نیست، اما استاندارد نبودن سیستمهای کاربردی و نبود بلوغ عرضه در زمینه فاوا باعث شده است که واحدها نتوانند به خوبی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. هنگامی هم که شرکتهای بخش خصوصی بزرگتر میشوند و به سیستمها عمیقتر نگاه میکنند، محیط تعاملی برای آنها محدود کننده است. یعنی به محض این که یک بنگاه خصوصی چابک برای دریافت خدمت با یک ارگان دولتی ارتباط برقرار میکند، به یک باره احساس مشکل میکند، زیرا سازمانهای دولتی با سرعت مناسب و یا حداقل مورد انتظار به او پاسخ نمیدهند و دچار مشکل میشود. در چنین محیط تعاملی قطعاً بحث دولت یک عامل مهم است. در ایران چون نفت متعلق به دولت است و مردم نقش بسیار ضعیفی در اقتصاد ملی دارند و موسسات خصوصی کوچک هستند، بنابراین، سفارش دهنده عمده در حوزههای مختلف اقتصادی، دولت است. در جهان پیشرفته هم کارفرمای پروژههای بزرگ IT دولتها هستند. برای مثال، اتحادیه اروپا و یا وزارت دفاع آمریکا بزرگترین سفارشدهندگان پروژههای بزرگ IT هستند و یا استانداردهایی که در دنیای نرم افزار به کار گرفته میشود، عموما" در مسیر اجرای پروژههای بزرگ وزارت دفاع آمریکا شکل میگیرد.
بنابراین انتظار این است که دولت هم در ایران به عنوان سفارش دهنده و عامل تعیین کننده در بازار IT به رشد آن در کشور کمک کند. در مقابل این ضرورت ملی و با توجه به آنچه از دست اندرکاران IT میبینیم، به نظر میرسد که با مشکل روبرو میشویم. ابهام در تصمیماتی که برای IT گرفته میشود، بسیار زیاد است و پاسخگویی در مقابل این تصمیمات نیز وجود ندارد. به طور مثال، اگر ما در حوزه IT یک سند ملی داشتیم و هر سال درصد استفاده از IT در سازمانهای دولتی مشخص میشد، در این صورت وزرای هر وزارتخانه در مقابل مسئولیتهایشان پاسخگو بودند و چنین حرکتهایی میتوانست موتور رشد این صنعت شود.
اگرچه بحثهای عمومی برای فرهنگ سازی استفاده از IT در سازمانها در جریان است، ولی ابزار اندازهگیری برای پیشرفت آن وجود ندارد. به عنوان مثال، بحث آموزش IT در بخش خصوصی بسیار متمرکز و مشخص است، اما در بخش دولتی در برخی از مقاطع زمانی، بحث مدرنترین و پیشرفتهترین تکنولوژیها در زمینه ساخت نرمافزار مطرح میشود که در مقایسه با سطح موجود پیشرفت بیشتر شعارگونه به نظر میرسد تا طی نمودن یک مسیر عملی. در حالیکه در بخش خصوصی این حرکت به این شکل اتفاق نمیافتد و مسیر بسیار عملیتر و قابل اندازهگیریتری در پیش گرفته میشود.
پرواز با دوبال
در نگاه کلان به نظر من باید با دو بال پرواز کنیم، یعنی بخش خصوصی باید در حد بنگاه و بخش عمومی باید در سطح ملی به قضیه نگاه کند. در شرایط حاضر، ما با شرکتهای کوچکی مواجه میشویم که در سطح تواناییشان کارهایی انجام میدهند که حرکتهای بسیار مثبتی است. اما در بخش عمومی کمتر شاهد حرکتی هستیم که متکی به یک مدل توسعه قابل ارایه و اندازهگیری باشد و بتواند سرفصل های حرکت را به جامعهIT به نحو روشن ارایه نماید. نتیجه اینکه اگرچه ظرف چند سال اخیر و بخصوص از سال 1381 به بعد، شاهد بحث نفوذ IT در بخش عمومی از طریق طرح تکفا هستیم، اما به شدت خلأ وجود یک سند ملی که قابل اندازهگیری و پاسخگویی و کنترل مجدد باشد، احساس میشود.
مهدوی: برای مجموعه کسانی که در اجرای برنامه تکفا در سه سال گذشته همکاری داشتند، بحث فاوا به عنوان مولد ثروت و یا اقتصاد دانایی محور مطرح بوده است. حتی این مسأله را هم در برنامه چهارم توسعه گنجانده اند.
متاسفانه رویکرد بخش دولتی با رویکردبخش خصوصی همان طور که آقای عبداللهی اشاره کردند، کاملا متفاوت است.
تاکنون دو وجه متمایز ظاهر و باطن در فاوا حاکم بوده است. بخش دولتی بحث ظاهر قضیه را دنبال کرده، درحالی که بخش خصوصی علاقه مند بوده است که استفاده از ابزارهای توسعه فناوری را دنبال کند که به دلیل مشکلات موجود، موفقیت چندانی نداشته است.
توسعه بازار
دوستان با برنامه های تکفا آشنا هستند. آن قسمتی که من می توانم راجع به آن بیشتر اظهارنظر کنم، طرح حمایت از توسعه محصول است. ما به دنبال این نبودیم که دولت به عنوان کارفرمای بزرگ مطرح شود، علاقه مند بودیم که شرکتهای SME را توسعه دهیم و این شرکتها خودشان محصول داشته باشند و خودشان با سفارش تکفا آماده کنند و به دنبال بازاریابی بروند.
به اعتقاد من بهترین قسمت تکفا بحث توسعه بازار است. بحث توسعه بازار را خیلی سعی کردیم در داخل اقدام کنیم. یکی از شرکتهای مهندسین مشاور نقدی به برنامه های تکفا نوشته است که اخیرا آماده شده و ما مشغول تجدیدنظر روی آن هستیم. برنامه هفتم تکفا بحث برون سپاری خارجی یا ورود کار از بازارهای خارج به داخل است. در سال گذشته و امسال برنامه جدی این است که حجم بازار گسترش یابد. بخشی از این حجم بازار د رداخل امکان پذیر است و مقداری از آن را هم باید از بیرون از کشور کار به داخل بیاوریم. فرمایش آقای نظاری را کاملا قبول دارم. مشکل بخش خصوصی ما این بوده که استاندارد کارکردن را بلد نبوده است و سعی می کنیم در طرح حمایت این کار را به طور ضمنی به شرکتها آموزش دهیم.
توسعه بنگاهها
صحبت دیگری که همه جا تکرار شده این است که ما بخش خصوصی نداریم و شرکت بالای 200 نفر هم بسیار کم داریم. به اعتقاد من اگر بحث توسعه یا رویکرد فاوا را به عنوان مولد ثروت و یا توسعه اقتصاد دانایی محور دنبال کنیم، بخش خصوصی به راحتی می تواند به این رویکرد ایمان بیاورد، به شرط اینکه برنامه هایی نظیر برنامه تکفا حداقل بتواند ریسک این شرکتها را کاهش دهد. توسعه SMEها همین نگاه را دنبال می کرد که خوشبختانه در برنامه چهارم، با توسعه پارک های علم و فناوری این قضیه به طور جدی دنبال می شود.
آمارها حاکی است که درصد قابل توجهی شرکت SME به دنبال اجرای دوره اول و دوم طرح حمایت از بخش خصوصی ایجاد شده است. این شرکتها عمدتا در شهرستانها خیلی موفق نبودند و بیشتر در تهران مستقر هستند. پایین آوردن هزینه ها، اطلاع رسانی به روز و لحظه ای، توسعه نیروی انسانی تماما از بحثهایی است که می تواند در رویکردهای نوین توسعه فاوا در بخش خصوصی موثر باشد. درمورد بخش دولتی هیچ جوابی نمی توانم بدهم که واقعا بخش دولتی ما دنبال چیست؟ تا زمانی که این تفکر باشد که بخش دولتی ما خودش را رقیب بخش خصوصی بداند، اصلا نمی توانیم انتظار استفاده توسعه ای از فاوا داشته باشیم. باید مدیران کلان کشور این تفکر را عوض کنند. تغییر و تحول در مدیریت کلان دولتی و به حداقل رساندن نفوذ و تعداد شرکتهای دولتی، می بایست بسیار جدی دنبال شود.
کازرونی: چون نکات اصلی را دوستان فرمودند من خیلی مختصر به چند نکته اشاره می کنم. یکی بحث رویکرد استفاده از فاوا در سازمانهاست.
رویکردهای چهارگانه
فاوا می تواند به لحاظ چهار رویکرد در سازمانها نقش ایفا کند. نخست رویکرد کاربری است که نقش ابزاری دارد و باعث تسهیل در امور کار افزایش سرعت و دقت و کاهش قیمتها میشود عمدتا چون این رویکرد در سازمانها جزیره ای توسعه پیدا کرده، دستاوردهای چشمگیر در کل نداشته است.
رویکرد دیگری که اهمیت بیشتری پیدا کرده، رویکرد بسترسازی برای توسعه سایر فناوری هاست. همان طور که آقای نظاری گفتند فاوا با بسترسازی، ظرفیتهای ناشناخته مدیریتی و سایر ظرفیت های ناشناخته تخصصی را در سازمان توسعه می دهد. البته این امر به شرطی تحقق می یابد که سازمان را درست بشناسیم. یعنی هر دو بخش پنهان و آشکار سازمان را بشناسیم و تشخیص دهیم.
وجه روبنایی و آشکار سازمان عبارت است از بخش فیزیکی یا پیدا که کارهای فیزیکی سازمان و عمدتا سرمایه گذاری های ما نیز درهمان بخش صورت می گیرد. انتقال تکنولوژی ما هم در چندین دهه گذشته در بخش فیزیکی سازمان بوده است. اما به وجه پنهان سازمان که شامل سیستم دادن، برنامه ریزی و کنترل است هیچگاه نپرداختیم. جالب اینکه رویکرد اصلی فاوا در بخش پنهان سازمان است. متاسفانه چون به این بخش در سازمانهای ما پرداخته نشده، اثر فاوا در سازمان خیلی کمرنگ و ضعیف است.
رویکرد حفاظتی
رویکرد دیگر فاوا رویکرد حفاظتی است. اگر ما یک بار با دقت مدل پورتر و آن فشارهایی که از چندین جنبه به سازمان وارد می شود نگاه کنیم، می بینیم که فاوا یک اثر حفاظتی بر سازمان دارد. البته این درصورتی است که در سیر طبیعی رقابت خدشه ای به صورت رانتی ایجاد نشود، تا بتوانیم به خوبی از ثمرات فاوا استفاده کنیم. متاسفانه چون بیشتر سرنخ های حرکتهای اقتصادی کشور در دست بخش دولتی است، پایین دستهایی که در فرایندهای اقتصادی کشور دخالت دارند و خصوصی هستند، به علت نبود برنامه ریزی صحیح در بخش دولتی، نمی توانند بخش پنهان خودشان را برنامه ریزی و فعال کنند. به همین دلیل بخش خصوصی هم نمی تواند از فاوا درست استفاده کند. اثرات این نوع تعامل حوزه دولتی و خصوصی بیانگر آن است که چرا ما نتوانستیم از فاوا به صورت طبیعی استفاده کنیم. هرچیزی اگر در روند طبیعی خودش جاری شود اثربخشی دارد، در غیر این صورت اگر بخواهیم به صورت مصنوعی آن را به یک سیستم تزریق کنیم، نه تنها اثربخشی ندارد، بلکه هزینه های زیاد و سرباری را به سازمان تحمیل خواهدکرد.
اگرچه امروز فناوری اطلاعات بیشتر به عنوان یک سرمایه گذاری سودمند برای سازمان تلقی می شود، ولی هزینه های آن به عنوان یک سری هزینه های گم، و بالادستی سازمان محسوب می شود و این مسأله ناشی از آن است که روال طبیعی آن طی نشده است.
چهارمین رویکرد که یکی از رویکردهای دیگری است که فاوا میتواند ایفا کند، شاخص توسعه در سازمان است که متاسفانه خیلی کمرنگ جلوه می کند.
عیسایی: در پاسخ به سوالات اول و دوم بحث که به اهمیت راهبردی ICT برای سازمانها و رویکردهای نوین در این زمینه برمی گردد، باید عرض کنم که اگر نگاهی مقایسه ای به بنگاههای خصوصی داخلی و خارجی باتوجه به واردات رسمی و غیررسمی کالا به کشور کنیم، شاخص هایی را ملاحظه می کنیم که به سازمانها و بنگاههای داخلی علامت می دهد. قیمت پایین محصولات جدید، همراه با سرعت بالای تغییر مدلها ازجمله این سیگنال هاست. نکته دیگر روند دیجیتالی شدن بسیاری از محصولات برقی خارجی و پیام آن برای بنگاههاست. اینها به بنگاههای اقتصادی ما پیام می دهد که اگر می خواهید در دنیای امروز کالایی عرضه کنید، باید به چه سمتی حرکت کنید. با این روش متداول کسبوکار آیا می توانید درجهان اقتصادی جایگاهی داشته باشید؟ از منظری دیگر در تهران هر روز بیش از سه میلیون سفر اصطلاحا زائد فقط برای دادن و گرفتن اطلاعات از ادارات و انجام کارهای معمولی صورت میگیرد که می توان از این گونه سفرهای غیرضروری و آلودگی هوا جلوگیری کرد.
سازمانهایی که موظف هستند به این مسائل بپردازند چگونه باید این مسائل را حل کنند؟ جواب این است که بدون توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) در سازمانهای دولتی نه کاهش مشکلات ترافیک و آلودگی هوا امکان پذیر است و نه تکریم واقعی ارباب رجوع. مسأله دیگر، انتظار عدالت محوری است. یعنی مردم دوست دارند مراکز دولتی و غیردولتی با آنها عادلانه برخورد کنند. اگر بخواهیم به این انتظارپاسخ دهیم باید ببینیم سازمان و یا دستگاهی که می خواهد پاسخ دهد آیا قادر است با ابزارهای سنتی پاسخگو باشد یا نه؟
نکته دیگری که مطرح می شود این است که اگر ما به انتظارات نسل جوان و اقشار تحصیل کرده توجه کنیم متوجه می شویم اطلاعات آنها از تحولات جهانی مثلا استفاده از IT در امور روزمره به ما سیگنال می دهد که راههای متداول و سنتی خدمت دهی و اطلاع رسانی پاسخگوی بسیاری از این انتظارات نیست. پس محیط پیرامونی سازمانها برای توسعه ICT در سازمان فشار می آورد. ازطرف دیگر اگر محیط درونی بسیاری از سازمانها را نگاه کنیم، خیلی ساده می توانیم ادعا کنیم که ارتقای سطح مدیریت در سازمانها و بنگاههای اقتصادی می تواند این مشکل را حل کند. اما اگر کمی دقیق تر شویم می بینیم که بیش از یکصد سال پیش، این تئوری مطرح شد که بدون اصول علمی مدیریت نمی شود کارگاههای بزرگ را اداره کرد.
در شرایط حاضر سرعت تحولات را که می بینیم برای ما روشن می شود که مثلا با داشتن دکترای مدیریت می توان ساعتها درمورد مدیریت علمی صحبت کرد، ولی نمی توان با این مدرک حتی برای مدت دو ساعت یک بنگاه را به درستی اداره کرد. زیرا آن اطلاعات مناسب و بهنگام است که محوریت تصمیمات را می سازد و چیزی که اطلاعات را فراهم می کند، فناوری اطلاعات و ارتباطات است.
به عبارتی ما اگر دو سمت عرضه و تقاضا را نگاه کنیم از یک طرف IT این توانمندی را دارد که به تحول در درون سازمانها کمک کند و ازطرف دیگر محیط بیرونی را به گونه ای شکل می دهد که فشارهای اجتماعی و اقتصادی بر سازمانها و بنگاههای اقتصادی را زیاد می کند و درحقیقت این دستگاهها هستند که باید سعی کنند با سرعت خودشان را برسانند.
بنابراین در دنیای امروز میزان توسعه یافتگی سازمانها در استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات را باید به عنوان یکی از شاخصهای اصلی توسعه سازمانها معرفی و قلمداد کرد.
نقوی: درمورد این سوال که رویکردهای نوین در زمینه ارتباط بین فناوری اطلاعات و ارتباطات و سازمان چه نوع رویکردهایی هستند، باید عرض کنم رویکرد جدید ما این است که به عنوان اولین گام بین سطح حاکمیت و تصدیگری باید تفاوت قائل شویم.
تفاوت میان حاکمیت و تصدی گری
به اعتقاد من باید بین راهبری و مدیریت تفاوت قائل شد. متاسفانه در بخش دولتی جای این دو مفهوم بعضی وقتها عوض می شود. یعنی یک مدیر را که هنوز با دید مدیریت فکر می کند و کنترل پروژه می کند بدون اینکه به مسائل و چشم انداز (VISION) و سیاست (POLICY) و تحلیل محیطی (SWOT) و آنالیز مواردی از این قبیل بپردازد، در بخش حاکمیت قرار می گیرد، یا اینکه مدیری که در پیکره تصدی دولتی است، به جای اینکه به بحثهای مدیریت پروژه و مدیریت منابع بپردازد، در بخش سیاستگذاری قرار می گیرد.
لایه های ششگانه
رویکرد ما این است که کاملا این دو را از هم جدا کنیم. یعنی براساس زحماتی که دوستان طی چند سال اخیر در تکفا داشتند، یک مدل شش لایه ای را برای توسعه تبیین کنیم. لایه اول بحث زیرساخت های قانونی و فرهنگی است که ما برای هر کاری به یک قانونی نیازمندیم. لایه دوم زیرساخت ارتباطی است که مسایل شبکه های ارتباطی و مرزهای کاری بین اپراتورها برای DATA COMMUNICTAION NETWORK و پروتکل های مورد نیاز مطرح می شود. لایه سوم، زیرساخت اطلاعاتی است که مباحث پردازش اطلاعات مطرح است. مراکز داده اینترنتی DATA CENTER ها، کارتهای هوشمند و دفاتر خدمات فناوری اطلاعات IT دراین لایه، مباحث سیستم های تشخیص هویت CA/PKI و DTSها در این لایه مطرح می شود. اگر در یک کشور و یا استان یا یک شهر این سه زیرساخت فراهم باشد، می توانیم بهراحتی کاربردهای الکترونیکی (e-APPLICATION) ، خدمات الکترونیکی (E-SERVICE) در اختیار کاربران (USER) قرار دهیم. متاسفانه به علت نبود نظام جامع فناوری اطلاعات دستگاههای دولتی هریک در صدد ا یجاد زیرساخت های فوق به صورت مستقل بوده اندو این منجر به صرف هزینه های گزاف و انجام کارهای موازی در پاره ای موارد شده است. وجود شبکه های مختلف همچون شبکه رشد در وزارت آموزش و پرورش، شبکه بانک ها، شبکه رجا و شبکههای دیگر از نقاط قوت است، اما آیا اینها می توانند با هم ارتباط بین شبکه ای داشته باشند؟ خیلی از نهادها برای خودشان شبکه های مستقل ایجاد کرده اند که در یک شهر الکترونیکی هیچگونه ارتباطی باهم ندارند و این از نقاط ضعف است. این موارد همه از منابع عمومی صرف میشود. آیا نمی شد شبکه ای داشته باشیم که چه از لحاظ امنیتی و چه ازنظر استاندارد کاملا امن و پایدار باشد و در عین حال تمامی دستگاهها به صورت مشترک از آن استفاده نمایند؟ رویکردی که ما به دنبال آن هستیم و در سند برنامه توسعه چهارم لحاظ شده این است که به هیچ عنوان اجازه نداده است که دولت تجهیزات خریداری کند.
گفتند دولت باید به جای تجهیزات، خدمات و سرویس بخرد. آموزش و پرورش اگر می خواهد 130 هزار مدرسه را به هم وصل کند، می بایست با شرکتهای دارای صلاحیت، قرارداد اتصال مدارس را منعقد نماید و از خرید تجهیزات و استخدام پرسنل، خود داری کند.
بخش خصوصی می تواند 130 هزار مدرسه را با LINKهای 2 مگابیت به هم وصل کند.
سیاستهای حمایتی
درمورد سوال دوم که آیا اصولا فناوری اطلاعات و ارتباطات برای سازمانهای دولتی و بنگاههای اقتصادی کشور دارای اهمیت راهبردی است؟ بله. آیا زیربنای تحول سازمانی محسوب می شود؟ بله.
وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات جایگاه حاکمیتی و شرکت مخابرات جایگاه تصدی را دارد. اولویت اصلی وزارت، خدماتی است که به مردم ارایه می شود فرقی نمی کند که از طریق شرکتهای دولتی یا اپراتورهای دولتی هرکدام بهتر سرویس دهند ارجح هستند. اگرچه سیاست ما حمایت از بخش خصوصی است و در شرایط مساوی اولویت با بخش خصوصی خواهد بود. حتی در شرایط نامساوی هم سیاستهای حمایتی بخش خصوصی را به گونه ای پیش می گیریم که به توانمند سازی بخش خصوصی منجر شود. ما در بعضی جاها به این نتیجه می رسیم که مهندسی مجدد در سازمانهای ما صرف نمی کند، ما باید دنبال بازآفرینی باشیم. به همین دلیل بود که ما شرکتهایی مثل اپراتورهای PAP و اپراتور تلفن ثابت را مجوز دادیم، با همان اختیاراتی که اپراتور تلفن دولتی دارد. همچنین مقرر شده است تمام 40 شرکت تابع ICT به جز شرکتهای زیرساخت در بورس بروند. یعنی باید 51 درصد خصوصی شود.
درمورد رویکرد جدید عرض کنم که رابطه بین دولت و جامعه ما، رابطه ای بسیار قدیمی است و دولت در ارائه خدمات به مردم بسیار دچار مشکل است.
اگر در محیط الکترونیک و زیرساختهایی که اشاره کردم شامل شبکه ، مراکز داده اینترنتی، کارتهای هوشمند ، مراکز تماس و دفاتر خدمات IT ایجاد شود و مردم اجازه داشته باشند که خدمات دولتی را هم به روش سنتی و هم به طریق الکترونیکی دریافت کنند، در این صورت فضای جدیدی پیش روی مردم قرار خواهد گرفت که ارتباط آنها با دولت بسیار شفاف ، سریع ، دقیق و آسان خواهد بود.
در تهران حدود 3 میلیون شماره تلفن داریم و 1000 تومان خرج می کنیم، یعنی هر دوره 3 میلیارد تومان برای چاپ قبض تلفن پرداخت می کنیم.
می خواهم بگویم که اصلا لازم به اجرای BUSINESS PLAN نیست. من فقط آماری بدهم که در چه اوضاعی کار میکنیم.
برای یک کشور 70 میلیونی قرار است 340 میلیون کارت هوشمند با یک میلیارد و هفتصد و پنجاه میلیون دلار در برنامه چهارم سفارش دهند. کارت سوخت، کارت ملی، کارت دانشجویی، کارت دانش آموزی، کارت گردشگری و... آیا نمی شود این کارت را یک عدد کنیم و همه دستگاههای دولتی با استفاده از منابع مشترک، ارتباط دولت و مردم را برقرار نمایند؟ بخش خصوصی بایدجایگاه خودش را در نظام جامع فناوری اطلاعات پیدا کند. در رویکرد جدید از یک میلیون و پانصد هزار پورت پرسرعت ADSL در برنامه چهارم تنها 300 هزار پورت آن سهم شرکت مخابرات ایران و شرکتهای تابعه است و مابقی آن یعنی 1 میلیون و 200 هزار پورت دیگر را باید بخش خصوصی سرمایه گذاری کند و با مدیریت خوب خود و بهره گیری ا ز فناوری های روز و نیروی انسانی خدمات مربوطه را ارایه نماید.
باتوجه به اینکه پیش نویس سند ملی در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات آماده شده است انتظاری که از بخش خصوصی دارم این است که سرمایه، دانش، مدیریت، نیروی انسانی و طرحهای اقتصادی، امنیتی و فنی را بیاورد و اجرا کند. همه این موارد در چارچوب نظام جامع فناوری اطلاعات محقق و پایدار خواهد شد.
عیسایی: در اینکه بخش دولتی نباید به فعالیتهایی بپردازد که بخش خصوصی می تواند بهتر از بخش دولتی آن را انجام دهد، هیچگونه شکی نیست. ولی به نظر می رسد برخی از اصلاحات دیگر هم باید درون بخش دولتی انجام شود که الزاما نتیجه اش میدان دادن بیشتر به بخش خصوصی نیست. مشکلات دیگری هم وجود دارد که راهکار آنها این نیست که بخش خصوصی بیشتر مشارکت کند. اگرچه به جای خودش بخش خصوصی می بایست مشارکت کند. مثلا سالهاست سازمان ثبت احوال کشور درزمینه IT سرمایه گذاری کرده و کدملی یکی از مهمترین محصولات آن است. استفاده از این کد ملی در بخشهای دیگر دولتی تا چه حد است؟ آیا واقعا سازمانهای دیگر از نتیجه این سرمایه گذاری ملی استفاده می کنند؟ آیا در به هنگام سازی اطلاعات و تکمیل آن مشارکت داده شده اند؟ اگر بله حاصل آن چرا ملموس نیست؟ اگر خیر چرا؟ به نظر می رسد به شدت اسیر بخشی نگری هستیم.
مثال دیگر دسترسی به آدرس خانه ها ازطریق شماره تلفن است که در خدمت رسانی IT BASE به مردم خیلی موثر است. اگر یک سازمان دولتی بخواهد حتی برای امدادرسانی بداند که فلان شماره تلفن به کدام آدرس مربوط می شود، آیا می تواند سریع به جواب برسد؟
در برخی از کشورهای دیگر وقتی شما به فروشگاههای بزرگ مراجعه کنید با دادن کدپستی منزل، فروشنده آدرس و نام و نام خانوادگی شما را روی کامپیوتر می بیند و تایید هویت میکند. البته قانون حفاظت داده برای جلوگیری از سوءاستفاده هم دارند. درحالی که کشور ما علی رغم مصوبه اطلاعات آدرس و تلفن در کامپیوتر از سالها پیش حتی برای فعالیتهای امدادی هم دسترسی سریع امکان پذیر نبوده است. چرا؟
به عبارتی بنده قبول دارم که باید فضا را برای بخش خصوصی بازترکرد، ولی اصلاحات بیشتری باید در درون دولت انجام بگیرد تا از داده های موجود در پایگاههای داده برای خدمت به مردم به خوبی استفاده شود.
نقوی: ما در رویکرد جدید سعی کردیم روابط غیر ضروری بخش خصوصی با دولت را حذف نماییم و تا حد امکان فضایی ایجاد کنیم که بخش خصوصی در سایه حمایتهای حاکمیتی دولت به صورت مستقل بتواند با مدیریت زمان ، مدیریت دانش ، مدیریت منابع انسانی ، مدیریت منابع مالی خدمات الکترونیکی را به مردم ارایه نماید.
مهدوی: ما بخش خصوصی نداریم. واقعیت این است که در دولت هیچ چیز جدید وجود ندارد. هفت سال است که صحبت از ارتباط کدپستی با GIS می شود، ولی خبری نیست. دائما می گویند زیرساخت نداریم، فرهنگ سازی نشده است. تا چه زمانی باید مشکلات را به گردن دیگران بیاندازیم، مشکل آن است که مدیر دلسوز نداریم و دولتی فکر می کنیم.
قبلا سخن از عدالت اجتماعی بود و حالا بحث عدالت محوری و مهرورزی مطرح است. اگر نیاز به بخش خصوصی احساس شود و بخش دولتی چوب لای چرخش نگذارد، قضایا به طور خودکار حل می شود. قانون بستر آن را فراهم کرده است. مگر نه این است که بسیج به عنوان بزرگترین NGO (بخش غیردولتی) حفاظت از کیان کشور را هشت سال عهده دار بوده است.
اگر فاوا در بخش خصوصی و بخش دولتی درست عمل شود، تقسیم عادلانه ثروت هم به دنبال آن می آید.
چرا دولت کانادا از SMEها حمایت می کند، درحالی که نسبت به آلمان و آمریکا و چند کشور پیشرفته دیگر کار کمتری کرده است. اولا این کار را می کند تا خودش را به ترازهای بین المللی برساند، ثانیا وقتی یک SME راه افتاد تا چند سال از مالیات معاف است. بعداز آن منبع درآمد برای دولت می شود و مالیات می دهد. ما که در ایران این معافیت را نداریم. پس اجازه دهید نیروی جوان ما در قالب SMEها فعالیت کنند و با مشاوره راه تجاری خود را در فضای رقابتی پیدا کنند. این بحث مطرح است که نظام صنفی همواره در این قضیه SMEها را رقیب خود می داند. نظام صنفی برای مثال می گوید فلان پروژه ای را که شما برای SME مطرح می کنید، چند شرکت چند سال خون دل خورده تا محصول نرم افزاری را آماده کرده است و شما می آیید به یک جوان در عالم خارج از رقابت پولی می دهید که رقیب آن شود. اجازه بدهیم سطح شرکتها با هم متفاوت باشد.
گزارشی که برای SAP فراهم شده بود، مجموع ماژول های مختلفی که روی ERP هست، شرکتهای کوچک آماده میکنند. SAP فقط جمع کننده است و با مجموعه های بزرگ یا در پروژه های بزرگ طرف می شود. اجازه بدهیم بخش خصوصی این حرکتها را دنبال کند و راهش را پیدا کند. ما به عنوان مجموعه های دولتی دخالت نکنیم.
توسعه راهبردی وعملی IT نیاز مردم است و هیچ گریزی از آن نیست. مجموعا هفت وزارتخانه و سازمان و سیزده نهاد، متولی IT درکشور هستند. این مجموعه ها هر راهی می خواهند بروند، هیچ گریزی ندارند، به شرط آنکه هم افزایی داشته باشند و تلاشهای یکدیگر را خنثی نکنند. بالاخره توسعه نیاز کشور است و باید تامین شود.
نقوی: لازم است من توضیح مشخصی در جواب آقای مهندس مهدوی بدهم. اگر شما در شهری مثل تهران این فضا را برای بخش دولتی ایجاد کنید که از دیدگاه ما توانمند نیست که کدملی را به کار گیرد، چه کار می توان کرد؟ چون کدملی یکی از پازل های نظام IT است. یکپارچه شدن سیستم شناسایی افراد مهم است. مثلا وقتی تلفن ثبت نام میکنید، ابتدا فرم پر می کنید، فیش به حساب می ریزید و پرونده تشکیل می شود. فردا می خواهید شرکت برق بروید، دوباره همان پروسه تکرار می شود، یعنی به تعداد وزارتخانه های ما این پروسه ها تکرار می شود. حالا اگر به مدیریت واحد شهری فکر کنیم و دفاتر خدمات شهر الکترونیکی تهران بتواند پل ارتباطی میان دولت و مردم در شهر تهران باشد مراحل ثبت نام تمامی خدمات دولتی در این دفاتر قابل ارایه هستند و چنین مشکلاتی ایجاد نمی شود.
اعتمادمقدم: بحث به طور طبیعی از محدوده مفاهیم کلی به سمت نقش بخش دولتی و بخش خصوصی متمایل شده است. در این محور صحبت، بیشتر می خواهیم ببینیم چه نقشهایی برای هریک در امر توسعه کاربرد موثر فاوا در سازمانها مطرح می باشد. برای صرفه جویی در وقت، خواهش می کنیم دوستان لطف کنند کمتر به تحلیل دقیق مصادیق خاص بپردازند و بیشتر، محدوده تاثیرگذاری هر یک از بخشها را موردبحث قرار دهند. از آقای نظاری به عنوان یکی از مدیران بخش خصوصی تقاضا می کنیم نظرات خود را در این قسمت از بحث مطرح فرمایند.
نظاری: نظرات دوستان افق روشنی را نوید میدهد، بخصوص وقتی آقای مهدوی و آقای نقوی مباحثی را درباره تکفا و ICT مطرح میکنند، این امیدواری که درس آموزی از تجربیات گذشته ما را به سمت موفقیت هدایت کند، تقویت میشود. بخش خصوصی همواره با نگرانی طرحهای ملی این صنعت را پیگیری مینماید، از طرف دیگر و به مقتضای سن یاد گرفتهام که در قضاوت نسبت به طرحهای ارایه شده و سخنرانیها کمتر به گفتار امید ببندم و بیشتر چگونگی عملکرد را مورد توجه قرار دهم.
مگر نه این است که طرح ملی تکفا یا هر طرح دیگری متکی به نگرش متولیان طرح است. بنابراین قبل از اینکه بخواهیم طرحها را ارزیابی کنیم باید نگرش متولیان آن را بررسی کنیم. آقای مهندس نقوی، شما به عنوان یکی از مدیران بخش دولتی دستاندرکار در وزارت ICT که به طور مستقیم مسئول پیشبرد IT در کشور هستید، مسیر حرکت به جلو را چگونه ارزیابی میکنید؟ مدلی را که امروز ارایه نمودید مبتنی بر تغییر معجزهآسا و بسیار ساده بنا شده است . دیدگاه ( (BIG BANG APPROACH را سالیان سال است که ما تجربه کردهایم و هیچ نتیجهای نیز نگرفتهایم، بلکه در مقابل از اینکه گام به گام بر اساس یک مدل قابل پیگیری حرکت کنیم، راضی و مطمئن خواهیم بود .
چنانچه بر اساس آنچه طرح می شود، فرض بر این است که مسئولان دولتی میخواهند با یک برنامه عملی حالت متمرکز تصمیمات اداره کشور را در زمینههایی که میشود به صورت غیر متمرکز به سطح استانها تفویض نمایند، نظام اداری را اصلاح کنند و در عین حال، فضای قابل برنامهریزی و کنترل هم داشته باشند، میخواهند تصدی گری را پایین آورند، محرومیت زدایی کنند و مطالبی از این دست، همه شما تایید میفرمایید که تمام این مسایل با استفاده از IT تسهیل می شود و یا با توجه به گستردگی جغرافیایی و عملیات می شود گفت که بدون استفاده از ITنمیتوان به اهداف اعلام شده دست یافت. اگر واقعاًً اعتقاد داریم که موارد یاد شده به کمک IT عملی و امکان پذیر است، پس این سوال مطرح میشود که زیر ساختهای ما چیست و نقش IT در این زیر ساختها چگونه است؟ من بعضی وقتها نگران میشوم از این که به جای توجه به زیرساختها و بنیانها و به محض این که موضوع IT مطرح میشود، بحث ظاهری بخش خصوصی و دولتی عمده میشود. به همین دلیل میخواهم بگویم هر طر
دانلود مقاله فناوری اطلاعات و ارتباطات