برای درک جایگاه شعر در شریعت، از بررسی نگاه کلی اسلام به هنر باید شروع کرد، سپس منظرها و نظریه های گوناگون را در مواجهه با شعر و شاعر بررسید. در نوشتار پیش رو، نگاه های مخالف و موافق بررسی شده است. در ادامه، از چهره هنر و شعر در روایات دینی سخن رفته و در پایان نیز نام و یاد مختصری از چند شاعر بزرگ پارسی گوی شده است. ذکر این چند تن، بدان رو است که خواننده از باب مشت نمونه خروار دریابد که شعر فارسی در بن مایه ها و پیکر خود ، وامدار اندیشه های دینی و عرفانی است. بدین رو در مثال ها و ابیات، بیشتر به محتوا نظرشده است.
مقدمه
اگر در چارچوبه تعریف دینی هنر، چند کلمه را در نظر بیاوریم که شاکله و ساختمان اصلی این تعریف با آنها سامان یابد، بدون تردید و تامل کلمه «تعهّد» یکی از آن کلمات است. ادیان مختلف با تکیه بر اصول اعتقادی و مبانی فکری خاص خود بر الزام چنین کلمهایدر ساختار تعریف هنر توافق دارند و استنباطی که این ادیان از مقولههای هنری دارند، برخاسته از همین رویکرد معنوی و خاصّیت درونی و بار اندیشگی هنرها است. بنابراین با نظرداشتِ چنین نکتهای، در مییابیم که در عُرف و منطق ادیان و مذاهب و نحلههای گوناگونوابسته به آنها، هنری مورد تایید است که به نحوی متعهّد و آرمانی و در خدمت ایدئولوژی و ارزشهای دینی قرار گرفته باشد و با توجه به همین نکته، هنری که خاستگاه اندیشهای ندارد وهیچ مسئولیتی را در حوزه اجتماعی نمیپذیرد، جایگاه شایستهای نیز در فرهنگدینی نمییابد.
سرشت هنر آمیخته با دین و آموزههای دینی است؛ از آن رو که دین و هنر در یک تعامل همیشگی و استوار قرار دارند. دین در تلطیف فضاها و زیبایی و ادراک مفاهیم درونی و معناییاش مرهون هنر است و هنر جاودانگی و حصول به مرزهای کمال مطلق را در مفاهیم دینی جستوجومیکند. اسلام، مسیحیت، زرتُشت و تمامی ادیان توحیدی و غیرتوحیدی هنر را تایید نموده، آن را برخاسته از فطرت و ذات انسان میشناسند و از همین رو بسیاری از ادیان در آیینها و مراسم عبادیشان برای رهایی و آرامش روحی و تسلیم از هنر موسیقی استفاده میکنند وبرخی نقاشی را شایسته ترسیم باورهای اعتقادی، و نمادی از تجلیات ماورایی میشناسند.
تحقیق در تاریخ هنر نشانگر این واقعیت است که راز آفرینندگی و چیزی با عنوان آفرینش، مولودی در دامن الهام است. یعنی هنر از کجا و چه نقطهای آغاز شود و این الهام چگونه در درون هنر: خط، نقاشی، شعر، تئاتر، سینما راه مییابد؟ قدیمیترین آثار کلاسیک (اروپاو غرب) انواع هنر را نتیجه تفکر در دین میدانند و باور دینی را زمینهساز بسیاری از کشفهای هنری و ابداع سبکها و متدها و روشهایی که در گذر زمان اصالت بیشتری یافتهاند. از قرن هفدهم تا قرن بیستم که بستر بسیاری از تحولات هنریـ ادبی در اروپا و غرباست، همه جا نقش کلیسا و متون مقدس به مثابه کانون الهام و به عنوان نماینده دین مشهود است. در ادبیات فارسی نیز بدون هیچ شُبهه و تردیدی، متون روایی و حدیثی و مفاهیم قرآنی سرچشمه بسیاری از آفرینشهای ادبی است.
اسلام به عنوان بزرگترین و کاملترین دین، هنر را با وصف التزام و تعهد میپذیرد. فقیهان و روحانیان که هم حافظان و هم حاملان متون دینی هستند و هم مکلف به پاسخگویی به شبهات و پدیدههای هنری که وارد قلمرو یک اجتماع دینی میشوند، ابتدا جنبههای مختلف آنرا آسیبشناسی میکنند و آنگاه گزارههایی را در برابر آن قرار میدهند و از اینجا است که هنر واقعی و فطری از ابتذال و هنر مبتذل بازشناسانده میشود.
در افق فقاهت اسلامی و در نگاه فقهای دین، آنچه هنرمند میپردازد، نقشی است که از غیب در آیینه جان او اشراق یافته است و اگر هنرمند از شواغل و تعلقات دنیایی اعراض نکند و اگر اهل جذبه عشق نباشد، آن جانب را نخواهد یافت.
از آنجایی که شاعر خود در محدوده زمانی و مکانی خاص زیست میکند، بدون شک وضعیت و اندیشه حاکم بر جامعه که در محدوده زمانی و مکانی با او شریک است، بر تعامل اجتماعی، وضعیت زندگی و اندیشه شاعر نیز تاثیرگذار است. از این رو حضور اندیشه دینی در شعردچار فراز و فرودهایی بوده است.
اندیشه حاکم بر جامعه شاعر ممکن است سوسیالیستی، کمونیستی و یا دین بوده باشد و شاعر که در زیر چتر یکی از این اندیشهها زندگی میکند، مجبور است که با استفاده از ابزار موجود در آن اندیشه به ساختن آرمانشهر خود بپردازد. لذا میبینیم که در بعضی از ادوار،حضور اندیشه دینی به خاطر تسلط اندیشه حاکم بر جامعه، در آثار شاعران کمتر میشود، اما این بدان معنا نیست که اندیشه دینی در آثار شاعران کاملاً محو شود. چون همانطور که گفته شد، دین یک امر فطری است و انسان شاعر لاجرم نمیتواند از آن غافل بماند. بههمین جهت است که حضور اندیشه دینی در شعر شاعران عصر پهلوی، دوران انقلاب، و دوران بعد از انقلاب در کشور جمهوری اسلامی ایران به یک میزان نیست. از همین قیاس، در سایر کشورهای فارسیزبان، مانند افغانستان و تاجیکستان در دورانهای مختلف سیاسی ـ اجتماعی ازلحاظ مضامین و نوع نگاه به مسائل کاملاً متفاوت است. در ایران وافغانستان به مدد تحولات سیاسی و انقلابی، شاعران از آزادی کامل در ابراز اندیشهها و گرایشات ذهنی خود برخوردارند و میتوانند شعر آرمانگرایانه بسرایند؛ در حالی که در کشوری مانند تاجیکستان بردهان و اندیشه شاعران قفل زده بودند و هر گونه آزادی حتی در زبان و بیان باید با اجازه حکومت شوراها و مهر و امضای حاکمان سیاسی میبود و از این روی شعر تاجیکستان در فاصلهای دورتر از شعر فارسی ایران و افغانستان قرار میگیرد. طرح اندیشه در هنر و خصوصاً شعر و ادبیات دارای ابعاد گسترده و نامتناهی است.
هنرمندان همچنان که در سبکها و متدها متفاوتند، از منظر رهیافت فکری نیز دارای پایگاهها و خاستگاههای فکری متنوع هستند که بروز و ظهور مکتبها و نظریههای هنری، ادبی مختلف همناشی از همین تنوع اندیشگی و باور فکری و درونی هنرمندان و نویسندگان است. موضوعات هنری ممکن است هر چیزی باشد: عقاید و اخلاق، موعظه و اندرز، حکمت و فلسفه و عرفان؛ اما تاثیر شرایط تاریخی و اعتقادات حاکم بر جامعه و نقش آن را در آفرینش آثار بزرگ ادبینمیتوان نادیده انگاشت. بحث پیرامون اسلوب و جهانبینی نویسنده و شاعر از مباحث پراهمیت و دامنهدار در کانون و حلقههای ادبی جهان است. با مراجعه به تاریخ ادبیات و هنر این نکته بهخوبی روشن و آشکار است که نویسندگان و هنرمندان هر عصر و دوران تاریخی،متاثر از اندیشههای حاکم بر فضای جامعه بوده و این تاثیر را به شکل واضح در آثارشان نشان میدهند و به عنوان جزئی از پیکره اجتماع، خود را در سرنوشت و آرمان اجتماعی دخیل دانسته و از روند تاریخی بهدور نمانده، در آن سهم دارد.
آنچنان که گفته شد در ساختار درونی ادبیات و هنر، نقش عقاید و افکار و خصوصاً باورهای دینی، انکارناپذیر است. اما آنچه چهره و بروننمای ادب و هنر فارسی را از کلیت ادبیات جهانی متمایز میسازد و ساختار خاص به آن بخشیده است، سیر معنایی و یا افق معنایی آنو بهرهوری از حکمت و اندیشه دینی و جذب و هضم مضامین کلامی فلسفی در بافت و شکلمندی آن است. شعر امروز فارسی نیز با چنین رویکردی شناخته میشود.
ادبیات دینی به مفهوم واقعی آن در عصر حاضر معرفی و نقد نشده است و یا حداقل تعریف علمی مشخصی که با معیارهای خاص منطبق باشد، مکتوب نگشته است. موجودیت چنین ادبیاتی که بر پایههای بینش دینی شکل یافته است، یک حضور خیره کننده و روشن و واضح است. شعر امروزفارسی، حجم وسیعی از باورهای دینی را در خود جای داده و توانسته است خدمت در خوری به معارف دینی کند. بدین لحاظ ضروری مینماید پژوهشهای لازم و جدی صورت پذیرد. بهلحاظ تاریخی نیز ضرورت دارد؛ تا به عنوان آثار مربوط به یک دوره تاریخی از آن یاد و در ذهنتاریخی یک جامعه ثبت گردد.
نگاه کلی اسلام به هنر و شعر
تا قبل از ظهور دین اسلام، شعر و بهطور کلّی هنر روند خاصی را در میان جوامع عربی در پیش گرفته و همپای فرهنگ بدوی عرب طی کرده است. فرهنگ عرب در آن شرایط تابع سنّتها و قواعد خاص قبیلهای بود و از ارزشهای متّکی بر گذشته تاریخ قبایل عرب دفاع میکرد.ظهور اسلام به مثابه آیین یکتاپرستی که تلقّی جدیدی از هنر و سبکهای مختلف هنری در اذهان بهوجود آورد. این طرز تلقّی جدید و مدرن از شعر همچنان که مفهوم جدید و مدرن را در جامعه عرضه کرده بود، بهطور کلی سرنوشت هنر و شعر را عوض کرد. معیارهایی که پیش ازآن به عنوان ارزش در جامعه مطرح بود و مورد احترام همگان، جای خود را به ارزشهای برتری داد که در آغاز پذیرش آنها برای جامعه بدوی عرب اندکی دشوار بود، و به همین جهت با مخالفت این جوامع روبهرو شد.
در فرهنگ و تمدّن اسلامی، همچنان که علوم اولیه و فلاسفه یونان پس از ورود به حوزه تفکر و قلمرو اسلام، توسط اندیشمندان مسلمان مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و نسبت این علوم با سنّت و عُرف و شریعت به بحث گذاشته شد و پس از مباحثات طولانی پیرامون اینعلوم، ستفاده از آنها را با پیشفرضهای مشخّص مجاز دانستند، فعالیتهای هنری ـ فرهنگی نیز در تمدّن اسلامی با میزان احکام دین و شریعت سنجیده شد و به هنری اجازه فعّالیت در حوزه دینی داده شد که در محدوده احکام دینی و بر محور ارزشهای دینی شکل یافتهباشد؛ به بیان واضحتر اینکه هنرها در معارضه با احکام قرار نداشته باشند.
شعر از منظر اسلام و قرآن
نگاه اول
در آغاز ورود اسلام و همزمان با نزول تدریجی آیات قرآن کریم، شعر هویّت غیردینی و غیرشرعی داشت. شعرای عصر جاهلیّت، در اوصاف بُتها و خدایان و تفاخر قبیلهای شعر میسرودند. در نخستین پگاه دعوت پیامبر از مشرکان و کفّار برای پذیرش اسلام، مشرکان مکّهنسبتهایی از قبیل جنون و ساحری و شاعر بودن به پیغمبر دادند. در ردّ این اتّهام موضع قرآن کاملاً صریح بود. خداوند با نازل کردند آیاتی از قرآن مجید مسئله شاعر بودن پیغمبر را انکار کرد و فرمود: و ما علّمناه الشعر و ما ینبغی له2 و شاعر بودن را شایسته ودر شان پیغمبر ندانست. در آیه دیگر بار دیگر این مسئله را مورد تاکید قرار میدهد: و ما هو بقول شاعرٍ3. در جای دیگر نیز هنگامی که مشرکان، پیغمبر را «شاعر مجنون» خطاب کردند، خداوند فرمود: او شاعر نیست، بلکه سخن او سخن حق است.
این آیات بهروشنی یک نکته را مورد دقّت قرار میدهند. و آن نوعی تمایُز و فرق گذاشتن میان دو شان «پیغمبری» و «شاعری» و یا میان دو نوع گفته و بیان است. گفته و بیان اوّلی، شاعری است و گفته و بیان دوم، پیغمبری است و در مورد هر دو، ارزیابی و داوریصورت گرفته است. بدین شکل که آنچه پیغمبر میگوید حق است و راست، و آنچه را که شاعر میگوید و یا سخن شعر، حق نیست. ناگفته پیدا است که در این ارزیابی و داوری «سخن شعر» مورد نکوهش قرار گرفته و در مقابل، «سخن پیغمبر» و سخن حق را تمجید کرده است.
نگاه دوم
در نگاه دوم، اسلام به جای قرار دادن شعر در مقابل سخن حق و تمایُز میان آنها، دو دسته شعر و دو نوع شاعری را بررسی و نقد کرده است. این بررسی به دو دسته از شاعران تعلّق میگیرد و از رهگذر اعتقاد اسلامی پیرامون هر دو گروه داوری صورت گرفته است. دسته نخستکه مورد سرزنش و نکوهش آیات قرآن کریم واقع شدهاند، کسانیاند که اوصاف آنها در آیات پایانی سوره شعراء بیان شده است: والشعراء یتبعهم الغاوون. المتر انهم فی کل وادٍ یهیمون. و انّهم یقولون مالاتفعلون.
در آیات فوق همچنان که پیدا است، شاعران مورد سرزنش و نکوهش قرار گرفتهاند و هنر شعر هنر مذموم شمرده شده و به طریقی روشن از پیروی و متابعت آنها نهی و ممانعت به عمل آمده و نسبت بیپایه بودن و لغو بودن به کلام شعری داده شده است. این داوری، سبب دوریبسیاری از متدیّنین صدر اسلام و تلقی منفی از این هنر بوده است.
نگاه سوم
سنجش و داوری قرآن، به همین اوصاف پایان نمییابد؛ بلکه گروه دوم در برابر گروه نخست با اوصاف متفاوت قرار میگیرد:
الا الذین آمنو و عملو الصالحات و ذکر اللّه ذکراً کثیراً. و انتصرو من بعد ما ظُلموا و سیعلم الذین ظلموا ایّ منقلب ینقلبون؛
شعراء در زمره گمراهانند، مگر آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند و کارهای شایسته کردند و خدا را فراوان یاد کردند... .
در این آیات، شاعران در دو دسته قرار میگیرند: دستهای که راهشان راه گمراهان و منحرفان قلمداد شده است و دسته دوم کسانیاند که ایمان دارند و جزو موحّدان هستند. این تقسیمبندی و صفبندی همچنان که در مورد شاعران انجام گرفته است، در مورد خود شعر هم قابلاجرا است. بدین صورت که شعر دسته اوّل شعر غیردینی و شیطانی و شعر دسته دوم شعر دینی و رحمانی و اسلامی است. بنابراین از منظر قرآن کریم، شعرایی مورد تایید قرار گرفتهاند که ایمان دارند و عمل صالح انجام دهند و بیشتر به ذکر و عبادت میپردازند.
با کمی تامل در آیات قرآن کریم میتوان چنین استنباط کرد که منظور از اوصاف دسته دوم (کسانی که عمل صالح انجام دهند... ) تنها انجام عمل صالح و یا عبادت زیاد نیست، بلکه یاد آوری یک نوع تعهّد است که در پرتو همین اعمال شکل میگیرد و در آفرینش و نگاهآفریدگار شعر تاثیر دارد. از سویی دیگر اشاره به ارزشمداری و شعر ارزشی و غیرارزشی دارد. قرآن کریم با ذکر همین اوصاف در مورد دستهای از شاعران، در واقع شعر را تایید کرده است و به شعر اجازه میدهد تا به عنوان هنر مطلوب جزو عناصر فرهنگی اسلامی باشد وبدین ترتیب هنر شعر را از فضاهای مسموم و آلوده به عرصهای اجتماعی و انسانی کشاند و از این هنر در خدمت تبلیغ اسلام و فرهنگ دینی بهرهگیری کرد.
اولین شاعران مسلمان
حسان بن ثابت نخستین شاعر مسلمان بود که در صدر اسلام شعر گفت و با تشویق و تحسین پیامبر گرامی اسلام مواجه شد. پیامبر دستور داد، تا برای حسان بن ثابت منبر مخصوص نهادند و خود پیامبر از حسان بارها خواست که بر منبر قرار گیرد و شعر بخواند و این مسئلهنشانگر آن است که پیامبر اسلام شعر را مذموم نشمرده بلکه مکرّراً آن را تایید کرده است. در اوصاف منبری که به دستور پیامبر برای حسان ساخته شد، آمده است که منبری بلند بوده است و این حاکی از توجه و نشانهای از قدر و منزلت شعر در نزد پیامبر(ص) بود. ازجرجانی نیز نقل شده است که پیغمبر به حسان بن ثابت گفت: و روح القدس معک.
اینگونه برخورد از جانب پیغمبر نسبت به شعر و مقام شاعری منحصر در حسان بن ثابت نیست، بلکه پیغمبر شاعران مسلمان و مومن را «امیران کلام» نامید، و شعر «لبید» را اصدق قول عرب خواند. عطار در جای دیگر حدیثی از پیغمبر نقل میکند که فرمود: در زیر زبانشاعران، «هست حق را گنجهای بیشمار».
در میان صحابه نیز کسانی بودهاند که شعر میسرودند. عطّار «ابوبکر» و «عمر» راصاحب قریحه شعر دانسته است. در مورد حضرت علی(ع) نیز نوشتهاند که آن حضرت شاعر بودهاند و حتی دیوانی نیز منسوب به ایشان وجود دارد. بر فرض عدم وجود چنین دیوانی، مسئلهشاعر بودن آن حضرت، در کتابهای تاریخی گواه قضیّه است. امام علی(ع) در بسیاری از جنگها در میدان رزم و جهاد و مبارزه، قبل از شروع جنگ «رجز» میخواندهاند که در آن روزگار مرسوم بوده است و از جمله بیتِ معروفی که در جنگ خیبر، در برابر مرحب، انشادمیفرمایند: «انا بن ما سمّتنی امّی حیدراً». در یکی دیگر از میدانهای رزم و پیکار وقتی دشمن فریاد میکشد: «... و لقد بححت بجمعکم هل من مبارز؟» امام علی(ع) در پاسخ دشمن با شعر جواب میدهد: «لاتعجلن فقد اتاک مجیب صوتک غیرعاجز. »
شعر در آیینه احادیث و روایات معصومین(ع)
دو حدیث معروف از نبی مکرم اسلام (ص) درباره شعر نقل شده است که به جهت کثرت تواتر و نقل، حتی نیازی به مدرک و منبع نیز نخواهد داشت. در حدیث اوّل پیغمبر شعر را نوعی حکمت میداند: انّ من الشعر لحکمة؛ بخشی از شعر حکمت است. در حدیث دوم میفرمایند: انّمن الشعر حکمة و الممدوح فیه ما نصرة من الحق. دراین حدیث علاوه بر جنبه حکمت شعر به جنبهای دیگر نیز اشاره کرده و فرمودهاند: شعر مطلوب آن است که در نصرت و یاری دین حق سروده شده باشد.
از کعب بن مالک روایت شده است که میگوید: روزی از رسول اکرم(ص) پرسیدم: یا رسول اللّه ماذا تقول فی الشعراء؛ نظرتان در رابطه با شاعران چیست؟ پیغمبر فرمودند: انّ المومن یجاهد بسیفه و لسانه؛ مسلمانِ جهادگر با دو شمشیر جهاد میکند: یکی با شمشیر و یکیبا زبان. نیز میفرمایند: زبان شاعر، شمشیری است از شمشیرهای اسلام.
در واقعه کربلا نیز تمام آنانی که در دفاع از حریم امامت به مصاف دشمن رفتند و شهید شدند، مبارزه را با شعر آغاز کردند و ابتدا «رجزخوانی» کردند و این خود دلیلی بر مقبولیّت و محبوبیّت شعر در نزد معصومین (ع) میباشد. حضرت امام سجّاد هنگام ورود به مدینهبعد از بازگشت از شام سراغ «بشیر بن جزلم» را که شاعر معروف بوده است میگیرد و به او میگوید: وارد مدینه شو و مردم را از آمدن ما با خبر کن. و بشیر به فرموده امام سجاد(ع) این شعر را میخواند:
یا اهل یثرب لامقام لکم به
اقتل الحسین فدمعی مدراراً
و حدیثی دیگر از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمود: من قال فینا بیت شعر، بنی اللّه له بیتاً فیالجنة.11
و نیز از امام صادق(ع) روایت شده است: ماقال فینا قائل شعراً حتی یوید بروح القدس؛12 کسی درباره ما شعری نمیسراید، مگر آنکه موید به دم جبرئیل است.
چشمانداز تعهد دینی در تاریخ شعر فارسی
شعر فارسی از آغاز حیات خود که مقارن با دولت سامانیان است، از درونمایه دینی برخوردار بوده است. فرهنگ و معارف غنی دین پشتوانه غنی و ارزشمند در شعر شاعران ادوار مختلف تاریخی مطرح بوده و سبب ماندگاری و راز جاودانگی این آثار است.
کسایی مروزی
از نخستین شاعرانی که با نگرش دینی و بهرهمندی از حکمت و معرفت دین شعر سروده است، کسایی مروزی است. کسایی به اعتقاد اغلب مورخان و از جمله صاحب کتاب النقض و نیز به گواهی اشعار و سرودههایش شیعه دوازده امامی است. در شعرهای کسایی آنچه بیشتر جلب توجهمینماید، مراثی و مناقبی است که در سوگ و دفاع از اهل بیت (ع) و خاندان پیامبر و شهدای این خاندان سروده شده است. کسایی، قصیدهای دارد که از لحاظ قدمت تاریخی شاید نخستین سوگسروده درباره شهیدان کربلا باشد. در این قصیده به خوبی عشق و ارادت خودش را بهتشیع نشان میدهد. از جمله اشاره او به «آیه قربی» (قل لااسئلکم علیه اجراً الاالمودة فی القربی) است که بخشی از آیه 23 سوره شوری و ناظر به مودت و دوستی با اهل بیت است:
دامن اولاد حیدر گیر و از طوفان مترس
گرد کشتیگیر و بنشان این فزع اندر پسین
بیتولا بر علی و آل او دوزخ تراست
خوار و بیتسلیمی از تسنیم واز خلد برین
کسایی در فراز دیگری از این قصیده، حکومت مروانیان و یزیدیان را ذم میکند و از اینکه این گروه فاسق منبر رسول اللّه و اولاد او را با وجود خویش آلوده نمودهاند، میگوید:
منبری کالوده گشت از پای مروان و یزید
حق صادق کی شناسد و آنِ زین العابدین؟
رودکی
رودکی که در تاریخ شعر فارسی عنوان «پدر شعر فارسی» را به او دادهاند، از شاعرانی است که در دولت سامانیان خوش درخشید. او در سرودههایش توجه زیادی به مضامین دینی دارد. از جمله شهید بلخی از معاصران او از زبان رودکی مینویسد:
از رودکی شنیدم استاد شاعران
کاندر جهان به کس مگرو جز به فاطمی
رودکی به عقیده بسیاری از مورخین، مذهب «اسماعیلی» داشته است.
در شعر دوره سامانی، مضامین قرآنی و حدیثی بسیار است که تاثیر فراوانی در شعر ادوار بعد گذاشته است.
فردوسی
فردوسی از بزرگترین حماسهپردازان عهد غزنوی و دوران حاکمیت سلطان محمود است. فردوسی از نظر مذهبی شیعه اثناعشری است و از همین رو با سلطان محمود که سنیمذهب بود، ناسازگاری داشت. دکتر ذبیح اللّه صفا پیرامون مشی فکری و اختلاف عقیدتی او و سلطان محمود مینویسد:
... بدتر از همه اینها، فردوسی فردی شیعی بود و مانند همه در اصول دین به معتزلیان نزدیکی داشت و بالاتر از همه مشرب فلسفی او هم از جای جای شاهنامه پیداست. اما محمود کشنده هر شیعی و کشنده و بردار کننده هر معتزلی و هر فلسفیمشرب بود.14
در شاهنامه فردوسی که یک اثر حماسی است، جهانبینی فردوسی و اندیشه او را که متاثر از آموزههای وحیانی است، به درستی میتوان دید. شاهنامه با ذکر و یاد خدا و صلوات بر رسول او آغاز شده است:
منم بنده اهلبیت نبی
ستاینده خاک پای وصی
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و وصی گیر جای
کلمه «وصی»، حکایت از شیعه بودن و طرز فکر فردوسی میکند؛ چه اینکه غیر از شیعیان، کسی «وصی بودن» حضرت امام علی(ع) را قبول ندارد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 41 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلودمقاله اندیشه دینی در شعر فارسی