قرآن کریم، که مجموعه وحیانی و اصلی ترین منبع هر پژوهش دینی و علمی است، چند مدیریت را ارائه می دهد که همگی اسوه و راه گشا هستند:
الف) مدیریت خداوندی
این مدیریت، مبتنی بر ربوبیت خدا است. علامه طباطبایی «رب» را به معنای «مالک مدبر» معنا می کند؛ یعنی خداوند غیر از آفرینش جهان و انسان، تدبیر و مدیریت کائنات را نیز دارد و علی رغم نظریه اعتزال، عالم را به حال خود رها نکرده است. نوع مدیریت خداوند، از آیات فراوانی قابل استنتاج است و براساس قاعده «تخلقوا باخلاق الله»، اقتباس از آن، نه تنها ممکن، بلکه لازم است.
مدیریت دستگاه عظیم فرشتگان، سازمان دهی و تقسیم کار گسترده آنان، نظارت و پی گیری کار آنان، نوع گزینش و انگیزش آنان، از جلوه های مدیریت خداوندی است. هم چنین اداره طبیعت، به گونه ای که همه چیز، مانند ساعت یا ماشین، به فعالیت مشغول است هم از این قبیل است. این مدیریت باید شناسایی شود و به الگویی وحیانی برای مدیران و مریدان تبدیل گردد.
ب) مدیریت پیامبران
1- مدیریت پیامبران (غیر از رسول خدا(ص)مانند حضرت سلیمان، موسی، هارون، داود و یوسف(ع) که در قالب قصص زیبا ارائه شده و قواعد عام مدیریتی از این سیره های مدیریتی قابل استنباط و به کارگیری است.
2- مدیریت رسول خدا(ص) که بخشی از آیات قرآن را (در سوره های احزاب، انفال، حجرات، نور و...) به خویش اختصاص داده است و به بیان چگونگی مدیریت رسول خدا(ص) در ابعاد نظامی، اجتماعی، اخلاقی و اداری می پردازد.
ج) مدیریت صالحان
خداوند در قرآن به بیان ویژگی های شخصیت های صالحی مانند حضرت خضر، ذوالقرنین و مادر و خواهر حضرت موسی و نیز ملکه سبا می پردازد، که این بیان قرآن و ذکر سیره آنان می تواند ما را به اصولی از مدیریت راهنمایی کند.
پیامبر اسلام(ص) پس از ورود به مدینه و تشکیل حکومت اسلامی، مدیریت جامعه اسلامی را برعهده گرفتند. حضرت علی(ع) نیز در دوران 5ساله حکومت خویش جامعه اسلامی را اداره کرده اند. سیره نبوی و حتی سیره علوی می توانند دارای دو بخش متمایز باشند: بخش اول سیره ای است تشکیل دهنده شأن نزول آیات، که ویژگی وحیانی و اتقان بیشتری دارد. بخش دوم، این ویژگی را ندارد. هرچند اعتبار هر دو سیره، برای پژوهشگران، در جای خود اثبات شده است.
در میان دیگر معصومین(ع) رویارویی با حکومت شش ماهه امام حسن(ع) و حرکت عاشورایی امام حسین(ع) و سیره امام رضا(ع) در دوران ولایتعهدی، می تواند مورد توجه قرارگیرد؛ به ویژه که اخیراً در برخی تحقیقات، بر مدیریت عاشورایی، به عنوان نمونه کاملی از مدیریت توسعه و توسعه مدیریت توجه شده است.
در لابه لای کلمات معصومین، مانند امام صادق(ع) درباره مدیریت نامه ای از ایشان خطاب به نجاشی، حاکم اهواز نوشته شده که مورد توجه است. همچنین رساله حقوق امام سجاد(ع) حاکی از بیان مناسبات انسانی در مدیریت اسلامی است.
از سوی دیگر مجموعه گفتارهای معصومین(ع) در جوامع روایی منبع دیگری برای مدیریت اسلامی است. بنابراین، تلاش شده است از مجموعه ذخایر و خزاین گران سنگ اسلام بهره گیری شود تا هر چه بیشتر، بر عمق و غنای نوشتار افزوده شود، هرچند بیشتر تکیه ما بر قرآن و سنت نبوی و سپس سیره علوی است.
کتاب های مدیریت علمی یا علم مدیریت، که فراوانند و بیشتر ترجمه بوده و توسط دانشگاهیان تنظیم شده اند. برخی آثار غیر ترجمه ای نیز وجود دارد که به مدیریت به عنوان یک علم و ابزار و فارغ از هرگونه آرمان گرایی و دیدگاه دینی نگریسته شده است. این منابع، برای فهرست سازی بحث آشنایی با پرسش های فنی و محورهای مهم قابل بحث و همچنین آشنایی با تعاریف و واژه ها و اصطلاحات و ادبیات مدیریتی متداول و نیز برای تحلیل مقارنه ای بین علم و دین، در بعد مدیریت مفیدند.
مدیریت در بحران ( تحلیلی از جنگ خندق)
پژوهشى موردى در مدیریت پیامبر اکرم(ص) در غزوه احزاب
زندگى رسول گرامى اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) سرشار از نکاتى است که اگر با نگاهى نو به آن توجه شود، بسیارى از خط مشىها و سیاستهاى اصولى در حوزههاى مختلف علمى، معرفتى، اجتماعى، سیاسى، دفاعى و... شناسایى خواهد شد. بررسى دقیق و همه جانبه ابعاد مختلف زندگى این بزرگان، مخصوصا با شیوههاى جدید و بابهرهگیرى از آخرین دستاوردهاى علمى، از ضرورتهاى جوامع اسلامى است.
یکى از حساسترین و سرنوشتسازترین حوادث صدر اسلام، غزوه احزاب است. مورخان، این غزوه را بیشتر از آن جهتبا اهمیت مىدانند که آخرین صحنه تهاجم دشمن به نیروهاى اسلام و نقطه اوج اقدامات دفاعى مسلمین بود. اما آنچه کمتر در منابع تاریخى مورد توجه قرار گرفته، مدیریت این حادثه سرنوشتساز و مهم است.
مدیریت پیامبر اکرم(ص) در جریان این غزوه ابعاد مختلفى دارد. در مقاله حاضر کوشش شدهاست، در حد امکان یکى از اقدامات مدیریتى پیامبراکرم(ص) در جریان یکى از تدابیر آن حضرت یعنى «حفرخندق» مورد بحث و بررسى قرار گیرد. البته مقاله حاضر به مدیریتى که رسول الله(ص) در جریان حفر خندق اعمال فرمودند محدود نمىشود، بلکه موضوع اداره و بهرهگیرى کامل از این اقدام دفاعى هم مورد بحث قرار مىگیرد.
طرح مسئله
مسلمین پس از اطلاع از آغاز تهاجم قریش، حداکثر هشت روز فرصت داشتند تا نسبتبه انجام هرگونه اقدام تدافعى تصمیمگیرى کنند.
تصمیم پیامبر(ص) به حفر خندق یکى از بهترین نمونههاى تصمیمگیرى شجاعانه است. خندقى به طول حداقل پنج کیلومتر با عرض تقریبى هفت تا ده متر و عمق حداقل سهمتر، مستلزم حجم عظیمى از خاکبردارى است، در حالى که تمام نیرویى که در اختیار پیامبر(ص)بود به سه هزار نفر نمىرسید. حال این سؤال مطرح است که چه مدیریتى اعمال شد که توانستبا وجود همه محدودیتها این اقدام کم نظیر را
انجام دهد و به نتیجه مطلوب برساند؟
تصویر اجمالى حادثه
غزوه احزاب بنابر قول مشهور در شوال سال پنجم هجرى (1) و در ناحیه شمال و غرب مدینة النبى واقع شد. قرآن مجید در چهار سوره و در قریب 22 آیه به مسائل مختلف این جنگ اشاره کردهاست. (2)
سپاه مشرکین از سه لشکر به ترتیب زیر تشکیل شدهبود:
1- لشکر قریش و همپیمانانش به رهبرى ابوسفیان بن حرب، که فرماندهانى چون خالدبنولید، عکرمة بن ابوجهل، عمروعاص، صفوانبن امیه و عمروبن عبدود در آن شرکت داشتند. مجموعه نیروهاى تحت فرماندهى ابوسفیان - با احتساب بنىسلیم - 4700 نفر بودند که بیش از 300 اسب و 1500 شتر به همراه داشتند. (3) این نیروها پس از نزدیک شدن به مدینه در محلى موسوم به «رومة» مستقر شدند.
2- لشکر غطفان و همپیمانان آنها از قبایل نجد، به فرماندهى «عیینة بن حصن فزارى» و مسعود بن رخیله و حارث بن عوف جمعا به استعداد 1800 نفر، که در نزدیکى «احد» اردو زدند و تعداد 300 اسب همراه این لشکر بود. (4)
3- بنى اسد به فرماندهى طلیحهبن خویلد اسدى، همچنین یهودیان بنىنضیر که قریش را همراهى مىکردند و نقش آنها بیشتر تقویت فکرى و روحى این حرکت نظامى بود. یهودیان بنىقریظه هم با شکستن پیمان، متحد احزاب محسوب مىشدند. اکثر مورخان تعداد نفرات احزاب را مجموعا ده هزار نفر گفتهاند. (5) اما این عدد به نظر اندکى اغراقآمیز مىرسد. احتمالا مجموع سپاه قریش و متحدانش از حدود 8000 نفر متجاوز نبودهاست.
امتیاز عمده سپاه احزاب که تا آن زمان در منطقه حجاز کم نظیر بود، برخوردارى از سواره نظامى با حداقل 600 اسب بود که برترى کامل آنان بر نیروهاى اسلام را تضمین مىکرد. به احتمال قریب به یقین، نگرانى عمده مسلمین از همین بخش سپاه احزاب بوده است. طبعا اولین اقدام مؤثر سپاه اسلام هم باید به نحوى طراحى مىشد که بتواند سواره نظام دشمن را زمین گیر و بىاثر کند.
موقعیت مسلمانان
بنا به روایت ابن اسحاق، تعداد نفرات سپاه اسلام در جریان غزوه خندق 3000 نفر بودهاست. (6) به نظر مىرسد که این قول اندکى خوشبینانه و همراه با اغراق باشد. احتمالا این رقم با احتساب نوجوانان و جوانان و همچنین همراهى کراهتآمیز برخى از منافقین است. لازم به ذکر است که تعداد اسبهاى مسلمین در غزوه خندق سى و چند اسب بودهاست. (7)
بنا به گفته واقدى چهار روز پس از حرکت قریش از مکه، سواران خزاعه خبر حرکت احزاب را به پیامبراکرم(ص) رساندند. (8) فاصله میان مکه و مدینه براى سپاهى که با ساز و برگ جنگى حرکت مىکرد، ده تا دوازده روز راه بودهاست. بنابراین پیامبر اکرم(ص) و مسلمین تنها شش تا هشت روز براى اتخاذ هرگونه تدبیر و تصمیمى فرصت داشتهاند.
وضعیت عمومى مدینه و روحیه مسلمین
در هر اقدام اجتماعى، سیاسى و نظامى، علاوه بر رهبرى، باید به دو رکن دیگر توجه شود:
1- وضعیت و شرایط عمومى جامعه: شرایط ساختارى هر جامعه و نحوه ارتباط و مناسبات افراد و کانونهاى مختلف اجتماعى متناسب با شرایط هر جامعه، در روند تحولات اجتماعى نقش تعیین کنندهاى دارد. گسستگى یا همبستگى اجتماعى، که در جامعه آن روز مدینه به کیفیت تعامل قدرتهاى قبیلهاى حاضر در شهر بستگى داشت، از جمله عوامل مؤثر در همبستگى یا گسستگى نیروهاى درونى شهر به حساب مىآمد. تدابیرى که از قبل اندیشیده شده بود، شرایط مطلوب این همبستگى را فراهم کردهبود. انعقاد پیماننامه عمومى مدینه، عقد اخوت، و بناى مسجد جهت ایجاد انسجام در فعالیتهاى مختلف جامعه از جمله اقداماتى بود که پیامبراکرم(ص) جهت تحقق شرایط وحدت اجتماعى اندیشیدهبودند.
2- وضعیت نیروى انسانى: نیروى انسانى رکن اصلى در هر اقدام مدیریتى است. عواملى چون کمیت و آمار نیروهاى در اختیار، شرایط روحى نیروها، ارتباط درونى نیروها، نحوه و چگونگى تنظیم رابطه مدیران ستادى و نیروهاى در صف، عواملى هستند که مىتوانند در زمینهسازى موفقیتیا عدم موفقیتیک اقدام اجتماعى یا نظامى تاثیر گذار باشد. در صورت تحقق شرایط مطلوب نسبتبه دو عامل فوق، نفش رهبرى و مدیریتبه عنوان عامل هماهنگى و بهرهبردارى از شرایط اجتماعى مناسب و نیروى انسانى آماده، موضوعیتخواهدیافت.
پس از انتشار خبر حرکت احزاب در مدینه، جو عمومى شهر دستخوش تلاطم گردید. بهترین تصویر ازشرایط عمومى مدینه، و دستهبندى گروههاى حاضر در شهر را قرآن مجید طى 17 آیه در سوره احزاب ارائه کردهاست. دراین آیات با دقتشگفتانگیز و روانکاوانهاى از روحیات و مواضع گروههاى مختلف، در جریان غزوه احزاب، پرده برداشته است. از نظر قرآن این گروهها به سه دسته کلى تقسیم مىشوند:
الف - مؤمنین: مطابق آیات قرآن، کسانى که در این گروه جاى مىگیرند بسیار معدودند. اینان یاران خالص و فداکار پیامبر اکرم(ص) بودهاند که در هر شرایطى هیچگونه تردیدى در اعتمادشان به خدا و رسول ایجاد نمىشد. این آیه از سورهاحزاب در حق این گروه نازل شدهاست:
و لما رءالمؤمنون الاحزاب قالوا هذا ما وعدنا الله و رسوله و مازادهم الا ایمانا و تسلیما; (9)
و چون مؤمنان دستههاى دشمن را دیدند، گفتند: «این همان است که خدا و فرستادهاش به ما وعده دادند و خدا و فرستادهاش راست گفتند»، و جز بر ایمان و فرمانبردارى آنان نیفزود.
ب - منافقین: کسانىکه با اجبار و اکراه اسلام را پذیرفته بودند و در دل کینه رسول خدا(ص) را مىپروراندند، در موقعیتهاى مناسب از ضربه زدن و خدمتبه دشمنان اسلام دریغ نمىکردند. قرآن مجید این گروه را معرفى و باطن آنان را آشکار کردهاست:
و اذ یقول المنافقون و الذین فى قلوبهم مرض ما وعدنا الله و رسوله الا غرورا × و اذ قالت طائفة منهم یا اهل یثرب لا مقام لکم فارجعوا...; (10)
و هنگامى که منافقان و کسانى که در دلهایشان بیمارى است مىگفتند: «خدا و فرستادهاش جز فریب به ما وعدهاى ندادند». × و چون گروهى از آنان گفتند: «اى مردم مدینه، دیگر شما را جاى درنگ نیست، برگردید».
ج - معوقین و مرددین: اینان مسلمانانى بودند که به خاطر ضعف شخصیتیا ضعف ایمان، معمولا در شرایط حساس و در جریان حوادث، گرفتار تردید و ترس مىشدند و علاوه بر آن، این روحیه را به دیگران هم منتقل مىکردند.
قرآن کریم در مواضع مختلف ضمن بررسى نهضت انبیا به این گروه اجتماعى اشاره کرده، و حتى گاهى در کنار منافقین و تحت عنوان «الذین فی قلوبهم مرض» از آنها یاد کردهاست. در سوره احزاب هم خداوند ویژگىهاى روانى و شخصیتى این گروه را آشکار کردهاست:
قد یعلم الله المعوقین منکم و القائلین لاخوانهم هلم الینا و لا تاتون الباس الا قلیلا; (11)
خداوند کارشکنان [و مانع شوندگان] شما و آن کسانى را که به برادرانشان مىگفتند: «نزد ما بیایید» و جز اندکى روى به جنگ نمىآورند [خوب] مىشناسد.
معمولا این گروه در سختى و شرایط بحرانى، با منافقین احساس همراهى و همگامى بیشتر مىکنند. گاهى با عذر و بهانههاى به ظاهر موجه، موضع ماموریت و مسئولیتخود را ترک کرده و چون باطنا منافق نیستند، یا به جهت آیندهنگرى و توجیه خود و دیگران، سعى مىکنند خودشان را با رهبرى هماهنگ نشان دهند. قرآن مجید این حالات و روحیات را افشا مىفرماید:
... و یستاذن فریق منهم النبى یقولون ان بیوتنا عورة وما هى بعورة ان یریدون الا فرارا; (12)
و گروهى از آنان از پیامبر اجازه مىخواستند و مىگفتند: «خانههاى ما بىحفاظ است» و[لى خانههایشان] بىحفاظ نبود، [آنان] جز گریز [از جهاد] چیزى نمىخواستند.
این گروه همواره در معرض بازگشتبه کفر قرار دارند، زیرا قدرت براى آنان اصالت دارد. به همین دلیل بسیار غیر قابل اعتمادند:
و لو دخلت علیهم من اقطارها ثم سئلوا الفتنة لاتوها و ماتلبثوا بها الا یسیرا; (13)
و اگر از اطراف [مدینه] مورد هجوم واقع مىشدند و آنگاه آنان را به ارتداد مىخواندند، قطعا آن را مىپذیرفتند و جز اندکى در این [کار] درنگ نمىکردند.
در عین حال این گروه اجتماعى گروهى پر مدعا، متوقع و طلبکارند. به تعبیر قرآن، هرچند در شرایط خطر چشمانشان از ترس، حالت چشمان مشرف به مرگ را دارد، اما وقتى شرایط عادى شود زبان دراز، گستاخ، مدعى و طلبکار مىشوند:
اشحة علیکم فاذا جاء الخوف رایتهم ینظرون الیک تدور اعینهم کالذى یغشى علیه من الموت فاذا ذهب الخوف سلقوکم بالسنة حداد اشحة على الخیر...; (14
بر شما بخیلانند، و چون خطر فرارسد آنان را مىبینى که مانند کسى که مرگ او را فرو گرفته، چشمانشان در حدقه مىچرخد [و] به سوى تو مىنگرنند; و چون ترس برطرف شود شما را با زبانهایى تند نیش مىزنند; بر مال حریصند.
در مجموع مىتوان گفت که با توجه به شرایطى که اشاره شد و نیز وضعیت کمى و کیفى نیروهاى اسلام، رهبرى پیامبر اکرم(ص) در جنگ احزاب یکى از دشوارترین مدیریتها در شرایط نامناسب بودهاست.
جهتشناسایى روش مدیریت پیامبر(ص) ضرورى است ابعاد برنامهریزى، تعیین استراتژى، سازماندهى، مدیریت نیروى انسانى، کسب اطلاع و خبر رسانى و نظارت و کنترل، در مدیریت و رهبرى رسول خدا(ص) مورد دقت و بررسى قرار گیرد:
1) برنامه ریزى و تعیین استراتژى
با بررسى جزئیات غزوه خندق به راحتى مىتوان به این واقعیت رسید که پس از وصول خبر حرکت احزاب، پیامبراکرم(ص) سیاستى دفاعى را اتخاذ کردند. جهت تحقق این هدف، بهترین تدبیر ماندن در شهر و بهره بردارى از کلیه امکانات و توانایىهاى درون شهرى بود. ماندن در شهر مىتوانستسپاه اسلام را به لحاظ پشتیبانى و تدارکات در یک جنگ دفاعى طولانى یارى دهد. با توجه به برترى کمى سپاه دشمن و برخوردارى آنان از بیش از 600 اسب که به آنها تحرک فوقالعادةاى مىبخشید، مهمترین اقدام، جلوگیرى از تهاجم اولیه دشمن و بىاثر کردن نقش سواره نظام بود.
موفقیتسپاهى چون سپاه احزاب، به تهاجم اولیه بستگى داشت. بنابراین، جلوگیرى از کسب موفقیت در تهاجم اولیه سپاه مشرکین مىتوانستیکى از اهداف اولیه پیامبر اکرم(ص) باشد.
پیامبر اکرم(ص) ضمن اتخاذ سیاست تدافعى، به حفر خندق فرمان دادند که مىتوانست هدف یادشده را تامین کند. از آنجا که همه تصمیمات را در نهایت پیامبراکرم(ص) مىگرفتند، سرعت عمل آن حضرت در پذیرش و پیاده کردن این پیشنهاد قابل توجه است.
اهمیت و عظمت این تصمیم
از مجموع اطلاعاتى که مورخان به دست مىدهند، چنین برمىآید که خندق داراى ابعاد زیر بودهاست:
طول آن حداقل پنج و حداکثر شش کیلومتر بودهاست. خندق در شمال شرق مدینه از ناحیه برجهاى شیخان شروع شده و تا غرب مدینه یعنى تا کوه بنىعبید و از آنجا به طرف جنوب تا محلى که اکنون مسجد فتح قرار دارد، کشیده مىشدهاست (15) و از این نقطه هم تا مصلى امتداد داشته است.
هر چند مسیر دقیق خندق مشخص نیست و این احتمال وجود دارد که در مسیر، وجود موانع طبیعى و مصنوعى مىتوانست مسلمین را از حفر خندق بىنیاز کند، اما در مجموع با توجه به فاصله مناطق یادشده و همچنین با توجه به تقسیم کارى که انجام گرفت، مسلما طول خندق از پنجکیلومتر کمتر نبودهاست.
اگر قول مشهور مورخان را که مىگویند تعداد حفر کنندگان خندق 3000 نفر بودهاستبپذیریم - چون هر ده نفر مامور حفر چهل ذراع(بیست متر) از خندق بودهاند - بنابراین، طول خندق باید در حدود شش کیلومتر برآورد شود.
مورخین مسیر خندق را چنین تشریح کردهاند: مبدا آن راتج و قلعه شیخان بود، و از آنجا تا تپه ذباب در شمال مدینه کشیدهشده و سپس به طرف غرب تا کوه بنىعبید و از آنجا تا محلى که هماکنون مسجد فتح قرار دارد کشیده مىشدهاست. در مغرب هم جهت احتیاط، به رغم وجود موانع طبیعى، چون نخلستانها و حرات، خندق تا مصلى امتداد پیدا کردهاست.
عرض و عمق خندق نباید کمتر از ده متر باشد، چرا که به هر حال باید طورى طراحى مىشد که یک چابک سوار با اسب نتواند از آن عبور کند. اما در مورد عمق خندق، همین قدر که پیادهنظام دشمن نتواند از یک طرف وارد، و از طرف دیگر خندق خارج شود، مىتوانست پاسخگوى هدف پیامبر اکرم(ص) باشد. بنابراین احتمالا عمق خندق در حدود سه یا چهار متر بودهاست. دکتر آیتى معتقد است که طول خندق 5/5 کیلومتر، عرض آن ده متر و عمق آن پنج متر بودهاست. (16)
با توجه به فاصله میان مکه و مدینه (ده تا دوازده روز راه) و تصریح مورخان به اینکه سواران خزاعه پس از حرکت قریش به سرعت و ظرف مدت چهار روز خود را به پیامبر اکرم(ص) رسانیده و موضوع را اطلاع دادهاند، مسلما مدت حفر خندق از ده روز کمتر بودهاست.
2) سازماندهى
پس از تعیین مسیر خندق که توسط شخص پیامبر(ص)، به همراه گروهى از مشاوران ایشان، افرادى چون سلمان فارسى، سعد معاذ و سعدبن عباده انجام شد، نخستین اقدام رسولخدا(ص) ایجاد سازمان لازم براى نیل به هدف نزدیک یعنى حفر خندق بود. این کار به سرعت اما با دقت و ظرافت تمام انجام گرفت. کل نیروهاى موجود، مجموعا نزدیک به سیصد گروه عمل کننده، تحت مدیریتیکى از بزرگان اصحاب (مهاجر و انصار) هماهنگ شدند. ارتباط پیامبر اکرم(ص) با همه مسلمین از طریق سرپرستان انجام مىشد. هر چند ارتباط آن حضرت با همه مسلمین ارتباطى صمیمى و مستقیم بود اما در امور محوله، فقط سرپرستان با رسول خدا ارتباط و تماس داشتهاند. این نکته تلویحا از اشارات منابع تاریخى بر مىآید. چنانکه در ماجراى مواجه شدن گروه سلمان فارسى با سنگ سختى، افراد گروه از سلمان مىخواهند موضوع را به اطلاع پیامبراکرم(ص) برساند. (17)
3) مدیریت نیروى انسانى
چنانکه از نقشه برمىآید پیامبر اکرم (ص) جهت ایجاد انگیزه و تشدید فعالیت مسلمین قسمتى از ماموریتحفر خندق را به مهاجرین و بخش بزرگترى از آن را به انصار سپردند. براى آنکه میان انصار هم نوعى رقابتبهوجود آید آنان را به سه گروه تقسیم کردند. این تقسیم بندى برمبناى نزدیکى قومى و قبیلهاى انجام شد، زیرا هر تقسیم بندى دیگرى ممکن بود با توجه به اختلافات فکرى، فرهنگى و قومى مسلمین که بسیارى از آنها تازه به اسلام گرویده بودند، سرمنشا بروز مشکلات و مسائلى باشد. بروز اختلاف بر سر سلمان که نه از انصار بود و نه وابسته به مهاجرین، نمونه خوبى براى اثبات این مدعا است. (18)
پیامبر اکرم(ص) آگاهانه، از رقابت میان قبایل جهت تسریع کار استفاده کردند. این تدبیر تا حد گروههاى عمل کننده هم ادامه یافت. رسولالله(ص) با اعمال تقسیم کارى حساب شده میان افراد، هر چهل ذراع از مسیر خط کشى شده را به ده نفر محول کردند. بدین ترتیب نه فقط قبایل و طوایف با هم رقابت مىکردند، بلکه در درون هر گروه میان افراد آن گروه هم رقابت ایجاد مىشد. ضمن اینکه حوزه کار هر گروه کاملا مشخص بود و تداخلى در مسئولیتها هم پیش نمىآمد.
اقدامات انگیزشى پیامبر(ص)
یکى از تدابیر پیامبراکرم(ص) جهت پیشبرد هر چه سریعتر حفر خندق، توجه دادن مسلمین به اصول اعتقادى و مخصوصا آخرت بود. با تعلیم این اصل سازنده که زندگى حقیقى حیات اخروى است و زندگى دنیوى گذرا و بىاعتبار است، شور و نشاط کار در مسلمین زیادتر مىشد. نکته در خور توجه اینکه به خاطر محدودیت زمانى و ضرورت تاثیر فورى سخن، رسولخدا(ص) از زبان شعر که مؤثرترین زبان آن روز بود، استفاده مىکردند.
به عنوان نمونه ابن سعد در «طبقات» مىگوید پیامبراکرم(ص) در جریان حفر خندق این بیت را تکرار مىکردند:
اللهم ان الخیر الآخره
فاغفر للانصار و المهاجره (19)
و یا به قولى:
لاعیش الا عیش الاخره
فاغفر للانصار و المهاجره
و یا:
اللهم لو لا انت ما اهتدینا
و لاتصدقنا و لاصلینا (20)
براى آنکه مسلمین هدف اصلى را گم نکنند و بدانند که زحماتشان در چه جهت و براى چیست، با این روش بر اصول تاکید مىکردند. شاید از همین نکته بتوان به این نتیجه رسید که در هر اقدام مدیریتى لازم است مدیر دائما رهروان خود را با هدف یا اهداف آشنا و آنان را توجیه نماید. پیامبراکرم(ص) از بهترین روش ممکن جهت انجام این مهم استفاده کردهاند; از روش آموزش غیر مستقیم و با بهرهگیرى از زبان شعر که تاثیرى فورى و ماندگار داشت.
جهت تقویت روحیه مسلمین و فعالتر کردن آنان، موارد زیر از شیوه مدیریت پیامبر(ص) قابل استنباط است:
الف - مشارکت مستقیم و جدى و همه جانبه شخص رسول الله(ص) در کار حفر خندق، بهطورىکه به گفته بسیارى از مورخان، نیروهاى عادى مجاز بودند شبها محل کارشان را ترک کنند اما پیامبراکرم(ص) به اتفاق گروهى از اصحاب مؤمن و مخلص در کنار خندق مىماندند. (21) نکته قابل توجه اینکه، این مشارکتبه رهبرى و هدایت مسلمین محدود نبود، بلکه آن حضرت خود خاک حمل مىکردند و هر جا مسلمین در حفر خندق گرفتار مشکل مىشدند از آن جناب استمداد مىکردند.
ب - حضور شاد و با نشاط پیامبر اکرم(ص) این روحیه را به نیروها هم منتقل مىکرد. روحیه با نشاط پیامبر چنان بر اصحاب تاثیر گذاشته بود که آنان حتى بیش از مواقع عادى با یکدیگر شوخى و مزاح مىکردند. پیامبر اکرم(ص) هم تا آنجا که این شوخىها برخوردى با ارزشهاى الهى و اسلامى و شخصیت افراد و اداره امور نداشت، آن را منع نمىکردند. (22)
ج - خواندن سرودهاى دسته جمعى یکى دیگر از اقداماتى بود که ضمن جلوگیرى از پرداختن مسلمین به بحثهاى تضعیف کننده روحیات و ایجاد کننده اضطراب عمومى، موجب شادى و نشاط و تقویت روحیه مسلمانان مىشد. تمامى این سرودها داراى بار ارزشى و تاثیرات تربیتى بسیار خوبى بود. (23)
یکى از سرودهایى که مسلمین مىخواندند، به مرد نیکوکارى مربوط مىشد به نام جعیل که به گفته واقدى، زشت روى و مبتلا به بیمارى پوستى بود اما در جریان حفر خندق همکارى مىکرد. پیامبر اکرم(ص) نام او را از جعیل به عمرو تغییر دادند و به همین مناسبت مسلمین این بیت را سروده و دسته جمعى تکرار مىکردند:
سماه من بعد جعیل عمرا
و کان للباس یوما ظهرا
گفتهاند پیامبر اکرم(ص) هم با تکرار آخرین کلمات هر مصرع با آنان همراهى مىکرد. (24)
د - یکى دیگر از تدابیر پیامبر اکرم(ص) در مدیریت نیروى انسانى، استفاده مؤثر از همه نیروهاى درگیر در
حفر خندق بود، بهطورىکه از سست ایمانان و حتى منافقین هم در حد مطلوب بهرهبردارى و استفاده مىشد. برخلاف روشهاى تنبیهى و انضباطى موجود در جوامع مختلف، مخصوصا در شرایط جنگى، در جریان غزوه احزاب، توبیخ و تنبیه مستقیم افراد خاطى و قاصر در انجام وظیفه توسط پیامبر دیده نشدهاست. پیامبر اکرم(ص) نظامى را طراحى کرده بودند که در آن فرد خاطى خود بهخود سرشکسته و شرمسار مىشد. به نقل واقدى در جریان حفر خفدق اگر از کسى سستى مىدیدند به او مىخندیدند. (25)
چنین بود که افراد سست ایمان و منافق هم از ترس ریشخند دیگران، ناگزیر از کارکردن بودند. البته چنانکه قرآن به صراحت فرمودهاست، این گروهها به بهانههاى مختلف از زیر کار شانه خالى مىکردند. (26) اما این شیوه عمل پیامبراکرم(ص) و مؤمنان باعثشده بود که آنان گستاخ نشوند، ضمنا براى آنان حقى در همراهى با مؤمنان ایجاد نشده و در حد امکان از توانایىهاى آنها هم بهرهبردارى مىشد.
4) ارتباطات
ارتباط پیامبر اکرم(ص) در جریان غزوه خندق با نیروهاى اسلام، مستقیم و بىواسطهبود. کسانىکه مسئولیتخبررسانى و ابلاغ فرامین رسول خدا(ص) را به واحدهاى مختلف و گزارش مسائل و مشکلات واحدها را به آن حضرت عهدهدار بودند، بهطور مستقیم با آن حضرت دیدار مىکردند. مسلمین قریب به 35 اسب در اختیار داشتند که در جریان حفر خندق و نیز پس از آن در جریان محافظت از خندق جهت هماهنگى وایجاد ارتباط و خبر رسانى سریع، استفاده مىشد. پس از حفر خندق، مسلمین براى خندق درهایى قرار دادند (احتمالا هشت در)، هر یک از این درها نگهبانانى داشت و زبیر بن عوام به عنوان فرمانده کل، بر آنان نظارت مىکرد. (27) ارتباط میان این دروازهها که در نقاط حساس و استراتژیک خندق تعبیه شدهبود توسط عبادبنبشر، سرپرست نگهبانان چادر فرماندهى که پیامبراکرم(ص) در آن مستقر بودند، با سرعت تمام و با استفاده از اسب انجام مىشد.
همچنین پس از اتمام کار حفر خندق و استقرار نیروها در دو طرف آن، پیامبر اکرم(ص) کلمات یا عباراتى را تعیین فرموده بودند که هم به منزله اسم رمز تلقى مىشد و واسطه شناسایى بود و هم جهتخبررسانى سریع مورد استفاده قرار مىگرفت. همچنین شعارهاى ویژهاى جهتبرقرارى ارتباط مسلمین با یکدیگر و با چادر فرماندهى که در دامنه کوه سلع مستقر بود، از سوى حضرت تعیین شده بود. به مجرد برخورد با موقعیت ویژه، افرادى که مستقیما با آن موقعیت رویاروى مىشدند، موظف بودند شعار خاصى - مثلا الله اکبر - را تکرار و دیگر نیروها را از موقعیتخود آگاه سازند. از طریق همین شبکه ارتباط سریع، مسلمین
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 26 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله مدیریت در بحران