چکیده:
آشنائی با محیط کار, شرایط مطلوب و فراهم کردن امکانات مناسب با نوع کار, انتخاب وسائل و دستگاههای مورد نیاز و چگونگی کاربرد, عملکرد و استفاده ی صحیح از آنها مسلما"در سرعت, سهولت و کیفیت کار نقش مهمی را ایفا می کند. شناخت این موضوع که کدام وسیله برای چه نوع کار مناسب است, مسلما"در هزینه ها نیز تأثیر مستقیم دارد.
معرفت بصری وکلامی:
تجسم یا تصور کردن عبارت از توانائی ما در شکل بخشیدن به تصاویر ذهنی است.معمولا"وقتی میخواهیم به نقطه ای در شهر برویم ابتدا خیابانهائی را که باید از آنها بگذریم در نظر می آوریم , وعلایم و نشانه های بصری خالص آن مسیر را در ذهن خود مرور می کنیم , بعضی از آنها به صورت ذهنی از مقابلمان می گذرد, و مجددا"به نقطه ای دیگر بر می گردیم, این قبیل فعل و انفعالات ذهنی معمولا"قبل از حرکتمان به سوی مکان مورد نظر به وقوع می پیوندد.موضوع عجیب آن است که ما اغلب مکانی را که هرگز به آن پا نگذاشته ایم و یا ندیده ایم نیز در ذهن خود مجسم می کنیم این نوع تجسمات یا بهتر بگوئیم , تصاویر اولیه ی ئهنی همراه با دیدن, هر دو پدیده هائی هستند که با عمل خلاقیت تصویرسازی پیوندی نزدیک دارند.ماجرای «یافتم یافتم«ارشمیدس, مثال خوبی برای این موضوع است .این جریان جابه جا ساختن تصاویر و شکلها در ذهن دقیقا"همان چیزی است که اغلب ما را در یافتن پاسخ به یک مسئله یاری میکند.آرتور کوستلر , که قبلا"به کتاب عمل خلاقیت وی اشاره شد در همان جا می نویسد:
«با رشد تدریجی قوای سمبل ساز و انتزاعی کننده ی ذهن فکر کردن به وسیله ی مفاهیم کلی پدید می آید که منشاء آن تفکر به وسیله ی تصویر بوده است, به همین گونه نیز خط آوائی طی جریانی مشابه از بطن خط هیر و گلیف که در واقع نگارش با تصویر بوده است نشاءت گرفت.»
مشاهده ی این تکامل و پیشرفت برای مبحث ارتباطات دارای اهمیت شایانی است. تکامل زبان از تصاویر آغاز شد, و به صورت تصویر نگاری درآمد که در آن شکلهای ساده با معانی روشن وواضح به کار میرفت, سپس به واحدهای آوائی تبدیل شد و سرانجام شکل الفبا به خود گرفت.گرگوری مؤلف کتاب چشم هوشمند, الفبا را به همین مناسبت«ریاضیات معنا»خوانده است.هر گامی که در این راه بر داشته می شد مسلما" تکاملی بیشتر در ارتباط مؤثر تر میان آدمیان بود.شواهد بسیاری موجود است که نشان میدهد در این جریان امروز, بازگشتی به گذشته مشاهده می شود, یعنی بازگشت به استفاده از تصویر برای برقرار کردن ارتباط:و این عقبگرد به دلیل آن است که افراد بشر می خواهن به شکلی مؤثر تر و مستقیم تر با یکدیگرارتباط یابند.
یاد گرفتن سواد برای زبان مهم ترین مسئله است. شاید از پاسخ به این سؤال که با سواد بودن از نظر زبان دارای چه اهمیت و معنائی است و نیز مقایسه ی زبان تصویری با کلام , بتوان نتایج سودمندی گرفت و این پاسخ مارا در استفاده از اخبار و اطلاعات به صورت تصویری یاری رساند.زبان در جریان اموزش و یادگیری بشر , مقامی منحصر بفرد داشته است و هنوز هم دارد. کاربردهای زبان بسیار است, زبان وسیله ی ضبط وانتقال اخبار است, وسیله ای است برای تبادل افکار و عقاید و نیز ابزذر ساختن مفاهیم کلی و ذهنی بشر است. در یونانی به زبان«لوگوس» یا «لوگیک» می خوانند که همه ی این الفاظ از همان کلمه ی یونانی لوگوس به معنای زبان اخذ شده است.به این ترتیب می بینیم که زبان وسیله ای برای اشکال عالی تر تفکر تلقی می شود, عالی تر از تفکر به وسیله ی تصویر یا تفکر از طریقحس لامسه.اما این فرض محل گفت وگو دارد, و بهتر است درباره ی آن تحقیق بیشتری بشود.
ابتدا باید در نظر داشت دانستن یک زبان و با سواد بودن دو چیز متفاوت است.البته زبان را می توان تا حد استفاده ی علمی از آن برای فهمیدن وتکلم ساده آموخت, ولی از این حد تا توانائی خواندن و نوشتن به یک زبان فاصله ی زیادی است.البته فقط زبان محاوره ای است که به صورت طبیعی تکامل می یابد.
با مطالعه ی آثار نو آم چو مسکی , می توان دریافت که زبان , ساخت بسیار عمیقی در ذهن ما دارد و اگر از لحاظ زیست شناسی به آن توجه کنیم این ساخت در ما فطری است.
به هر حال یاد گرفتن سواد خواندن و نوشتن را باید طی مراتب مختلفی به انجام رساند.ابتدا به یاد گیری سیستم , رمزهای زبان می پردازیم , که نشانه های آوائی معینی به صورت انتزاعی هستند.اینها در واقع همان عناصر الفباهستند.کلمه ی الفبا از تلفیق دو حرف یونانی آلفا و بتا به وجود آمده است.
حروف الفبا را , ابتدا یک به یک یاد می گیریم , سپس ترکیب این حروف و آوای منسوب به آنها آموخته می شود , که کلنات هستند.کلمات هر یک حاوی معنائی است که به ازای اشیاء , افکار وافعال مختلف به کار می روند.
دانستن معنای هر کلمه مستلزم دانستن تعریف عام آن است.گام نهائی آموزش زبان شامل یاد کیری قواعد دستوری آن می شود , یعنی دلالت و جای کلمات در جمله , وجود قواعد دستوری برای تعیین حدود ساختمان یک زبان بر اساس آنچه از نظر اجتماعی مقبول ومورد استفاده است , ضرورت دارد .آنچه گفته شد , مقدمات زبان کلام است و از آن نمی توان چیزی کم کرد. وقتی شخصی به خوبی آنها را یاد گرفت , می تواند بنویسد و بخواند , می توانداخبار و اطلاعاتی را که به صورت کتبی بیان کند و بفهمد.واضح است که آموزش کلام حتی به صورت سواد آموزی ابتدائی , دارای نوعی ساخت است و تعاریف و مسائل فنی خاص آن مورد قبول همه است. ولی مبحث ارتباط بصری در مقایسه باآن ظاهرا"ساختی چنان منضبط ندارد.
سواد بصری:
اگر بخواهیم در تعریف و محدود کردن سواد بصری راه افراط پیش گیریم , با مشکلات زیادی مواجه می شویم.کلام که دارای ساخت نسبتا"منضبطی است , مسلما"بر آنهائی که خواهان آموزش بصری هستندنیز تاثیری قابل توجه می گذارد.اگر در مقام مقایسه نیز برآئیم , می توان نتیجه گرفت که اگر بشود یکی از وسائل ارتباطی را به اجزای اولیه اش تجزیه کرد وسپس آن را بررسی نمود , پس می توان وسیله ی دیگری را نیز به همین ترتیب موردبررسی نمود,پس می توان وسیله ی دیگری را نیز به همین ترتیب مورد بررسی قرار داد.
هر سیستم ارتباطی متشکل است از سمبل هائی که ساخته ی بشر هستند.علائم و سمبل هائی که ما بدان زبان وکلام می گوئیم, در روزگارهای پیشین به صورت رشته ای از تصاویر ساده ترسیم میشدند, و این تصاویر ساده نتیجه ی محسوسات بشر بودند.زبانها و سیستم های سمبل بسیاری در جهان وجود دارد و بعضی از آنها دارای ریشه ای مشترک هستند, برخی نیز هیچ ارتباطی با دیگران ندارند. مثلا"اعداد که یکی از انواع بسیار ویژه ی باز یابی نوعی از اخبار هستند, هیچ گونه ارتباط مستقیمی با الفبا ندارند و یا نتهای موسیقی که آنها هم از این گروهند.
در تمام این موارد به طور کلی می توان گفت, هر چه ترکیب اولیه ی آنها ساده تر باشد, فراگیری محتویات خبری آنها که به شکل علائم رمز درآمده, آسانتر است.این علائم رمز هر یک دارای معنای خاص است و کل سیستم آنها نیز براساس قواعد نحوی خاص استوار شده است.
در جهان بیش از سه هزار زبان رایج و منحصر بفرد و مستقل وجود دارد.بیان با تصویر ویا زبان بصری در مقایسه با کلام به مراتب جهان شمول تر است و از این رو بررسی مشکلات و مسائل مربوط به آن دارای اهمیتی ویژه است.ولی باید در نظر داشت که کلام از نظر ساخت, یک تمامیت منطقی دارد, و به همین دلیل روش یاد گیری و فهم آن می تواند بسیار روشن و مشخص باشد, در حالیکه زبان بصری از این نظر بمراتب بغرنج تر است و اگر سعی کنیم باآن عینا"همانند کلام برخورد کنیم, تلاشی بیهوده کرده ایم .
استفاده از واژه ی سواد, در کنار واژه ی بصری, در این رساله به منظوری خاص بوده است که دارای اهمیت است.همان طور که پیش تر نیز اشاره شد , دیدن یک عمل طبیعی است و حتی فهم یک پیام بصری یا تصویر نیز تا حدودی به صورت طبیعی انجام می گیرد ولی اگر جویای کارایی و تاثیر بیشتر این دو عمل باشیم, فقط بوسیله ی تحصیل در این رشته ممکن است به آن دست یافت. کسی که می خواهد از نظر بصری سواد آموزد, باید از شیوه ی یاد گیری سواد کلام و گفتار درس گیرد.هنکام آموزش کلام واژه هائی نظیر خلاقیت فقط پس از آنکه شخص توانائی خواندن و نوشتن یافت, به کار میرود.مفهوم این کلمات در واقع احکامی اعتباری به حساب می آیند و به داوری هائی مبتنی بر ارزشهای شخصی بستگی دارند.
در درجه ی نخست, یک نوشته الزاما"نباید بسیار ادیبانه باشد. یک نثر روشن , ودرست از لحاظ املائی و دستوری, کافی است. کسی که بتواند به طور سادهبه ساختن و فهم صحیح پیامهای موجود در کلام بپردازد, با سواد محسوب می شود, زیرا کلام یک وسیله است, که البته می توان از این وسیله برای داستان سرائی و یاغزل سرائی نیز استفاده کرد.بنابراین سواد کلامی در درجات و مراتب مختلفی مورد استفاده قرار می گیرد, که از پیامهای ساده شروع شده به اشکال بغرنج تر هنری می انجامد.بخش بزرگی از ارتباط بصری به تصادف و یا نیروی کشف و شهود طراحان سپرده می شود و این موضوع دو دلیل دارد:نخست آنکه هنر ازصناعت جدا شده است و دیگر آنکه توانائی نقاشی وترسیم به استعداد و آموزشی نسبتا"طولانی و ویژه نیاز دارد. از آنجا که برای تجزیه وتحلیل و یاتعریف ساخت شیوه ی بصری ارتباط, تلاش چندانی صورت نگرفته است, یافتن یک راه و روش مشخص برای کاربرد آن دشوار است.
نظام آموزشی نیز به طور کلی در این زمینه تحرک کافی ندارد, و هنوز به طور عمده شیوه ی گفتار وکلام برای ارتباط و انتقال اخبار و عقاید در آن غالب است و در نتیجه به دیگر توانائیهاو قابلیت های موجود در آن در انسان توجه لازم نمی شود. در اینجا منظور حس باصره است و برای پی بردن به اهمیت این حس در شناخت انسان کافی است به تجربیات یک کودک یاطفل توجه کردکه در تکامل فهم و شعور او بسیار مؤثر است و اغلب این تجربیات صرفا"از راه دیدن کسب می شوند.حتی استفاده از وسایل بصری در آموزش نیز اکثرا"از روی هدف و برنامه های روشن انجام نمی گیرد.
علی رغم وفور وسایل آموزشی بصری نظیر تلویزیون, فیلم و پخش اسلاید و غیره اغلب به علت فقدان برنامه و آموزش صحیح پیرامون ساختن و فهمیدن پیامهای بصری, روحیه ای صرفا"مصرف کننده در محصلین تقویت می شود, همانند روحیه ای که در بین تماشاگران تلویزیون مشاهده می شود.هنوز ضوابط ومعیارهائی که بتوان به کمک آنها تاثیر این گونه وسایل را شناخت و آنها را مورد ارزیابی قرار دادبه حد کافی شناخته نشده است.از ایت جهت استفاده از آنها برای مقاصد آموزشی باید بسیار سنجیده باشد.
اگر قرار بود کلام در وسایل ارتباطی با وضعی مشابه, آن گونه که تصویر در این نوع وسایل بکار می رود استفاده شود, می بایست مخاطبین آن در چنان رتبه ی پایینی از سواد می بودند که از تشخیص هر گونه اشتباه املائی ودستوری و بینظمی واغتشاش در نحوه ی ارائه ی موضوع ناتوان باشند.
به این ترتیب وضع اسف باری پیش می آمد. متاسفانه مسؤلین این نوع وسایل خود در زمینه ی نحوه ی استفاده از تصویر برای , آموزش اغلب دچار کم سوادی ویا حتی بیسوادی هستند.امروز انواع دستگاهها و دوربین های عکسبرداری در اختیار عموم است, و جزوه ها یا برگه هائی به عنوان راهنما همراه باآن به خریدار داده می شود. نکته ی قابل توجه این است که تقریبا"همه ی این راهنما ها برای القای منظور خود بیشتر از سنتهای ادبی و کلامی بهره می جوید, حال آنکه در این موارد دسته کم جزوه ی راهنما شیوه ی استفاده از تصویر را بیشتر از راه منابع فرهنگ بصری آموزش دهد.قسمت اعظم نیروئی که صرف آموزش بصری می شود بدون فکر و برنامه ی دقیق عمل میکندو متاسفانه هنرهای بصری در برنامه های درسی محصلین حالتی تفننی و تفریحی دارد, وسایل و رسانه های بصری نظیر فیلم و تلویزیون اغلب به همین صورت مورد استفاده قرار می گیرد.
علت اینکه در زمینه های هنرهای بصری اغلب از تعقل و آگاهی گریزانیم چیست؟با مشاهده ی شیوه ی امتحانات در نظام آموزشی می توان دید که رشد روشهای سازنده برای آموزش بصری در بیشتر اوقات به فراموشی سپرده شده است, به جز در موارد استثنائی, که اغلب به علت استعداد و علاقه ی مفرط خود دانش آموز به اینگونه رشته هاست.
در میان کلیه ی وسایل ارتباطی فقط شیوه ی بصری است که ظاهرا"فاقد هر گونه دستور وقائده ی مشخص است .زیرا هیچ سیستم یا راهنما یا ذستور واحدی برای تبیین و فهم آن وجود ندارد.امروز که ما بیش از هر زمان دیگر احتیاج به سواد بصری داریم, چرا رسیدن به آن برایمان دشوار تر شده است؟
بعضی از خصوصیات پیامهای بصری:
انسان تمایل دارد که ساخت کلام و گفتار را با ساخت بصری مربوط کند, علت این تمایل کاملا"قابل فهم است ویکی از دلایل عمده ی آن ناشی از طبیعت بشر است.کلیه ی اخبار و اطلاعاتی را که ما به صورت تصویر دریافت می کنیم به سه نوع کاملا"متمایز از یکدیگر می توان تفکیک کرد:نخست:اخبار بصری که به صورت سیستم سمبل ها یا صور رمزی گوناگون هستند, دوم:اخبار بصری که حالت بازنمائی یا شبیه سازی از محیط خارج را دارد, که در نقاشی, عکاسی, پیکر تراشی و فیلمبرداری وگرافیک و... ظاهر می شودو سوم:آنهائی که انتزاعی هستند و در واقع زیر ساخت هرنوع تصویری از این جنبه ی انتزاعی برخوردار است.
اشکال انتزاعی در همه ی چیزهائی که می بینیم به صورت طبیعی وجود دارندو گاه نیز به منظور ایجاد تاثیری خاص در ساخت نهانی یا اسکلت بندی اولیه ی یک تصویربه وسیله ی سازنده اش به وجود می آیند. سمبلها در واقع علایم یا رمزهای بصری هستند و به تنهائی دنیای وسیعی را تشکیل می دهند. این رمزهای بصری برای نشان دادن حرکات وافعال و جهات مختلف به کار می روند و یا به عنوان علایم مشخصه ی سازمانها و تشکیلات گوناگون اجتماعی مورد استفاده قرار می گیرند. سمبلها دارای انواع بسیاری هستند, سمبلهائی که جزئیات درآنها حفظ شده است و در واقع شبیه به بعضی اشیاء و پدیده های موجود در جهان هستند, ولی سمبلهائی که کاملا"انتزاعی هستند, وبه خودی خود فاقد هر گونه خبر میباشند.
معنای سمبلهای کاملا"انتزاعی را باید مانند زبان آموخت.آدمی برای ثبت وقایع و حالات و تجربیات خود, راه دشواری را بتدریج پیموده است که سرانجام او را به زبان نوشتاری رسانده است.
درآغاز, کلمات با تصویر نشان داده می شد و در جائیکه این امر ممکن نبود از سمبلها و علایم انتزاعی تر استفاده می شد. نگارش به تدریج در این جریان تکامل یافت, رفته رفته استفاده از تصویر در نوشتن به کلی منسوخ شد و جای خود را به سمبلها و رمزهائی داد که فقط مبین اصوات یا آواهای گوناگون بودند. برای ترسیم این نوع علایم نیاز به مهارت خاصی نبود و بسیار ساده تر از نگارش به وسیله ی تصویر بود.کسب سواد در زبانی که از سیستم سمبلهای آوائی بهره مند گشته و به علت سادگی زیاد.به مراتب سهل تر است. به این سمبلها اصطلاحا"الفبا می گویند و شماره ی آنها, دربسیاری از زبانهائی که از این کیفیت برخوردارند, اندک است.
ولی زبانهائی هستند که هنوز هم از حد سمبلهای تصویری فرا تر نرفته اند. مثلا"در زبان چینی که به شکل ایدئوگرام یا اندیشه نگار , باقی مانده است, تعداد سمبل های موجود از هزار متجاوز است و سواد آموزی همگانی برای آنها مشکلی خاص ایجاد کرده است. در زبان چینی برای لفظ نقاشی و خطاطی یا نوشتن, از یک کلمه ی مشترک استفاده می شود واین موضوع نشان می دهد که چینی ها می دانند نوشتن در زبان کم و بیش احتیاج به همان مهارتی داردکه در نقاشی و صورتگری.ولی در خطی که از تصاویر برای نگارش استفاده می شود, تصویر به معنای دقیق کلمه وجود ندارد, این تصاویر به قول گرگوری در واقع« کاریکاتوری است از کاریکاتور چشم هوشمند:با آنکه این رموز و علایم جزء مهمی در شیوه ی ارتباط بصری هستند, کار ویژه ی آنها با زبان متفاوت است, و در نتیجه اگر بخواهیم برای آموزش بصری از ساخت زبان وکلام الگو برداری کنیم کاری بی حاصل خواهد بود.در هر حال , سمبل یا رمز در آموزش بصری عاملی بسیار نیرو مند و مهم است. در ترکیب بندی پیامهای بصری , دو نوع دیگر از ساخت بصری هم وجود دارد و دانستن کار ویژه ی آنها در جریان به وجود آوردن آثار بصری حائز اهمیت, و اگر به درستی بدانیم که دیگران چه نوع برداشت و تفصیری از آن خواهند داشتگام مهمی در راه ارتباط بصری برداشته ایم.
نوع دوم ساختهای بصری, صورت بازنمائی یا شبیه سازی از دنیای خارج را دارد, این نوع آگاهی بوسیله ی تصویر به طور حتم ناشی از تجربیات مستقیم ما از واقعیت است که میتواند از محسوسات ظاهری فرا تر رود .افراد, بسیاری از چیزهائی راکه شخصا"قادر به لمس یا تجربه ی مستقیم آن نمی باشند از طریق این گونه تصاویر و شکلها ومثالها می آموزند. البته توضیحات کلامی تا حدودی در شناساندن پدیده ها مؤثرند, ولی تصویر دارای کیفیت دیگری است. تصویر یک فیلم و یا نوعی ماشین بیننده را بی وقفه از شکل ظاهر آنها مطلع می سازد حال آنکه فهماندن مطلب از طریق کلام, که در واقع یک سیستم تبدیل به رمز شده است, مخاطب را ملزم میسازد که به نوبه ی خود برای درک معنای آنچه بیان شده است به طور ذهنی کلام را رمز گشائی کند واین امر موجب تاخیر در درک مطلب می شود. خلاصه آن که گاهی برای فهمیدن کار یک پدیده, دیدن آن و یا دیدن تصویری از آن کافی است.
درک اهمیت این موضوع فقط برای امر آموزش و یاد گیری نیست, بلکه کلا"برای آن است که بدانیم نزدیکترین چیز به واقعیت برای ما این نوع تصاویر است. از اینروست که ما به چشمان خود اطمینان
داریم و به آن وابسته ایم.آخرین نوع از شکلهای بصری شاید از همه مشکلتر و بیش از دو نوع دیگر برای رشد سواد بصری مهم باشد. این نوع در واقع زیر ساخت و ترکیب بندی ساده و اولیه یا انتزاعی پیامهای بصری است, به عبارت دیگر پیامها خالص بصری است.آنتون ارنتسواک نظریه ای درباره ی هنر مطرح کرده است که مبنای آن , جریان اولیه مشاهده کردن ورشد در آدمی می باشد ومربوط به مراتب آگاه و ناخودآگاه یا ثانویه ی ذهنی می شود.
او این تقسیم بندی در انواع ساختهای بصری را با استفاده از واژه ی, سینکر تیستیک یا حالت التقاط زمانی یا همزمانی چند موضوع بیان میکند. این واژه بار اول به وسیله پیاژه بکار گرفته شده است.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 73 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله کارآموزی لیتوگرافی و چاپ