دوستهایی که امروز خود را پیشگام آزادی . تمدن و حقوق بشر می پندارند پیشینه ای طولانی و سیاه در استعمارملت ها و غارت ثروتهای آنان دارند چندین دهه است که این دولتها . با بیداری . استقلال خواهی ومبارزه ملتها فرصت و موقعیت استعمار به روش پیشین را از دست داده اند و بناچار به استعمار و سلطه طلبی نوین روی آورده اند یعنی به جای حضور مستقیم در کشورهای مستعمره کسانی را براریکه قدرت می نشانند که خواستها و منافع نامشروعشان را تامین نماید . بنابراین هرچند شیوه استعمار تغیر کرده اما عامل اصلی آن یعنی خوی برتری جویی و قدرت طلبی مستکبران همچنان پابرجا بلکه روزافزن است .
عدم شناخت ملتها از شرایط روز و اوضاع جهان بخشی از عقب ماندگی آنها را تشکیل می دهد . بی تردید این شناخت در عصر گسترش و سرعت فوق العاده ارتباطات از اهمیت مضاعفی برخوردار می شود و اطلاع از مسائلی که ارتباط مستقیم با سرنوشت مادارد موضوعی اجتناب ناپذیر است . محل تردید نیست که امروزه مطالعه آمریکا بعنوان قدرت سلطه گری که پس از فروپاشی نظام دو قطبی بدنبال تحقق هژمونی خودبرجهان است ضرورتی است که باید مورد
انقلاب و کودتا