-1 ژئوپولیتیک
هر رشته ی علمی دارای موضوعی است که بسط دانش ومعرفت در قالب حقایق قوانین ، مفاهیم ونظریه های علمی درباره ی آن ، ادبیات رشته ی علمی مربوط را تشکیل می دهد. تولید علم ومعرفت در هر رشته نیز به روش شناسی وتکنیکهای علمی مناسب وابسته است.
ژئوپولیتیک به عنوان شاخه ای از جغرافیای سیاسی به آن بخش از معرفت بشر اطلاق گردید که معلومات ناشی از روابط بین جغرافیا وسیاست مربوط می شد. این شاخه ی علمی از زمان وضع آن طی یک قرن گذشته از نظر مفهومی وفلسفی دچار شناوری وگاه رکود بوده وهمانند برخی رشته های علمی دیگر هنوز بر سر موضوع وماهیت آن اتفاق نظر وجود ندارد.
2-1-1 مفهوم ژئوپولیتیک
هر یک از رشته های علمی یک وجود واقعی را در عالم خلقت به عنوان موضوع ومبنای فلسفی خود مورد مطالعه وتحقیق قرار داده وشناختهای حاصله ودانش کشف نشده وفزاینده رادرقالب حقایق وقوانین ونظریه های علمی به طور پیوسته مدون نموده وسازمان می دهد وادبیات علمی خود را گسترش می دهد.
واژه ی ژئوپولیتیک که ابتدا در سال 1889 م توسط دانشمند سوئدی به نام رودلف کیلِن وضع شد ، به بخشی از معلومات حاصله ی ناشی از روابط بین جغرافیا وسیاست اطلاق گردید. به عبارت دیگر علمی است که« به بررسی نقش عوامل محیط جغرافیایی در سیاست می پردازد».( عزتی، 1382، 5)
ژئوپولیتیک از زمان وضع آن در یک قرن گذشته از نظر مفهومی وفلسفی دچار شناوری بوده وهنوز بر سر ماهیت آن اتفاق نظر وجود ندارد ودیدگاههای متفاوتی درباره ی آن ابراز شده که برای آگاهی بیشتر مفاهیمی از این واژه در منابع مختلف ذکر می شود:
در فرهنگ فرانسوی روبر (1965) درباره ی واژه ی ژئوپولیتیک آمده است : « ژئوپولیتیک علمی است که به مطالعه ی روابط بین داده های طبیعی ، جغرافیا وسیاست حکومتها می پردازد».
درفرهنگ لاروس ( 1962) چنین تعریف شده است: « مطاله ی روابطی که هر کشور به وسیله ی آن سیاستهایش را با قوانین طبیعی به هم پیوند می زند ودر این پیوند قوانین طبیعی از عوامل دیگر، تعیین کننده ترند».
کارل هاوس هوفر در نوشته هایش در 1920 اعلام کرد که:« ژئوپولیتیک وجدان جغرافیایی کشور خواهد شد ویا باید بشود».وهدف آن مطالعه ی ارتباط حیاتی انسان امروزی با محیط کنونی پیرامون آن است و در نهایت هماهنگی پدیده هایی است که کشور ومحیط پیرامونش را به هم می پیوندد.
سائول .بی.کوهن، در کتاب « جغرافیا وسیاست در جهان تقسیم شده» نوشت: « عصاره ی ژئوپولیتیک مطالعه ی روابطی است که میان سیاست بین المللی ، قدرت و مشخصات جغرافیایی بر قرار می شود».
هارتشورن : « جغرافیای مورد استفاده برای اهداف خاصی که فراتر از تعقیب دانش قرار می گیرد».
عزت اله عزتی در کتاب « ژئوپولیتیک در قرن بیست ویکم »آن را چنین تعریف می کند: «علم کشف روابط محیط جغرافیایی وتأثیر آن بر سرنوشت سیاسی ملل».
محمد رضا حافظ نیا در کتاب « اصول ومفاهی ژئوپولیتیک» ژئوپولیتیک را « روابط متقابل جغرافیا ، قدرت وسیاست والگوهای رفتاری ناشی از ترکیب آنها» تعریف می کند.
آنچه از تعاریف بالا می توان نتیجه گرفت این است که قدرت ، عامل مهمی در سیاست و روابط بین الملل می باشد ومنابع تولید قدرت نیز گوناگون. واگر ما بخواهیم به قدرتی در صحنه ی سیاسی بین المللی دست یابیم که منشأ جغرافیایی داشته باشد وارد حیطه ی ژئوپولیتیک
شده ایم.
2-1-2 تفکرات ژئوپولیتیکی
تاریخ تفکرات ژئوپولیتیکی به دوران ارسطو ، استرابو، بودین ، مونتسکیو ، کانت وهگل باز می گردد. پیشگامان این رشته در قرن نوزده نیز شامل هامبُلت ، گایوت ، باکل وریتر می باشند . اما اصول ژئوپولیتیک مدرن از آثار جغرافیدان آلمانی ، فردریش راتزل سرچشمه می گیرد ، از نظر آقای کوهن ژئوپولیتیک مدرن در پنج مرحله توسعه یافته است : « 1- رقابت برای هژمونی امپریالیستی 2- ژئوپولیتیک آلمانی 3- ژئوپولیتیک آمریکایی 4- ژئوپولیتیک دولت محور دوران جنگ سرد 5- ژئو پولیتیک جغرافیایی جهان گرایانه ی دوره ی پس از جنگ سرد ».( کوهن، 1387 ، 44 )
2-1-2-1 رقابت برای هژمونی امپریالیستی
نوشته های این دوره منعکس کننده ی عصر ملی گرایی شدید ، توسعه طلبی دولتی وایجاد امپراطوری در ماوراء بحار در آن زمان بود که در آثار نویسندگانی مانند؛ راتزل ، مکیندر ، کیلن ، بومان وماهان انعکاس داشت وتوجیه ژئوپولیتیکی ، کوتاهترین راه را برای رسیدن به یک هدف بود. وقدرت را به عنوان ابزاری برای سلطه واستعمار ملل محروم توجیه می نمودند. اصول وقوانین این نظریه پردازان پیشرو نیز بازتاب دیدگاهها و تجربیات ملی آنها ونیز تأ ثیر« داروینیسم اجتماعی » بود. این دوره که از اواخر قرن نوزدهم تا پایان جنگ جهانی دوم طول می کشد ، ژئوپولیتیک را به عنوان شکلی از دانش وقدرت ، موضوع رقابتهای قدرتهای استعماری برای گسترش مستعمرات وتوسعه ی صنایع در نظر داشته است . رقابتهای اقتصادی وسیاسی درون قاره ای اروپا ، انتشار اندیشه های ملی گرایانه، وسرزمین گرایی ، تولید وتوسعه ی نمادها وشاخصهای ملی ، وجود قدرتهای کهن مانند ؛انگلیس وفرانسه و... ترکیب بندیهای اقتصادی ، سیاسی وجغرافیایی که در اروپا در حال تکوین وشکل گیری بود ، رقابتهای درون قاره ای را تشدید نمود واز این رو دو گروه از دولتهای متخاصم را شاهد هستیم ؛ گروه اول ؛ توسط انگلستان وفرانسه وبا حمایت پنهان آمریکا رهبری می شدند که طرفدار اقتصاد آزاد واستعمار طلبی بودند. گروه دوم توسط آلمان حمایت می شد که طرفدار تجدید نظر در این امر ورقابت با نمود وسلطه اقتصادی انگلستان بودند.( اخباری، جزوه درسی ). بر این اساس دردهه ی نود قرن نوزدهم در اروپا تقسیم بندی دنیای سیاست شکل بسیار جدی به خود گرفت ، رقابت آلمان وسایر تجدید نظر طلبان مانند ؛ ژاپن وایتالیا برای ایجاد یک ساختار جایگزین متمرکز شده بود وآن مسئله ، بدون از بین بردن انگلستان ، امکان پذیر نبود ، لذا رقابت این دو سیستم متحد شده آغاز ودر سال 1914 به اوج خود رسید وجنگ به عنوان تنها راه گریز از این بن بست اقتصادی – سیاسی ، ایجاد شده بود وچون جنگ به خودی خود به افراد جنگاور نیاز دارد که در راه وطن، ملت ، سرزمین ، یک هویت جمعی پیدا کند ، بنابراین بومی گرایی ، جغرا فیای سیاسی سرزمین گرایی توسعه یافت تا علاقه ی ملی ، نژادی ، وطنی ، قومی را برانگیزاند وافراد را برای فدا شدن در راه ارزشهای ملی ، نژادی در برابر یکدیگر آماده کند ، در این راستا ، نظریه هایی که ارائه شده دارای هدفهای ملی گرایانه ، نژاد پرستانه ، ودر جهت پیشبرد اهداف ملی کشور بود. در این راستا ، دیدگاه آقای راتزل که بنیانگذار ژئوپولیتیک نامیده می شود ، اساس گفتمان ژئوپولیتیک استعماری را به وجود آورد و « فضای حیاتی» ایشان ، نژاد پرستی را به اوج خود رساند وتوانست نژاد آریایی یا آلمانی را در مقابله با نژاد آنگلوساکسون بسیج نماید.
2-1-2-2 ژئوپولیتیک جنگ سرد
این دوره با توجه به وضعیت پس از جنگ جهانی دوم وتقسیم جهان به دو بلوک شرق وغرب که تحولات آن حول محور ایدئولوژی بود وتفکر ژئواستراتژی بر دو قدرت بری وبحری حاکم بود وایالات متحده آمریکا واتحاد جماهیر شوروی ، کشورها را بین خود تقسیم کرده بودند.
جهان سوم محصول این دوره است وتقسیم فضای جهانی به دو جهان اول ؛ حکومتهای سرمایه داری وجهان دوم ؛ حکومتهای سوسیالیستی ، ودر جهان سوم کشورهای در حال توسعه جای داشتند که دو کشور آمریکا وشوروی برای سلطه بر آنان مسابقه تسلیحاتی وهسته ای راه انداخته بودند.
ژئوپولیتیک این دوره غالباً تامین کننده ی نظرات ژئوپولیتیک دو بلوک شرق وغرب بود ومفاهیم سنتی ژئوپولیتیک رنگ باخته ومفاهیم جدیدی جایگزین آن شد وموجب کاربردی شدن ژئوپولیتیک گردید.
معماران آمریکایی جنگ سرد ژئوپولیتیک را اساسی برای سیاست ملی با هدف مقابله با اتحاد شوروی وکمونیسم بین المللی در نظر می گرفتند. آنها با ایجاد تئوریهای ژئوپولیتیکی جغرافیا محور وارائه تفاسیری ایستا از الگوهای جهانی ومنطقه ای ، مفاهیمی نظیر « مهار » ، « تئوری دومینو» ، « زنجیرهای موازنه قدرت » و« کشورهای محوری» را وارد فرهنگ واژگان ژئوپولیتیک جنگ سرد ساختند . در این رابطه تئوری « هارتلند » مکیندر نقشی کارساز را برای آنها ایفا می کرد.
اگر ژئوپولیتیک امپریالیستی اوایل قرن بیستم را با وجود بازیگرانی نظیر انگلیس ، آلمان وروسیه،جنگ تصاحب فضای حیاتی ودستیابی بر منافع وامکانات مادی واقتصادی بنامیم ، ژئوپولیتیک جنگ سرد را تقابل ایدئولوژیک آمریکا وشوروی جهت تصاحب موقعیت های استراتژیک ومبتنی بر مکانیزم جنگ هسته ای در نظر بگیریم ، باید گفت که ؛ قرن بیستم در سالهای میانی خود با ورورد به ژئوپولیتیک نظم جنگ سرد ، وارد یکی از حساس ترین مقاطع تاریخی گردید که از جهت قاعده ی بازی ، بازیگران و قانونمندیهای رفتاری با گذشته تفاوت فاحشی دارد.
2-1-2-3 ژئوپولیتیک قرن بیست ویکم
« پایان جنگ سرد،رهیافت های جدیدی را در زمینه ی ژئوپولیتیک به همراه داشت. از نظر فرانسیس فوکویاما عبور از « مارکسیسم _ لنینیسم » وپیروزی « لیبرال دموکراسی غرب » و « اصالت بازار آزاد » خبر از دولت جهانی یک دستی داشت . در این جهان بینی آرمان گرایانه ، تفاوت های جغرافیایی و ژئوپولیتیکی نقش اندکی ایفا می کنند».( کوهن،1387، 68)
از نگاه برخی دیگر پایان جنگ سرد نشان از یک « نظم نوین جهانی » و ژئوپولیتیک هژمونی جهانی ایالات متحده آمریکا داشت. جورج بوش رئیس جمهور وقت ایالات متحده ، خطاب به کنگره ی این کشور در سال 1990 ، سیاست پشت جنگ عراق را به عنوان تحقق بخش یک نظم نوین جهانی به رهبری ایالات متحده و « مقابله با تهدید تروریسم ، قوی تر در تعقیب عدالت و ایمن تر در کسب صلح ، ...و جهانی که در آن کشورها مسئولیت مشترک برای آزادی وعدالت را به رسمیت می شناسند» تعریف کرد.
با وجود این ، رهیافت دیگری وجود دارد که به« ژئوپولیتیک آنارشی » رابرت کیلان مربوط می شود. کیلان ، از نقطه نظر جهانی که میان « شمال ثروتمند » و « جنوب فقیر » تقسیم شده است ، نتیجه می گیرد که جنوب ، به ویژه آفریقا ، محکوم به آنارشی ونا آرامی است . نقشه ی وی از آینده به نام «نقشه ی آخر » تصویری از نا آرامیهای دائماً در حال تغییر
می باشد.
هیچ یک ا این سه سناریو تحقق نیافته اند ، در اکثر موارد سرنگونی رژیم های کمونیستی ، به اقتصاد های بازار آزاد وبا ثبات منجر نشده است ، در همان حال که « ژئوپولیتیک نا آرامی » توجه چندانی به نیروهای نظام مند ومنطقه ای و جهانی ، که نا آرامی ها را کنترل وجنبه های مثبت آن را جذب نظام می کنند ، ندارد ، موانع پیش روی کاربرد یک جانبه ی قدرت نظامی ، اقتصادی ، سیاسی ایالات متحده ، از شکست های این کشور در کسب اهداف در عراق ، سومالی وهائیتی نیز کاملاً مشهود است .
به هر حال تأثیر اصلی ژئوپولیتیک جنگ سرد ، همچنان پس از دو جریان اصلی در عصر گذشته ، جریان سیاسی دولت محور و جریان جغرافیایی جهان گرایانه ادامه دارد . ژئوپولیتیسین های سیاسی از نمایش قدرت غرب در اروپای مرکزی وشرقی جهت تضعیف موقعیت هارتلند روسیه به عنوان حاشیه ی غربی آن حمایت می کنند. آن ها همچنین استراتژی هایی را برای نفوذ در منطقه ی قفقاز وآسیای مرکزی و به رفابت کشاندن چین وروسیه ارائه می دهند.
دستور العمل ونسخه ی برژنسکی برای حفظ هژمونی جهانی ایالات متحده ، عبارت از کسب برتری در سه بخش از« صفحه ی شطرنج اوراسیایی » می باشد : غرب یا اروپا ، جنوب یا خاورمیانه ، شرق یا چین وژاپن .در راستای این هدف ، وی از وارد کردن اوکراین ودریای سیاه به مدار غرب ، حضور قوی ومحکم ایالات متحده در آسیای مرکزی وقفقاز ( معروف به بالکان اوراسیا) وحمایت از جاه طلبیهای چین برای سلطه ی منطقه ای در شبه جزیره ی آسیای جنوب شرقی و پاکستان سخن می گوید. چین علیرغم نفوذ فزاینده ، به خاطر اتحاد استراتژیک ایالات متحده وژاپن ، همچنان در سطح قدرت منطقه ای باقی خواهد ماند. هدف ، جلوگیری از کنترل روسیه بر کشورهای خارج نزدیک ، یا پیوستن به چین یا ایران دریک ائتلاف اوراسیایی ضد آمریکایی می باشد.( همان ، 70).
ساموئل هانتینگتون ، با ارائه ی ژئوپولیتیک « غرب در مقابل بقیه » عنوان می دارد که ؛ استیلای جهانی را می توان با تفرقه ویا به جان هم انداختن تمدن های دیگر حفظ کرد. تز وی ان است که منابع بنیادین منازعه در جهان ، ایدئولوژیکی نخواهند بود ، بلکه بزرگترین، اختلافات فرهنگی بوده و « خطوط گسل میان تمدنها « خطوط نبرد » خواهد بود . او در تقسیم بندی جهان به تمدنهای غربی ، کنفسیوسی ، ژاپنی ، اسلامی ، هندی ، اسلاو-ارتدوکس ، آمریکای لاتین وشاید آفریقایی ، جای زیادی را به اختلافات مذهبی ، قومی ، اقتصادی یا استراتزیک داخلی نمی دهد.
2-2 ژئو پولیتیک انتقادی
پیدایش نگرش انتقادی در ژئوپولیتیک به دهه ی 60 میلادی بر می گردد. زمانی که مبارزات مربوط به حقوق مدنی ومخالفت علیه جنگ ویتنام ونیز تشدید بحران شهری در آمریکا منجر به ظهور جغرافیای آگاهانه ورادیکال در اواخر دهه ی 1960 در قلمرو جغرافیای انگلیسی و آمریکایی گردید. به همین شکل در قلمرو جغرافیای فرانسه نیز تشدید اعتراضات نسبت به بحران ویتنام ومبارزات مردم الجزایر ، به شکل گیری جغرافیای رادیکال وانتقادی به رهبری ایولاکست در اواخر دهه ی شصت کمک نمود.(حافظ نیا،1385،68)
لکن گفتمان ژئوپولیتیک انتقادی به کارهای اولیه ی سیمون دالبی و بویژه مقاله ای برمی گردد که در سال 1992 م توسط ژیروید اُتوتایل و جان آگنیو منتشر گردید. از دید آنها مطالعات ژئوپولیتیکی عبارت بود از؛ مطالعه ی تدوین سیاستهای بین المللی از سوی قدرتهای بزرگ ، آنها ژئوپولیتیک را به عنوان گفتمانی از دانش قدرت دیدند که بر پایه ی استدلال فوکو شکل گرفته بود که می گفت؛ جغرافیا به عنوان گفتمان ، شکلی از دانش قدرت است.
آنها معتقد بودند که می بایستی به طور انتقادی ، ژئوپولیتیک به عنوان روشی نا منظم که روشنفکران سیاستمدار بر پایه ی آن سیاستهای جهانی را فضایی می کنند ، مفهوم سازی مجدد شود. آنها با رویکردی هرمنوتیک وتفسیری به ژئوپولیتیک بر این باور بودند که متن های ژئوپولیتیکی ، باید واکاوی ومتعین گردند ، وبه لحاظ ماهیتی ، ژئوپولیتیک انتقادی را روشی هرمنوتیکی می دانند که قادر است متن های ژئوپولیتیکی را باز نمایی نموده وحقایق وواقعیتهای پشت متن را کشف نموده وآنرا به تصویر بکشد.
ژئوپولیتیک انتقادی بر این باور است که یک بررسی ومطالعه ی انتقادی ژئوپولیتیکی تنها در گیر متن های ژئوپولیتیکی نیست ، بلکه درگیر زمینه های تاریخی ، جغرافیایی ، تکنولوژیکی واجنماعی که متن ها از آن برخاسته وسپس نیروی مؤثر ومعین اجتماعی به خود می گیرند نیز می باشد.
«ژئوپولیتیک انتقادی این مسئله را مورد توجه قرار می دهد که چگونه سیاست ها ، فضای سیاسی کره ی زمین را از طریق روشنفکران ، موسسات و بازیگران حکومتی مسلط شکل داد وسیاست جهانی را به وجود آوردند». ( otuathail,1996,185)
ژئوپولیتیک انتقادی بخشی از ادبیات جدید ژئوپولیتیک در آمریکای شمالی و اروپا را دربر می گیرید. این رویکرد پیش فرضهای جغرافیایی مربوط به مبانی سیاستگذاری خارجی ونظریه های مربوط به سیاست جهانی ، توسط سیاستمداران را مورد بررسی قرار می دهد ، وبه چگونگی کاربرد استعاره ها وتشبیه های جغرافیایی ، نظیر هارتلند ، ریملند ، کانتینمنت ودومینو در ژئوپولیتیک می پردازد. ژئوپولیتیک انتقادی همچنین بر بعد تبلیغی ادبیات پرداخت نشده ی ژئوپولیتیک در رسانه ها ، نظیر ؛ روزنامه ها ، تلویزیون وموسیقی وتبدیل شدن تعابیر وبرچسبهای جغرافیایی به گفتمان رسمی وعمومی جامعه تاکید نموده ومعتقد است که این بعد موضوعی در ژئوپولیتیک ، بیش از قائل شدن رابطه ی علی مستحکم بین جغرافیا ورفتار دولت مورد توجه قرار گرفته است. به طور کلی ، ژئوپولیتیک انتقادی به دنبال آشکار سازی سیاستهای پنهان وپشت پرده ی دانش ژئوپولیتیکی در ادوار گذشته می باشد که توسط دانشمندان موسسات ودولتمردان تولید شده است
2-3 ژئوپولیتیک زیست محیطی
رابطه ی بین وضعیت منابع زیستی وسرچشمه های حیات با امنیت وسیاست بین المللی وملی را موضوع ژئوپولیتیک زیست محیطی تشکیل میدهد. بروز چند حادثه زیست محیطی وآلودگی زا در نیمه ی قرن بیستم ، مسائل زیست محیطی را در کانون توجه بشر ودولتها قرار داد.
مسمومیت جیوه ای در می نی ماتای ژاپن ،ترس از کاربرد آفت کشها در آمریکا ، مه های کشنده وغلیظ در لندن ونشت مواد نفتی از چند نفت کش بزرگ ونیز آلودگی های ناشی از انفجارات هسته ای در خلال رقابتهای تسلیحاتی دوران جنگ سرد که بر گرد اتمسفر زمین به گردش در می آمد سبب شد که حفاظت از محیط زیست در دستور کار سیاسی تعدادی از کشورهای جهان قرار گیرد. علاوه بر این بروز تهدیدات زیست محیطی ، نظیر پاره شدن لایه ی ازون ، تغییرات اقلیمی کره ی زمین ، اقدامات گسترده ای را از سوی نهادهای بین المللی ، دولتها ونهادهای غیر دولتی ، نظیر گروه صلح سبز وسایر سازمانهای زیست محیطی به دنبال داشت.
فروپاشی نظام دو قطبی در اوایل 1990 تعداد زیادی پدیده ی سیاسی را به عنوان منبع جدید تهدید صلح وامنیت بین المللی مطرح کرد. در کنار اینها مسائل زیست محیطی اعم از آلودگیها ، کاستیها وتخریبها به عنوان منبع تنش و تولید نا امنی مطرح گردید.
امروزه امنیت زیست محیطی در حوزه ی مفاهیم امنیتی دولتها ونظام بین المللی موضوعیت پیدا کرده است، ومسائلی از قبیل ؛ مهاجرت ورشد جمعیت ، حفره های لایه ی ازون، نابودی گونه های زیستی ، تغییرات اقلیمی ، کمبود منابع آب وخاک، دسترسی به منابع طبیعی وانرژی ،منابع شیلاتی ودریایی ، جنگلها وسایر منابع زیستی را در ابعاد مختلف کمبود ،تخریب وآلودگی در بر می گیرد. این امور همکاریهای بین المللی وجهانی را می طلبد. لذا سیاست بین المللی وهمکاریها وهمگراییها ویا واگراییها را در بین دولتها متأثر خواهد نمود.
2-4هیدروپولیتیک
هیدروپولیتیک ترکیبی متوازن از دو واژه ی « آب » و «سیاست» است وتاثیر ونقش آفرینی منابع آب بر روابط سیاسی کشورها را مورد مطالعه قرار می دهد. افزایش تقاضا برای مصرف آب ومدیریت ضعیف منابع آب موجبات تنش بر سر استفاده از منابع آب را هم در درون کشورها وهم در روابط بین کشورها را فراهم کرده است. این موضوع درمورد رودخانه های بین المللی کاملا مشهود است.
آب نه تنها مایه ی حیات ، بلکه بنیان تمدن وصلح جهانی نیز می باشد. دسترسی یک کشور به مقدار آب مورد نیاز خود نه تنها با ثبات اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی اش ، بلکه با بقای آن نیز ارتباط دارد.
امروزه آب ، به دارندگان آن ، برتری استراتژیکی بخشیده و به صورت یک منبع اکولوژیکی واقتصادی در آمده است . نقشی که نفت در قرن بیستم به عنوان یک منبع اکواستراتژیک (اقتصادی ،اکولوژیکی واستراتژیکی )بازی می کرد ،در قرن بیست ویکم همان نقش را آب می تواند بازی کند. مجادلات پنهان وآشکار بر سر منابع نفتی ، غیر محتمل نیست که در سالهای آتی بر سر منابع آبی به وقوع بپیوندد.( karakilicik, 2008,2)
در بیشتر نقاط دنیا تنشهای محلی ، منطقه ای وبین المللی بر سر آب در جریان است وحقوق بین الملل هنوز قواعد حقوقی ، در خصوص توزیع درست واستفاده منطقی از منابع ، وضع ننموده است. در خصوص مدیریت منابع آبی ، مسائل و... می رود که آب زمینه ی درگیریها وتنش های منطقه ای وجهانی را افزایش دهد.
امروزه حدود 40 درصد از جمعیت جهان با کمبود آب مواجه هستند ومی رود که کشورهای بیشتری در این لیست قرار بگیرند. تخمین زده می شود که در دهه ی 2050 ، 65 در صد جمعیت جهان با مشکل کم آبی مواجه شوند. به نظر کارشناسان ، در کشوری که آب قابل شرب سرانه از 500 متر مکعب پایین باشد ، آن کشور در جرگه ی کشورهای کم آب قرار می گیرد. امروزه اکثر کشورهای خاورمیانه وشمال آفریقا در این شرایط قرار دارند ، ازسوی دیگر این کشورها با مشکل افزایش جمعیت نیز مواجه می باشند. افزایش 3 درصدی جمعیت در سال در این کشورها وکمبود آب در برخی از این کشورها ، آنهارا به سمت درگیری بر سرمنابع آبی سوق می دهد.
به نظر پوستِل ، « یکی از تهدیدات بزرگ در مقابل انسان ، افزایش رقابت منطقه ای بین کشورها بر سر دسترسی به منابع آبی می باشد. رقابت بین کشورها در حوضه های آبی بسیاری ، می تواند به « سیاست قحطی » منجر شود.در علت قحطی ودرگیری بین کشورها ، سه عامل اصلی را می توان نام برد: 1- کاهش منابع آبی در اثر تخلیه و آلودگی آنها 2- افزایش سریع جمعیت 3- الگوی نامناسب توزیع وپراکندگی منابع آبی . ودر این میان مؤثرترین ومهمترین عامل ، توزیع وپراکندگی نامناسب می باشد. افزایش جهانی دما ویا تغییرات آب وهوایی ، آلودگی ، خشکسالی ، بیابان زایی ، افزایش جمعیت ، شهر نشینی ، صنعتی شدن ، مصرف واسراف بیش از اندازه ، خشکاندن حوضه های آبی ، آبیاری نادرست مزارع ، وبیش از همه تهدیدات انسانی ، فشار بر منابع آبی را افزایش داده است. ( postel ,1996,56)
2-5 وضعیت منابع آب در جهان
آب مایه ی حیات وهمچنین عامل اصلی در پیدایش اجتماعات بشری است. امروزه حجم کل آب کره ی زمین که منبع زندگی تمام موجودات به شمار می رود از زمان تشکیل تاکنون ، تقریبا ثابت وبدون تغییر باقی مانده است. این منابع آب حدود 5/4 میلیارد سال پیش به وجود آمده است. مقدار کل آب موجود در کره ی زمین 1385 میلیون کیلومتر مکعب است که حدود 5/96 درصد آن در اقیانوسها انباشته شده اند وبرای مصارفی چون کشاورزی ، شرب وصنعت مستقیماً قابل استفاده نیستند . تنها حدود 5/3 درصد منابع آب شیرین وجود دارد که 7/1 درصد آن به صورت جامد در یخچالها ویخ پهنه های نواحی قطبی ذخیره شده وحدود 7/1 درصد آن درزیر زمین ، در لابه لای منافذ وشکاف سنگها انباشته شده است. بنابر این تنها 1/0 درصد آب کره در سطح زمین ودر هواکره قرار دارد. آبهای موجود در اتمسفر که تأمین کننده ی جریانهای سطحی وزیرزمینی است ، حاوی کمتر از یک هزارم درصد تمام آبهای زمین است. ( صداقت ، 1379 ، 11)
طی یک قرن گذشته با افزایش جمعیت وبالا رفتن استاندارد زندگی ، رشد اقتصادی وپیشرفتهای صنعتی توسعه ی کشاورزی ، مصرف آب نیز افزایش یافته واین امر منجر به کاهش سرانه ی آب شده است. جمعیت جهان از سال 1850 میلادی تاکنون چهار برابر شده است. در سال 1850 مقدار متوسط سرانه ی آب در دسترس حدود ؛ 300/33 متر مکعب در سال بود ، که امروزه به 500/8 متر مکعب در سال کاهش یافته است. در طول قرن گذشته بهره برداری از منابع آب جهان هفت برابر ومصارف صنعتی 30 برابر شده است وتقاضا بر آب هر سال 3/2 درصد افزایش می یابد .
اجلاس جهانی توسعه ی پایدار در ژوهانسبورگ ، معضل آب را به عنوان یکی از چالشهای فرامرزی جهان مطرح کرده بود. دسترسی به آب آشامیدنی سالم برای امنیت انسانی وتوسعه ی پایدار ضروری است وهنوز 2/1 میلیارد نفر به آب آشامیدنی سالم دسترسی ندارند و 4/2 میلیارد نفر از خدمات تصفیه ی آب محرومند واگر اقدامی در این زمینه صورت نگیرد ، در سال 2025 چهار میلیارد نفر دسترسی کافی به آب قابل شرب نخواهند داشت . همچنین دو میلیارد وپانصد میلیون نفر دیگر نیز در مناطقی زندگی خواهند کرد که یافتن آب شیرین برای بر طرف کردن نیازهای روزمره ی آنها دشوار خواهد بود.
از طرفی آلودگی منابع آب بوسیله ی پساب های کشاورزی ، صنعتی ، شهری ، تهدیدی بر منابع آب موجود است که سبب پیدایش بیماریها ، آشفتگی وبر هم زدن تعادل اکوسیستم وبی نظمی اجتماعی خواهد شد . بیماریهای ناشی از آلودگی منابع هر ساله باعث مرگ میلیونها انسان در سراسر جهان می شود ، بنابر این آلودگی منابع آب یک نگرانی عمده ای است که در صورت عدم توجه به آن می تواند کیفیت زندگی انسان وحتی بقای نسلهای آتی را به خطر اندازد. اگر چه برای کره ی زمین به عنوان یک کل کمبود آب وجود ندارد ، اما آمارهای جهانی بیانگر کاهش تدریجی سرانه آب در جهان است . امروزه آب به شکل آشکارری وارد سیاست بین المللی شده وتلاشهای بین المللی در جهت سازماندهی شده ، که آب به عنوان یکی از مهمترین موضوعات وچالشهای بشر به مجمع عمومی سازمان ملل کشانده شده وبه شدت سیاسی شود . به عبارتی هر گاه آب نقش مهم ومؤ ثری در مسائل سیاسی کشورها ایفا کند ونوعی هنجار شکنی در مسائل سیاسی برون مرزی کشورها ایجاد نماید ، آب ساختار سیاسی مؤثری دارد . افزایش تقاضا برای آب در قرن بیست ویکم فشار بیشتری بر روی منابع آب وارد می کند وسیاستمداران ودولتها مجبور می شوند مسائل مربوط به آب را در رأس برنامه های خود قرار دهند . وبا کاهش دوره های خشکسالی از یکسو وسیاسی کردن استفاده از منابع آب وافزایش تقاضا برای مصرف آب ومدیریت ضعیف منابع آب از سوی دیگر ، در آینده بحران آب را تشدید خواهد نمود.
2-6رابطه ی آب ومسائل سیاسی
رابطه ی آب ومسائل سیاسی را می توان در سطوح زیر بررسی کرد :
2-6-1 رابطه ی آب ومسائل سیاسی در سطح محلی
تحلیل سیاسی در این سطح ، روابط محلی – اجتماعی حاصل از شکل قدرت را مورد توجه قرار می دهد. مسئله ی اصلی در این قسمت تأثیر منابع آب وسیاست های مربوط به آن بر روابط اجتماعی واختلافات وتنشهای محلی است که ممکن است بر اثر آن ، در یک منطقه از کشور یا ناحیه ی
2-1 جدول پراکندگی منابع آب تجدید شونده وسهم سرانه ی آن در مناطق مختلف جهان
منبع : ( محمدی ، 1377، 105 )
جغرافیایی رخ دهد. در بسیاری از کشورها ، ضعف مدیریت منابع آب ، رقابت شدیدی میان گروههای داخلی جامعه که هرکدام دارای منافع وعلایق خاصی هستند را بر انگیخته است.
2-6-2 رابطه ی آب وسیاست در سطح ملی
میان سطوح مختلف رابطه آب وسیاست ، حکومت ودستگاههای دولتی در تنظیم واجرای سیاستها وخط مشی مربوط به منابع آب در داخل کشورها نقش اصلی را برعهده دارند. هر کشور به طور کلی دارای سیاستهای مربوط به منابع آب در بخشهای مختلف ( آشامیدنی ، صنعت ، کشاورزی ) است وبرای ایجاد تأسیساتی برای ذخیره سازی ، آب رسانی ، تصفیه ی آب ، جلوگیری از وقوع سیل وکنترل سیلاب ها ، همچنین حفاظت از آنها ، برنامه ریزی وسرمایه گذاری می کند ومؤسساتی برای مدیریت منابع آب وتأسیسات مربوط به آن ایجاد می نماید. در مرحله ی تنظیم سیاستها ، سیاستمداران از طریق پارلمان ویا دیگر جارچوب های سیاسی تلاش می کنند تصمیماتی روی اولویتهای سیاسی وبرنامه ها اتخاذ نمایند وبعد از طی مراحل اداری این تصمیمات را به اجرا در آورند.
2-6-3 رابطه ی آب وسیاست در سطح منطقه ای
سیاست بین کشورها درباره ی تخصیص ، توزیع ، کنترل وکیفیت منابع آب است که می تواند موجب تنش یا همگرایی بین آنها شود. برخی رابطه آب وسیاست در سطح منطقه ای را میان ارتباط بین منابع آب وسیاست خارجی میدانند که چگونگی عملکرد سیاست خارجی یک کشور برای تأمین منابع آب راتبیین می کند. برای مطالعه ی رابطه ی آب وسیاست در سطح منطقه ای ، منابع آبی ممتد در دو سوی مرز مورد بحث قرار می گیرد وعمده ترین اختلافات ناشی از منابع آبی مرزی دربا ره ی بهره برداری از منابع آب ومدیریت حوضه ی رودخانه ها پیش می آید.
نکته ی قابل تأمل این است که استفاده از منابع آب مشترک به یک رویکرد واحد برای مدیریت منابع آب نیاز دارد. عمده ترین بخشی که در این سطح مطرح است ، این است که ، آیا کشورها برای تقسیم آب رودها واستفاده از منابع آب مشترک جهت دستیابی به توسعه با یکدیگر به توافق می رسند؟ یا توافقی بین آنها حاصل نمی گردد. وتأکید بر این نکته است که چگونه می توان از درگیری اجتناب کرد ودجهت همکاری با یکدیگر به توافق دست یافت. وغالبا بحث بیشتر مربوط به ابعاد حقیقی واستراتژیک مذاکره ومیانجیگری است.
2-6-4 رابطه ی آب وسیاست در سطح کروی
در سالهای پایانی قرن بیستم ، آب به عنوان موضوعی مهم در کانون بحث ها ومذاکرات بین المللی قرار گرفت وتقریبا هیچ نشست بین المللی که در آن آینده ی جهان در هزاره ی سوم میلادی مطرح باشد را نمی توان سراغ گرفت که در آن ؛ آب ومدیریت آن به صورت یکی از اصلی ترین عوامل وعناصر دردستور کار قرار نگرفته باشد. در سال 1992 در نشست ریو ، آب به عنوان یکی از موضوعات مهم مورد توجه قرار گرفت ودر مفاد پایانی این کنفرانس ، به طور آشکار به حفاظت وبرنامه ریزی برای استفاه ی بهینه وپایدار منابع آب جهت تأمین نیازهای شرب وغیر شرب اشاره می نماید. همچنین کنفرانسهایی با عناوین « آب و محیط زیست ، وضعیت توسعه در قرن بیست ویکم » در سال 1992 در دوبلین ، « نقش آب در همگرایی وتوسعه ی کشورهای خاورمیانه » در تابستان 1994 م .در آنکارا ،« مجمع جهانی آب » در مارس 2009 در استانبول بر گزار شده است. سیاست کروی آب شامل ؛ بحث ها وسیاستگذاریهای بین المللی منابع آب در کنفرانسهایی است که در باره ی محیط زیست ومنابع آب در سطح جهانی انجام می گیرد ، که به دنبال تنظیم وتدوین حقوق وقوانین بین المللی جهت استفاده از منابع آبی مشترک میان کشورها ، همچنین ایجاد همگرایی میان کشورها برای بهره برداری از منابع آبی مشترک وجلوگیری از بروز کشمکش ونزاع بر سر آب است. با ملاحظه ی سطوح فوق مشخص می شود که رابطه ی آب وسیاست در سطح کروی وملی در پی سیاستگذاری روی منابع آب برای ایجاد همگرایی در سطوح فوق است که این سیاستگذاریها بیشتر جنبه ی توصیه ای در سطح کروی واجرایی در سطح ملی دارند . رابطه ی آب وسیاست در سطوح منطقه ای ومحلی نیز به دنبال ایجاد همگرایی در سطح منطقه ای ومحلی است . اما این دو سطح کشمکش ودرگیری بر سر منابه آب وجود دارد که بر آیند آن سیاست های ملی وجهانی را تحت تأثیر قرار می دهد. بنابر این هیدروپولیتیک ،ترکیبی متوازن از دو واژه ی آب وسیاست است وتأثیر منابع آب بر سیاست وتصمیم گیریهای سیاسی در سطوح محلی ، ملی ، منطقه ای وکروی که می تواند موجب تنش یا همگرایی در این سطوح شود را مورد مطالعه قرار می دهد.
2-7 مشکل جهانی آب : ابعاد نظری وحقوقی مسئله
در قرن بیست ویکم ، آب به عنوان یک منبع استراتزیک در مسئله ی امنیت ملی کشورها ظاهر شده ودر سیاست آنها نیز به اندازه ی عاملی برای بقای حیات ملی اهمیت یافته است، حتی اگر لازم باشد بر سر آن به جنگ نیز خواهند پرداخت. منابع آبی در برنامه ریزی های امنیتی آینده ی بسیاری از کشورها از جایگاه مهمی برخوردار بوده وابزار قدرتها خواهد بود، ودرنتیجه ی خشکسالی که انتظار می رود در آینده ی نزدیک به وقوع پیوندد ، منابع آبی بعضی کشورها تامرز کم آبی کاهش خواهد یافت. ودر ارتباط با دسترسی واستفاده از منابع آبی ، حرکات جمعیتی ، الگوهای مهاجرت ، تولیدات زراعی ، اصول بهداشتی ، توان کنترل درگیریها وبحرانهای بین المللی را به صاحبان آن خواهد بخشید. در این راستا ماهیت سرمایه ی شرکتهای بین المللی آب ودر ادامه سیاست دولتهای بزرگ در خصوص آب باید مورد توجه قرار گیرد.
2-7-1 ابعاد تئوریک مشکل آب واقدامات انجام گرفته در این راستا
هاریسون در اثر گرانقدر خود « انقلاب سوم » تاریخ تمدن را بر پایه ی سه انقلاب بزرگ می داند ، اولین انقلاب ، گذر از مرحله ی شکار به مرحله ی یکجانشینی می باشد ، ( انقلاب کشاورزی ). در این انقلاب ، درحالی که تولید محصولات کشاورزی افزایش یافته ، با توسعه ی زمین های کشاورزی جدید ، سرزمین های جنگلی کاهش یافت واین امر منجر به کاهش زغال به عنوان یک منبع انرژی شد. وآن منجر به کشف ذخایر انرزی ( مانند : زغال سنگ وسایر منابع معدنی ) گردید. این اکتشاف از وابستگی انسان به خاک کاست وزمینه ی وقوع انقلاب دوم گردید. ( انقلاب صنعتی) . با حل مشکل در هر انقلاب ، انقلاب دیگری به وقوع پیوست. مصرف بیش از اندازه ی سوختهای فسیلی ومعدنی موجب افزایش گازهای گلخانه ای در جو ودر نتیجه افزایش دمای زمین و آلودگی گردید، در حالی که بحرانهای منجر شده به دو انقلاب قبلی منشأ طبیعی داشتند ، بحران کنونی « بحران آلودگی محیط زیست » می باشد. این بحران ، تنها مختص یک منطقه نبوده ، بلکه مربوط به کل جهان هستی می باشد ، که همکاری منطقه ای و بین المللی را می طلبد وپیدا کردن راه حل برای چنین مشکلی زمان بر خواهد بود. ظرفیت وسرعت فعالیتهای انجام گرفته در این راستا در پنجاه سال آینده ، شرایطی را به وجود خواهد آورد که نسلهای قبلی با آن مواجه شده اند ودر این هنگام انقلاب سوم به وقوع خواهد پیوست ودر حال شروع می باشد.و به همراه انقلاب ، شرایط زندگی جوامع وفرهنگها تغییر خواهد یافت.(Harrison,1993,14 )
کسانی که نظریه ی انقلاب سوم هاریسون را مبنا قرار می دهند ، در حل مشکلاتی که خصوصیات جهانی ومنطقه ای دارند، نظریه های سنتی را در ملاحظات آینده ناکافی می دانند ودر پی آن ، با پایان جنگ سرد که منشأ ایدئولوژیک داشت وعوامل اقتصادی ، فرهنگی واکولوژیک نمایان گردید ، فرضیه های سنتی زیر سؤال رفته و فرضیه های بین المللی انتقادی با آهنگ بیشتری در جریان است.
2-7-2 زمینه های فکری نظریه ی جنگ محلی ، منطقه ای وجهانی بر سر آب و اختلافات مربوط به آن
احتمال می رود تنش بر سر آب از نیمه ی اول دهه ی2010 به بعد اوج بگیرد . از سوی دیگر ، ذخایر آبی موجب رقابت جهانی برای تصاحب منابع آبی وزمینه ی تنش هایی که صلح وامنیت بین المللی را تهدید نماید فراهم خواهد نمود. از این رو ؛ کشورهایی که دارای ذخایر آبی کافی بوده ویا بر منابع آبی استیلا دارند ، از آب به عنوان ابزار اقتصادی ، اکولوزیکی ، استراتژیکی ( اکواستراتژیکی) استفاده نموده و(به جای استفاده در جهت صلح وهمکاری) به عنوان تهدید بالقوه ای برای جنگ تبدیل نموده اند. آفریقا ، خاورمیانه ، هندوستان ، قسمتی از چین ، انگلستان ،لهستان وپرو در صدر مناطقی قرار دارند که مشکل آب داشته و یا خواهند داشت.منابع آبی که بین دو یا چند کشور توزیع شده اند ، روابط آنها در حالت حساسی قرار دارد وعدم تفاهم بین آنها را عمیق تر نموده وحتی آنها را به درگیری بر سر منابع آبی سوق می دهد. به عنوان نمونه می توان از رودهای ؛ نیل ، اردن وفرات در خاورمیانه ودرجنوب آسیا از رودهای ؛ ایندوس ، گنگ وبراهماپوترا ، در آمریکا از کلرادو ، ریوگراندوپارانا را نام بردکه به علت توزیع آنها بین چندین کشور ، در زمانهای مختلف عامل تنش بوده اند. در اروپا نیز که بر سرمنابع آبی ، کمتر درگیری روی داده ، بین مجارستان واسلوواکی بر سر سد ی که روی رود دانوب ساخته می شد مشکلاتی به وجود آمده است.
2-1 نقشه ی مسیر رود دانوب در اروپا (http://tr.wikipedia.org/wiki/Dosya:Danubemap.png)
در خصوص اختلافات منطقه ای مرتبط با آب ، آنچه به نظر می رسد این است که در این اختلافات ، مشکل اصلی ؛ اختلافاتی است که منشأ قومی ، دینی ، نژادی وبیگانه ستیزی ، ناسیونالیسم قومی ، رقابت منطقه ای ، سلطه ی اقتصادی وفرهنگی داشته ودر حقیقت اختلافات بر سر منابع آبی ، علت اصلی درگیریها نمی باشد ، بلکه محصول اختلافاتی است که وجود داشته و آب بهانه ای برای وقوع آن شده است.
در مقیاس محلی نیز ، چنین اختلافاتی به سرعت اوج گرفته ودر صورت دخالت دولتها به درگیریهای مسلحانه می انجامد ، طوری که در بیست سال اخیر احتمال وقوع اختلاف بین کشورهایی که از آبهای جاری ، بهره برداری مشترک دارند ، موضوع بحث بوده است. عدم توافق در توزیع آبها در حوضه های آبی ( 26 حوضه ) اختلافات آبی ، اگر چه منجر به درگیری نشده ، ولی ترس از وقوع آن همواره وجود دارد. اختلافاتی که در سالهای اخیر در مورد آب دجله و فرات وجود داشته از این نوع می باشد. ویژگی دیگر این رودها استفاده از آنها به عنوان مرز بین دو کشور می باشد ، که زمینه ی تنش در سطح منطقه ای وجهانی را فراهم می نماید. اختلافاتی که بین مصر واتیوپی بر سر طرحهای سدسازی روی نیل وجود دارد ، نیز از این نوع می باشد. بخشی از نیروهای ارتش مصر برای جنگ در قسمت علیای رود نیل در منطقه ی مداری آموزش دیده اند. کشورهای قسمت علیای رود نیل در استفاده از آب نیل نمی توانند مصر را نادیده بگیرند، زیرا مصر هرگونه تهدیدی علیه آب رود نیل را به عنوان اعلان جنگ به آن کشور قلمداد می کند. سوریه نیز اگر به طور یکجانبه اقدام به سدسازی بر روی رودخانه ای نماید که آب دریاچه گالیله را تأمین می کند ومنجر به کاهش آب آن گردد، از طرف اسرائیل تهدید شده است.( bulloch, 1994 ,18)
همان طوری که ملاحظه گردید ، « جنگ بر سر آب » سناریو نمی باشد ، جنگ بر سر آب از گذشته تا به امروز در مناطق مختلف و در ابعاد مختلف روی داده واکنون نیز در مقیاسهای مختلف ادامه دارد. شیوا این جنگها را « جنگهای سریالی مرتبط با آب» می نامد .
( shiva,2003,9 ).در این دیدگاه جنگ بر سر آب در هر نقطه ای از جهان ودر هر جامعه ای در حال وقوع است ، یعنی جنگهای آب « جنگهای جهانی» هستند. فرهنگهای مختلف که از آب به عنوان یک نیاز زیستی استفاده می کنند ، در مقابل خصوصی سازی واز بین بردن مالکیت اشتراکی قرار دارند. در یک طرف این درگیری میلیاردها انسان که برای زنده ماندن مجادله می کنند ودر طرف دیگر ، صندوق بین المللی پول وشرکتهای مالی بین المللی قرار دارند.
شرکتهای جهانی آب یک جنگ جهان شمول را کارگردانی می کنند ، هدف ، بدست گرفتن آب شیرین واستفاده از آن جهت بدست آوردن سود بیشتر می باشد. در این اثنا تنش هایی بین مناطق ، کشورها وجوامع محلی نیز در جریان می باشد. آنچه در پنجاب و یا فلسطین بر تنش های سیاسی می افزاید واهمیت حیاتی دارد ، در اختیار گرفتن منابع آبی می باشد. اختلاف بین ترکیه ، سوریه و مصر واتیوپی را می توان در این راستا قلمداد نمود.
در گزارش « ارزیابی خطر » که سازمان سیا به دولت ایالات متحده آمریکا ارائه نموده پیش ینی نموده که ؛ حداقل در ده نقطه از جهان که منابع آب مشترک دارند ، احتمال وقوع جنگ وجود دارد. در رأس این مناطق ، خشکترین منطقه دنیا ؛ خاورمیانه قرار دارد. منابع آبی موجود در منطقه نمی تواند نیازهای جمعیتی که به سرعت روبه افزایش است را بر آورده سازد. در 20تا 30 سال آینده در بیشتر کشورهای منطقه ، آب ، تنها برای آشامیدن وجود خواهد داشت .رویهم رفته در بین کشورهای منطقه ، اختلافات تاریخی بر سر منابع آب وجود دارد . آنچه وضعیت را بدتر می کند اینکه ؛ بیشتر آب منطقه ، از خارج از آن تأمین میشود.(konuralp,2000,127 )
درگیریها بر سر منابع آبی به پنج هزار سال پیش بر می گردد. در طول تاریخ از آب به عنوان یک سلاح وهدف جنگی استفاده شده است. هفتصد سال پیش از میلاد ، آشور بنی پال پادشاه آشوری، در جنگ با اعراب، منابع آبی را تحت کنترل در آورده بود. وسناخریب دیگر پادشاه آشوری ، برای مجازات بابل ، سد بزرگی را که بر روی فرات قرار داشت ، تخریب کرده بود. همین پادشاه برای نابودی بابل ، دستور داد که بر روی فرات سدی بسازند وبا تخریب این سد ، شهر را با خاک یکسان نمود. در تاریخ این نخستین بار است که از سد به عنوان ابزار جنگی استفاده شده است. و متأسفانه آخرین نخواهد بود.(smit , 1971,5 )
در دوره های مختلف تاریخ ، از آب به عنوان یک عامل دفاعی ویک عامل تهاجمی در ابعاد مختلف استفاده شده است. در قرن بیستم در طول جنگ جهانی دوم ، بمباران سدهای الکتریکی نمونه ای از آن است. بعدها طی جنگ کره ، سد مشترک بین کره ی شمالی وچین ، مورد تهاجم قرار گرفت. در جنگ ویتنام نیز ، ایالات متحده آمریکا ، شبکه آبرسانی ویتنام را در سال 1960 بمباران نمود. در سالهای اخیر نیز طی جنگ یوگسلاوی و نیز جنگ خلیج فارس ، شبکه های آب شهری وسیستم های آبیاری از تعرض معروض نماندند. ( kiran , 2005 , 254 (
به نظر محققین ، اجتناب ناپذیر بودن جنگ در مقیاس محلی ، منطقه ای بر سر آب تهدید امنیت بین المللی توسط آن که می تواند به جنگ جهانی نیز بیانجامد را نباید از نظر دور داشت ، به عنوان مثال ؛ رود اردن که در مرکز بحران آب خاورمیانه قرار دارد ومورد استفاده مشترک کشورهای ؛ اردن ، اسرائیل ، فلسطین ولبنان قرار گیرد واختلافاتی که بر سر بهره برداری از آب آن بین کشورهای منطقه وجود دارد ، می تواند به جنگ بین اعراب و اسرائیل وجنگ منطقه ای تبدیل شود.
2-8 ژئوپولیتیک ، هیدروپولیتیک ، آپارتاید جهانی
برای درک اهمیت مسائل آب وارتباط میان سیاست وآب ، مختصر آشنایی با وضعیت آب در جهان ضروری به نظر می رسد.71 درصد از سطح زمین را آب فرا گرفته وتنها کمتر از 3 در صد از مجموع آبهای جهان را آب شیرین تشکیل می دهد. دو سوم آن نیز در یخچالهای قطبی قرار دارد. مقدار زیادی نیز در سفره های زیر زمینی واقع شده است. بنابر این تقریبا 01/0 از مجموع آبها در دسترس انسان می باشد . در شرایط کنونی باز هم آب به وفور یافت می شود. اگر آب شیرین ودریا به طور عادلانه توزیع میشد ، سطح زمین را تا ارتفاع 2700 متر آب فرا می گرفت. همین طور کمتر از 3 در صد از آبها (آبهای شیرین ) که بخش اعظمی از ذخایر ما را تشکیل می دهد ، سطحی به ارتفاع 70 متر را در شرایط مشابه ( در صورت توزیع عادلانه ) در بر می گرفت . برابر ارزیابیهای جاری تنها نیمی ازذخایر موجود جهان مورد بهره برداری قرار می گیرد ، ولی میزان آب قابل دسترس کمتر می باشد وآن مقدار موجود نیز به طور یکسان توزیع نشده است.
بین سالهای 1850 و1990 جمعیت جهان دو برابر گردید ، در حالی که مصرف آب 300 درصد رشد داشت . طی پنجاه سال گذشته جمعیت جهان تنها 3 میلیارد نفر رشد داشت. از 6/2 میلیارد نفر در سال 1950 به بیش از 6 میلیلرد نفر در سال 1999 رسید به نظر مایکل کلیر : « اگر این افزایش ادامه یابد ، احتمالا تا اواسط قرن بیست ویکم 100 درصد ذخایر آبی قابل دسترس مورد استفاده قرار خواهد گرفت . آنچه موضوع را پیچیده تر می کند ، اختلاف در توزیع ومصرف منابع آبی می باشد ؛ سهم چین با 22 درصد از جمعیت جهان تنها 7 درصد از آبهای شیرین می باشد. کانادا با 5/0 درصد از جمعیت جهان تنها 7 درصد از آب شیرین جهان را در اختیار دارد. تنها 10 کشور جهان بیش از نیمی از آب شیرین قابل دسترس سیاره ی زمین را در اختیار دارند. ( klare , 2002, 144 )
در شرایطی که توزیع آب ، اکنون نشان ار ناکافی بودن آن برای بسیاری از افراد نیازمند می باشد ، طی بیست وپنج سال آینده یک سوم جمعیت جهان به سختی کمبود آب را تحمل خواهند نمود. امروزه 250 میلیون نفر در 26 کشور جهان از کم آبی رنج می برند.
30 درصد از 4/2 میلیارد نفر که از دستیابی به آب بهداشتی محرومند ، در آفریقا واقع شده اند. علاوه بر این تا سال 2050 تخمین زده می شود که 7 میلیارد نفر از 3/9 میلیارد نفری که در 60 کشور جهان زندگی خواهند نمود ، تحت تأثیر کم آبی در ابعاد مختلف خواهند بود. همین حالا، بیش از یک میلیارد نفر از دسترسی به آب آشامیدنی سالم محرومند و 3میلیارد نفر
( نزدیک به نیمی از جمعیت جهان ) فاقد سیستم فاضلاب اصولی می باشند. وبیش از 90 درصد از همه ی فاضلابهای تولید شده در کشورهای پیشرفته به زمین باز می گردند ومنجر به آلودگی آب می شوند.
روی هم رفته سهم آفریقا 7/4 درصد از آب مصرفی جهان می باشد. در حالی که سهم آمریکای شمالی 19 درصد وسهم اروپا 3/9 درصد می باشد. در کشورهای اروپایی میانگین مصرف هر فرد 300 لیتر در روز و در نواحی کم آب و اطراف صحرای آفریقا بین 10 تا 20 لیتر در روز می باشد. مطابق گزارش بانک جهانی حداقل آبی که هر شخص برای زنده ماندن وسلامتی خود نیاز دارد ، 100 تا 200 لیتر در روز یا 36 تا 72 متر مکعب در سال می باشد.
لازم است بدانیم که کشورهای کم آب ومانند آن ، با کمتر از 1000 متر مکعب آب قابل دسترس برای هر نفر در سال و کشورهای تحت فشار ( در مضییقه ) ومانند آن با کمتر از 500 متر مکعب برای هر نفر در سال
دانلود مقاله هیدروپولیتیک رود ارس وتأثیر آن بر روابط ایران وهمسایگان