وظیفه کارگردان
ترونی گوتری گفته است اگر میخواهیدیاد بگیرید که چگونه نمایشنامه ای را کارگردانی کنیدپیش از هر کاری باید یک گروه بازیگر را بیابید که با دلگرم مایل به همکاری با شما باشند و در تمام مراحل خلق نمایش به کارشان ادامه دهند. این مراحل باید بارها و بارها با موفقیت و شکست تکرار شودتا کسی که در آینده میخواهد کارگردان موفقی بشود چیزهای فراوان بیاموزد. کتابهای ارزشمند بی شماری وجود دارند که به تشریح اصول بازیگری کارگردانی و تکنیکهای تئاتر میپدازند.این کتابها همانگونه که ابزار برای یک مکانیک ضروری است برای کارگردانی مفید و حیاتی بشمار می آیند اما هرگز نمی توانند جایگزین تجربه عملی خود او شوند. کتابها معمولا خلاصه ای از دستورعملها و مجموعه ای از عقاید اشخاص گوناگون درباره نمایش و نیز اهداف و شیوه های کار آنهاست ولی موضوع کتاب حاضر بررسی و شناخت وظایف کارگردان و تحقیقی نسبتا فراگیر و همه جانبه در باره زمینه های خلاق این کار می باشد. در دوران معاصر کارگردانان درصدد دستیابی به دو چیز بودندهستند:
قدرت واعتبار. بعضی از آنها به قدری محبوب و با نفوذ هستند که نامشان تما شاگران بسیاری را برای دیدن یک کار هنری اصیل که ماهرانه اجرا میشودبه سالن ها می کشاند. بعضی ها به خاطر مهارت در اجرای نوع خاصی از نمایشنامه های گوناگون از خاق بدیع آثار کلاسیک گرفته تا اجرای نمایشنامه های جذیذ که هردو از لحاظ تم و فرم اجرا بسیار گیرا و حیجان انگیز هستند. امروزه کارگردانان فقط به خاطر خلاقیت هنر مندانه اش اعتبار دارد نه به جهت آنکه صرفا سازمان دهنده بازیگران و صحنه است. او نمایشنامه را در مسیر خلاق قرار میدهد به طوری کهابعاد این خلاقیت از محدوده متن نمایش فراتر میرود. او روی صحنه به نمایشنامه جان میبخشد در حالی که متن از این ویژگی بر خوردار نیست. عظمت بخشیدن به جهات مثبت و از بین بردن عیوب و محدودیت های موجود در متن نمایش به کمک بازیگران جامه ای از معنا و احساس را به آن میپوشاند. بی تردید این جنبه ها تا زمانی که بازیگران آن را به اجرا در نیاورند صرفا اندیشه ای نهان در متن نمایشنامه است. امکانات تئاتری هرگز چندان زیاد نبوده است. کارگردان یک انسان خلاق قرن بیستم میباشد یک مجری سازمان دهنده و هنرمند که ضرورت موجودیتش در تئاتر معاصر نهفته است.
تئاتر معاصر شدیدا از آداب و معیارهای گزشته خود بهره میگیرد. درزمان ما کارگردان همه آن وظایفی را مه در گذشته و نسلهای پیشین به عهده افراد گوناگونی مانند مانندنمایش نامه نویس مدیران طراحان صحنه و حتی کشیشهای عالی رتبه بوده است خدش به تنهایی انجام می دهد. کارگرذان تئاتر نمی تواند از تجاربی که طی قرنها بدست آمده است اجتناب ورزد باید از کیفیت تئاترها نمایشنامه بازیگران و تماشاگران دوره های پیش اطلاعات و دانش کافی داشته باشد و با آنها احساس همدلی کند. هیچ چیز مثل حالت شیوه بیان و بافت زندگیروزمره ما زود عوض نمیشود. تئاتر یک پدیده متغیر است و به حوادث ناپایدار زندگی میپردازد.با این همه ما معمولا آن نمایش نامه هایی را ترجیح میدهیم که با گذشت زمان باقی خواهد ماند زیرا از حقایق فلسفی ثابت و پایدار فطرت انسان سخن میگوید و در این رابطه فرم آنها-چه تراژدیچه کمدی-برای ما تفاوتی نخواهد داشت.تئاتر بایددرارتباط با زندگینوجو و آمیزه ای از آن باشد وآنهایی که به اینهنر می پردازند لازم است نسبت به تحولات زندگی و هنر حساس باشند. آثاری بوجود نیاورندکه از هنر و زیبایی دور باشد. تئاتر عبارت است از حیات بخشیدن به آن قسمتهایی از زندگی که ماعلاقه مند به دیدن دوباره آنها هستیم یا به عنوانچیز نو از آن لذت ببریم و به اعتقادات خود یقین بیشتری پیدا کنیم و یا صرفا به فهم تازه ای از آن میرسیم. ما تنها در صورتی میتوانیم از آن لذت ببریم که برای انتقال تجربه نمایشی از همه چیز به طور صحیح استفاده شده باشد. ممکن است تماشاچیان به هنگام مقایسه موضوع یک نمایشنامه با شیوه اجرا و ارائه آن روی سن درباره شکل واقعی آن تجارب انسانی در عرصه زندگی دچار اشتباه شوند.ما دیگر به رئالیسم پروسواس صحنه های نمایشی دوره ویکتوریا که در آن مدیران صحنه با تلاش فراوان هر محلی را استادانه و با دقت بازسازی و نشان می دادند نیاز نداریم البته ما شوق سرشار آنها را برای ایجاد یک تئاتر باشکوه و حقیقت گو ستایش میکنیم.ماانگیزههای ویلیام پاول را برای صحنه هایی مشابه صحنه های شکسپیر درک میکنیم کوششهای او برای اجرای نمایشنامه ها بر حسب سرعت زمان وقایع و استفاده از فضا سازی بر همه کارگردانان کلاسیک دوران الیزابت تا ثیر گذاشته است.
تاریخچه هنر کارگردانی
در گذشته ازدوران سوفکل تا زمان شاو گاهی تمام مراحل تمرین نمایش با نظارت نویسنده نمایشنامه انجام می گرفت.این کار در نخستین دوره به صحنه آمدن توسط یک شاعر و یک صحنه آرا تحقق می یافت.شاعر کسی مانند جانسون و صحنه آرا مثل اینگو جونز بود. شکسپیر و بازیگران اصلی نمایشنامه هایش وتمام آنهایی که در اجرای سهیم بودندهر کدام نقش معینی در اوج بخشیدن به نمایش و نیز راهنمایی بازیگران داشتند. در قرن نوزدهم سازمان دهی واقعی مراحل تمرین و اجرای نمایش به عهده سوفلورها یا مدیران صحنه بودو آنها نسخه از نمایشنامه را که در بر گیرنده جزئیات حرکتها وظایف هنر پیشگان اداره صحنه و چگونگی افکتها بودپیش خود نگه می داشتند. تمام کارگزاراننمایش که وظیفه ای به آنها محول شده بود بااشتیاق خاصی انجام میدادند نمایش نامه نویس تلاش می کرد که داستان را به صورت نمایشی در آورد.کارگردان صحنه به تدارکات صحنه لباس واجرای حرکات موزون می پر داخت.سوفلور وقتی با زیگران تمرین کافی نداشتند نمایش را انسجام می بخشید. بدین ترتیب بازی هنر پیشگان با درنظز گرفتن قوانینی معین و نه در اثر تمایل خود انگیخته آنان پی ریزی میشد.هنربازیگری که باآن هر نمایشی روح میگیرد و یا از اعتبار می افتدطی قرون متمادیاغلب توسط هنر پیشگان بزرگ که استعدادعملی خود را ثابت کرده اند و از معیارهایتئاتر زمان خودشان و ار میزان ونوع توقعات تماشاگران آگاه بوده اند به نسلهای بعدی منتقل شده است و اگر تئاتر آن زمان بی نقص به نظر میرسیدعلت آن درک این حقیقت بوده استکه چه کسیب بهتر از خود هنرپیشه می توانست مشخص نماید که چگونه یک نمایش احساس و اندیشه تماشاگرانش را بر انگیزاند؟
ظهور ناتورالیسم در اواخر قرن نوزدهم به حضور کارگردان هستی بخشید. خودانگیختگی نمایش بادیالوگهای واقعی و بازی روی صحنه و نیز رهایی ازشیوه های قراردادی بیان واقعیت و احساس مراحل تکوین تئاتر را ازحد نمایش صرف به درآوردو جنبه تحقیق راهم به آن افزود.بازیگران نقش اول به خاطر ضرورتی که در نقشهای خود احساس می کردند علاقه فراوانی به انجام اجراهای پیش بینی نشده ای از اثر بودند.بنابراین نیاز به حضور شخص دیگری بود که بیرون ازحیطه نمایش باشد وبه بازیافت نمایش کاراکترها جنبه های ارتباطی وکلامفهوم نمایشنامه کمک کند.ضمنا ناتورالیسم برواقعیت مهمتری درباره نمایشنامه نویسی و اجرای آن اشاره داشت وخشنودی تماشاچیان را از صرف به خاطر هنر نمایی چند هنرپیشه به ستایش منطقی تری ازنمایشنامه و بازیگران ارتقا داد. بنابراین نخستین وظیفه یک کارگردان امروزی تغییر دادن هنر نمایی های فردی به یک کار گروهی هنری بود.
تئاتر در گذشته از ساختاری قراردادیبر خورداربود. این بنای هنری ومعماران آن ارزش واعتبار فراوانی داشتندو در سطح گسترده ای برای مردم قابل درک بود. در تئاتر«اورپید»بخشی از کاخ سلطنتی نسان داده میشود راه خروج از یک سوبه شهر و از سوی دیگر به حومه آن ختم می شود و گروه کر که در جای مدور خود به سرودخوانی سخن سرایی حرکات موزون و به اجرای حرکات میمیک می پرداخت به عنوان عامل پیوند دهنده میان نمایشنامه و تماشاچی به حساب می آمد. اعضای این گروه میتوانستند به عنوان تفسیرگرانی مستقل و نیز درمقام کاراکترهایی گرفتار دایم در نوسان باشند. تئاتر دوره الیزابت از صحنه آرایی اجتناب می ورزد وفقط بر وقایع خود صحنه تاکید داشت. این کار حیطه قابل توجهی را برای بازی بازیگران فراهم می آورد صحنه خارجی صفحه و سکویی دربالای صحنه داخلی.صحنه نمایش باتجمع گروهی از بازیگران خوش لباس شکل می گرفت. برای مثال این امکن وجود داشت که دیالوگهای مهم از طریق بالای صحنه به تعداد بسیاری از بازیگران گفته شود . نمایش جز به هنگام ارتباط فیزیکی بازیگران کاملا غیر واقعی به نظر می رسد و افکت نمایش از پشت سقف صحنه ویا از طریق دریچه ای درکف انجام می شد.بازیگری که نقش یکی از خدایان و یاشیطان را بازی میکرد تنها می توانست به تاثیرات ظاهری خودش و یا به قدرت وتوانایی نقش متکی باشد. تماشا گران برای درک واحساس بقیه نمایش از تخیلات خود بهره بجستند امکانات صحنه نمایش در چنین معیارهایی محدود شده بود نور و صحنه آرایی مناسب وجود نداشت. همه چیز خلاصه میشد در ژستهای عالی تمرین بیان ودر تراژدی های یونان به استفاده از یک سزی از حوادث پیشبینی شده که کارگران نمایش را به موجودی زاید و بدل می ساخت . هنگامی که انتخاب افکت صحنه واقعیت و انعتاف پذیزی اعمال نمایشی و خود انگیختگی بیان نمایشی ضرورت وجود یک ساماندهنده و داور را برای نمایش پیش آوردکارگردان نمایش به معنای امروزی از تصوری پیشین هستی موجودیت یافته و از آن روز تا کنون مسولیت و نقش او اهمیت بیشتری پیدا کرده است. بی تردید نمایش باید پیش از آنکه تفسیر شود به اجرا در آید و سپس توسط کارگردان ارزیابی گردد.
شیوه های گوناگون کاردانی
اکنون که همه مراحل خلق یک نمایشنامه به عهده یک نفر می باشد باید تحقیق کنیم که مسئولیت های گوناگون او چه هستند و تحت چه شرایطی کار میکند. لازم به یاد آوری است همانطوری که شیوه کارگردانی نمایش می تواند خوب بد و یا در حد متوسط انجام شود ایفای نقشها هم ممکن است دارای چنین کیفیتی باشند با این همه مشکل بتوان ضعف کارگردانی یک نمایش را مورد ارزیابی قرار داد. در چنین حالتی گاه قضاوت ما در باره آن تحت الشعاع خود نمایشنامه و بازی بازیگران قرار میگیرد و نیز گاهی هم اتفاق می افتد که یک کارگردانی خوب ندیده گرفته می شود.مطلوبیت اجرای نهایی به حرفه ای بودن آن تجربه عملی زیاد گستردگی طرح و یا به نگرش آگاهانه کارگردان بستگی ندارد. بسیاری از نمایشنامه های هیجان انگیز درآغاز با بازیگرانی کم تجربه و در محلهایی بدون امکانات لازم در شرایطی که حتی کارگردان برای نور صحنه آرایی و لباس بازیگران پول نداشته است اجرا شده اند. رعایت همه این معیار ها ارزیابی شده سازماندهی آموزش بازیگران و تکنسینها به چگونگی کارگردانی نمایش مربوط میشود. البته این هم مهم نیست که کارگردانی مربوط به اجرای نمایشنامه ای ساده دریک مدرسه یا اجرای نمایش صدهزار پاوندی تئاتر وست اند باشد. تنها تعداد انگشت شماری از کارگردانان شانس اجرای یک کار تئاتری را در بالاترین سطح کیفی دارند و معمولا از بهترین بازیگران و متون نمایشی و بیشترین پشتوانه ها و منابع مالی برخوردار هستند گرچه این تئاترها مسئولیت اجرای نمایشنامه هایی را که از یک شاهکار چیزی کم ندارند به عهده میگیرند اما این بدان معنا نیست که بقیه تئاترها از واحدهای نمایشی استانها گرفته تا هزاران گروه آماتور دیگر باید در سطحی پائین و غیر استاندارد به کار بپرداند. کمبود مالی و نبودن امکانات در جایی که اشتیاق واقعی برای ارائه یک نمایش خوب وجود ندارد بیشتر به عنوان یک بهانه مطرح میشود. یک تئاتر خوب دستاورد انتخاب درست بازیگر است و به اندیشه عمیق و کار سخت و جدی کارگردان مربوط میشود. عوامل دیگر از جمله ساختمان زیبا امکانات فنی تبلیغات رستوران و بار از ضمائم فرعی تئاتر هستند و برای تاکید و ایجاد جاذبه عمومی محل به کار میروند استعدادهای بسیاری حتی در سطح عالی برای بازیگری و کارگردانی وجود دارد اما این استعداد شکوفا نمیشود زیرا متاسفانه اعتقاد عمومی بر این است که تئاتر یک کار سطحی و تفریحی است بنابر این انجام آن در یک سطح عالی تنها یک فرضیه است و اگر هم چنین شود برای تماشاچیان و خود بازیگران«سرگرم کننده»نخواهد بود.موقعیتهای زمانی تئاتر ویژگیهای خاص خود را دارند. بیشتر کارگردانان حرفه ای مجبورند در وضعیت های بسیار متفاوتی به کار بپردازند کارکردن با بازیگران آموزش ندیده آماتور شاگردان مدرسه یا آموزش دادن و کارکردن با دانشجویان حرفه ای رشته تئاتر یا فعالیت در شرایطی عالی با امکانات خوب و با بازیگران حرفه ای و ماهر. در تمام این موارد کلید موفقیت نهایی توانایی در ارائه بصری آن چیزی است که نمایش در پایان و در کلیت خود می طلبد. با این حال باید اهمیت و برتری هنر کارگردانی را بر دیگر عوامل به خوبی تشخیص داد. روشهایی که به کار گرفته میشوند باید چنان باشند که نمایشنامه بر اساس مناسباتی که در آن است در نهایت تاثیر خود را بگذارد.
در گروهای آماتور یک کارگردان موفق باید چهار هفته و گاهی سه ماه را به تمرین حفظ کردن دیالوگها اختصاص دهد. این کار اغلب در بعد ازظهرها انجام میشود و بازیگران در این مرحله پولی دریافت نمی کنند با وجود این سعی او باید این باشد کارش که در رابطه با معیارهای تئاتر حرفه ای رضایت بخش باشد.در خیلی جاها تئاترها کوچک یا گروه های آماتور مسئولیت ایجاد سرگرمی برای هزاران نفر را بر عهده دارند.در چنین موقعیتی کارگردان نقش تعیین کننده ای دارد.او مجبور است گاه با بازیگران با استعداد و ماهر کار کند و گاه اصول مقدماتی بازیگری را به نو آموزان بیاموزد. برای آنکه در خلاق و توانا باشد نیاز به آگاهی و مهارت خاصی دارد زیرا باید از تمرینات پراکنده بازیگران و قابلیت های گوناگون آنها یک نمایش یک دست و روان خلق کند. اهمیت ویژگیهای فردی چنین هنرمندی تنها وقتی بر ما آشکار میشود که پی میبریم او نه مانند یک شخص قدرت استخدام بازیگرانش را دارد و نه قادر است که برایشان مزایای مالی قابل توجهی در نظر بگیرد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 18 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله وظیفه کارگردان