رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

عطار نیشابوری

اختصاصی از رزفایل عطار نیشابوری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

عطار نیشابوری

برای اثبات‌پذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است یا منابع ارایه‌شده به‌درستی ارجاع داده نشده‌اند.لطفاً با توجه به شیوهٔ ویکی‌پدیا برای ارجاع به منابع با ارایهٔ منابع معتبر این مقاله را بهبود بخشید.مطالب بی‌منبع در آینده مردود و حذف خواهندشد.

فَریدالدّین ابوحامِد محمّد عطّار نِیشابوری (۵۴۰ قمری - ۶۱۸ قمری) یکی از عارفان و شاعران ایرانی بلندنام ادبیّات فارسی‌ در اواخر سدهٔ ششم و اوایل سدهٔ هفتم است. او در سال ۵۴۰ هجری مطابق با ۱۱۴۶ میلادی در نیشابورزاده‌شد. [۱]

نام او «محمّد»، لقبش «فرید الدّین» و کنیه‌اش «ابوحامد» بود و در شعرهایش بیشتر عطّار و گاهی نیز فرید تخلص کرده‌است. نام پدر عطّار ابراهیم (با کنیهٔ ابوبکر) و نام مادرش رابعه بود.

او که داروسازی و عرفان را از شیخ مجدالدّین بغدادی فرا گرفته‌بود[نیازمند منبع]، به شغل عطاری و درمان بیماران می‌پرداخت. او را از اهل سنت دانسته اند اما در دوران معاصر شیعیان با استناد به برخی اشعارش معتقدند که وی پس از چندی به تشیع گرویده یا محب اهل بیت بوده است. [۲] [۳]

زهد و زندگی وی

/

آرامگاه شیخ فریدالدین عطار نیشابوری در محله باستانی شادیاخ نیشابور.

/

سنگ قبر شیخ عطار

درباره به پشت پازدن عطار به اموال دنیوی و راه زهد، گوشه گیری و تقوی را پیش گرفتن وی حکایات زیادی گفته شده‌است. مشهور ترین این روایات، آنست که عطار در محل کسب خود مشغول به کار خود بود که درویشی از آنجا گذر کرد. درویش حاجت خود را با عطار در میان گذاشت، اما عطار همچنان به کار خود می‌پرداخت و درویش را نادیده گرفت. دل درویش از این اتفاق چرکین شد و خطاب به عطار گفت: تو که تا این حد به زندگی دنیوی وابسته‌ای چگونه می‌خواهی روزی جان بدهی؟ عطار به درویش گفت : مگر تو چگونه جان خواهی داد ؟ درویش در همان حال کاسه چوبین خود را زیر سر نهاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد. این اتفاق اثری ژرف بر او نهاد که عطار دگرگون شد شغل خود را رها کرد و راه حق را پیش گرفت. چیزی که معلوم است این است که عطار پس از این قضیه مرید شیخ رکن الدین اکاف نیشابوری می‌گردد و تا پایان عمر (حدود ۷۰ سال) با بسیاری از عارفان زمان خویش هم‌صحبت گشته و به گردآوری حکایات صوفیه و اهل سلوک پرداخته‌است. و بنا بر روایتی وی بیش از ۱۸۰ اثر مختلف به جای گذاشته که حدود ۴۰ عدد از آنان به شعر و مابقی نثر است. عطار در سال ۶۱۸ یا ۶۱۹ و یا ۶۲۶ در حملهٔ مغولان، به شهادت رسید.

عطار در نگاه دیگران

وی یکی از پرکارترین شاعران ایرانی به شمار می‌رود و بنا به نظر عارفان در زمینه عرفانی از مرتبه‌ای بالا برخوردار بوده‌است؛ چنانکه مولوی درباره او می‌فرماید:

هفت شهر عشق راعطار گشت

ماهنوز اندر خم یک کوچه‌ایم

ماجرای شهادت عطار ار غم انگیز ترین حوادث روزگار است که در روح خواننده اثری دردناک باقی میگذارد. صاحبان تذکره در این خصوص نگاشته اند که. پس از تسلط چنگیز خان مغول بر بلاد خراسان شیخ عطار نیز بدست لشگر مغول اسیر گشت . گویند مغولی میخواست او را بکشد شخصی گفت: این پیر را مکش که به خون بهای او هزار درم بدهم. عطار گفت : مفروش که بهتر از این مرا خواهند خرید. پس از ساعتی شخص دیگری گفت: این پیر را مکش که به خون بهای اویک کیسه کاه ترا خواهم داد. شیخ فرمود:به فروش که بیش از این نمی ارزم. مغول از گفته او خشمناک شد و او را هلاک کرد.

آثار

/

تندیس پروفسور هلموت ریتر، شرق‌شناس و عطارشناسِ آلمانی در کنار آرامگاه عطار نیشابوری که به سفارش انجمن دوستداران گوته و حافظ ساخته‌شده است.

نام برخی از آثار به جا مانده از عطار بدین شرح است[۴]:

سروده‌های مثنوی:

اسرارنامه

اشترنامه

الهی‌نامه

بلبل‌نامه

بیان ارشاد (مفتاح‌الاراده)

بی‌سرنامه

پندنامه


دانلود با لینک مستقیم


عطار نیشابوری

یغما نیشابوری 10ص

اختصاصی از رزفایل یغما نیشابوری 10ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

من یکی کارگر بیل به دستم ، بر من

نام شاعر مگذارید و حرامم مکنید

یغما نیشابوری

بیش از 10 سال است که یغما در نیشابور زندگی نمی کند و در هیچ جای دیگر این دنیا هم زندگی نمی کند . امروز اگر بخواهی او را ببینی با تمام کوشش نبوغ بشری ، باز هم کار به جایی نمی رسد . یغما 16 سال است که روی در نقاب خاک کشیده حیدرش می گفتند و خشتمال بود ، مرد بود و آزاده . در تمام روزهای زندگیش کار کرد و در تمام ایام حیاتش شعر گفت .

او در جایی می گوید : (( من از همان روزهای کودکی که بزرگترهای صومعه در شبهای بی پایانی زمستان ، دور کرسی ، شاهنامه و امیر ارسلان می خواندند ، با لذت و ولع گوش می دادم . شاید می دانستم که شعر در خونم می جوشد )) .

از آن روزها تا دوم اسفند 1366 هجری شمسی ، حتی یک بار ، نام قدر ، نزاع و خشم را نبرد و حتی یک نظر ، چشم از فقر برنداشت . آخرین شب عمرش را زیر یک سقف چوبی و در میان دیوارهای گلی که با خشتهای خودش سامان گرفته بود خوابید و چنان آرامشی در درون داشت ، که خوابش تا ابد خواهد پایید .

در جای دیگری می گوید : (( نام شناسنامه من ((یغما)) است . اما مردم هنوز این را باور نکرده اند . گمان می کنند تخلص من است . مردم در بسیاری از موارد گمان می کنند ، مردم اند دیگر ! ))

تحقیقاً هیچ آدمی از دیدنش ، جسارتش ، محبتش و خشتش پی به شعرش نمی بردد ، اما از شعرش همه اینها بر می آید . در طول 20 سال که عقل داشتنم ، می دیدمش و می شناختمش .

از هیچ انسانی بد نگفت و هیچ حیوانی را آزار نداد . آدمها انسانها ، حیوانها ، هر کدام در جای خود بودند ، همه در جای خود .

حیدر ، فرزند محمد و کشور یغما ، از مهاجران کویر یزد – خور و بیابانک – بود که دو نسل پیش از حیدر ، برای زیارت امام هشتم (ع) به مشهد آمدند و در بازگشت ، درماندند . هر طایفه به گوشه ای رفت و خانواده حیدر بیگ در صومعه مسکن گرفت .

حیدر ، پس از تولد تا 30 سال ، آدم خاصی نبود . شاید اصلاً آدمی نبود . بچه ای فقیر ، کودکی شرور ، نوجوانی نا آرام و عاشق پیشه ، جوانی کنجکاو ، بی سواد و باز هم عاشق ، مردمی در آستانه نیمه عمر .

هنوز به درستی نمی دانم یغما چگونه یکباره آنقدر خواندن آموخت و تا آن حد – نه فیلسوف بشود – به برخی رموز و دقایق ادبی ، تاریخ ادبیات ، علوم دینی و قرآن پی برد . آنچه از خودش شنیده ام این است که این یک روند تدریجی و بطئی بود و در طول ده پانزده سال از ((آب ، بابا)) به سرایش شعر رسید . مادرم اما اعتقاد دیگری دارد و چون با او می ریسته ، نمی توان یکسره اعتقادش را انکار کرد ، اگر چه کاملاً هم پذیرفتنی نیست .

او می گوید : ((پدر خواب نما شد . او هیچ ، نه می دانست ، نه می خواند و یکباره . . . ))

(همسر یغما) سالها قبل از مرگش به دیگران گفته بود که حیدر از سرباز خانه برای او نامه می نوشته و می فرستاده .

و هر چه بیشتر جستجو کردم کمتر به نتیجه رسیدم . نظر من همان است که از یغما شنیدم. کوشش سالها ، قریحه ناب و خواهش بی انتها در دانستن به این کار استوارش کرد.

باید در حدود 40 سالگی ، او با این ابیاتش را سروده باشد و آخرین شعرش را دو سه روز قبل از مرگ . 24 سال و می گفت که 40 هزار بیت شعر دارد . هرگز این گفته اش را نیاز مردم و اشعارش را نشمردم . و آنچه از این 40 هزار بیت شعر بشودش نامید ، آنقدر است که 40 ساعت مدام طول می کشد بخوانی و بفهمی .

بیشترین سطور زندگی اش را در عشق نوشته و در سیاست ، هیچ نگفته است . اما همان گونه که هر انسانی – حتی شاعر هم نباشد از هر درس سخن می گوید ، این آشفته فقیر و ازاد نیز در همه مقوله ، سخن دارد .

سبک اشعارش به تعبیر ادبی ، سهل و ممتنع است و به روایت عوام ، همه فهم . به احتمال قوی نمی توانست مشکل سرایی کند ، هر چند از این کار ، نفرت هم داشت . من می گویم و هیچ استبعادی هم ندارد که غلط کنم – سوادش محدود بود و دانشش محدودتر یادداشتهایی در نجوم دارد که فکاهیانه است . شاید هم به قول خودش پانصد سال دیگر آنها را باید فهمید . حرف اضافی در این بابها زیاد داشت ، اما ، خوب شعر می گفت ، مهربان بود ، از آدمیت نصیبی برده بود . به هر که اهل کار نبود – و عمدتاً کار یدی – دشنام می داد و قید نام را زده بود ، وقتی مادرش را می دید ، از یاد گذشته ها به سختی می گریست و از رنج و فقر بی حد خالی سفرگان ، بس شکوه داشت .

نان اگر بردند از دست تو ، نان از نو بساز

جان اگر از پیکرت بردند ، جان از نو بساز

آب اگر بر روی تو بستند بی باکان دهر

تو ز اشک دیدگان ، جوی روان از نو بساز

سرکشان را رسم خانه سوختن آسان بود

تا تو را دست است در تن ، خانمان از نو بساز

خستگان را رسم و راه ساختن بود از ازل

گر جهان تو برند از کف ، جهان از نو بساز

خیره سرها را ، سری باشد به ویران ساختن

گر که ویران شد ، به رغم سرکشان از نو بساز

شکوه ات از آسمان بی جا بود ای آدمی !

تو خداوند زمینی ، آسمان از نو بساز

کیست خورشید فلک تا بر تو صبحی بردمد ؟

خود بکوش و مطلعی بهتر از آن از نو بساز

شعر اگر شعر است و بر دل می نشیند خلق را

گر زبانت لال شد یغما زبان از نو بساز

در طریق عشقبازی تا به کی باید دوید ؟

تا به کی امیدواری ؟ بر هدف باید رسید

هر دو گیتی در بهای یک نگه باید فروخت

نقد جان گر خواست بهر بوسه ای ، باید خرید

غرق خون به باید آن جسمی که باید خاک شد

بر فراز دار به ، قدی که می باید خمید

شهد شیرین شهادت خورده ، نی جام شراب

گر به زیر تیغها دم بر نمی آرد شهید

ای سوار مرکب خورشید ! خالی کن رکاب

زان که راه عشق را با سینه می باید خرید

گر که یغما ساکن کوی تو شد عیبش مکن

با پر و بال شکسته ز آشیان نتوان پرید

ارزش گویش نیشابوری :

گویند که عمر و لیث صفار چون نیشابور را به زیر نگین در آورد ، گفت : ((شهری را گرفته ام که گل آن خوردنی ، بوته آن ریواس و سنگهای آن فیروزه است )) .

امروز اگر آن دلاور سیستانی بر نیشابور دست می یافت جای آن بود که نخست از گرفتن شهری بر خویشتن ببالد که گنجور گوهرستان واژه های ناب پارسی است .

گویش های محلی فارسی ، چه در جای جای ایران کنونی رایج باشد . چه بیرون از مرزهای سیاسی ، در حکم ذخایر ارزنده ای است که انبوهی از واژه ها ، اصطلاحات امثال ، افسانه ها ، اشعار و تصنیف های فارسی را نگه


دانلود با لینک مستقیم


یغما نیشابوری 10ص

عطار نیشابوری

اختصاصی از رزفایل عطار نیشابوری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

عطار نیشابوری

فریدالدین ابو حامد محمد بن ابو بکر ابراهیم بن اسحاق عطار نیشابوری یکی از شعرا و عارفان نام آور ایران در اواخر قرن ششم و اویل قرن هفتم هجری قمری است . بنابر آنچه که تاریخ نویسان گفته اند بعضی از آنها سال ولادت او را ۵۱۳ و بعضی سال ولادتش را ۵۳۷ هجری.ق ، می دانند .

زندگی نامه

فریدالدین ابو حامد محمد بن ابو بکر ابراهیم بن اسحاق عطار نیشابوری یکی از شعرا و عارفان نام آور ایران در اواخر قرن ششم و اویل قرن هفتم هجری قمری است . بنابر آنچه که تاریخ نویسان گفته اند بعضی از آنها سال ولادت او را ۵۱۳ و بعضی سال ولادتش را ۵۳۷ هجری.ق ، می دانند . او در قریه کدکن یا شادیاخ که در ان زمان از توابع شهر نیشابور بوده به دنیا آمد . از دوران کودکی او اطلاعی در دست نیست جز اینکه پدرش در شهر شادیاخ به شغل عطاری که همان دارو فروشی بود مشغول بوده که بسیار هم در این کار ماهر بود و بعد از وفات پدر فریدالدین کار پدر را ادامه می دهد و به شغل عطاری مشغول می شود . او در این هنگام نیز طبابت می کرده و اطلاعی در دست نمی باشد که نزد چه کسی طبابت را فرا گرفته ، او به شغل عطاری و طبابت مشغول بوده تا زمانی که آن انقلاب روحی در وی به وجود آمد و در این مورد داستان های مختلفی بیان شده که معروف ترین آن این است که روزی عطار در دکان خود مشغول به معامله بود که درویشی به آنجا رسید و چند بار با گفتن جمله چیزی برای خدا بدهید از عطار کمک خواست ولی او به درویش چیزی نداد . درویش به او گفت : ای خواجه تو چگونه می خواهی از دنیا بروی ؟ عطار گفت : همانگونه که تو از دنیا می روی . درویش گفت :تو مانند من می توانی بمیری ؟ عطار گفت : بله ، درویش کاسه چوبی خود را زیر سر نهاد و با گفتن کلمه الله از دنیا برفت . عطار چون این را دید شدیدا" متغیر شد و از دکان خارج شد و راه زندگی خود را برای همیشه تغییر داد . او بعد از مشاهده حال درویش دست از کسب و کار کشید و به خدمت شیخ الشیوخ عارف رکن الدین اکاف رفت که در آن زمان عارف معروفی بود و به دست او توبه کرد و به ریاضت و مجاهدت با نفس مشغول شد و چند سال در خدمت این عارف بود . عطار سپس قسمتی از عمر خود را به رسم سالکان طریقت در سفر گذراند و از مکه تا ماورالنهر به مسافرت پرداخت و در این سفرها بسیاری از مشایخ و بزرگان زمان خود را زیارت کرد و در همین سفرها بود که به خدمت مجدالدین بغدادی رسید . گفته شده در هنگامی که شیخ به سن پیری رسیده بود بهاءالدین محمد پدر جلال الدین بلخی با پسر خود به عراق سفر می کرد که در مسیر خود به نیشابور رسید و توانست به زیارت شیخ عطار برود ، شیخ نسخه ای از اسرار نامه خود را به جلال الدین که در آن زمان کودکی خردسال بود داد . عطار مردی پر کار و فعال بوده چه در آن زمان که به شغل عطاری و طبابت اشتغال داشته و چه در دوران پیری خود که به گوشه گیری از خلق زمانه پرداخته و به سرودن و نوشتن آثار منظوم و منثور خود مشغول بوده است . در مورد وفات او نیز گفته های مختلفی بیان شده و برخی از تاریخ نویسان سال وفات او را ۶۲۷ هجری .ق ،دانسته اند و برخی دیگر سال وفات او را ۶۳۲ و ۶۱۶ دانسته اند ولی بنابر تحقیقاتی که انجام گرفته بیشتر محققان سال وفات او را ۶۲۷ هجری .ق دانسته اند و در مورد چگونگی مرگ او نیز گفته شده که او در هنگام یورش مغولان به شهر نیشابور توسط یک سرباز مغول به شهادت رسیده که شیخ بهاءالدین در کتاب معروف خود کشکول این واقعه را چنین تعریف می کند که وقتی لشکر تاتار به نیشابور رسید اهالی نیشابور را قتل عام کردند و ضربت شمشیری توسط یکی از مغولان بر دوش شیخ خورد که شیخ با همان ضربت از دنیا رفت و نقل کرده اند که چون خون از زخمش جاری شد شیخ بزرگ دانست که مرگش نزدیک است . با خون خود بر دیوار این رباعی را نوشت :

در کوی تو رسم سرفرازی این است مستان تو را کمینه بازی این است

با این همه رتبه هیچ نتوانم گفت شاید که تو را بنده نوازی این است

مقبره شیخ عطار در نزدیکی شهر نیشابور قرار دارد و چون در عهد تیموریان مقبره او خراب شده بود به فرمان امیر علیشیر نوایی وزیر سلطان حسین بایقرا مرمت و تعمیر شد .

ویژگی سخن

عطار یکی از شاعران بزرگ متصوفه و از مردان نام آور تاریخ ادبیات ایران است . سخن او ساده و گیراست . او برای بیان مقاصد عرفانی خود بهترین راه را که همان آوردن کلام ساده و بی پیرایه و خالی از هرگونه آرایش است انتخاب کرده او اگر چه در ظاهر کلام و سخن خود آن وسعت اطلاع و استحکام سخن استادانی هم چون سنایی را ندارد ولی آن گفتار ساده که از سوختگی دلی هم چون او باعث شده که خواننده را مجذوب نماید و همچنین کمک گرفتن او از تمثیلات و بیان داستان ها و حکایات مختلف یکی دیگر از جاذبه های آثار او می باشد و او سرمشق عرفای نامی بعد از خود همچون مولوی و جامی قرار گرفته و آن دو نیز به مدح و ثنای این مرشد بزرگ پرداخته اند چنانکه مولوی گفته است :

عطار روح بود و سنایی دو چشم او ما از پی سنایی و عطار آمدیم

معرفی آثار

آثار شیخ به دو دسته منظوم و منثور تقسیم می شود . آثار منظوم او عبارت است از : ۱- دیوان اشعار که شامل غزلیات و قصاید و رباعیات است ۲- مثنویات او عبارت است از : الهی نامه ، اسرار نامه ، مصیبت نامه ، وصلت نامه ، بلبل نامه ، بی سر نامه ، منطق الطیر ، جواهر الذات ، حیدر نامه ، مختار نامه ، خسرو نامه ، اشتر نامه و مظهر العجایب . از میان این مثنوی های عرفانی بهترین و شیواترین آنها که به نام تاج مثنوی های او به شمار می آید منطق الطیر است که مموضوع آن بحث پرندگان از یک پرنده داستانی به نام سیمرغ است که منظور از پرندگان سالکان راه حق و مراد از سیمرغ وجود حق است که عطار در این منظومه با نیروی تخیل خود و به کار بردن رمزهای عرفانی به زیباترین وجه سخن می گوید که این منظومه یکی از شاهکارهای زبان فارسی است و منظومه مظهر العجایب و لسان الغیب است که برخی از ادبا آنها را به عطار نسبت داده اند و برخی دیگرمعتقدند که این دو کتاب منسوب به عطار نیست .

۲- آثار منثور : یکی از معروف ترین اثر منثور عطار تذکره الاولیاء است که در این کتاب عطار به معرفی ۹۶ تن از اولیاء و مشایخ و عرفای صوفیه پرداخته است .

گزیده ای از اشعار

ای هجر تو وصل جاودانی اندوه تو عیش و شادمانی

در عشق تو نیم ذره حسرت خوشتر ز وصال جاودانی

بی یاد حضور تو زمانی کفرست حدیث زندگانی

صد جان و هزار دل نثارت آن لحظه که از درم برانی

کار دو جهان من برآید گر یک نفسم بخویش خوانی

با خواندن و راندم چه کار است؟ خواه این کن خواه آن ، تو دانی

گر قهر کنی سزای آنم ور لطف کنی سزای آنی

صد دل باید بهر زمانم تا تو ببری بدلستانی

گر بر فکنی نقاب از روی جبریل شود به جان فشانی

کس نتواند جمال تو دید زیرا که ز دیده بس نهانی


دانلود با لینک مستقیم


عطار نیشابوری

مقاله در مورد عطار نیشابوری

اختصاصی از رزفایل مقاله در مورد عطار نیشابوری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در مورد عطار نیشابوری


مقاله در مورد عطار نیشابوری

مقاله کامل بعد از پرداخت وجه

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

فرمت فایل: word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحات: 35

 

شیخ محمد فریدالدین عطار نیشابوری شاعر و عارف بزرگ قرن ششم هجری قمری می‌باشد. وی علاوه بر طی مدارج بلند عرفان، داروساز موفقی نیز بود و لقب عطار را به همین مناسبت برای خویش برگزید. منطق‌الطیر، اسرارنامه، الهی‌نامه، و خسرو‌نامه از آثار بلند اوست.

پدر وی، ابراهیم بن اسحق از اهالی زروند کدکن، روستای خوش آب و هوایی از توابع شهر نامدار نیشابور بود که پدر آندر پدر به شغل داروسازی روزگار سپرده بودند. او فرد سرشناس و خوشنامی بود و خانواده‌اش با سربلندی زندگی می‌نمودند.

هنوز چند ماهی به تولد عطار مانده بود که یکی از دوستان قدیمی و صمیمی ابراهیم (پدر عطار) معروف به حکیم طوسی که داروخانه‌ای در شهر طوس داشت به واسطه اینکه پسری نداشت و در بستر بیماری بسر می‌برد ، داروخانه‌اش را به وی فروخت و چنین شد که ده روز پس ا تولد عطّار در روستای کدکن، آنها عازم طوس گردیدند.

دوستی عمیق حکیم طوسی و پدر عطار در زندگی وی باعث سود بسیاری گردید. زندگی پربار شیخ عطار مقارن با جنگهای مهیب و دهشتناک با مغولان بود و حتی وی درکهنسالی به دست دروند مغولی به قتل رسید. از آنجا که نیشابور دارای محله‌های متعدد و مدرسه‌های بسیار مشهوری بود، در آن روزگار یکی از اهداف دانش دوستان ایران و بسیاری از کشور‌های همسایه بود. آن مدارس در علوم روز ، ادب عرب، فقه، تفسیر، تاریخ، شیمی، ریاضی، طب و نجوم سرآمد بودند.

بزرگانی چون فردوسی و خیام نیز برخاسته از همین سرزمین‌اند. شیخ حمزه نیشابوری نخستین استاد عطار بود که بعد از آموزش مقدمات به وی به پدرش توصیه نمود برای پرورش هوش و استعداد سرشار عطار وی را به مدارس علمیه بفرستد.

وی در کنار علوم عربی به علوم دینی نیز مشغول گردید و پس ازگذراندن دوره‌های مختلف بتدریج به درسهای عمیق‌تر پرداخت و فنون ادبی سنگین، علم حکمت، کلام و نجوم را نیز آغاز نمود و این در حالی بود که به تناسب شغل پدری و علاقه‌اش علم طب و گیاه شناسی را نیز نزد بزرگان آن زمان می‌آموخت.

مدرسه نظامیه نیشابور که دانشگاه بزرگ زمانه به شمار می‌رفت شاهد شاگردی عطار نیشابوری بود. عطار بر اثر تشویق پدر و علاقه شخصی‌اش، دوره‌های معمول آن زمان را بسیار کوتاهتر از همکلاسی‌‌هایش می‌گذرانید. وی برادر کوچکتری به نام صفر داشت. وقتی عمرش از پانزده گذشت بخش عمده‌ای از علوم زمان خود را آموخت و در ادب عرب و فهم اسفار و احادیث به مقامی در خور توجه رسید. شانزده ساله بود که نیشابور مورد تاخت و تاز ترکان غز قرار گرفت و آنها پس از تسخیر نیشابور دست نشانده سلطان سنجر را کشته و کتابخانه‌ها و مدرسه‌های نیشابور را به آتش کشیدند و مردم زیادی مانند استاد وی به قتل رسیدند و عطار برای اولین بار اشعار غمگین سروده و به پدرش عرضه کرد.

پدرش جهت تکمیل و ادامه تحصیل و حفظ و نگهداری فرزند از جنگ، او را به همراه یکی از دوستانش به نام پرکاش به هند رهسپار نمود. موهان پرکاش، تاجر هندی. جهت سوداگری به نیشابور رفت و آمد داشت و پدر عطار با اجیر نمودن چند محافظ پسر را به همراه پرکاش عازم هندوستان کرد. پرکاش، تاجر کهنه کار و وفادار هندی با علاقمندی کامل به عطار، او را تا هند همراهی نمود و به محض رسیدن به ایالات و شهرهای ایرانی‌نشین آن دیار، در اولین فرصت عطار را به دانشمندی ایرانی الاصل، ساکن پنجاب معرفی نمود. حکیم ایرانی‌الاصل ساکن هند که به پیران رازی معروف بود از پارسیان هند و زرتشتی بود و همانطور که از کنیه‌اش «رازی» بر می‌آید اصلش متعلق به «ری» ایران زمین بوده است.

استاد پیران رازی در اولین برخوردش به عطار گفت: « فرزندم باید باور داشته باشی که خداوند هیچ موجودی را عبث نیافریده است ، گیاهان هم که از مخلوقات خدایند و هر کدام یک خاصیت دارند، البته این هنر و علم انسان است که باید بتواند خاصیت گیاهان را کشف کند و اگر نتوانست نباید تصور کند که فلان گیاه یا فلان حیوان بیهوده خلق شده است.» این بزرگترین درس استاد به عطار بود و عطار به عظمت آن پی برد و آنرا عاشقانه پذیرفت.


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد عطار نیشابوری

تحقیق حکیم عمر خیام نیشابوری

اختصاصی از رزفایل تحقیق حکیم عمر خیام نیشابوری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق حکیم عمر خیام نیشابوری


تحقیق حکیم عمر خیام نیشابوری

عنوان: حکیم عمر خیام
فرمت فایل :word(ویرایش شده و آماده برای چاپ)
تعداد صفحات : 32

این مقاله در مورد عمر خیام می باشد.

بخشی از مقاله  عمر خیام نیشابوری:

عمرخیام یگانه بلبل داستان سرای گلشن شعر وشاعری ایران است, که ترانه های دلپذیر ونغمات شورانگیز او دنیا پسند است. تاکنون هیچ یک از شعرا ونویسندگان وحکما واهل سیاست این سرزمین به اندازه ی او در فراخنای جهان شهرت نیافته اند. خیام تنها متفکر ایرانی است که زنده وپاینده بودن نام وگفته ی او در میان تمام دنیا مسلم است. نه بس در پیش شرق شناسان وعلما وادبای مغرب زمین, بلکه در نزد عامه ی کسانی که با خواندن ونوشتن سرکاری دارند. شاید بیش از یک نیمه از متمدنین عرصه ی گیتی به نام او آشنا وبه رباعیاتی که حکیم از روی ذوق طبیعی می سروده است مفتون اند. ایران باید به خود ببالد که درآغوش خویش چنین گوینده ای پرورده که مایه سرافرازی وبلند آوازگی او گردیده است.

****

خواجه امام الحق حکیم عمر بن ابوالفتح عمربن ابراهیم خیامی مشهور به خیام, فیلسوف, ریاضی دان, منجم, شاعرو یکی از بزرگترین دانشمندان ایرانی واز مفاخر ملی ایران است که در 12 محرم سال439ه.ق در نیشابور متولد شد.

فهرست تحقیق:

مقدمه

دوران کودکی

دوران نوجوانی وجوانی

نحوه وفات

عصر حکیم عمر خیام

اوضاع سیاسی و مذهبی

اوضاع اجتماعی

اوضاع فرهنگی وعلمی در دوره خیام

تقسیمات نیشابور در زمان خیام

نام آثارحکیم عمرخیام

شرح مختصر آثار

1-   رساله فی الوجود:

2-  رساله فی کلیه الوجود:

3- رساله فی الکون و التکلیف:

تاریخچه بنای خیام


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق حکیم عمر خیام نیشابوری