رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پاورپوینت درباره اعداد مقدس

اختصاصی از رزفایل پاورپوینت درباره اعداد مقدس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت درباره اعداد مقدس


پاورپوینت درباره اعداد مقدس

فرمت فایل :power point( قابل ویرایش) تعداد اسلاید: 37 اسلاید

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در فرهنگ دهخدا مقدس ؛ پاک پاکیزه و منزه معنا شده است . پس همین ابتدای سخن بهتر است از واژه ی «اعداد ویژه» استفاده کنم که گویا تر است . برخی از این اعداد ویژه معنای خاصی را همراه و در ذات خود دارند مثلا عدد «1»  یکتا و واحد است و نمایانگر یکتایی حضرت حق است .

بعضی از اعداد مثل 100 یا 1000دیگر یک عدد مشخص نیستند ؛ از هر عدد دیگر بزرگترند:

«من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه

100بار تو راگفتم کم خور 2- 3 پیمانه »

« نه سبوی او بدیدم نه ز ساغرش چشیدم

که 1000موج باده به دماغ من بر آمد »

برخی اعداد همیشه شیرینند مثل عدد 20 که در واقع نمره ی 20 است و هیچ عدد دیگری جایش را نمی گیرد 100 و یا حروفی مثل A .تنها  20 است که همیشه شیرین است  و افتخار آفرین.

بعضی اعداد تنها نزد گروهی خاص ویژگی دارند ؛ مثلا عدد 10 برای فوتبالیست ها مخصوص است ومحبوب. همیشه بهترین بازیکن ها با پیراهن شماره 10  بازی کرده ومی کنند مثل پله و رونالدینهو ی برزیلی، مارادونای آرژانتینی وعلی دایی ایرانی.

 

بعضی اعداد معانی متفاوت دارند، عدد 40 در عرفان چله نشینی است و تحمل ریاضت تا رسیدن به پختگی:

« سی پاره به کف در چله شدی           سی پاره منم ترک چله کن »

 در جایی دیگر چل چلی می شود تا پوششی باشد برای انجام هر کاری که عقده ی انجام ندادنش بر دل مانده است.

و یا عدد 7 در عرفان هفت آسمان و هفت شهر عشق:

«7 آسمان را بردرم واز 7 دریا بگذرم

چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من »

 در مراسم دینی  7 بار طواف خانه کعبه ؛ 7 بار سعی بین صفا ومروه، پرتاب 7 سنگ به نماد شیطان.

و در زندگی روزمره  هفته می شود و انتظار برای پایان 6 روز کار و تلاش و ساختن خاطراتی تلخ و یا شیرین در روز 7 ام.


دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت درباره اعداد مقدس

دانلود مقاله کامل درباره نقش زنان در 8 سال دفاع مقدس

اختصاصی از رزفایل دانلود مقاله کامل درباره نقش زنان در 8 سال دفاع مقدس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 27

 

مقدمه

برای دیدن چهره زنان ایرانی در دفاع هشت ساله، آئینه ای شفاف تر از گفتار و نوشتار خود آنان نیست. زنانی که در خطوط مختلف نبرد ایستادند تا از آنچه که دوست دارند، دفاع کنند. بسیاری از این زنان به خاک افتادند، بسیاری به اسارت دشمن درآمدند، بسیاری زخم برداشتند. بسیاری بر بالین مجروحان جنگ بیدار ماندند و آنانی که به خانه بازگشتند بسیار نیستند. برای این زنان هنوز جنگ به پایان نرسیده است. زیرا همواره رنج شچم انتظاری و زخم هایی که با آن همخانه اند، چون تابلویی از دل شان آویخته است. دیواری از امید، که هاشورهایی از روشنی بر آن تابانده است.

خلاصه:

اکنون خاطره ای از فداری و صبر و امید یکی از زنانی که در شهریور 59 در آغاز هجوم ارتش بعثی به خاک کشورمان در صحنه های نبرد حضور داشته از زبان خودش برایتان بیان می کنم. او دختری خرمشهری به نام مریم امجدی زنجانی است. به قول دیگران امجدی خدای خاطره است. اما گذشت سالها، ناراحتی میگرن و سر و کله زدن با 2 دختر و 2 پسر که ثمره زندگی مشترکش هستند، دست به دست هم داده و بسیاری از وقایع آند نفرها را که در آن حضور داشته، از یادشان برده اند. به سختی اسامی اشخاص و اماکن را به خاطر می آورد. اطمینان دارم شما هم بعد از خواندن این مجموعة خاطره، تصویر یک دختر 17 ساله خرمشهری را در حالی که یک کلن رول ور دور کمرش بسته و با یک اسلحه ژ-ث دوخشابه پا به پای مردان در برابر دشمن خط آتش می بندد، برای همیشه به ذهن می سپارد.

به یاد پدرم میرنعمت الله امجد زنجانی

حاصل ازدواج مادر و اقاجان، دخ فرزند بود: پنج پسر و پنج دختر به اسم های: فریده، علیؤ مریمؤ نرگس، محمد، افروز، خدیجه، حسن و حسین(دوقلو) و دست آخر عباس. همة ما را به غیر از حسن و حسین و عباس، مادربزرگم همه گل خواجه سیحونی که مامای محلی قابلی بود، در خانه خودمان کبه دنیا آورد. مادرم می گفت 19 تیر 1342 (همان روزی که من به دنیا آمدم) آقاجان، آقاجان تو، نهال درخت بید قشنگی را توی باغچجة کنار حوض پنج پر قشنگ کاشت. آقا اسم شناسنامه ای مرا مریم گذاشته بود، اما مادرم الهام صدا می کرد. شکل و قیافه ام شبیه مادرم بود.

روزها پشت سر هم گذشتند. من به سن مدرسه رسیدم. سالهای اول مدرسه در حال و هوای درس و بازی گذشت. روز جمعه که می شد دوست داشنم تا ظهر بخوابم، اما آقاجان صبح زود بلندمان می کرد. بعد از خواندن نماز صبح به دعای ندبه می رفتیم. تابستان ها آقام من و نرگس را با خواهر بزرگم فریده پیش خانم افشار در عصمتیه می فرستاد تا قرآن یاد بگیریم. جایی شبیه حوزه که در آن، خانم ها قرآن و رساله می خواندند و تفسیر یاد می گرفتند.

رفتن من به عصمتیه، فقط برای روخوانی و یاد گرفتن احکام رساله بود. در خانه خودمان رساله ای داشتیم که مال آقای خمینی (ره) بود. اقاجان می گفت: «چند سال پیش که به کربلا سفر کرده بودم، سری هم به نجف زد و این رسالة سبزرنگ را از آقای خمینی گرفتم.» من از روی همان رساله، احکام را از بر می کردم. به اجبار آقاجان، از روز اولی که به راهنمایی رفتم، چادر سر کردم. آقا در مورد ذخترهایش تعصب خاصی داشت. در خانه حتماً باید دامن و شلوار به پا می کردیم. دخترهای مدرسه بی حجاب بودند و از اینکه من روسری بر سر داشتم، تعجب می کردند. یک بار از آنها پرسید: «تو هر روز روزه می گیری؟» «گفتم: نه چطور مکه»؟ گفت: آخه، هر کس روزه می گیریه، روسری سرش می کنه!» برایش توضیح دادم، که این طور نیست و ما باید خودمان را از نامحرم بپوشانیم در کلاس سوم راهنمایی بودم که متوجه شدم برادرم علی، با دوستانش کارهایی مخفیانه می کند. آنها به اتاق می رفتند و در را از پشت می بستند وروی کاغذ چیزهایی می نوشتند. بعدها فهمیدم که اسم آن کاغذها اعلامیه است. کم کم پای آقاجان هم به این کارها باز شد. اوایل، در حد شرکت در جلسات و روضه خوانی و گوش دادن به صحبت های آقای کافی، واعظ مشهور فعالیت می کرد. آقاجان در کارهای خیر هم دست داش. تا آنجا که می توانست به فقرا کمک می کرد این اواخر در راهپیمایی وهم شرکت می کرد و به مجالس سخنرانی ضد حکومتی (شاه) می رفت.

مردم خرمشهر در خیابانها و دانش آموزان در مدرسه ما شعار ضد حکومتی می دادند و عکس شاه را سر و ته آویزان می کردند. شور و حال آقاجان، علی و بقیه روی من هم اثر گذاشت و به جمع آنها پیوستم. در راهپیمایی دست هایمان را مشت کردیم و فریاد می زدیم: «محصل به پا خیز، برادرت کشته شد» و پر و جوان همصدا می گفتیم: «بگو مرگ بر شاه». راهپیمایی عید قربان سال 57 را همیشه به خاطر دارم که من و علی ره راهپیمایی رفتیم و عکس اقای خمینی و اعلامیه پخش می کردیم مأمورها سر رسیدند و شلیک هوایی شروع شد. مأمورها برادرم علی را در خیابان دستگیر کردند. آقاجان بعد از دستگیری علی، آن قدر دنبالش گشت تا بازداشتگاهش را پیدا کرد. یکی دو روز بعد با قید ضمانت و کلی قول و قرار آزاد شد و به خانه آمد. مادر مرتباً می پرسید: «با او چه کرذنذ؟» و اقاجان می خندید و می گفت: «هیچی، موی سرش را تراشیده کمی شلاق خورده!» از او تعهد کتبی گرفت که دیگه در راهپیمایی ها شرکت نکنه» انا درست فرداری آن روز علی دوباره به خیابان رفت و روز از نو، روزی از نو. روزها کارمان، شعار دادن و فرار کردن بود و شب ها شعار


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره نقش زنان در 8 سال دفاع مقدس

تحقیق در مورد مطالعه استنتاجی کتاب مقدس 34 ص

اختصاصی از رزفایل تحقیق در مورد مطالعه استنتاجی کتاب مقدس 34 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 31

 

ICMinistries

راهنمای مطالعه کتاب مقدس ، آمادگی برای وعظ کلام

مطالعه استنتاجی کتاب مقدس

چگونگی مطالعه موثر کلام خداوند

طراحی اختصاصی برای

کشیشان و خادمان کلیسا

Intensive Care Ministries

P.O. Box 109 Mentone, CA 92359 USA

(909) 798-0451

info@icmbible.org

http://www.icmbible.org

در مورد این راهنما

این راهنما در طول سالهای متمادی کار با هزاران کشیش و خادم کلیسا در فیلیپین ، توسط کشیش دان فینفورک فراهم آمد . طراحی راهنما به گونه ای اسث که رهبران کلیسا می ثوانند بدون نیاز به سایر منابع ، نظیر کثابهای ثفسیر ، کثابهای مطالعه و نظایر آنها که در کثابخانه های کشور های جهان سوم کمثر یافث می شوند ، شیوه درسث مطالعه کثاب مقدس را فرا گیرند .

با داشثن ثرجمه خوبی از کلام، شرکث کنندگان آموزشهای مناسب را برای شناخث چگونگی مطالعه ، ثفسیر وکاربسث کلام خداوند می بینند . با بهره گیری از روش مطالعه استنتاجی کتابمقدس ، چهره حیاث بخش آیه های الهی بار دیگر آشکار می گردد . مطالعه استنتاجی کثابمقدس ، شیوه ای کامل و اصولی از مطالعه کلام اسث . راهنمای حاضر برای ثعلیم همه علاقه مندان به آموختن روش موثر کلام خدا ، کاربرد دارد . این اثر در بسیاری از کشورها به کار می رود و تا کنون به بیش از بیست و پنج زبان ترجمه شده است .

در مورد نویسنده

کشیش دان فینفورک در کلیسای " اتحاد مبلغان مسیحی " در ردلند کالیفرنیا پرورش یافت . او بعدها به مدرسه کتابمقدس سیمپسون پیوست . پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه ردلند ، او برای مدت شش سال در کالج Inter Varsıty Chrıstıan Fellowshıp

به آموزش مطالعه استنتاجی کتابمقدس مشغول بود . پس از آن آغاز به خدمت خداوند در کلیسا نمود و در طول این دوران در پنج کلیسا خدمت کرد . در سه تا از این کلیساها کار وی راه اندازی و آماده سازی کلیسا بود . آخرین کلیسای محل خدمت وی Calvary Chapel of Bannıng در بنینگ بود .

در 1985 ، دان و خانواده به فیلیپین مهاجرت کردند و در آنجا او Intensıve Care Mınıstrıes را بنیان نهاد . او نیاز فراوان به آموزش کشیشهای محلی در خصوص نحوه مطالعه کتابمقدس را دریافت . روش مطالعه استنتاجی کتابمقدس موفقیت چشمگیری داشت و فراگیری آن آسان و سریع بود . در 1991 به ایالات متحده بازگشت و کوتاه زمانی پس از آن در کشورهای زیادی آغاز به فعالیت نمود . در دوازده سال گذشته روسیه (پس از سقوط کمونیست ) به مرکز توجه بدل شده است . ICM ده کارمند روس دارد که در مناطق گوناگون فعالیت می کنند . دان در منتون کالیفرنیا با همسرش دبی و کوچکترین پسرش آرن زندگی می کند . دان و دبی سه فرزند دیگر به نام های ناتان ، لیلا و کوری دارند . دان مسافرتهای زیادی به کشورهای جهان سوم می کند.

Intensıve Care Mınıstrıes

ایمان نامه

1 - ما اعتقاد داریم که محبت خداوند برای همه نوع بشر است و از همین رو ، او عیسی مسیح را فرستاد تا برای گناهان انسان ، روی صلیب بمیرد و اینکه او در روز سوم رستاخیز نمود .

بنابراین : ما بخشایش گناهان و پروردگار زنده را اعلام می کنیم .

2- ما ایمان داریم که " تمامی کتب از الهام خداست و به جهت تعلیم و تنبیه و اصلاح و تربیت در عدالت مفید است ، تا مرد خدا کامل و بجهت هر عمل نیکو آراسته شود ." ( دوم تیموتاوس 3-16 و 17 )

بنابراین : ما بر تعلیم کلام تاکید می کنیم .

3 - ما ایمان داریم " خداوند بخشید به برخی رسولان و معلمان تا در بدن مسیح مقدسین را برای کار خدمت پرورش دهند ، باشد که تا در او ترقی نمایند " ( افسسیان 4: 11- 16 )

بنابراین : ما مردان برکت یافته را می جوییم و آنان را مجهز می کنیم تا کلام را آموزش دهند .

4- ما ایمان داریم به بازگشت خداوند و نجات دهنده ما ، عیسی مسیح .

بنابراین : ما میرویم و رهروان را در میان همه ملتها پرورش می دهیم .

5 -ما ایمان داریم که همه در بدن مسیح یک تن هستیم حتی با وجود گوناگونی های زیاد در کلیسای او ، از طریق کار روح القدس همه ما در مسیح یک هستیم .

بنابراین : ما سعی می کنیم که یگانگی روح را نگاه داریم .

هدف نامه

Intensıve Care Mınıstrıes بنا گذاشته شد تا کشیشان و خادمان مسیح را برای خدمت مجهز نماید . ما دو هدف داریم :

آموزش چگونگی مطالعه کلام خداوند و

تشویق آنها برای تغذیه روح مردم شان از طریق مطالعه روشمند کتابمقدس .

هدف ما تنظیم برنامه های آموزشی در کشورهای مختلف است تا به این مقاصد نایل گردیم .

 

سمینار در یک نگاه

1- روایت و داستان

ایده های اصلی را از متن انتخاب کنید

2- رساله ها

3- امثال

4- غزلها

5- نبوت

نمودار

کاربرد

تفسیر

مشاهدات

پرسشهای استنتاجی

رئوس مطالب برای موعظه

مطالعه کتابمقدس

موعظه کلام


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد مطالعه استنتاجی کتاب مقدس 34 ص

تحقیق در مورد نقش زنان در 8 سال دفاع مقدس

اختصاصی از رزفایل تحقیق در مورد نقش زنان در 8 سال دفاع مقدس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 27

 

مقدمه

برای دیدن چهره زنان ایرانی در دفاع هشت ساله، آئینه ای شفاف تر از گفتار و نوشتار خود آنان نیست. زنانی که در خطوط مختلف نبرد ایستادند تا از آنچه که دوست دارند، دفاع کنند. بسیاری از این زنان به خاک افتادند، بسیاری به اسارت دشمن درآمدند، بسیاری زخم برداشتند. بسیاری بر بالین مجروحان جنگ بیدار ماندند و آنانی که به خانه بازگشتند بسیار نیستند. برای این زنان هنوز جنگ به پایان نرسیده است. زیرا همواره رنج شچم انتظاری و زخم هایی که با آن همخانه اند، چون تابلویی از دل شان آویخته است. دیواری از امید، که هاشورهایی از روشنی بر آن تابانده است.

خلاصه:

اکنون خاطره ای از فداری و صبر و امید یکی از زنانی که در شهریور 59 در آغاز هجوم ارتش بعثی به خاک کشورمان در صحنه های نبرد حضور داشته از زبان خودش برایتان بیان می کنم. او دختری خرمشهری به نام مریم امجدی زنجانی است. به قول دیگران امجدی خدای خاطره است. اما گذشت سالها، ناراحتی میگرن و سر و کله زدن با 2 دختر و 2 پسر که ثمره زندگی مشترکش هستند، دست به دست هم داده و بسیاری از وقایع آند نفرها را که در آن حضور داشته، از یادشان برده اند. به سختی اسامی اشخاص و اماکن را به خاطر می آورد. اطمینان دارم شما هم بعد از خواندن این مجموعة خاطره، تصویر یک دختر 17 ساله خرمشهری را در حالی که یک کلن رول ور دور کمرش بسته و با یک اسلحه ژ-ث دوخشابه پا به پای مردان در برابر دشمن خط آتش می بندد، برای همیشه به ذهن می سپارد.

به یاد پدرم میرنعمت الله امجد زنجانی

حاصل ازدواج مادر و اقاجان، دخ فرزند بود: پنج پسر و پنج دختر به اسم های: فریده، علیؤ مریمؤ نرگس، محمد، افروز، خدیجه، حسن و حسین(دوقلو) و دست آخر عباس. همة ما را به غیر از حسن و حسین و عباس، مادربزرگم همه گل خواجه سیحونی که مامای محلی قابلی بود، در خانه خودمان کبه دنیا آورد. مادرم می گفت 19 تیر 1342 (همان روزی که من به دنیا آمدم) آقاجان، آقاجان تو، نهال درخت بید قشنگی را توی باغچجة کنار حوض پنج پر قشنگ کاشت. آقا اسم شناسنامه ای مرا مریم گذاشته بود، اما مادرم الهام صدا می کرد. شکل و قیافه ام شبیه مادرم بود.

روزها پشت سر هم گذشتند. من به سن مدرسه رسیدم. سالهای اول مدرسه در حال و هوای درس و بازی گذشت. روز جمعه که می شد دوست داشنم تا ظهر بخوابم، اما آقاجان صبح زود بلندمان می کرد. بعد از خواندن نماز صبح به دعای ندبه می رفتیم. تابستان ها آقام من و نرگس را با خواهر بزرگم فریده پیش خانم افشار در عصمتیه می فرستاد تا قرآن یاد بگیریم. جایی شبیه حوزه که در آن، خانم ها قرآن و رساله می خواندند و تفسیر یاد می گرفتند.

رفتن من به عصمتیه، فقط برای روخوانی و یاد گرفتن احکام رساله بود. در خانه خودمان رساله ای داشتیم که مال آقای خمینی (ره) بود. اقاجان می گفت: «چند سال پیش که به کربلا سفر کرده بودم، سری هم به نجف زد و این رسالة سبزرنگ را از آقای خمینی گرفتم.» من از روی همان رساله، احکام را از بر می کردم. به اجبار آقاجان، از روز اولی که به راهنمایی رفتم، چادر سر کردم. آقا در مورد ذخترهایش تعصب خاصی داشت. در خانه حتماً باید دامن و شلوار به پا می کردیم. دخترهای مدرسه بی حجاب بودند و از اینکه من روسری بر سر داشتم، تعجب می کردند. یک بار از آنها پرسید: «تو هر روز روزه می گیری؟» «گفتم: نه چطور مکه»؟ گفت: آخه، هر کس روزه می گیریه، روسری سرش می کنه!» برایش توضیح دادم، که این طور نیست و ما باید خودمان را از نامحرم بپوشانیم در کلاس سوم راهنمایی بودم که متوجه شدم برادرم علی، با دوستانش کارهایی مخفیانه می کند. آنها به اتاق می رفتند و در را از پشت می بستند وروی کاغذ چیزهایی می نوشتند. بعدها فهمیدم که اسم آن کاغذها اعلامیه است. کم کم پای آقاجان هم به این کارها باز شد. اوایل، در حد شرکت در جلسات و روضه خوانی و گوش دادن به صحبت های آقای کافی، واعظ مشهور فعالیت می کرد. آقاجان در کارهای خیر هم دست داش. تا آنجا که می توانست به فقرا کمک می کرد این اواخر در راهپیمایی وهم شرکت می کرد و به مجالس سخنرانی ضد حکومتی (شاه) می رفت.

مردم خرمشهر در خیابانها و دانش آموزان در مدرسه ما شعار ضد حکومتی می دادند و عکس شاه را سر و ته آویزان می کردند. شور و حال آقاجان، علی و بقیه روی من هم اثر گذاشت و به جمع آنها پیوستم. در راهپیمایی دست هایمان را مشت کردیم و فریاد می زدیم: «محصل به پا خیز، برادرت کشته شد» و پر و جوان همصدا می گفتیم: «بگو مرگ بر شاه». راهپیمایی عید قربان سال 57 را همیشه به خاطر دارم که من و علی ره راهپیمایی رفتیم و عکس اقای خمینی و اعلامیه پخش می کردیم مأمورها سر رسیدند و شلیک هوایی شروع شد. مأمورها برادرم علی را در خیابان دستگیر کردند. آقاجان بعد از دستگیری علی، آن قدر دنبالش گشت تا بازداشتگاهش را پیدا کرد. یکی دو روز بعد با قید ضمانت و کلی قول و قرار آزاد شد و به خانه آمد. مادر مرتباً می پرسید: «با او چه کرذنذ؟» و اقاجان می خندید و می گفت: «هیچی، موی سرش را تراشیده کمی شلاق خورده!» از او تعهد کتبی گرفت که دیگه در راهپیمایی ها شرکت نکنه» انا درست فرداری آن روز علی دوباره به خیابان رفت و روز از نو، روزی از نو. روزها کارمان، شعار دادن و فرار کردن بود و شب ها شعار


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد نقش زنان در 8 سال دفاع مقدس

تحقیق درمورد هشت سال دفاع مقدس

اختصاصی از رزفایل تحقیق درمورد هشت سال دفاع مقدس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

بسمه تعالی

هشت سال دفاع مقدس

محقق: نفسیه سادات ابوالحسنی

کلاس: دوم حسابداری

دبیر مربوطه: سرکار خانم نوری

منابع:

1-حماسه دارخوئین

از انتشارات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

2-کتاب مقاومت

از انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی

زیر نظر: هدایت بهبودی

فهرست:

عنوان

اوضاع جبهه دار خوئین 1

عملکرد هشت ساله توجیه سیاسی در طول جنگ تحمیلی 3

جنگ شهرها 6

خاطره ها 9

محقق: نفسیه ابوالحسنی

کلاس: دوم حسابداری

دبیرمربوطه: سرکار خانم نوری

اوضاع جبهه دارخوئین قبل از حمله 21/3/60:

دشت خوزستان واز جمله منطقه ای دارخوئین و اطراف آن از نظر جغرافیایی دارای آب وهوای گرم ومرطوب می باشد و زمین آن نیز صاف وهموار است و به ندرت تپه های خاکی کم ارتفاع طبیعی در آن یافت می شود.

در این دشتصاف تانکها وانواع خودروها نظامی به راحتی می توانند عبور کنند وکوچکترین حرکت در آن از فاصله ی دور به وضوح دیده می شود وشب های آن دارای هوای نسبتا خنکی می باشد.صاف وهمواربودن دشت خوزستان ومنطقه دارخوئین از شمال تا اهواز و ازجنوب تا آبادان وازجنوب شرقی تا ماهشهر ادامه دارد ودرحوالی شادگان تا آبادان وماهشهر در زمستان و اوائل بهار به علت ریزش باران وبالاآمدن سطح آب رودکارون درمنطقه آب جمع شده و به صورت باتلاق و نیزار در می آید که قابلیت قایقرانی برای قایق های کوچک رادارد.

در ادامه حملات لشکر تجاوز گر عراق به خاک جمهوری اسلامی ایران یعنی درتاریخ «10 الی 12 مهرماه 59» نیروی عراق از غرب رودخانه کارون به شرق ان تعرض نمودند و پادگان «حمیدیه» را گرفتند وسپس توسط زدن یک پل مهندسی نسبتا قوی نظامی به نام « پل مادر» بر روی رودخانه کارون تجهیزات وتانکهای خود را به سرعت از روی پل عبور داده و وارد منطقه دارخوئین شده و دشت آزادانه حرکت می کردند که بنا به گفته یکی از اسرا عراقی که در مصاحبه ای گفت:«مادرخوزستان به قدری سریع پیشروی می کردیم که می ترسیدیم نکته تله ای برای ماگسترده باشند وبا اینکه در حال پیشروی به


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درمورد هشت سال دفاع مقدس