مقدمه
در اختلال هیپوکندریا فرد نگران سلامت خود و ابتلاء به اختلالات بدی فرضی است که عمده شکایت این افراد در رابطه با بیماریهای بدی است و شکایاتی که به الگوی مرضی منطقی محدود نمی شود مثلاً ممکن است از نوعی ناراحتی و درد غیر عادی در ناحیه معده و سینه و سر و دستگاه تناسلی یا سایر قسمتهای بدن شکایت کند .
نظریه های اولیه درباره اختلالات روانی بخصوص بیمار انگاری بود که شیطان در درون فرد مبتلا جایگزین شده و موجب اختلال رفتاری گردیده است . به تعبیر دیگر نظریه های اولیه درباره رفتار نا بهنجار و تبیین نابهنجاری نیروهای جادوئی و ماورالطبیعه مانند دیو شیطان و ارواح خبیثه بودند بنابراین ، برای درمان فرد مبتلا کوشش شد تا شیطان از درون وی بیرون رانده شود به همین دلیل آنان را شلاق می زنند و این اختلالات و بیماریها که بیماری انگاری جزء آسیب شناسی روانی به حساب می آیند که رفتار و احساسها و هیجانهای افراد را از نظر برخورد با محیط و جامعه مورد بحث قرار می دهد و همچنین چگونگی احساس متفاوت بودن افراد از نظر جامعه و برخورد آنان را مورد بررسی قرار می دهد و محدوده رفتار ناسازگار از ترسهای مزمن که نارحت کننده است اما موجب از بین رفتن کامل فعالیت فرد نمی شود تا تعریف شدید واقعیت و ناتوانی در ارتباط با دیگران را شامل می شود و گاهی فقط فرد از رفتارناسازگار خویش ناخشنود است که در این مواقع باعث می شود که مشکلات بدنی خود را دو برابر بیشتر کند و این مسائل باعث دستخوش آشوب ونگرانی می شود بررسی مسئله آسیب روانی و پرداختن به موضوع هیپوکندریا در بین زنان متاهل و مجرد و یا شاغل و غیر شاغل و یا حتی از لحاظ جنسیت مورد بررسی قرار می گیرد و اینکه کدام یک از جنسیتها بیشتر دچار این عارضه و خود بیمار انگاری می شود البته با توجه به آمار بدست آمده در چند سال اخیر میزان هیپوکندریا در مردان بیشتر از زنان است و بر عکس اختلالات تبدیلی یا هیستری در بین زنان بیشتر است تا نسبت به مردان و تعیین اینکه شخص تا چه اندازه ای می تواند بر مشکلات خود واقف باشد و آنها را سپری کند به دو عامل بستگی دارد .
1- خصوصیات شخص یعنی مهارتها به نگرشها
2- ماهیت فرد که در این تحقیق مورد توجه قرار گرفته است .
بیان مساله
تغییرات فوق العاده سریع درونی فشار خاصی بر تواناییهای سازگاری فرد وارد می سازند که باعث ایجاد مشکلات روانی درونی بسیاری بر روحیه افراد می شود هر چند باید متذکر شد که سازگاری موفقیت آمیز فرد در یک موقعیت به موفقیت وی را در موقعیتهای دیگر تضمین می نماید که بخش عمده رفتارهایی که در آسیب شناسی روانی مورد بررسی قرار می گیرد مربوط است بر شکستها و ناشایستگیهای فرد . این شکستها عمدتاً عبارتند از شکست فرد در سازگاری با محیط برای رسیدن به این مقصود فرد می کوشد تا بین آنچه انجام می دهد یا مایل است انجام دهد از یک سو و آنچه محیط از وی انتظار انجام دادن آن رادارد از سوی دیگر تعادل برقرار نکند که به صورت ناسازگاری این موارد باعث ایجاد اختلالات بیماری انگاری در فرد می شود که فرد جهت جلب توجه دیگران همیشه از موارد و بیماریهایی رنج می برد و این مسئله مورد نظر است و اینکه آیا زنان و افرادی که شاغل یا مجرد یا متاهل هستند از لحاظ خود بیمار انگاری در مورد بالاتری قرار دارند تا افراد دیگر .
سوال مسئله
آیا خود بیمار انگاری ( هیپوکندری ) در بین دانشجویان زن متاهل بیشتر از دانشجویان دختر مجرد است ؟
اهداف تحقیق
هدف کلی بررسی هیپوکندریا در بین زنان متاهل دانشجو و دختران مجرد دانشجو 25-20 ساله مسئله ازدواج است که تاثیر ازدواج را بر هیپوکندری بررسی می شود و اینکه آیا زنان متاهل بیشتر از خانم های مجرد در معرض خطر هستند .
و با توجه به اینکه مسئولیت متاهلین بیشتر است با توجه به اینکه مشغول به تحصیل هستند آیا تفاوتی بین آنها با خانم های مجرد دیده می شود و آیا شیوه زندگی بر هیپوکندری اهمیت دارد و نقش ازدواج دراین امر چقدر است .
اهمیت و ضرورت تحقیق
توجه به این نکته ضروری است که ملاک تعیین رفتار طبیعی فقط این است که اجتماع آن را نپذیرد بلکه رفتار طبیعی رفتاری است که رفاه فرد در سر انجام رفاه جامعه را تامین نماید که عدم ایجاد این محیط آرام باعث ایجاد بیماریهای روانی از جمله افسردگی ، هیپوکندری یا هیستری و موارد دیگر می شود که امید است با پژوهشهای انجام شده سعی کنیم که راه حلهای مناسبی جهت از بین رفتن این عارضه در کشور شویم و آسیب شناسی روانی عملی است که در آن کوشش می شود با به کار گرفتن اصول اساسی رفتار نا بهنجار شناخته شده و علل آن مورد بررسی قرار بگیرد که منظور از اصول روان شناسی عبارت است از احساس و ادراک و شخصیت و یادگیری و این موارد که باعث کاهش اختلالات روانی گردد و این پژوهشهاو بررسی آنها می تواند در محیط خانواده و جامعه مورد بحث و بررسی قرار گیرد .
فرضیه تحقیق
میزان HS زنان متاهل دانشجو بیشتر از خانم های مجرد دانشجو است .
تعریف عملیاتی
هیپوکندری نمره ایی که بر اساس آزمون MMPI بدست می آید است .
تعریف نظری
زنان متاهل : دانشجویان زنی که ازدواج کرده اند .
دختران مجرد : خانم هایی که ازدواج نکرده اند .
فصل اول
کلیات تحقیق
اختلالات شبه جسمانی ( Somato .from )
اصطلاح شبه جسمی از ریشه یونانی some به معنی جسم اخذ شده است و اختلالات شبه جسمی گروهی وسیع از بیماریها هستند که علائم و نشانه های جسمی یک جزء اساسی آنهاست . این اختلالات در بر گیرنده کنشهای متقابل جسم – روان هستند که در آنها مغز به طرقی که هنوز به خوبی روشن نیست هشدارهای مختلف صادر می کند که اثرش بر هوشیاری فرد القاء وجود مسائل جسمی جدی است به علاوه تغییرات جزیی یا هنوز شناخته شده در نوروشیمی نوروفیزیولوژی و نوروایمیولوژی ممکن است از مکانیزمهای نا شناخته یا مغزی حاصل شود که به وجود آورنده بیماری هستند ( کاپلان و ساروک ، 1384 ، ص 262 ) .
اختلال شبه جسمی شامل پنج اختلال شبه جسمی خاص می باشد که یکی از انها اختلال خود بیمار انگاری است .
خود بیمار انگاری چیست ؟
خود بیمار انگاری عارضه ای است روانی که با اشتغالاتی وسواسی که فرد درباره وضع سلامت خود دارد مشخص می شود . در این عارضه بیمار در چنگ دریافتهای حسی فاعلی دردناک اسیر است و تمایل دارد تا این دریافتها را به اختلالات بدنی که وجود ندارد ، نسبت دهد . نوسانهای بهنجار کنش و ری جسمانی مانند سرفه موقت آزاگیهای سطحی پوست ، تعرق را به منزله ملائم یک بیماری وخیم تغییر کند و پیوسته در طلب کمک و مواظبت باشد .
کوششهای دوستان ، خویشاوندان یا پزشکان به منظور منصرف کردن بیماران از این افکار به جایی نمی رسند و به رغم معاینه های مکرر این بیماریها به ایمنی خاطر دست نمی یابند و برای یافتن کمکی موثر مداوم از یک پرسشنامه به پزشک دیگر مراجعه می کند .
پاره ای از آنها جنبه افراطی نگران خود را می پذیرند و برخی دیگر از پذیرش این امر خودداری می کنند . گرچه غالباً این اختلالهای بدنی شکل به اضطراب یاافسردگی گسترده ای منجر می شوند اما تاثیر آنها بر کنش وری اجتماعی یا حرفه ای در حد اختلالهای هیستریک نیست . پس خود بیمار انگاری به صورت مشخص دارای نشانه ای مرضی بدنی است بی آنکه کنشهای جسمانی به صورت واقعی از دست رفته یا دچار فشار شده است ( دادستان 1376 ، ص 236 )
شروع و شیوع خود بیمار انگاری
گرچه این اختلال می تواند در هر سنی آغاز شود اما معمولاً در نخستین سالهای بزرگسالی بروز می کند پاره ای از بیماران بر دل مشغولی خود غلبه می کنند ولی اختلال غالباً به صورت مزمن در می آید و نشانه های مرضی ، سالیان دراز پا بر جا می ماند .
به رغم آنکه پزشکان این اختلال را به خوبی می شناسد اما فراوانی آن در سطح کل جمعیت هنوز مشخص نیست و تعداد مبتلایان به خود بیمار انگاران را که به کلینیکها مراجعه می کنند بین 4 تا 9 درصد و نسبت آن را در هر دو جنس مساوی گزارش کرده اند. ( دادستان ، 1376 ، ص 236)
شکل گیری خود بیمار انگاری در جریان تحول
نشانگان خود بیمارانگاری که شکل خاصی از اضطراب است متوسط کانو ( 1972) و آنتولی به خوبی توصیف شده اند . خود بیمار انگاری فی نفسه یک بیماری نیست بلکه بر حسب سنین مختلف در یک چهار چوب روان – پویشی پیچیده قرار می گیرد .
خود بیمار انگاری در کودکی
خود بیمار انگاری در کودکان بر اساس شکایات از کنش وری بد جسمانی ، احساس بدی وضع سلامت یا پیش بینی اضطراب آمیز بیمار شدن در آینده بروز می کند و بدین ترتیب شاهد رفتارهایی تقسیم کرد که دل مشغولی کودک را نسبت به وضع بدنی خود نشان می دهند :
- دل نگرانی دائم نسبت به سلامت خود یا نسبت به یک بیماری اجتماعی
- خستگی مبهمی که مانع کار یا حتی بازی می شود .
- دردها یا ناراحتی هایی در اعضای مختلف ، سردرد ، دل درد ، حالت تهوع و جزآن ( آزوریاگرا ، 1982 )
خود بیمار پنداری در نوجوانی
ترسهای متمرکز بر بدن ، بر سلامت جسمانی و حتی روانی در خلال نوجوانی بسیار پیش پا افتاده اند و علایم جسمانی ( ناراحتی ، رنگ پریدگی ، تعرق ، لرزش و جز آن ) تقریباً همواره با حالات اضطرابی نوجوان همراهند ( مارسلی ، 1984 )
بنابراین مرزهای مشخص بین نشانگان خود بیمار پنداری و دل مشغولی مبهم بدنی که هنوز به صورت رفتار نشانه ای سازمان نیافته است وجود ندارند اما می توان فراگیر شدن نگرانیهای جسمانی و باور فرد نسبت به ابتلا به بیماری را به منزله ضابطه اصلی در نظر گرفت .
ترسهای مبتنی بر خود بیمار پنداری در نوجوانی به صورت سر درد ، نگرانی درباره قلب ، ترسهای مربوط به خون ، شکایتهای مربوط به ناحیه شکمی ( در سطح آپاندیس و تخمدانها ) متجلی می شوند به عکس آنچه در بزرگسالی مشاهده می شود هرگز شکایتهایی در مورد گذار دوره ایی یا کنش هضمی دیده نمی شوند و آنچنان که ابتین گرا ویسکل (1971) خاطر نشان کرده اند شکایتهای خود بیمار پندارنده نوجوان غالباً با عضوی که آشکار ( جنبه حیاتی دارد ( قلب و خون ) ) مرتبط اند . ( روانشناسی مرضی تحولی ،دادستان ، 1376، ص 237 )
ضوابط تشخیص خود بیمار پنداری بر اساس DSMIV
ضابطه اصلی خود بیمار پنداری ترس از ابتلا به یک بیماری جدی و یا فکر ابتلایی به آن بر اساس تغییر اشتباه آمیز یک یا چند علامت یا نشانه بدنی است در حالی که معاینه های دقیق بدنی نمی توانند هیچگونه اختلال جسمانی را که کاملاً با دل مشغولی های فرد درباره بیماری یا با علامتهای یا نشانه های جسمانی مطابقت داشته باشد تشخیص دهند گرچه این اختلال دارای شدت هذیانی نیست و بیمار غالباً می تواند جنبه افراطی ترسهایش و این احتمال را بپذیرد که ترس او از بیماری یا با روش به یک بیماری شدید بی اساس است بااین حال دل مشغولی های وی به ایجاد درماندگی یا عارضه های بالینی معنادار در قلمرو کنش وری اجتماعی ، حرفه ای و یا قلمرو های مهم دیگر منجر می شوند .
دل مشغولی ها ممکن است به صورت همزمان یا متناوب بر بخشهای مختلف بدن متمرکز شوند و به رغم معاینه های پزشکی دقیق و اطمینان بخش همچنان پا برجا بمانند . نگرانی درباره بیماری ترسناک غالباً به منزله هسته اصلی تصور از خود موضوع گفتگوهای اجتماعی و پاسخ به تنیدگی های زندگی در می آید( 1994-dsmiv )
( روانشناسی مرضی تحولی 1، دادستان 1376 ، ص 238 )
ویژگی های افتراقی خود بیمار انگار با اختلالات مشابه
به هر حال در اختلال تعارضی یا ساختگی فرد به دنبال رسیدن به هدف بیرونی است در حالی که در خود بیمار پنداری فرد در صدد دستیابی به هیچ گونه هدف بیرونی ( خارجی) نیست . ( آسیب شناسی روانی 1 ، ریجاردین . هالجین و ... ، یحیی سیدمحمد ، 1383 )
اختلالات بدنی شکل و اختلالات تجزیه ای
هدف این فصل عبارت است از : بررسی اختلالاتی که گرچه به صورت بدنی جلوه گر می شوند ولی عامل اصلی آنها مسائل روانی و هیجانی است . بعضی از این اختلالات بسیار شهستند و بعضی شیوع کمتری دارند بنابراین کوشش خواهد شد نشانه های مرضی ، علل و درمان هر یک به تفضیل مورد بحث و بررسی قرار گیرد . (حسین آزاد – 1379)
اختلالات بدنی شکل اختلالاتی هستند که دارای نشانه های بدنی مشخصی هستند ولی هیچ آسیب معینی در آنها ملاحظه نمی شود و به بیماریهای بدنی شباهت بسیار دارند . در dsmiii-r برای این دسته از اختلالات شش نوع اختلال ذکر شده که عبارت است از :1- اختلال بدنی شده 2- اختلال تبدیلی 3- خود بیمار انگاری 4- اختلال درد روانزاد 5- اختلال بدنی شکل بدنی 6- اختلال بدنی شکل نامتفاوت .(حسین آزاد -1379)
1- اختلالات بدنی شده : نشانه های اختلال بدنی شده عبارت است از : شکایات بدنی متعدد که مزمن یا برگشت پذیر هستند اغلب این اختلال به نام سندرم بریکه ، پزشکی که اولین بار در 1959 آن را به تفضیل مورد بحث قرار داد نامیده شده است . شکایات چند گانه افراد مبتلا بخ اختلالات بدنی شده با الگوهای ویژه شخصیتی آنان و مشکلات اجتماعی و خانوادگیشان همراه است آنان بسیاری از حالاتی را که در افراد مبتلا به اختلال شخصیت هیستریانیک وجود دارد از قبیل نگرشهای خود محوری و ظهور فوق العاده هیجانات را نشان می دهد . اضطراب و افسردگی حالات معمولی است که ممکن است به صورت تظار به اقدامات و تهدیدهای خودکشی جلوه گر شوند . افراد مبتلا به اختلالات بدنی شده به صورتی رشد نایافته و هیجانی دیگران را تحت تاثیر خود قرار می دهند انان در توصیف رویدادها تخیلات زنده و واکنشهای خود نسبت به آنها را به کار می برند . مبتلایان به اختلالات بدنی شده معمولاً تاریخچه پزشکی طولانی که دست کم به اوائل بزرگسالی آنان بر می گردد دارند این اختلالات اساساً در زنان رخ می نماید به طوری که می توان گفت که تقریباً 1 درصد اززنان این حالت را دارذند هر چند ممکن است در مردان نیز ملاحظه شود . غیر معمول نیست که چند افراد یک خانواده مبتلا باشند زیرا افراد مبتلا تمایل زیاد به تلقین پذیری دارند و شیوع بالای آن در خانواده ممکن است انعکاس تاثیر یک والد مبتلا ( معمولاً مادر ) به این اختلال باشد تا تاثیر توارث. (حسین آزاد – 1379)
2- اختلالات تبدیلی : این اختلاللت عبارتند از نارسایی یا تغییر در اعمال بدنی ناشی از یک یک تعارض یا نیاز روانی که آنها را نمی توان به بک اختلال پزشکی یا آسیب شناختی فیزیولوژیایی نسبت داد . افراد مبتلا به اختلال تبدیلی از علل روانی آن آگاهن و به همین دلیل نمی توانند به طور ارادی آن را کنترل نمایند . اصطلاح هیستری از واژه یونانی رحم گرفته شده بود زیرا بقراط و سایر فلاسفه یونان قدیم فکر می کردند که این اختلال خاص زنهاست و به دلیل مسائل جنسی رخ می نماید . مفهوم ارتباط بین اشکالات جنسی و هیستری بعداً به صورت اصلاح شده ای توسط فروید ابراز گردید . فروید اصطلاح هیستری تبدیلی را به کاربرد که دلالت بر نشانه های مرضی خاصی داشتند که تظاهری بودند از انرژی جنسی سرکوب شده و منحرف گردیده . در روان شناسی معاصر واکنشهای هیستریایی بر اساس نظر فروید به عنوان تعارضهای جنسی یا سایر مسائل روانی به نشانه های مرضی بدنی تفسیر نمی شوند بلکه این نشانه های مرضی بدنی یک کنش دفاعی محسوب می شود که فرد را قادر به فرار از موقعیت استرس زا می کند .در جنگ جهانی اول واکنشهای تبدیلی شایعترین اختلالات روانپزشکی بودند زیرا بسیاری از سربازان در تعارض بسیار تهدید کننده نزدیک شدن اجتناب ورزیدن به سر می بردند که عبارت بود از : دستورات فرماندهان ارتش و انجام وظیفه در برابر ترس از کشته شدن . در جنگ جهانی دوم نیز واکنشهای تبدیلی در بین سربازان بسیار متداول بود . در زمانهای قدیم اختلالاتی از قبیل کور شدن یا فلج شدن ناگهانی که اساس بدنی مشخصی نداشت جزئ بیماریهای بدنی محسوب می گشت . در سالهای بعد این مشکلات که در بین افراد نظامی و غیرنظامی شیوع داشت جز اختلالات کنشی طبقه بندی شدند امروز به نظر می رسد که این اختلالات کاهش یافته اند . موضوع قابل توجه در کاهش این واکنشها می تواند مربوط به تردید فزاینده درباره پایه پزشکی و بدنی مربوط به آنها باششد .(حسین آزاد – 1379 )
در توصیف تصویر بالینی واکنشهای تبدیلی می توان سه دسته نشانه مرضی را مورد توجه قرار داد که عبارت است از :
الف – نشانه های حسی ب – نشانه های حرکتی ج – نشانه های احشایی
الف - نشلنه های حسی : واکنشهای تبدیلی ممکن است هر یک از حواس را در بر گیرد ولی شایعترین انواع آن عبارتنداز :
1- بی حسی : به صورت از دست دادن حساسیت یک حس مانند شنوایی یا بینایی یا طور کامل این اختلالات قبلاً بسیار شایع بودند ولی امروزه کاهش یافته اند . این موضوع ممکن است بدان دلیل باشد که با یک آزمایش ساده پزشکی می توان به بی اساس بودن آنها پی برد . مثلاً بی حسی دستکشی که ممکن است فرد نتواند تا نقطه خاصی از دست خود که شامل کف دست تا مچ می شود چیزی را حس کند ولی بازو و سایر قسمتهای دست حس طبیعی خود را دارا باشند .
2- کم حسی : از قبیل کدربینی ، ترس از نور ، دوتایی دیدن ، محدود شدن میدان بینایی ، کور رنگی و نقص بینایی در روز . بسیاری از محققان این اختلالات را در جنگ جهانی دوم در خلبان دیدند . مثلاً کسانی که وظیفه پرواز در شب را داشتند دچار شب کوری و آنهایی که وظیفه شان پرواز در روز بود دچار مشکل روزکوری بودند .
3- حساسیت زیاد : از قبیل واکنش و حساسیت فوق العاده نسبت به محرکهای شنوایی ( صدا ) ، بینایی ( نور ) و بساوایی و چشایی ، به نحوی که فرد مبتلا در برابر ارائهمیزان کمی از این محرکها احساس ناراحتی و پریشانی شدید می کند .
4- احساس بی دردی : مانند از دست دادن حساسیت نسبت به درد به طوری که حتی در مواردی که احساس درد باید خیلی شدید و ناراحت کننده باشد فرد هیچ دردی احساس نمی کند .
5- حسهای استثنایی : از قبیل گز گزکردن عضو شبیه به زمانی که اصطلاحاً می گویند آن عضو خواب رفته است . ( حسین آزاد – 1379)
ب) نشانه های حرکتی : اختلالات حرکتی تبدیل نیز نشانه های مرضی وسیعی را در بر می گیرد ولی شایعترین آنها عبارتند از :
1- فلجهای تبدیلی : که معمولاً یک عضو تنها از قبیل یک دست یا یک پا فلج می شود . این گونه فلجهای کنشی معمولاً انتخابی هستند مثلاً در منشی ها بدین صورت است که شخص قادر به تایپ کردن نیست ولی می تواند کارهای دیگری را انجام دهد . یکی از اختلالات خاص راه رفتن عبارت است از : توانایی در ایستادن و راه رفتن که آن را آستازیا – آبازیا نامیده اند و در آن شخص هنگامی که که خوابیده یا نشسته است می تواند حرکات پای خود را کنترل کند ولی به سختی می تواند بایستد و راه رفتن او بسیار نا منظم است و پاهایش در جهات متلف و از یک سمت به سمت دیگر حرکت می کنند . (حسین آزاد -1379 )
نمونه ای از فلج هیستریایی
احمد یک کارگر بیست و پنج ساله تنومند از کمر بهپ ایین فلج شده بود ( کاملاً بدون حرکت یا احساس ) از شروع این حالت تا زمان مراجعه سه هفته می گذشت . موضوع جالب توجه اینکه او به ویژه نسبت به این فلج خود نگران نبود یعنی فقط نگرانی کمی داشت که نمی تواند راه برود ولی نه هیجانی بود و نه بیش از اندازه دلواپس .گاه گاهی از مواد مخدر استفاده می کرد . موضوعی که در مصاحبه روانی توانست راهگشا باشد این بود که وقتی از او سوال می شد آیا کس دیگری را می شناسد که فلج بوده باشد ؟ در آغاز کمی فکر کرد ولی پس از یک دقیقه یا بیشتر بدون ابراز هیچ هیجانی شروع به من و من کرد . بله داره یادم می یاد . حسین که یکی از دوستان خوب من بود از کمر به پایین فلج است گردی وی شکسته است . ( حسین آزاد – 1379 )
پس از چند جلسه روان درمانی فلج شدگی احمد بهبود یافت و توانست راه رفتن خود را بازیابد . فلج شدگی احمد پنج نشانه مرضی اختلال بدنی شکل ( هیستری ) را شامل می شد: نخست آنکه او عملکرد بدنی خود را از دست داده بود دوم آسیب بدنی وی نمی توانست فلج شدگی پاهایش را تببی کند سوم به نظر می رسید که احمد به صورت مشخصی نسبت به فلج خود بی تفاوت است چهارم او هیچ اضطرابی احساس نمی کرد . پنجم شواهد خوبی دال براینکه عوامل روان شناختی موجب این نشانه های مرضی شده اند وجود داشت که عبارتند از : احمد دوست فلجی داشت که او خود را تا حدودی موجب آن می د انست . فلج شدگی به همان شکلی که در دوستش ظاهر شده در او هم رخ داده بود . احم نمی توانست فلج خود را کنترل کند ولی وقتی که نسبت بدان بینش حاصل کرد فلج شدگی پاهایش بهبود یافت .
2- گرفتگی صدا : شایعترین اختلال تبدیلی است . جالب توجه این که کسی دچار گرفتگی صداست می تواند از ته گلو صحبت کند و به صورت طبیعی سرفه نماید . ولی در فلج شدگی واقعی حنجره هم سرفه و هم صدا تحت تاثیر واقع می شوند . نوع دیگر این اختلال تکلم لالی عاطفی است که در آن شخص اصلاً نمی تواند تکلم کند . این اختلال بالنسبه نادر است .
3- حمله های تشنجی :گاهی اوقات نشانه های مرضی اختلال تبدیل ممکن است شامل تشنج باشد شبیه به آنچه در صرع دیده می شود هر چند در حمله های تشنجی واکنش تبدیلی ، ویژگی های کمی از صرع دیدهمی شود و یا اصلاً وجود ندارد . به هنگام حمله های تبدیلی شخص قادر به نگهداری ادرار ومدفوع خود است و می داند که در اطرافش چه می گذرد بر عکس در حمله های واقعی صرع یک نوع توقف کامل روانی ملاحظه می شود به نحوی که آگاهی شخص از دست می رود و یا دچار تیرگی می شود . ( حسین آزاد -1379 )
ج – نشانه های احشایی : نشانه های احشایی نیز شمار زیادی از اختلالات از قبیل سردرد ، احساس برآمدگی در گلو ، احساسی خفگی ، سرفه ، تنگی نفس ، سرما خوردگی، تهوع ، استفراغ را شامل می شود . نشانه های واکنشهای تبدیلی احشایی ممکن است به صورت نشانه های بیماری واقعی در حد غیر قابل باوری بروز نماید . مثلاً در یک حمله کاذب آپاندیسیت ، نه تنها ممکن است که شخص در ناحیه پایین شکم و سایر قسمتهای بدن نشانه هایی را نشاندهد بلکه حرارت بدن وی نیز ممکن است بالاتر از طبیعی برود . چون نشانه های مرضی در اختلال تبدیلی شبیه یه بسیاری از بیماریهای شناخته شده بدنی است بنابراین تشخیص افتراقی آنها مشکل است با این وجود علاوه بر فنون مخصوص پزشکی چندین معیار وجود دارد که معمولاً اختلالات تبدیلی و عضوی را متمایز می سازد . ( حسین آزاد – 1379 )
معیارهای افتراقی اختلالات تبدیلی از اختلالات بدنی
1-بی تفاوتی : در واکنش تبدیلی بیمار شکایات خود را به صورتی که در بیماران واقعی ملاحظه می شود از قبیل ترس و اضطرابی که در افراد مبتلا به فلج دست و پا احساس می شود و یا در کسانی که واقعاً بینایی خود را از دست داده اند وجود دارد دیده نمی شود . در تحقیقی که موچا در 1970 روی 56 دانشجوی خلبانی که دارای واکنشهای تبدیلی بودند انجام داد ، ملاحظه نمود که همه آنها این الگو را نشان می دهند یعنی کاملاً نسبت به تاثیرات طولانی مدت ناتوانی خود بی توجه هستند .
2- فقدان نقص ونارسایی آشکار درباره نشانه های مرضی اختلال یا بیماری مخصوص از قبیل کوچک بودن عضو یا ماهیچه در بیمار مبتلا به فلج مگر در موارد نادر و طولانی مدت .
3-ماهیت انتخابی کنشهای اختلال آمیز : مثلاً در کوری ، شخص قادر است که ماهیچه های فلج شده خود را برای بعضی فعالیتها به کار اندازد . همچنین انقباضهای ماهیچه ای معمولاً به هنگام خواب از بیم می رود .
4-جالبترین واقعیت این است که نشانه های مرضی اختلالات تبدیل تحت تاثیر هیپنوتیزم یا داروهای مخدر ممکن است از بین برود . ( حسین آزاد -1379 )
تفاوتهای اختلالات بدنی تبدیلی و تمارض
البته وقتی که نشانههای تبدیلی به صورت یک اختلال واقعی عضوی هستند اشکال در تشخیص ممکن است افزایش یابد . در تمارض شخص آگاهانه مرتکب فریب می شود و این واقعیت در رفتا ش منعکس است ولی در اختلال تبدیلی معمولاً شخص بی تزویر است . در تمارض کننده از ترس اینکه دروغش آشکار شود از بحث درباره آنها اجتناب می ورزد به هر حال گرچه اختلالات تبدیلی و تمارض الگوهای متمایزی دارند ولی گاهی اوقات با هم اشتباه می شوند .( حسین آزاد – 1379 )
هیستری گروهی
هیستری دسته جمعی بدان گونه که در سده های میانه متداول بود اکنون نادر است ولی چندی قبل نمونه ای از آن ملاحظه شده است . در 21 مه 1979 جشن فارغ التحصیلان در یکی از مدارس امریکا برقراربود در آن جشن 244 دانش آموز دبستانی شرکت داشتند در صحنه بازسی یکی از پسرهای کلاس ششمکه نماینده کلاسی بود احساس گیجی کرد و روی زمین افتاد هنگامی که معلمانمشغول کمک کرن به او بودند چندین دانش آموز دیگر بیمار شدند و به صورت ضعف – گیجی – سرد شدگی و... ظاهر گردید . به دنبال آن کودکان بیماربه محوطه دیگری از مدرسه انتقال یافتند آمبولانسها آژیر کشان سر رسیدند و یک افسر پلیس دستور انتقال دانش آموزان بیمار را به یک بیمارستان داد . بیمارستانها برای درمان 34 کودکی که بیماریشان شدید بود وقبلاً به بیمارستان برده بودند بسیج شده تیمی از پزشکان و پرستان را مامور درمان آنان نمود . در خلال شیوع بیماری جریان آن به سرعت در سراسر مدرسه ومحیط اطراف انتشار یافت مثلاً دزر کشیش برای پیوستن به خانواده ها و دوستان یماران وارد شدند زیرا شنیده بودند که 12 کودک به دلیل مسممیت جان سپرده اند . پس از آنکه سرایت بیماری فروکش کرد شایعات اغراق آمیی همچنان وجو.د داشت . بیماری فقط در ذهنشان بود . گرچه در اکثر موارد هیستری دسته جمعی موجب نوعی کنجکاوی می شود ولی این حادثه واقعاً مورد تحقق قرار گرفت محققان به بررسی دو سوال پرداختند که عبارت بود از آیا نشانه های مرضی هیستریایی مربوط به حوادثی در زندگی جاری این کودکان بوده است و آیا نشانه های مرضی مربوط به تجارت قبلی این کودکان در زندگیشان بوده است؟ (حسین آزاد – 1379)
با استفاده از پرسشنامه محققان توانستند مقایسه ای با ارزش بین کودکلان بستری شده و سالم انجام دهند آناندریافتند که 47 درصد از کودکان بستری شده یکی از والدین خود رااز دست داده اند . در حالی که فقط 10 درصد از کسانی که بستری نشده بودند چنین وضعی داشتند و اینکه 74 درصد از کودکان بستری شده تجربه یک مرگ در خانواده داشتند . این حادثه در نورد به وقوع پیوست چندین خصیصه مربوط به هیستری گروهی را داشت به ویژه فشار روانی کهدر این مورد شکل پیش بینی از دست دادن را به خود گرفت . (حسین آزاد –1379)
شرایط ایجاد اختلالات تبدیلی
الگوهای اختلالات تبدیلی معمولاً حوادث زنجیره ای خاصی را در بر می گیرد که عبارتند از :
1- تحت فشار روانی فوق العاده یا مداوم بودن
2- تمایل به فرار از چند موقعیت ناخوشایند داشتن
3- یک آرزوی زودگذر برای بیمار شدن به منظور اجتناب از موقعیت داشتن هر چند این آرزو به دلیل غیر عملی بودن یا بی ارزرش بودن منع شده باشد .
متاسفانه جریان عصبی بدنی که در بعضی از بیماریها مثلاً مالاریا وجود دارد به خوبی قابل فهم نیست و فرد هیچ رابطه ای بین شرایط استرس زا و نشانه های مرضی نمی بیند . بنابراین تعجب آور نیست که کنشهای بدنی بتواند در حد زیادی برای رسیدن به نیازهای روانی شخص تغیر یابند . ( حسین آزاد – 1379 )
علل مولد خود بیمار انگاری
اکثر افراد به کنشهای بدنی و سلامت خود علاقمندند ولی در خود بیمار انگاران یک وسواس و توجه مبالغه آمیز نسبت به بیماری وجود دارد که آنان را قادر می سازد از استرسهای سخت و معین زندگی اجتناب ورزند و به فایده های مختلف بین اشخاص دست یابند از علل مهم می توان به عواملی چند اشاره نمود :
1- مدلهای والدین و سایر عوامل متعدد کننده: بسیاری از تجربیات ابتدایی ممکن است فرد را برای ظهور واکنشهای خود بیمار انگاری بعدی آماده سازند از مهمترین آنها مواجهه شدن با مدلهای معیوب والدین و توجه بیش از حد والدین به آنان است . بدین ترتیب که وقتی والدین دائماً درباره سرفه ، عطسه ، اعمال مربوطه به جذب یا سایر اختلالات با اغراق بنگرد . عامل مستعد کننده دیگر آسیب یا بیماری واقعی اولیه کودک است .
2- شرایط زندگی یاس آوربه عنوان عامل تسریع کننده : یک فرد مستعد آماده تجربه واکنش های خود بیمار انگاری به خصوص در سالهای چهل و پنجاه سالگی است زیرا مجبور است بپذیرد که نیمی از عمر وی سپری گشته و الگوهای زندگی او چه خوب و چه بد تعیین شده اند . وقتی احساس می کند که امیدهای او با شکست مواجه شده اند و احتمالاً اوضاع شغلی و زناشویی خود را ناخوشایند می بینند واکنشهای خود بیمار انگاری ظاهر می شوند .
3- تقویت و تثبیت الگوی خود بیمار انگاری : در این اختلال نیز مانند اختلالات تبدیلی و تجزیه ای ، الگوهای خود بیمار انگاری به فرد کمک می کند که از استرسها و موقعیتهای ناخوشایند زندگی اجتناب ورزند و در عین حال از همدردی و پشتیبانی دیگران بهره مند شوند ، به طور کلی ، مکانیزم جا به جا سازی در این اختلال نقش مهمی ایفا می کند یعنی اضطرابی که به علت موقعیتهای استرس زای زندگی ایجاد شده اند و همواره همراه با شکست شخص در رسیدن به هدفهای مهم بوده اند . با توجه و اشتغال ذهنی وی به بدن و کنشهای آن جا به جا گردیده اند .
گرچه با توسل جستن به الگوهای خود بیمار انگاری ممکن است ضربه های فرد به فوایدی برسد ولی در می یابد که این الگوهای مربوطه به حل مشکل ، نه تنها موثر نبوده بلکه ذهن آنان را نیز به خود مشغول داشته است . در نتیجه الگو مانند سایر رفتارهای اجتنابی ، موجب افزایش شکست و اضطراب می شود .
این افراد معمولاً نسبت به معالجه مقاومند زیرا باید به بیماری خود اعتقاد داشته باشند تا بتوانند از استرسهای مشکل خود در زندگی اجتناب ورزند . به همین دلیل وقتی به آنها گفته می شود که از نظر بدنی سالمند آماده اند که درمان را قطع کنند و به دیگری مراجعه کنند . ولی تا زمانی که درمانگر حوصله شنیدن فهرست عریض و طویلی از شکایات آنان را دارد مایل به ادامه درمان هستند. ( آسیب شناسی روانی 1 ، حسین آزاد ، 1378 ، ص 210)
دیدگاه های مختلف در مورد علل بروز خود بیمار انگاری
اولین نظریه مبنی بر این است که افراد خود بیمار انگاری احساس های جسمی خود را تقویت و تشدید می کنند این افراد آستانه تحمل پایین تر از معمول و تحمل پایین تری برای ناراحتی جسمی دارند . مثلاً چیزی که شخص عادی آن را فشار شکمی احساس می کند شخص خود بیمار انگار آن را درد شکمی درک می کند شخص خود بیمار انگار ممکن است بر احساسهای جسمی تمرکز کند ، آن ها را سوء تعبیر نمایند و به دلیل طرح شناختی اشتباهی آنها را هشدار تلقی کند .
نظریه دوم این است که خود بیمار انگاری بر اساس مدل یادگیری اجتماعی قابل فهم است علائم خود بیمار انگاری در خواستی برای پذیرش نقش بیمار از جانب کسی تلقی می شود که خود را با مسائل ظاهراً لاینحل و غلبه ناپذیر مواجه می بیند نقش بیمار راه گریزی تلقی می شود چرا که شخص بیمار می تواند از تعهدات مزاحم اجتناب کند و چالش های نا مطلوب را به تعویق اندازد و تکالیف مورد انتظار معاف شود . نظریه سوم در مورد علت خود بیمار انگاری این است که هیپوکندریا نوعی متفاوت از سایر اختلالات روانی است . ( خود بیمار انگاری = هیپوکندری ) . اختلالاتی که فرض می شود بیش از همه با اختلال خود بیمار انگاری رابطه دارند عبارتند از اختلالات افسردگی و اختلالات اضطرابی . هشتاد درصد بیماران مبتلا به خود بیمار انگاری ممکن است تواماً دچار اختلال افسردگی یا اختلال اضطرابی باشند . بیمارانی که واجد ملاکهای تشخیصی خود بیمار انگاری هستند ممکن است مبتلا به زیر گونه ای جسمانی کننده از اختلالات روانی دیگر باشد .
چهارمین نظریه در مورد خود بیمار انگاری مکتب یا نظریه روان پویشی یا روان تحلیل گری است . این مکتب معتقد است کد امیال پرخاشگرانه و خصمانه نسبت دیگران ( از طریق سرکوبی یا جا به جایی ) به علائم جسمی تبدیل می شوند . خشم بیماران خود بیمار انگار در ناکامی های گذشته ، طرد شدن ها و فقدان ها ریشه دارد ، اما بیمار خشم خود را در زمان حال با درخواست کمک و توجه به دیگران و آنگاه بدرد آنها ابراز می کند . خود بیمار انگاری در عین حال دفاعی در مقابل احساس گناه ، احساس شرارت ذاتی ، ابراز احترام به نفس و نشانه توجه مفرط به خود تلقی می شود . درد و رنجی جسمی وسیله ای برای جبران و نگاره دادن ( ابطال ) می شود . به صورت اشتقاق تنبیه برای کارهای نادرست گذشته و احساس اینکه شخص گناهکار و شدید است تجدید می شود ( کاپلان- سادوک ، 1933 ، ص 272 ) .
دیدگاه های مختلف درمورد خود بیمار انگاری
دیدگاه فرهنگی – اجتماعی :
اغلب تحقیقات مبین این نکته اند که خود بیمار انگاری در اغلب موارد بر اساس همسانسازی با والدین – خواهران و برادرانی که بیمار هستند و به کار بستن شیوه های ( بدنی سازی ) والدین در مقابله با تنیدگی ها شکل می گیرد.
همه مولفان درباره نقشی که والدین در این میان ایفا می کنند اتفاق نظر دارند . بر اساس بررسی های کانر در 53% از موارد پدر یا مادر کودکان بیمار ، ود نیز دارای اختلال خود بیمار انگاری بوده اند ، پاره ای دیگر از مادران از مواظبت فرزندانشان لذت می برند ، و بدین ترتیب بیماری کودک به منزله بخش اصلی رابطه با مادر در می آید . عوامل دیگری مانند جلب توجه خانواده برای پذیرش و تاثیر بیشتر گریز به بیماری برای اجتناب از موقعیتهای تهدید یا از فشارهای ناشی از احساس گنهکاری و جزء آن نیز می توانند به خود بیمار انگاری منجر شوند چرا که هر اندازه کودک کم سن تر باشد ظرفیتهای ذهنی سازی او نیز کمترند و همین نکته است که فراوانی شکایتهای خود بیمار انگاراند مانند حالت تهوع ، سر درد ، دل درد و دردهای مختلف دیگر را به خصوص در خلال اختلافهای حاد والدین توجیه می کند .
همچنین در خلال نوجوانی رابطه ای آشکار بین اختلال خود بیمار انگاری و الگوی تربیتی – فرهنگی مشاهده می شود وپاره ای از فرهنگها نیز این شیوه بیان هیجانها و احساسها را تسهیل می کنند و چهار چوبی فراهم می آورند تا فرد از بدن خود برای بیان هیجانها و عواطف سود جوید .
می توان گفت که در خود بیمار انگاری رنج روانی به طور مستقیم بوسیله بدن بیان می شود در حالیکه در هیستری اختلالهای جسمانی معرف رمزی یک تعارض ناهشیار هستند ( دادستان ، 1376 ، صص 239-240 ) .
دیدگاه روان تحلیلی
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 47 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله مقایسه هیپوکندری در بین دانشجویان متاهل و مجرد