با سلام به زودی مجموعه ی اشعار و داستانها و نقدهای شاعر ارجمند محمد رضا درانی نژاد در این فروشگاه به فروش میرسد
مدیر فروشگاه :پروین
به زودی
فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات24
بازتاب وقایع سیاسی از صدور فرمان مشروطیت تا پایان سلسلة قاجاریه در شعر شاعران دوران
پس از تلاش ها و آویز و گریزهای بسیار مجاهدان و علمای دینی و ملت ایران سرانجام در سیزدهم مرداد 1285 خورشیدی مظفرالدین شاه قاجار فرمان حکومت مشروطه را امضا و صادر کرد و سه روز پس از آن دستخط دیگری در تأیید فرمان مشروطیت صادر نمود که در آن فرمان صریح نسبت به تأسیس مجلس منتخبین ملت داده شد. از آن تاریخ تا پایان سلطنت وی وقایع سیاسی زیر به ترتیب در اشعار شاعران انعکاس یافته است.
1285 خورشیدی
1- آغاز مشروطیت و مجلس شورای ملی:
شاد باش ای مجلس ملی که بینم عن قریب از توآید درد ملت را درین دوران طبیب…
(ادیب الممالک فراهانی، دیوان، ص 137)
… دولت و ملت چو هر دو دست بهم داد پای به دامن کشد عدوی سبک سر…
(محمدتقی بهار، دیوان، ص 56)
… غریو شعف رفت تا آسمان که مشروطه شد سرزمین کیان
(نظام وفا، دیوان، ص203)
2- نکوهش از وزیران و مجلس شورای یکم:
… وزیرا وقت آن آمد که امروز بیاموزی ره رسم تدین…
براری ریشة انصاف از بیخ براندازی اساس عدل از بن
کنی خاموش چراغ دین اسلام کنی خاموش چراغ دین اسلام
(ادیب الممالک فراهانی، دیوان، ص 386)
3- مدح مظفرالدین شاه به سبب صدور فرمان مشروطیت:
شه مظفر داور گیتی خدیو کامران آن که ذاتش مستطابستی1 و خلقش مستطیب2
(ادیب الممالک فراهانی، دیوان، ص 138)
… شاه جهان مظفر کش فرمان بر مهر و ماه در خور و زیبنده است…
(ادیب نیشابوری، دیوان، ص 186)
… شه مظفر که پی چاکری اش پادشهان خط نوشتند و نهادند بر آن خاتمشان…
(ایرج میرزا، دیوان، ص 47)
… پادشه دادگر مظفرالدین شاه آن که زعدلش بنای ظلم برافتاد…
(محمدتقی بهار، دیوان، ص 55)
بر سر در عمارت مشروطه، یادگار نقش به خون نشسته عدل مظفر است…
(شهریار، دیوان، ص 105)
4- مرگ مظفر الدین شاه:
… چو زین باغ شد شهریار کهن بخشید شاخ مرا بیخ وبن…
(ادیب الممالک فراهانی، دیوان، ص 724)
ادیب الممالک فراهانی را باید به عنوان سیاسی ترین شاعر دوران پادشاهی مظفرالدین شاه معرفی کرد.
پس از مرگ مظفرالدین شاه، در روز بیست و هشتم دی ماه 1285 خورشیدی فرزند وی، محمدعلی شاه قاجار، طی مراسم با شکوهی تاجگذاری کرد و به دستور شاه جدید در جشن تاجگذاری از نمایندگان مجلس دعوت به عمل نیامد و از همین جا عداوت وی با مجلس و مشروطه نمایان گشت و حوادثی در پی آن آمد که به عزل وی از سلطنت انجامید وسرانجام در مردادماه 1288 خورشیدی دوران سلطنت وی به پایان رسید. از بین وقایع دوران پادشاهی محمدعلی شاه قاجار حوادث زیر در شعر شاعران بازتاب داشته است:
1285 خورشیدی
1- به تخت نشستن محمدعلی شاه قاجار:
… ای ملک از فرة جلوس تو امروز نور الهی به تاج تابد و بر تخت …
(ادیب الممالک فراهانی، دیوان، ص 844)
… المنه لله که جهان باز جوان شد وین شاه ملک مرتبه سلطان جهان شد…
(محمدتقی بهار، دیوان، ص 62)
2- صدر اعظمی اتابک اعظم میرزا علی اصغرخان اتابک:
… ای خرگه وزارت، رو بر فلک بناز وی مسند صدارت، شو بر جهان ببال…
کامد به فر بخت دگر باره سوی تو صدر فلک مقام و عمید ملک خصال …
(محمدتقی بهار، دیوان، ص 64)
1286 خورشیدی
4- قرارداد 1907 م . روس و انگلیس مبنی بر تقسیم ایران:
… شاهد روسی نخست از ره بیداد کردعیان حیله های سر و علن را…
لیک بت انگلیسی از در اخلاص آمد و وارونه کرد طرح سخن را…
(ادیب الممالک فراهانی، دیوان، ص 96)
سوی لندن گذر ای پاک نسیم سحری سخن از من برگو به سر ادوارد گری3…
اندر آن عهد که با روس ببستی زین پیش غبن ها بود و ندیدی تو ز کوته نظری…
(محمدتقی بهار، دیوان، ص 174)
معلمان عــــزیز : اگر از نوشتن مکرر افرین و صد افرین در پایه مشق بچه ها خسته شده اید و به دنبال طرحی دیگر برای تشویق دانش اموزان خود هستید .اگر طالب شیوه ای تاثیر گذار در کنترل تکالیف دانش اموزان خود هستید . استفاده از این مجموعه را به شما توصیه می کنیم
فایل 1- ابزار های تشویقی با کارت
فایل 2-نمونه هایی از اشعار تشویقی شخصی
فایل 3-اشعاری با اسامی دانش آموزان در کلاس
فایل 4-نمونه اشعار جدید مناسب برای کارت تشویقی فایل
5-بازخوردهای توصیفی و تشویقی فایل
6-بازخوردهای توصیفی در مورد دانش آموزان نزدیک به انتظار
فایل 7-بازخوردهای توصیفی در مورد دانش آموزان در حد انتظار
فایل 8-بازخوردهای توصیفی در مورد دانش آموزان نیازمند تلاش بیشتر
فایل9 -نمونه اشعار تشویقی طرح توصیفی
فایل 10-اشعار تشویقی همه این ها دریک فایل زیپ بصورت کامل و جامع جاگزین شده
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه19
شعر امروز
روابط با محیط و جهان پیرامون، درک دانش زمان، شناخت تضادها، اندیشیدن به همه این عوامل باعث می شود که « بیان» به یاری واژه ها، عبارات و تمثیلاات و استعارات شکل یابد.
جهان پیرامون اگر جاذب شود و سخن و هنرمند باشد، هنر و هنرمند پرورش می یابند واگر نباشد، سرکوب می شوند و به گونه های غیر هنری و « مادی » رخ می نمایند.
در این سیر « توانایی » در « بین احساس » بسیار مهم است. این توانایی پرورشی است نه « ذاتی». پس از آن در مرحله « متعالی شدن احساس» حرکتها جدا می شود. شیوه تازه ای در مفاهیم شعرها راه می یابد، از این رو به تازه گویی تمایل پیدا می کنیم. بیشتر رهپویان شعر، از مشابه گویی و یا تقلید گویی شروع می کنند. تقلید از شاعری که طبع او را می پسندند. اما معدودی ذوق خود را از ابتدا با آفرینش های بی مانند پرورش می دهند. در این راستا برخی شاعران چون سالکی در این مرحله به تفکر متعالی رسیده و خط تازه ای در راه
لینک پرداخت و دانلود "پایین مطلب:
فرمت فایل: word (قابل ویرایش)
تعداد صفحه: 56
فهرست مطالب:
1-درباب شعروتقلید
2- انواع شعر
3-انواع تقلید
4-منشا وانواع شعر
5- کمدی ، تراژدی ، حماسی
6-تعریف تراژدی
7-اندازه کردار
8-وحدت کردار
9- تاریخ و فلسفه
10-کردار ساده و کردار مرکب
11-دگرگونی و بازشناخت
12-اجزاءتراژدی
13-اوصاف افسانه مضمون
14 – ترس وشفقت
15-سیرت اشخاص داستان
16- اقسام بازشناخت
17-کیفیت تألیف تراژدی
قسمتی از متن:
-درباب شعروتقلید
سخن ما درباره شعرو انواع آن است، و اینکه خاصیت هر یک از آ« انواع چیست و افسانه شعر را چگونه باید ساخت تا شعر خوب باشد، آنگاه سخن از اجزاء و از سایر اموری که به این بحث مربوط است خواهیم راند وبا رعایت ترتیب طبیعی نخست از ان امری آغاز می کنیم که به حسب ترتیب مقدم هست. شعر حماسی و شعر تراژدی و همچنین شعر کمدی ونظم دیتی رامب و همچنین بخش عمده هنر نی زدن و چنگ نواختن به طور کلی انواع تقلید به شمار می آیند. اما در عین حال در سه جهت با یکدیگر تفاوت دارند، زیرا با وسایل تقلید در آنها مختلف است، یا موضوع متفاوت است ویا شیوه تقلید در آن ها تفاوت دارد.
همان گونه که پاره ای مردم، بسیاری از چیزها را که از طریق صنعت ویا بر سبیل عادت، تصویر می کنند به وسیله الوان و نقوش تقلید می نمایند، و بعضی دیگر آ« گونه چیزها را به وسیله اصوات تقلید می کنند، در هنرهای مذکور هم کار بر همین منوال است . تمام این هنر ها چیزها را به وسیله ایقاع و لغظ و آهنگ تقلید می کنند. نهایت آنکه این وسایل را گاهی با هم جمع می دارند و گاه جدا از یکدیگر به کار می برند، چنانکه در نی زدن و چنگ نواختن و هنرهایی از این گونه همچون هنز نواختن نی هایی که چند لوله دارد ، تقلید تنها به وسیله آهنگ و ایقاع انجام می گردد. در صورتیکه رقص فقط به وسیله ایقاع، وبدون آهنگ انجام می پذیرد و سبب این امر آن است که رقاصان به مدد ایقاع هایی که اشکال رقص تعبیر و بیان آنهاست طبایع اشخاص و آنچه را آنها انجام می دهند یا از آن رنج می برند تقلید می نمایند .
اما آن گونه هنر که به وسیله لفظ تقلید از امور می کند، خواه آن لفظ به صورت نثر باشد یا شعر ، وآن شعر هم خواه مرکب باشد از انواع و خواه نوعی واحد باشد تا هب امروز نام خاصی ندارد و هیچ لفظ مشترکی نیست که آن را بتوان به یطور یکسان، هم بر اداهای مقلدانه سوفرون و کسنارک اطلاق کرد وهم بر مکالمات سقراط ، یا اینکه هم برداستانهایی که در وزن ثلاثی سروده می شود و هم بر مکالمات اطلاق نمود وهم بر اشعاری که در مراثی ساخته می شود و امثال آنها، الا آنکه مردم را عادت بر این است که بین نوع اشعار و اوزان آنها حکم به اتحاد می کنند و بدین ملاحظه بعضی گویندگان را مرثیه پرداز و بعضی از حماسه سرا نام می نهند اما لفظ شاعر را بر همه اطلاق می کنند. لیکن آنها را نه از بابت موضوع و ماهیت کارشان شاعر می خوانند، بلکه فقط از بابت وزنی که در سخنان خویش به کار می برند چنانکه اگر کسی هم مطلبی از مقوله علم طب یا حکمت طبیعی را به سخن موزون اداکند برسبیل عادت او را نیز شاعر می خوانند. در صورتیکه بین سخن هومر و سخن انباذ قلس جزدر وزن هیچ شباهت ونیست و از انی رو صواب آن است که ازین دو یکی ار شاعر بخوانیم و آن دیگر را اگر حکیم طبیعی بخوانیم اولیتر است ، و همچنین اگر کسی اثری به وجود بیاورد که از مقوله تقلید باشد، و در آ« تمام اوزان مختلف را به هم در آمیزد چنانکه خرمون منظومه کنتورس ار ساخته است و اوزان مختلف را در آن بهم آمیخته است باید او را نیز شاعر بخوانیم، این هاست تفاوت هایی که در انی امورد باید در نظر گرفت . از فنون و هنرها بعضی هم هستند که تمام وسایل سابق الذکر را ، چون ایقاع و آواز و وزن به کارمی برند. مثل اشعار دیتی رامب، نوموس، تراژدی و هم کمدی، الا آنکه بعضی از این فنون، وسایل سه گانه ، مذکور را با هم به کار می برند و بعضی هر یک را جداگانه
2- انواع شعر
کسانیکه تقلید می کنند کارشان توصیف کردارهای اشخاص است و این اشخاص نیز به حکم ضرورت یا نیکانند یا بدان چون اختلاف در سیرت تقریباً همواره به همین دو گونه منتهی می شود از آنکه تفاوت مردم همه در نیکو کاری و بدکاری است. اما کسانی را که شاعران وصف می کنند یا از حیث سیرت انها را برتر از آنچه هستند توصیف می کنند، یا فروتر از آنچه هستند و یا آنها را به حد میانه وصف می کنند و در این باب شاعران نظیر نقاشانند.
چنانکه پولی گنوت ، فی المثل مردم را بهتر از آنچه در واقع هستند تصویر می کرد و پوزون ، انها را بدتر از آنچه هستند تصویر می نمود. اما دیونی سیوس آنها را به همان گونه ، که در واقع چنان اند، نمایش می داد . ازین جا پیداست که هر یکی از انواع تقلید که آنها را برشمردیم از همنی جهات با یکدیگر تفاوت ها دارند و برحسب تفاوت موضوع با یکدیگر اختلاف پیدا کرده اند.
بدینگونه در رقص ودر نی زدن ودر چنگ نواختن نیز، همین تفاوت ها ممکن است پیش بیاید و همچنین در نثر وهم در شعری که با آواز همراه نباشد. چنانکه هومر فی المثل اشخاص داستان خویش را برتر از آنچه هستند تصویر می نماید و کلیو فون آنهارا چنان که هستند تصویر می نماید. اما همگون که از اهل ثاسوس بوده است و اولین سازنده اشعار پارودیا است، و همچنین نیکوخارس سازنده منظومه دییلیاد هر دو اشخاص داستان خویش را پست تر از آنچه هستند نمایش می دهد و این اختلاف در دیتی رامب و نوموس هم هست. چه ، دراین دوشیوه هم ممکن است مردم و اشخاص داستان به همان شیوه ای تصویر کرد که تیموثه و فیلوکس دز تصویر سیکلوپ ها کرده اند، و همین تفاوت است که تراژدی را هم از کمدی جدا می کند، زیرا این یکی مردم را فروتر از آنچه هستند تصویر می کند و آن دیگر برتر و بالاتر .
3-انواع تقلید
تفاویت دیگر نیز بین این هنرها هست و آن مربوط است به شیوه ای که هر یک از آنها درتقلید دارند. چون ، شاعر در عین آنکه موضوع واحدی را با وسایل واحد ومشابه تقلید می کند، ممکن است آن را به صورت روایت از زبان دیگری نقل کند، چنانکه هومر کرده است. یا آنکه از زبان خود گوینده و بی مداخله شخص راوی آن را نقل نماید ، ویا ممکن است که تمام اشخاص داستان را در حین حر کت ودر حال عمل تصویر بنماید.
این هاست تفاوت های سه گانه ای که در انواع تقلید –چنانکه در آغاز سخن گفتیم – وجود دارد. تفاوت هایی که مربوط است به وسایط تقلید، به موضوع تقلید ، و به شیوه تقلید . بدین ترتیب، از یک نظر می توان گفت سوفو کل و هومر هر دو یک نوع تقلید می کنند، چون موضوع تقلید هر دو اعمال و اطوار اشخاصی است که برتر و بالاتر از ما هستند، و از جهت دیگر نیز می توان گفت سوفوکل و اریستوفان هر دویک نوع تقلید می کنند چون هر دوشان اعمال و اطوار اشخاصی را تقلید می کنند که درحال عمل و حرکت هستند.
به قول بعضی به همین سبب است که آثار اینها را درام خوانده اند، زیرا که اینها در آثار خویش اشخاصی را تقلید می کنند که در حال عمل و حرکت هستند و برهمین نکته است که قوم دوریان تکیه می کنند و ادعا می نمایند که مخترع تراژدی و کمدی آنها بوده اند. اختراع کمدی را میگماریان به خویش نسبت می دهند . هم آن جماعت از قوم مذکور که در یونان ساکن اند این دعوی را دارند و معتقداند که این فن در دوره ای که حکومت عامه به دست آنها بوده به وجود آمد و هم آن جماعت از میگاری ها که ساکن جزیره سیسیل هستند واپی کارم شاعر مدتی قبل از ظهور کیونیدس و ماگنس در بین آن ها ظهور نمود این دعوی را دارند . اختراع تراژدی راهم بعضی از طوایف دوریان که ساکن پلوپونز هستند به خود نستب می دهند . باری این جماعت، در اثبات دعوی خویش از شباهت الفاظ شاهد می آورند. اینها ادعا دارند که دهکده را به زبان خویش کومه می گویند در صورتیکه قوم آتیک آن را دموس اصطلاح می کنند از این جا نتیجه می گیرند که لفظ کومدیان از ریشه کومازین به معنی بر پاکردن جشن و رقص و آواز مشتق نیست ، این نکته مأخوذ است که چون آن جماعت – که سازندگان نخستین کمدی بوده اند- درشهرها مورد تحقیر بوده اند فقط در کومه، یعنی دهکده ها تردد می نموده اند، همچنین حجت می آورند که لفظ حاکی از فعل و عمل را آنها دران می گویند- و لفظ درام از آن جاست – در صورتیکه مردم آتن برای آن معنی لفظ پراتیسن به کار می برند.
در باب تعداد و کیفیت تفاوت هایی که در امر تقلید هست این قدر کفایت دارد.
4-منشا وانواع شعر
چنین به نظر می آید که پیدایش شعر دو سبب داشته است ، هر دوسبب طبیعی . یکی تقلید است که در آدمی غریزی است و هم از عهد کودکی ظاهر می شود و فرق انسان با سایر جانوران استعداد دارد چنانکه انسان معارف اولیه خود را از همین تقلید به دست می آورد و هم چنین همه مردم از تقلید لذت می برند.
شاهد این دعوی ، اموری است که در عالم واقع جریان دارد. چه موجوداتی که چشم انسان از دیدار آنها ناراحت می شود، اگر آنها را خوب تصویر نمایند از مشاهده تصویر آنها لذت حاصل می شود. چنانکه تماشای صورت جانوران پست و هم تماشای صورت مردار سبب التذاذ نیز می شود.
سبب این است که دانش آموزی نیز خود لذتی دارد که مخصوص حکما و فلاسفه نیست بلکه سایرمردن نیز در این لذت شریک هستند. هر چند بهره ای که آنها از این لذت دانش اموزی می برند بسیار نیست. از همین روست ، که مشاهده تصاویری که شبیه اصل باشند موجب خوش آیندی می شود زیرا ما از مشاهده این تصاویر اطلاع و معرفت به احوال اصل آن صورت ها پیدا می کنیم و آنچه را در آن صورت ها بدان دلالت هست در می یابیم . مثل اینکه بگوییم این تصویر ، صورت فلان است و اگر خود جهت که موضوع خود را تقلید می کند بلکه از آن لحاظ که در آن کمال صنعت به کار رفته ، ویا از آن جهت که دارای رنگ دلپذیر هست ویا از جهاتی نظیر و مشابه اینها، سبب خوشایندی خاطر ما می شود.
پس چون غریزه تقلید و محاکات در نهاد ما طبیعی بود، چنانکه ذوق آهنگ و ایقاع وبه علاوه ذوق اوزان که نیز جز اجزاء ایقاع ها چیزی نیستند، کسانی که هم از آغاز امر در این گونه امور بیشتر استعداد داشتند اندک اندک پیشتر رفتند و به بدیهه گویی پرداختند و هم از بدیهه گویی ا«ها بود که شعر پدید آمد. آنگاه شعر، بروفق طبع و نهاد شاعران گونه گون گشت. آنها که طبع بلند داشتند افعال بزرگ و اعمال بزرگان را تصویر کردند و آنها که طبع شان پست و فرومایه بود به توصیف اعمال دونان و فرومایگان پرداختند . این دسته اخیر هجویات سرودند وآن دسته نخست ، به نظم سرودهای دینی و ستایش ها دست زدند.
از گویندگانی که پیش از هومر بوده اند، شعری از این نوع در دست نداریم هر چند احتمال دارد که پیش از او، بسیاری دیگر ، شعر گفته باشند. اما از عهد هومر به بعد می توان بعضی نمونه ها ازین نوع شعر ذکر کرد . چنانکه قطعه شعر موسوم به مرگیتس او از این نوع است و هم چنین اشعاری از همین نوع را می توان یادآوری کرد که در آنها به مناسبت توافق با موضوع ، وزنی را که معروف به ایامبو می باشد به کار برده اند. این گونه اشعار را تا هم امروز از آن جهت ایامبیک می گویند که آنها را برای هجو کردن یکدیگر به کار می برده اند. بنابراین شاعران قدیم ، بعضی به اوزان هروئیک پهلوانی شعر سرودند و بعضی باوزن ایامبیک
هومر در نوع جدی وعالی شعر ، گوینده ای توانابود، نه فقط در فخامت و زیبایی شعر سرآمد شاعران شد بلکه از این حیث هم که آثار خویش را قوت و تأثیری از آن گونه که شایسته درام است می بخشد ، برسایر شاعران مزیت داشت و به همان گونه نیز ، اولین کس بود که راه ورسم کمدی را به شاعران بعد آموخت و هزل را که دیگران به صورت هجویات در می آورند، او به صورت درام در آورد. زیرا که آن قطعه شعر او که موسوم است به مرگیتس نسبت به کمدی ها همان مقامی را دارد که ایلیاد و اودیسه او نسبت به آثار تراژدی دارد.
و چون تراژدی و کمدی پدید آمد، شاعران هر یک بروفق طبع و مذاق خویش یکی از این دو شیوه را پیش گرفتند، بعضی به جای آنکه شعر ایامبیک بسرایند سرینده کمدی شدند و برخی به جای انکه شعر هروییک بگویند گوینده تراژدی گشتند . زیرا این فنون ادبی که تازه پدید آمده بود از انواع سابق برتر وپسندیده تر بود.
بحث در اینکه آیا، تراژدی از لحاظ اجزاء خویش به کمال ممکن رسیده است یا نه وتحقیق در این باب در حد خویش و یا اعتبار امکان نمایش، خود مسله دیگری است. البته تراژدی در اصل از بدیهه گویی به وجود آمد، همچنان که کمدی نیز از همین امر نشات یافته بود، به طوری که اولی از اشعار سرایندگان دیتی رامب پدید آمد و دومی مبدا ظهورش ترانه های فالیک بود که هنوز در بعضی بلاد متداول است. باری تراژدی اندک اندک با اجزا خاص خویش توسعه یافت، وبعد از تبدلات بسیار، صورت نهایی را که مقتضی طبیعی آن بود، یافت و دیگر به همان حال باقی ماند.
اول اشیل تعداد بازیگران را از یکی به دوتا رسانید و در عین حال از اهمیت گروه خنیاگران کست و برای گفت و گو اهمیت بیشتر قایل شد سپس سوفو کل شماره بازیگران را به سه نفر بالابرد و بفرمود تا صحنه نمایش را نقاشی بنمایند.
از آن پس تراژدی افسانه های ساده و کوتاهی را که جهت مضمون آن متداول بود کنار نهاد و طول و تفصیلی یافت، همچنین زبان شوخ و لطیفی راکه به سبب اشتمال برمضامین ساتیریک ازقدیم در آن به کار می رفت، ترک کرد به دنبال آن وقار و جلالی به دست آورد. از جهت وزن نیز به جای وزن رباعی تروکائیک وزن ثلاثی ایامبیک در آن متداول گشت . وزن رباعی هم که در آغاز به کار می رفت سببش آن بود که رد آن زمان شعر تراژدی جنبه ساتیریک داشت و به رقص نزدیک بود اما وقتی ، لحن و طرز مکالمه در آن وارد گشت طبیعت خودش مناسب ترین وزنی را که شایسته آن بود به وی القا کرد.زیرا از تمام اوزان، وزن ثلاثی ایامبیک بیشتر بالحن مکالمه سازگار است، و شاهد صدق این دعوی آن است که در محاورات عادی ما وزن ثلاثی ایامبی مکرر به کار می رود . در صورتیکه وزن سداسی را خیلی به ندرت، و آن هم فقط در مواقعی که از سیاق محاوره و مکالمه خارج شده باشیم استعمال می کنیم .
تعداد حوادث ضمنی و هم چنین تعداد اجزاء دیگر تراژدی نیز که محسنات و پیرایه ها به شمار می آمدند البته اندک اندک افزونی یافت. اما در باب این امور باید به همین اندازه اکتفا کرد . زیرا بحث و تحقیق در باب هر یک از آنها سخن را به درازا خواهد کشاند.
5- کمدی ، تراژدی ، حماسی
اما کمدی چنانکه گفتیم تقلید است از اطوار و اخلاق زشت ، نه این که تقلید بدترین صفات انسان باشد، بلکه فقط تقلید اطوار شرم آوری است که موجب ریشخند و استهزاء می شود. آنچه موجب ریشخند و استهزاء می شود نیز امری است که در آن عیب و زشتی هست اما از آن عیب و زشتی گزندی به کسی نمی رسد. چنانکه آن نقاب ها که بازیگران از روی هزل و شوخی بر چهره می گذارند، زشت و ناهنجار هست اما به کسی آزار می رساند.
دگرگونی هایی که بر تراژدی روی داده است و هم چنینی نام کسانی که تراژدی نوشته اند ، برمانامعلوم نیست ، اما کمدی به سبب آنکه چندان قدری نداشته است مبدأ پیدایش آن بر ما پوشیده مانده است و این بی اعتنایی به کمدی چندان بود که آرکونت تا این اواخر برای کمدی گروه خاصی از سرایندگان تعیین نمی کرد، و پیش از این ها تعداد این گروه در کمدی بسته به میل داوطلبان بود .فقط از وقتی که کمدی صورت خاص خود را گرفت. نام شاعرانی که کارشان کمدی بود در بین مردم شهرت یافت اما باز این نکته ، که نقاب ها و پیش گفتار یا تعداد بازیگران کمدی و اینگونه امور را اول بار چه کسی ایجاد کرده است بر ما معلوم نیست. جز اینکه فرک افسانه پردازی کمدی به اپیکارم و فورمیس منتهی می شود. این فکر نخست در سیسیل پدیدآمد و در آتن ، کراتس اولین کسی بود که شیوه ایامبیک را رها کرد و در صدد تألیف افسانه ها و مضامین عمومی بی آنکه نظر به شخص معین داشته باشد بر آمد.
اما حماسه ، مشابهتی که با تراژدی دارد، فقط در این است که آن نیز یک نوع تقلید است که به وسیله وزن ، از احوال و اطوار مردمان بزرگ وجدی انجام می شود. لیکن اختلاف آن با تراژدی ازین بابت است که همواره وزن واحدی دارد، و شیوه بیان آن نیز برخلاف تراژدی نقل وروایت است. هم چنین از حیث طول مدت نیز بین این دو تفاوت هست. چون تراژدی سعی دارد که تا ممکن است به مدت یک دوره آفتاب محدود بماند و یا اندکی از آن تجاوز کند. در صورتیک هحماسه از لحاظ زمان محدود نیست. پس از ین حیث نیز بین آنها تفاوت هست هر چند در آغاز حال ، شاعران نه در تراژدی مقید به زمان بودند ونه در حماسه بدان تقلیدی داشتند. لیکن اجزاء و عناصری که در ترکیب این هر دو فن داخل است. بعضی بین هردومشترک است وبرخی مخصوص تراژدی است. ازین رو هر کس بتواند در تراژدی بین نیک و بد آن فرق بگذارد در حماسه نیز می تواند نیک و بد را بشناسد و فرق بگذارد . چون عناصر و اجزایی که در حماسه هست در تراژدی هم موجود است. در صورتیکه عناصر و اجزا تراژدی در حماسه وجود ندارد. در باب تقلید وبه وسیله وزن سداسی، ونیز در باب کمدی، ازین پس سخن خواهیم گفت.