دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
سلامت روان مفهومی است که چگونگی تفکر ، احساس و عملکرد ما را در مواجهه با موقعیت های زندگی نشان می د هد و به درک ما از خود و زندگی مان بستگی دارد.
همچنین بسته به میزان برخورداری از سلامت روان عملکرد ما در کنترل استرس ، برقراری ارتباط با دیگران ، ارزیابی ها و انتخابمان متفاوت است.
در حقیقت سلامت روان چیزی بیش از عدم وجود بیماری روحی است. بدین معنی که صرفا به لحاظ نداشتن بیماری روحی نمی توان سلامت روان را در یک فرد صددر صد تایید کرد.
حتی با اینکه بسیار ی ازما از بیماری خاص روحی قابل تشخیص رنج نمی بریم اما واضح است که برخی از ما به لحاظ روحی سالم تر از دیگران هستیم.
مطالعه ویژگی هایی که سلامت روان را می سازند تحت عنوان " روانشناسی مثبت" نام گرفته است.
آنچه مسلم است حفظ سلامت روان نیز مانند سلامت جسم حائز اهمیت است. شاید اقداماتی در این زمینه صورت گیرد اما خدمات بهداشت روان عمدتا به گروه کوچکی ازافراد که مشکلات جدی و آشکار دارند اختصاص می یابد و به همه کسانی که از مشکلات طولانی روانی طولانی مدت رنج می برند یا افرادی که معمولا افسردگی و اضطراب را تجربه می کنند ، کمک نمی کند.
ممکن است تشخیص و ریشه یابی مشکلات مربوط به سلامت روان دشوار باشد اما متخصصان بهداشت روان با آگاهی از علائم ، این مشکلات را تشخیص می دهند.
مسلما عدم درمان هر یک از مشکلات مربوط به سلامت روان مانند اضطراب و افسردگی بر شدت آن می افزاید و به این ترتیب درمان دشوار تر شده و احتمال پیدایش مشکلات عمیق تر وجود خواهد داشت.
تحقیقات نشان داده است که اکثر بیماری های روحی از اوائل زندگی (نیمی از همه موارد تا 14 سالگی) آغاز می شوند.
شروع بسیاری از موارد با علائم خفیف که براحتی قابل رفع هستند مانند اضطراب کم یا خجالت دائمی است اما در صورت عدم درمان می توانند بسرعت به افسردگی شدید ، ترس های ناتوان کننده یا اضطراب بالینی تبدیل شوند.
اینکه موارد زیادی از این بیماری ها در زمان جوانی افراد (سه چهارم تا 24 سالگی) آغاز می شود ابهام آمیز است و بر تلاش بیشتر برای تشخیص و درمان در مراحل اولیه تاکید دارد.
بنابراین اگر عضوی از خانواده شما، یا یکی از همکاران و دوستانتان اغلب احساس عصبی بودن و اضطراب میکند باید نگران او باشید و در برخی موارد به او پیشنهاد کنید برای بررسی بیشتر به مراکز درمانی مراجعه کند.در اینجا به برخی ویژگی های سلامت روان اشاره می شود:
- توانایی لذت بردن از زندگی : توانایی لذت بردن از زندگی برای داشتن سلامت روان ضروری است. جیمز تیلور می نویسد "راز زندگی لذت بردن از گذشت زمان است".
تمرین مدیتیشن و آرامش ذهن یکی از راههای پرورش توانایی لذت بردن از زندگی است. البته ما باید برای آینده برنامه داشته باشیم و نیز باید از گذشته درس هایی را بیاموزیم اما بسیاری از اوقات اغلب ما زمان حال را در نگرانی آینده و یا حسرت گذشته از دست می دهیم.
- سازگاری : توانایی خارج شدن از پریشان حالی تحت عنوان سازگاری گفته شده است. مدتهای مدیدی است که مشخص شده برخی افراد استرس را بهتر از دیگران کنترل می کنند. علت آنکه عده ای با وجود شرائط نامطلوب خانوادگی افراد موفقی می شوند و عده ای دیگر در این شرائط زندگی ناموفق دیگری را تکرار می کنند این است که گروه اول با استرس های موجود کنار می آِیند و درست تصمیم گیری می کنند.
- تعادل : بنظر می رسد حفظ تعادل در زندگی منجر به ارتقاء سلامت روان می شود. برای مثال همه ما باید زمانی را که صرف امور اجتماعی می کنیم با مدت زمانی را که به خود می پردازیم هماهنگ کنیم.
کسانی که همه وقتشان را درتنهایی می گذرانند ممکن است برچسب "گوشه گیر" به آنها زده شود و شاید بسیاری از مهارت های اجتماعی را از دست بدهند.
انزوا گرائی مفرط حتی می تواند منجر به جدایی از واقعیت شود. کسانی هم که از نیاز به کمی انزوا طلبی غافل می شوند بهمین ترتیب ممکن است دچار چنین جدایی شوند. تعادل بین این دو مهم است.
دیگر حوزه هایی که بنظر می رسد تعادل حائز اهمیت باشد شامل هماهنگی بین کار و تفریح ، تعادل بین خواب و بیداری ، هارمونی بین استراحت و ورزش ، و حتی تعادل بین زمان سپری شده در خانه و محیط بیرون است.
- انعطاف پذیری : با افرادی که شدیدا بر ایده های خود پافشاری می کنند آشنایی داریم. هیچ بحثی قادر به تغییر نظر آنها نیست.
چنین افرادی اغلب با انتظارات سختی که دارند ، خود را در معرض استرس بیشتر قرار می دهند. تمرین منعطف تر نمودن توقعات می تواند به بهبود سلامت روان کمک کند.
افرادی که از سلامت روان برخوردارند طیفی از احساسات را تجربه نموده و این احساسات را بروز می دهند. برخی افراد احساسات خاصی را سرکوب می کنند و آنها را غیر قابل قبول تلقی می کنند.
این عدم انعطاف احساسی ممکن است آنها را در معرض مشکلات مربوط به سلامت روان نماید.
خود شکوفایی :از مواهبی که در اختیارمان نهاده شده چه ساخته ایم؟ رخی از افراد توانایی هایشان را شکوفا می کنند و عده ای هم آنچه را در اختیار دارند بر باد می دهند. ما باید ابتدا داشته ها و مواهبی را که به ما ارزانی شده بشناسیم و این روند تشخیصی بخشی از راهی است که به سوی خود شکوفایی باید طی کنیم.
کسانی که از سلامت روان برخوردارند ، در این راه قدم برداشته اند.
آنچه از نظر تان گذشت مختصری بود از مفاهیمی که در شناسایی سلامت روان حائز اهمیت هستند. توانایی برقراری روابط سالم با دیگران ، اعتماد به نفس ، نحوه رویارویی با مرگ عزیزان نیز ازجمله مفاهیم حائز اهمیت در بحث سلامت روان هستند.
رفتار سالم برای زندگی سالم
«بهداشت روانی» و «روان شناسی سلامت» دو شاخه از دانش روان شناسی هستند که فعالیت آنها به گسترش سلامت در زندگی انسان معطوف است؛ اولی به سلامت روانی (همانگونه که از نامش پیداست) و دومی به سلامت جسمی می اندیشد. طبق تعریفی که از روان شناسی شد روشن است که وقتی صحبت از روان شناسی سلامت می شود منظور شناسایی و مطالعه رفتارهایی است که به سلامت انسان کمک می کنند. در واقع در روان شناسی سلامت اعتقاد بر این است که اگر انسان های رفتارهای خود را سنجیده و بر پایه اصولی مشخص آنها را انتخاب کند وارد جاده سلامتی خواهد شد.
انسان موجودی پویاست و در زندگی خود فراز و فرود های بسیاری را از نظر جسمی و روانی تجربه می کند. درگیری های عاطفی، مشکلات شغلی، بیماری های جسمی، فشار روانی، کمبود استراحت و تفریح و دهها مورد دیگر، عواملی هستند که زندگی سالم انسان را نشانه گرفته اند و نداشتن مهارت کنترل و برخورد مناسب با هر یک از آنها می تواند سبب ساز بیمار ها و مشکلاتی در جسم یا روان انسان باشند. سلامتی نیز امری نسبی است و هر فردی نسبت به افراد دیگری سالم یا بیمار تشخیص داده می شوند.
سلامت روانی را سازش حداکثری انسان با محیط تعریف کرده اند که نتیجه آن شادی، کامیابی و بهره گیری حداکثری از نعمت زندگی است. سوال اصلی این است: «به راستی تا چه میزان از زندگی لذت می بریم؟» یا به بیان دیگر «میزان کامیابی ما از زندگی چه قدر است؟». پاسخ به این سوال ها میزان سلامتی انسان را مشخص می کند.
هم در مبحث «بهداشت روانی» و هم «روان شناسی سلامت» باور اساسی همان «پیشگیری بهتر از درمان» است. یعنی روان شناسان با ارایه راهکارهایی سعی دارند سطح سلامت جامعه را در حدی ارتقا دهند که افراد جامعه کمتر در معرض آسیب قرار گیرند. در واقع دانش روان شناسی در حوزه سلامت سعی دارد انسان ها را در برابر بیماری های جسمی و روانی واکسینه کند هر چند اگر چنانچه عوامل بیماری زا به قدری قدرتمند باشند که بتوانند آسیب وارد کنند و یا خود فرد توصیه های پیشگیرانه را جدی نگیرد در این صورت نیز روان شناسی راهکارهای درمانی خاصی را پیشنهاد می کند اما هدف مطلوب و اولیه همان پیشگیری است.
اگر به دنبال سلامت کامل در زندگی هستید و دوست دارید جسم، ذهن و به طور کلی زندگی سالمی را تجربه نمایید باید رفتارهای سالمی را در زندگی پی بگیرید
تقییر رفتار کلید سلامت
روان شناسی ریشه بسیاری از بیماری های جسمی و روانی فرد را در رفتارهای(قابل مشاهده یا غیرقابل مشاهده) خود فرد می داند. روان شناسی امروز به انسان به چشم یک قربانی نگاه نمی کند و او را در هر حال قدرتمند و موثر بر کیفیت زندگی اش می داند. هر حادثه ناگواری به هر میزان هم که آسیب زا و سخت باشد واکنش های مختلفی را در افراد متفاوت برمی انگیزاند. به عنوان مثال در اثر یک حادثه تصادف یک نفر افسرده می شود، دیگری دچار ترس غیر منطقی از جاده ها می شود، سومی به حمله عصبی مزمن مبتلا می گردد و چهارمی انجمنی برای کاهش تصادف های جاده ای تاسیس می کند و با انرژی در آن تلاش می کند؛ پس این حوادث نیستند که زندگی ما را تحت تاثیر قرار می دهند بلکه این ما هستیم که با انتخاب رفتارهای مناسب یا نامناسب کیفیت زندگی مان را تعیین می کنیم.
رفتار سالم برای زندگی سالم
یادگیری رفتارهای مناسب
اگر به دنبال سلامت کامل در زندگی هستید و دوست دارید جسم، ذهن و به طور کلی زندگی سالمی را تجربه نمایید باید رفتارهای سالمی را در زندگی پی بگیرید.
مطالعه کتاب هایی در حوزه روان شناسی، که برای عموم منتشر می شوند، یادگیری مهات های زندگی، شرکت در کلاس های مختلف مهارت آموزی در حوزه روان شناسی مانند فرزندپروری و همسرداری، اصلاح و تقویت باورهای اعتقادی و مراجعه به مشاوران متخصص از جمله رفتارهایی هستند که می توانند به شما در زمینه یادگیری رفتارهای سالم و مناسب در هم زمینه ها کمک کنند.
یادگیری رفتارهای مناسب و تبدیل شدن آن ها به عادت های با ثبات، نیازمند گذشت زمان و برنامه ریزی است. از ابناء بشر هرگز انتظار نمی رود که یک شبه ره صد ساله پیموده و به اصطلاح از این رو به آن رو شود. یادگیری اصول، تمرین و تکرار تدریجی و روزمره، بررسی روزانه تلاش ها، اصلاح اشتباهات و باز هم تمرین لازمه هر تغییر پایداری است. این مسیر ممکن است به نظر طولانی و طاقت فرسا بیاید اما اگر به فکر سلامت روانی و جسمی خود در بلند مدت هستید باید این راه را پیش بگیرید، اما با گذر زمان نتیجه ای به دست می آورید که ارزش همه تلاش هایتان را خواهد داشت. سخن پایانی اینکه سالم رفتار کنیم تا سالم زندگی کنیم.
تعریف سلامت روانملاکهاى سلامت روان
انسان از دو بعد جسم و روح تشکیل شده است که باید از هر دو بعد محافظت نماید و نیازهای هر دو را برآورده سازد. بحث سلامتی در مورد انسان یک مسئله مهم است که معمولا عموم مردم سلامتی را مختص به جسم دانسته و به آن توجه می نمایند، حال آن که سلامتی روح نیز مهم است. در اصل سلامتی جسم و روح لازم و ملزوم یکدیگرند که ما در این مقاله بنا داریم به چگونگی سلامت روح و روان بپردازیم.
یکى از شرایط لازم براى دست یابى به سلامت روان، برخوردارى از یک نظام ارزشى منسجم مىباشد و تحقیقات انجام شده نیز عامل پیدایش بسیارى از ناسازگارىها و نابهنجارىهاى روانى را تضادهاى ارزشى و عدم استقرار یک نظام ارزشى سازمان یافته در فرد مىدانند. اسلام ویژگىهاى شخصیت نابهنجار و بیمار و به تعبیر اسلامى، «فى قلوبهم مرض» را در بعد عقیدتى، خصوصیات مربوط به روابط اجتماعى، خانوادگى و زندگى حرفهاى و عملى، خصوصیات احساسى و عاطفى، عقلانى، شناختى و خصوصیات بدنى بیان کرده است.
آنچه از دیرباز سهمى از تلاشهاى فکرى اندیشمندان، فیلسوفان، جامعه شناسان و روان شناسان را به خود اختصاص داده، تحقیق و تفحص در مقوله ارزشهاست. گذشت قرون و سالها نه تنها از ارج و اعتبار چنین حوزهاى نکاسته، بلکه با توجه به الزامهاى خاص خود، بر اهمیت آن افزوده است. اکنون انسان مضطرب، افسرده و بحران زده عصر حاضر بیش از هر زمانى دیگر خود را درگیر سؤالهایى اساسى در این باره مىیابد. تحقیقات انجام شده عامل پیدایش بسیارى از ناسازگارىها و نابهنجارىهاى روانى را تضادهاى ارزشى و عدم استقرار یک نظام ارزشى سازمان یافته در فرد مىدانند. بنابراین، مىتوان بر این نکته تاکید کرد که ارزشها اساس و بنیان یکپارچگى شخصیت سالمند. در حقیقت، ارزشها سازمان دهندههاى اصلى اعمال و رفتارهاى شخصیت رشد یافته به شمار مىروند و سلامت روان، بىتردید، محصول چنین شخصیتى است.
با توجه به روابط موجود بین ارزشها و سلامت روان، معیارهاى سلامت و بیمارى روانى از دیدگاه اسلام مورد بحث و بررسى قرار مىگیرد. اما پیش از این، ذکر چند نکته ضرورى به نظر مىرسد:
تعریف سلامت روانتا کنون تعاریف متعددى از «سلامت روان» ارائه شده که همگى بر اهمیت تمامیت و یکپارچگى شخصیت تاکید ورزیدهاند. گلدشتاینGoldstein,K ، سلامت روانى را تعادل بین اعضا و محیط در رسیدن به خود شکوفایى مىداند. (1) چاهن (Chauhan,S.S. 1991) نیز سلامت روانى را وضعیتى از بلوغ روان شناختى تعبیر مىکند که عبارت است از حداکثر اثربخشى و رضایت به دست آمده از تقابل فردى و اجتماعى که شامل احساسات و بازخوردهاى مثبت نسبت به خود و دیگران مىشود. (2) در سالهاى اخیر، انجمن کانادایى بهداشت روانى، «سلامت روانى» را در سه بخش تعریف کرده است:
بخش اول: بازخوردهاى مربوط به خود شامل:
الف- تسلط بر هیجانهاى خود.
ب- آگاهى از ضعفهاى خود.
ج- رضایت از خوشىهاى خود.
بخش دوم: بازخوردهاى مربوط به دیگران شامل:
الف- علاقه به دوستىهاى طولانى و صمیمى.
ب- احساس تعلق به یک گروه.
ج- احساس مسؤولیت در مقابل محیط انسانى و مادى.
بخش سوم: بازخوردهاى مربوط به زندگى شامل:
الف- پذیرش مسؤولیتها.
ب- ذوق توسعه امکانات و علایق خود.
ج- توانایى اخذ تصمیمهاى شخصى.
د- ذوق خوب کار کردن. (3)
چاهن به ذکر پنج الگوى رفتارى در ارتباط با سلامت روان مبادرت کرده است:
1- حس مسؤولیت پذیرى: کسى که داراى سلامت روان است، نسبت به نیازهاى دیگران حساس بوده و در جهت ارضاى خواستهها و ایجاد آسایش آنان مىکوشد.
2- حس اعتماد به خود: کسى که واجد سلامت روانى است، به خود و توانایىهایش اعتماد دارد و مشکلات را پدیدهاى مقطعى مىانگارد که حل شدنى است. از این رو، موانع، خدشهاى به روحیه او وارد نمىسازد.
3- هدف مدارى: به فردى اشاره دارد که واجد مفهوم روشنى از آرمانهاى زندگى است و از این رو، تمامى نیرو و خلاقیتش را در جهت دست یابى به این اهداف هدایت مىکند.
4- ارزشهاى شخصى: چنین فردى در زندگى خود، از فلسفهاى خاص مبتنى بر اعتقادات، باورها و اهدافى برخوردار است که به سعادت و شادکامى خود یا اطرافیانش مىانجامد و خواهان افزایش مشارکت اجتماعى است.
5- فردیت و یگانگى: کسى که داراى سلامت روان است، خود را جدا و متمایز از دیگران مىشناسد و مىکوشد بازخوردها و الگوهاى رفتارى خود را توسعه دهد، به گونهاى که نه همنوایى کور و ناهشیارانه با خواستهها و تمایلات دیگران دارد و نه توسط دیگران مطرود و متروک مىشود.
علاوه بر تعاریفى که ارائه شد، «سلامت روانى» از دیدگاه مکاتب گوناگون روان شناسى نیز تعریف شده است که به اختصار برخى از آنها ذکر مىشود: (4)
- نظام زیستىنگرى که اساس روان پزشکى را تشکیل مىدهد، سلامت روانى را زمانى محقق مىداند که بافتها و اندامهاى بدن به طور سالم و بىنقص به وظایف خود عمل کنند. هر نوع اختلال در دستگاه عصبى و در فرایندهاى شیمیایى بدن، اختلال روانى را به همراه خواهد داشت.
- نظام روان تحلیلگرىبر این باور است که سلامت روان به معناى کنش متقابل و موزون بین سه پایگاه بنیادین شخصیت (بن، من و فرامن) است و سلامت روانى در صورتى حاصل مىشود که «من» بتواند بین تعارضهاى «بن» و «فرامن» تعادلى ایجاد کند.
- نظام رفتارى نگر در تعریف سلامت روانى بر سازش یافتگى فرد با محیط تاکید مىورزد و بر این اعتقاد است که رفتار سازش نایافته نیز مانند سایر رفتارها در اثر تقویت، آموخته مىشود. بنابراین، سلامت روانى شامل رفتارهاى سازش یافتهاى است که آموخته مىشوند.
- نظام انسانىنگر معتقد است که سلامت روانى یعنى ارضاى نیازهاى اساسى و رسیدن به مرحله خود شکوفایى. هر عاملى که فرد را در سطح ارضاى نیازهاى سطوح پایین نگه دارد و مانع شکوفایى او شود، به ایجاد اختلال رفتارى خواهد انجامید.
ملاکهاى سلامت رواناندیشمندان از زوایاى گوناگون، بر ویژگىهایى که به دست یابى و حفظ سلامت روان مىانجامند تاکید کرده اند. سالیوان (Sulivan.H. 1954) بر این باور است که در سلامت روان، ارزش عمده بر کنش اجتماعى مؤثر قرار دارد. روان تحلیل گران سنتى بر آگاهى از انگیزههاى ناهشیار و در پى آن، خود مهارگرى، که بر آگاهى مبتنى است، تاکید مىکنند.
فروم (Fromm.E. 1942) ارتباطهاى فرد با محیط اجتماعى، انسانى نگرى، آزادى و فرد گرایى را مورد تاکید قرار مىدهد. پرلز (Perls,F. 1973) نیز پذیرش مسؤولیت براى هدایت زندگى خود را مهم ترین ویژگى براى دست یابى به سلامت روان ذکر مىکند.
ونتیز (Ventis, W.L. 1995) سلامت روان را وابسته به هفت ملاک مىداند که عبارتند از:
1- رفتار اجتماعى مناسب.
2- رهایى از نگرانى و گناه.
3- فقدان بیمارى روانى.
4- کفایت فردى و خود مهارگرى.
5- خویشتن پذیرى و خود شکوفایى.
6- توحید یافتگى و سازماندهى شخصیت.
7- گشاده نگرى و انعطاف پذیرى.
عوامل مؤثر بر سلامت روانهمه متخصصان متفق القولاند که سلامت روان در تحول شخصیت واحد نقشى بنیادین است. تصور تحول موزون انسان بدون وجود سلامت روان غیرممکن است. بىشک، عوامل متعددى بر سلامت روان تاثیر مىگذارند که فهرست کردن همه آنها دشوار است؛ چرا که وجود تفاوتهاى فردى ممکن است به تنوع در عوامل مؤثر بر سلامت روان بینجامد. با این حال، یافتههاى حاصل از پژوهشها در زمینههاى زیست شناسى و علوم اجتماعى، دانش ما را درباره عواملى که ممکن است سلامت روان را تحت تاثیر قرار دهند، وسعت بخشیدهاند.
به اعتقاد چاهن، برخى از الگوهاى مهمى که علت اختلالهاى روانى را از زوایاى گوناگون مورد بررسى قرار مىدهند، عبارتند از:
1- الگوى پزشکى بر نقش شرایط اندام گوناگون که مىتواند کنش مغز را تحت تاثیر قرار داده، به اختلال روانى بینجامد، تاکید ورزیده است.
2- الگوى روان تحلیلگرى در وهله نخست، بر موقعیتهاى تنش زایى که به وسیله ایجاد اضطراب، متضمن تهدیدى براى فرد است، متمرکز مىشود. چنانچه فرد به طور مؤثر با موقعیت اضطرابى سازش حاصل کند، اضطراب حذف مىشود و در صورتى که اضطراب و تنش ادامه یابد، فرد نوعا به مکانیزمهاى دفاعى گوناگون، که سلامت روان وى را تحت تاثیر قرار مىدهند، متوسل مىشود. این الگو به تجارب آغازین کودکى در خانواده، که به وسیله هدایت نادرست والدین سرکوب شده است، اهمیت بسیار مىدهد.
3- الگوى رفتارى نگرى، یاد گیرى معیوب را عامل اساسى اختلال روانى مىداند. سلامت روان – به طور گستردهاى - توسط شکست در یادگیرى رفتارهاى سازش یافته ضرورى یا ناکامى در تسلط یافتن بر موقعیتهاى اجتماعى به طور موفقیت آمیز تحت تاثیر قرار مىگیرد. ناگفته پیداست که رفتارهاى سازش نا یافته مانند سایر مهارتها، از محیط آموخته مىشوند.
4- الگوهاى هستى نگر - انسانى نگر بر توقف یا تحریف تحول فرد به عنوان عاملى اساسى، که بر سلامت روان اثر مىگذارد، تاکید مىورزند. این الگوها بر تقویت انگیزش و شکل گیرى «خود» در فرد تاکید مىکنند. چنانچه فرد مجالهاى رشد فردى و خود شکوفایى را انکار کند، اضطراب، ناامیدى و ناکامى را تجربه خواهد کرد که در نهایت، به ناسازگارى وى خواهد انجامید. این الگو بیانگر این نکته است که انحراف از طبیعت انسانى، که اساسا رو به توحید یافتگى و سازندگى دارد، به وسیله شرایط ناخوشایند محیطى موجب سازش نایافتگى مىشود.
5- الگوى بین فردى، نارضایى از روابط بین فردى را ریشه رفتار سازش نایافته مىداند.
6- دیدگاه بین فرهنگى - اجتماعى بر نقش آسیب شناسى شرایط اجتماعى همچون فقر، تبعیض، فرقههاى مختلف و خشونت، به عنوان عوامل مهمى که بر سلامت روان افراد در جامعه اثر مىگذارند، تاکید مىورزد.
نظام ارزشى و سلامت روانیکى از شروط لازم براى دست یابى به سلامت روان، برخوردارى از یک نظام ارزشى است و همان گونه که چاهن مىگوید: بهره مندى از یک سلسله ارزشهاى شخصى و فلسفهاى مبتنى بر باورها، آرزوها و آرمانهایى که با سعادت و تحقق خود و اطرافیان فرد پیوندى نزدیک دارد، شرط لازم براى کسب سلامت روان است.
مزلو اصول و ارزشهاى افراد مایوس و درمانده و افرادى را که واجد سلامت روانى هستند؛ دست کم در برخى موارد، متفاوت مىداند؛ زیرا آنان داراى ادراکات و طرز تلقىهاى متفاوتى از جهان مادى، اجتماعى و جهان روان شناختى خصوصى هستند که همین ادراکات و طرز تلقىهاى متفاوت، نظام ارزشى فرد را رقم مىزنند. (5) به اعتقاد مزلو، نظام ارزشهاى فرد واجد سلامت روان بر پایه پذیرش فیلسوفانه طبیعت خود، طبیعت بشرى، حیات اجتماعى و طبیعت و واقعیت جسمانى حیات استوار است. در واقع، بخش عمدهاى از قضاوتها و ارزش گذارىهاى هر روزه این گونه افراد، از پذیرش واقعیت سرچشمه مىگیرد. آنچه را فرد واجد سلامت روان، که خواستار تحقق خود است، تایید یا تکذیب مىکند، بدان وفادار مىماند یا خوشایند یا ناخوشایندش مىیابد، اغلب مىتواند همچون اشتقاقاتى که ریشه در خصیصه پذیرش دارد، ادراک شود. (6)
ارزشها، سازمان دهندههاى اصلى اعمال و رفتارهاى شخصیت رشد یافتهاند. شخصیتهاى سالم، چنان که شولتس، (Schultz,D) مىگوید، به جلو مىنگرند و انگیزه شان هدفها و برنامههاى درازمدت است. آنان هدف جویند و اساس زندگى شان کارى است که باید به انجام برسانند و همین است که شخصیتشان را تداوم مىبخشد. (7)
از این رو، در این فرآیند، هدف جویى آن دسته از رفتارها و کنشهایى که فرد را به سمت هدف سوق مىدهند، واجد ارزش و جز آن فاقد ارزش به شمار مىرود.
آلپورت این انگیزش یگانه ساز یا باور وحدت بخش را، که در شخصیتهاى سالم بیش از روان آزرده نمایان است، «جهت داشتن» نامیده است. جهت داشتن، همه زوایاى زندگى فرد را تحت تاثیر قرار داده و با یکپارچه کردن تمایلات و انگیزههاى فرد، وى را به سوى هدف راهبرى مىکند و به او دلیلى براى زندگى مىدهد. (8) آلپورت تاکید مىکند که ارزشها به انضمام هدفها، براى پرورش فلسفه یگانه ساز زندگى بسیار مهم است.
روى، (Roy,E.C) داشتن فلسفهاى براى زیستن را یکى از شروط ضرورى براى برخوردارى از سلامت روانى آرمانى ذکر مىکند و مىگوید: کسى که به خوبى سازش یافته واجد فلسفهاى مستحکم در زندگى خود است و مىتوان موارد ذیل را به او نسبت داد:
الف- باید در جهانى مملو از حس تعهد و مشارکت اجتماعى فعال زندگى کند.
ب- زندگى پدیدهاى ارزشمند است که این ارزشمندى را مىتوان به باورداشتن انسانیت یا اعتقاد به هر مذهبى تعبیر کرد.
ج- هیچ کس به تنهایى نمىتواند زندگى کند. انسان تنها، جزیرهاى است که به خود منتهى مىشود. در حقیقت، هر فرد بخش اساسى و اجتناب ناپذیر یک فرد دیگر به شمار مىرود. چنانچه فلسفه فروم براین جمله مبتنى است که «تمام افراد بشر برادرند و داراى ظرفیت عشق مولد.» (9)
بهره مندى از یک نظام ارزشى پویا و استوار، فرد سالم را از روان آزرده متمایز مىسازد. شخص روان آزرده، یا پایبند به هیچ ارزشى نیست یا ارزشهایش ناقص، موقت و گذرا است. ارزشهاى روان آزرده به آن اندازه استوار نیست که تمامى جنبههاى زندگىاش را به هم پیوند دهد و یگانه سازد. (10)
معیارهاى سلامت وبیمارى روانى از دیدگاه اسلامپیش از بیان معیارها، تذکر این نکته لازم است که درباره حقیقت و ماهیت انسان، دو نظریه اساسى مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند:
1- نظریه الهیون. 2- نظریه مادیون.
بر اساس نظریه الهیون، انسان حقیقتى است مرکب از جسم و بدن و روح و روان. روان انسان، جاویدان است و با مردن او فانى نمىشود. اما دیدگاه مادیون بر این مبتنى است که انسان جز همین بدن، چیز دیگرى نیست و با مردن، به کلى نابود مىشود و متلاشى شدن بدن یعنى متلاشى شدن شخصیت انسان.
به نظر مىرسد غفلت روان شناسان از جنبه روحى در بررسى شخصیت انسان، به وضوح منجر به درک ناقص آنها از انسان و کوتاهى در کوشش براى شناخت خصوصیات شخصیت بهنجار و نابهنجار شده است. همان گونه که اریک فروم، (Fromm,E) ،روانکاو معروف، قصور و عجز روان شناسى جدید را در شناخت صحیح انسان، که ناشى از عدم توجه به بررسى جنبه روانى انسان مىباشد، مشاهده کرده است. متاسفانه امروزه مىبینیم که روان شناسى مبدل به علمى شده است که درباره همه چیز، بجز روان انسان بحث مىکند و مىکوشد جنبههایى از انسان را، که امکان آزمایش آن در آزمایشگاه وجود دارد، بشناسد!
اما ملاکهاى سلامت و بیمارى روانى از دیدگاه اسلام یا به عبارت دیگر، معیارهاى شخصیت بهنجار، کامل، نمونه، مطلوب و مسلمان نمونه از غیر آن چیست؟
به طور کلى، مىتوان گفت: شخصیت بهنجار از نظر اسلام، شخصیتى است که جسم و روح او متعادل باشد و نیازهاى هر کدام ارضا شود. انسانى که داراى شخصیت بهنجار است، به جسم و سلامت و نیرومندى آن اهمیت مىدهد و نیازهاى آن را در حدى که شرع مقدس روا مىداند، برآورده مىسازد و همزمان با آن، به خدا ایمان مىآورد، عبادات و امورى را که موجب رضایت خدا هستند انجام مىدهد و از اعمالى که موجب خشم خدا مىشود، اجتناب مىکند. بنابراین، از نظر اسلام، کسى که پیرو هواى نفس خویش باشد، نابهنجار است و نیز کسى که خواستههاى جسمانى خود را سرکوب کند و با رهبانیتى افراطى و ریاضتى شدید باعث ضعف جسمى خود مىشود و تنها به ارضاى نیازها و تمایلات معنوى مىپردازد نیز نابهنجار تلقى مىشود؛ زیرا این گونه گرایشهاى افراطى و تفریطى با طبیعت و فطرت انسان، مخالف و ناسازگار است. به همین دلیل، هیچ کدام از این دو گرایش به شکلگیرى و تحقق ماهیت حقیقى انسان نمىانجامد؛ چنان که او را به کمال حقیقى شخصیتى نیز نمىرساند.
الف- ویژگى شخصیت بهنجاربه طور کلى، ویژگىهاى شخصیت بهنجار و یا به تعبیر اسلامى، «انسان نمونه» را مىتوان در زمینههاى اصلى و عمومى ذیل ذکر کرد:
1- ویژگىهاى عقیدتى:
یکى از کمالات لازم انسان، که باید در بازار دنیا کسب شود، ایمان است؛ آن هم به مفهومى که قرآن بدان قایل است؛ یعنى ایمان به خدا، پیامبران علیهم السلام، کتب آسمانى، فرشتگان، روز قیامت و بهشت و جهنم. این از آن روست که انسان نیازمند به اصل برتر و هدفى عالىتر از زندگى فردى، شخصى و مادى خویش است که زندگى را به خاطر آن هدف برتر و آن آرمان ما فوق شخصى بخواهد. به عبارت دیگر، انسان نمىتواند مطلوب ایدهآل باشد، مگر این که آرمان انسانى داشته باشد. «آرمان انسانى» یعنى هدفى ما فوق زندگى فردى و آرزوى عالى و برترى که بخواهد خود و جامعهاش را بر اساس آن بسازد.
از نظر قرآن، تنها چیزى که مىتواند هدف عالىتر و مطلوب انسانى باشد، فقط خداست؛ غیر از او هیچ موجود دیگرى شایستگى هدف بودن و محل ایمان بودن را ندارد. لازمه چنین ایمانى تسلیم است؛ تسلیم در مقابل آنچه به او ایمان دارد؛ به عبارت دیگر، ایمان وقتى کامل و حقیقى است که انسان به همان نسبت که در مقابل آنچه به آن ایمان دارد و آرمان اوست، تسلیم باشد و در مقابل غیر او کافر. بنابراین، یکى از ویژگىهاى انسان مطلوب، ایمان و تسلیم و عنصر دیگر، کفر و عصیان است (کفر به طاغوت).
به بیان دیگر، جهان از دیدگاه انسان با ایمان و خداپرست، نه مجموعهاى از عناصر، نیروها و قوانین کور، بلکه پیکرى زنده و معنا دار است. خدا پرست آگاه، خود را در برابر هستىاى مىیابد که مىفهمد، احساس مىکند و ارادهاى آگاه بر آن حاکم است. فقدان خدا سیماى طبیعت را ابلهى مىنماید که انسان خود را با او بیگانه حس مىکند. غیبت خدا، هستى را قبرستان بیکرانهاى مىکند که انسان خود را در آن تنها مىیابد. هستى پوچ، زندگى را نیز پوچ مىسازد و ناچار انسان نیز به پوچى مىرسد. نمىتوان در جهانى که از شعور، اراده و جهت عارى است، از «مسؤولیت انسان» سخن گفت. مسؤولیت انسان - که فرد را به فدا کردن و نثار جان و مالش وا مىدارد - اگر ریشه در عمق هستى نداشته باشد و بىپایه و پایگاه وجودى باشد، مفهومى ذهنى و خیالى مىشود، در حالى که ایمان و باور به خدا، که آفرینش را داراى شعور و هدفدار معرفى مىکند، طبعا دید مثبتى به انسان در مقابل نظام کلى هستى و قوانین حاکم بر آن مىدهد.
2- ویژگىهاى عبادى:
عبادت خدا انجام فرایضى از قبیل نماز، روزه، زکات، حج، جهاد در راه خدا با جان و مال، ذکر خدا، توکل بر خدا و طلب بخشش از خدا یا توبه است.«عبادت» در این جا، به معناى سرسپردگى انسان عابد به این ارزشهاست؛ تمرینى است در خود سازى تا وجود سست، ناهموار، متزلزل و پر تردید آدمى در مسیر هموار و استوارى قرار گیرد و خود را از حضیض به اوج بىنهایت و قرب به خدا برساند و با این قرب، تخلق به اخلاق الهى پیدا کند و همه ارزشها در وجودش متجلى گردد.
3- ویژگىهاى مربوط به روابط اجتماعى:
رفتار خوب با مردم، جود و احسان، تعاون و همکارى، وجدان کارى، اتحاد و همبستگى، امر به معروف و نهى از منکر، عفو و ایثار، اجتناب از کارهاى بیهوده از جمله این روابط است. به عبارت دیگر، آنچه بیش از هر چیز، حق را محترم، عدالت را مقدس، دلها را به یکدیگر مهربان و اعتماد متقابل را میان افراد برقرار مىسازد و همه افراد جامعه را مانند اعضاى یک پیکر به هم پیوند مىدهد و متحد مىکند، ایمان به خداست.
4- ویژگىهاى مربوط به روابط خانوادگى:
نیکى به والدین و خویشاوندان، حسن معاشرت با همسر، سرپرستى خانواده و پرداخت نفقه، صله رحم و مانند آن، همگى در سایه ایمان به خدا حاصل مىشود؛ مثلا، در روایتى امام صادق علیه السلام در زمینه خوش رفتارى با والدین مىفرماید: «هرکه به پدر و مادر خود نگاه تند و خشم آلود کند، اگر چه به وى ستم کرده باشند، خداوند نمازش را نمىپذیرد.» یا پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله در زمینه ازدواج مىفرماید: «هرکس ازدواج کند نیمى از دینش را حفظ نموده است. پس در مورد نیم دیگرش تقواى الهى پیشه کند.» یکى از علل این که در اسلام ازدواج یک عمل مقدس و عبادت به شمار مىآید، با این که از مقوله لذات و شهوات است، آن است که ازدواج اولین قدم انسان از خود پرستى و خود دوستى و خود محورى به سوى غیردوستى است.
5- ویژگىهاى اخلاقى:
بردبارى، صداقت، عدالت، امانت دارى، وفاى به عهد، پاک دامنى، فروتنى، عزت نفس، سخت کوشى در گرفتن حق، قدرت اراده، حاکمیت و تسلط بر هوا و شهوت نفس و خود راى نبودن از جمله ویژگىهاى اخلاقى انسان نمونه و کامل است که قرآن معرفى نموده است.
6- ویژگىهاى انفعالى، احساسى و عاطفى:
از جمله این ویژگىهاست: خدا دوستى، ترس از عذاب خدا، امید به رحمت او، مردم دوستى و خیرخواهى نسبت به آنان، مهربانى، فرو خوردن خشم و مهار غضب، تجاوز نکردن به حقوق دیگران، حسد نبردن به آنان، سرزنش نفس، احساس پشیمانى در صورت ارتکاب گناه، پرهیز از غیبت و تهمت و پرهیز از استهزاى آنان. انسان کاملى که اسلام معرفى مىکند قلبش سرشار از امنیت، امید و آرامش است، مىتواند بدىها را با خوبىها دفع نماید و کینه و خشم خود را فرو نشاند؛ زیرا پیامبرگرامى صلى الله علیه وآله فرموده است: «کسى که خشم خود را - در حالى که قادر بر اعمال آن است - فرو نشاند، خداوند متعال قلب او را از امنیت و ایمان سرشار مىسازد.» (11)
7- ویژگىهاى عقلانى و شناختى:
تفکر در هستى و آفرینش، طلب معرفت و دانش و پیروى نکردن از ظن و گمان از ویژگىهاى انسان کامل است؛ انسانى که اهل تفکر باشد و بتواند در مورد مسائل کلى عالم فکر کند و به دقایق رموز عالم پى ببرد و قدرت تجزیه و تحلیل در مسائل را داشته باشد.
8- ویژگىهاى مربوط به زندگى حرفهاى:
اخلاص در عمل و خوب کارکردن، وجدان کارى، تلاش فعالانه و مجدانه براى کسب روزى حلال، مبارزه با فقر، فساد، تبعیض و مراعات ضوابط از این صفات است.
9- ویژگىهاى بدنى:
در این زمینه مىتوان از صفاتى مانند نیرومندى، سلامت، پاکیزگى و طهارت نام برد.
تصویرى که قرآن از انسان کامل و نمونه براى ما ترسیم مىکند داراى این ویژگىها و معیارهاست؛ الگویى از انسان مؤمن که باید براى تخلق یافتن بدان تلاش کنیم. پیامبر بزرگوارصلى الله علیه وآله نیز نخستین گروه مسلمانان را بر اساس همین ویژگىها تربیت نمودند و در نتیجه، شخصیت آنان را کاملا دگرگون کردند و از آنان اشخاص مؤمنى ساختند که توانستند چهره تاریخ را تغییر دهند. امروز نیز وظیفه ما این است که ابتدا این ویژگىها را در خودمان و سپس در دیگران ایجاد کنیم تا بتوانیم جامعه اسلامى سالمى همراه انسانهاى کامل به وجود بیاوریم.
ب- ویژگىهاى شخصیت نابهنجارویژگىهاى انسان کامل و نمونه و به تبع آن، معیارهاى سلامت روانى از دیدگاه اسلام بیان گردید. اما معیارهاى بیمارى روانى و ویژگىهاى انسان نابهنجار و به تعبیر قرآنى، انسانهایى که در قلوب آنها مرض است، گرچه تا حدى از راه مقابله با معیارهاى سلامت روانى فهمیده مىشود، اما به اختصار بعضى از آنها ذکر مىشود. ویژگىهایى که در این جا ذکر مىشود مربوط به دو دسته انسانهاى نابهنجار است: کافران، منافقان.
1- ویژگىهاى عقیدتى:
الف- کافران: عدم ایمان به خدا، پیامبران علیهم السلام و روز قیامت.
ب- منافقان: عدم اتخاذ موضعى مشخص در برابر توحید، اظهار ایمان در میان مسلمانان و اظهار کفر و شرک در میان مشرکان.
2- ویژگىهاى عبادى:
الف- کافران: پرستش غیر خدا که هیچ سودى براى آنان ندارد.
ب- منافقان: انجام عبادات از روى ریا و بدون اعتقاد قلبى و انجام نماز از سر کسالت و تنبلى.
3- ویژگىهاى مربوط به روابط اجتماعى:
الف- کافران: ظلم در رفتارشان با مؤمنان، تمسخر آنها و امر به منکر و نهى از معروف.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 13 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید