رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق تجزیه و تحلیل داده ها

اختصاصی از رزفایل تحقیق تجزیه و تحلیل داده ها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 13

 

بنام خدا

ارزیابی و تحلیل داده های لایه‌های روزسازی

این مطالعات جهت ارزیابی و تعیین کیفیت و تکامل اطلاعات لایه های روسازی و داده های ضخامت لایه ها برای تهیه توضیحات و توصیه هایی برای گسترش اطلاعات موجود اخیر از داده های LTPP می باشد . تفاوت ضخامت لایه ها در بخشهای مختلفی کلاسه بندی شده است . بهمین ترتیب طراحی و ساخت لایه ها مقایسه شده‌اند . بعلاوه راهنمایی جهت پیشرفت اطلاعات لایه ای LTPP می باشد .

دسترسی و تکامل داده ها :

در قسمت مطالعات ، اطلاعات در دسترس از ضخامت لایه های روسازی (LTPP) مورد آزمایش و ارزیابی کیفی جهت تکمیل سرویس A تا E‌ قرار گرفته اند . ارزیابی داده های ضخامت لایه ها نشان دهندة آن است که سطوح TST-L05A و TST-Lo5B در برگیرندة جامعترین اطلاعات در مورد ساختار لایه ها و ضخامت آنها برای تجزیه و تحلیل سطوح مختلف است . تنها 16 ساختار روسازی از بخشهای معمول LTPP و 1 ساختار روسازی از بخش مکمل آن هیچ اطلاعاتی در مورد ساختار لایه ها چه TST-L05A و چه TST-L05B ندارند . تجزیه و تحلیل اطلاعات تکمیلی از سطح E ، 3457 ساختار لایه روسازی را در بخش آزمایشی مشخص کرده است . حدود 3240 تا از این ساختارها (یعنی 7/93 درصد) در بخش صفر TST-L05B ثبت شده اند در حالیکه 3229 ساختار آن (یعنی 4/93 درصد) در بخش TST-L05A ثبت شده اند .

استحکام و کیفیت لایه :

بدنبال تکمیل ارزیابی داده ها‌، ضخامت لایه های روسازی و دیگر داده های مرتبط از منابع مختلف اطلاعاتی ، جهت تعیین استحکام (ثبات) و توضیحات کاربردی لایه ها ، نوع جنس و اطلاعاتی از ضخامت میان منابع مختلف ، ارزیابی شدند . بعلاوه ، تنوع لایه ها از نظر مصالح ، استحکام و پارامترهای مختلف ، برای ارزیابی ضخامت لایه ها در دسترس می باشند . نتایج ارزیابی اطلاعات استحکامی نشان می دهد که توصیف کاربردی لایة روسازی بین سطوح مختلف LTPP برای 93 درصد از نمونه های ارزیابی شده در مطالعات صابت است و در مورد نوع جنس لایه ها مشخص شده است که 79 درصد بخشهای ارزیابی شده در مطالعات ثابت است ارزیابی جنس لایة در غیاب طرح یونیفاید مصالح و کد شناسایی آنها صورت پذیرفت ارزش نشان داده شده لایه ها بین سطوح مختلف برای 89 درصد از نمونه های روسازی در مطالعة آنها ثابت در نظر گرفته شده است . در مواردی که داده های منابع مختلف یکسان نبودند ، یک لایه برای مطالعات بیشتر برداشته می شد . عدم ثابت بودن داده ها در لایه ها مورد بررسی قرار گرفته و بصورت تحلیل داده ها و مرور عملیات و توصیه هایی برای حل داده های غیرمتعارف به مدیریت LTPP گزارش می شد .

بعلاوه سودمندی و نتیجه بخش بودن مصالح نیز مورد بررسی قرار گرفت . هدف از انجام و چک کردن خواص مصالح آن بود که مشخص شود آیا کد مصالح برای لایه با توصیفات کاربردی آن تطابق دارد یا خیر . زمانیکه بیشتر رکودها که دارای ارزش مصالحی هستند (642 درصد از بین 41111 حدود 56/1 درصد دارای کد مصالح نادرست هستند) و بعضی رکوردها که کد مصالح آنها از بین رفته است . رکودهای مشخص شده بصورت تحلیل داده ها و بررسی عملیات به FHWA (بخش بزرگراههای ایالتی) گزارش می شد . استدلالات داده ای لایه ها با استفاده از نشان دهندة تغییرات (شاخص) که بصورت SHRP-LTPP مشخص شده اند مورد بررسی قرار می گیرند و بعنوان یک نتیجه از ارزیابی لایه های روسازی به FHWA گزارش می شوند .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق تجزیه و تحلیل داده ها

دانلود مقاله کامل درباره کمک فنر

اختصاصی از رزفایل دانلود مقاله کامل درباره کمک فنر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

به نام خدا

کمک فنر:

کمک فنر وسیله ای است هیدرو لیکی لوله مانند یا کپسولی که در کنار هر چرخ خود و بکار رفته است و کار اصل کمک فنر جلوگیری از نوسانات و ارتعاشات فنرها می باشد. به طور کلی که ما به خودی خود یک فنر را تنها نمی توانیم درخودرو بکار بریم. چون وقتی ما کمک فنر نداشته باشیم باعث می شود خودروی ما موقع عبور از سرعت گیرها یا دستندازها باعث بازی یا حرکت بیش از اندازه اتاق خودرو شود که برای جلوگیری از این اتفاق مانه می توانیم از فنر سفت و سخت استفاده کنیم چون باعث خشکی خودروی ما خواهد شد و نه فنری که نرم و انعطاف پذیر که باعث نوسانات بیش از حد می شود که در نتیجه ما باید فنری متوسط از لحاظ نرمی و سفتی انتخاب کرده و وسیله ای را برای جلوگیری از نوسانات فنر به مجموعه فنر اضافه کنیم که به نام کمک فنر می باشد.

در واقع از اسم کمک فنر باید ما بدانیم که کمک فنر یک وسیله ای است که برای بهتر کردن فنرها استفاده می شود و می تواند بهتنهایی یا مجموعه فنر و کمک فنر بکار رود.

انواع کمک فنر:

1- کمک فنر روغنی

2- کمک فنر روغنی گازی

3- کمک فنر معین

4- کمک فنر بادی و تنظیم پذیر.

کمک فنر پژو 405

اینجانب در مورد کمک فنر 405 مطالبی را جمع آوری کردم که احتمالاً بدون اشتباه نبوده است. این کمک فنر که بروی پژوی 405 نصب می شود و اکثراً ساخت شرکت خوشآوران می باشد از نوع روغنی بوده که یک نمونه از آن را شکافته و برای پروژه درسی خود مهیا کرده ام.

اجزای تشکیل دهنده کمک فنر پژو 405

1- پوسته کمک فنر

2- پیستون

3- سیلندر داخل پوسته

4- سوپاپ یا شیر دیسکی و بوش نگهدارند میل کمک

5- آبند یا کاسه نمد.

1- پوسته کمک فنر : شکل 1

این قطعه تشکیل شده است از یکلوله کپسولی مانند که از مقاومت خاصی در برابر ضربه ها و نوسانات می باشد که در قسمت میانه آن یک بشقابکی تعبیه شد که نشیمنگاه فنر می باشد و در قسمت پایینی آن زایده قرار گرفته تا بصورت صحیح در داخل سگدست چرخ قرار بگیرد و درپوشی در بالاترین نقطه سر کمک فتر برای جلوگیری از ضربه خوردن به کاسه نمد و نشیمنگاه ضربه گیر (نوعی پلاستیک سفت است) تعبیه شده است.

2- پیستون و شافت یا میل کمک فنر شکل 2

این پیستون که بر روی میل کمک قرار دارد و با مهره ای به ان نصب شده و سوپاپی در انتهای تعبیه شده که توسط فنر کوچکی تحت فشار می باشد و بالاترین تقطه آن رزوه شده تا به نعلبکی کمک فنر بسته شده و وظیفه بیستون در این کمک فنر بوجود آوردن اصطکاک است که این کار باعث می شود. سیال یا روغنی که از محفظه ها یا سوراخ های این پیستون می گذرد به سختی عبور کرده و نوسانات فنر با این طریق گرفته شود و در قسمت میانی میل کمک یک نوع درزبند استفاده شده که فشار روغن ایجاد شده توسط فنر بالا نرفته و جریان سیال یکطرفه باشد و میل کمک از بالا به توپی سر کمک فنر بسته می شود و جنس از آلیاژ مخصوص فلزات سخت را دارا می باشد.

3- سیلندر داخل کمک فنر : و شیر یا سوپاپ و بوش میل کمک شکل 3

این سیلندر از یک لوله تشکیل شده است که پیستون در داخل آن قرار می گیرد و در قسمت پائین یک شیر یا سوپاپی دیسکی فنری نصب شده است که وقتی در مواردی زیر چرخ خودرو خالی شود. و فنر خواست بیشتر باز شود. این سوپاپ یا شیر کار پیستون را انجام داده و باعث اصطکاک در روغن یا سیال می شود و از نوسانات زیاد جلوگیری می کند.

و در بالای این لوله یک عدد بوش که دارای محفظه هایی است برای ورود و خروج روغن که وظیفه اصلی آن ثابت نگه داشتن میل کمک در مرکز سیلندر می باشد.

کاسه نمد : شکل 3

این قطعه دربالای پوسته کمک فنر نصب می شود که یک نوع درز بند و آبند می باشد که از خروج سال یا روغن داخل کمک فنر و همچنین از ورود گرد و خاک و آب به داخل کمک فنر جلوگیری می کند.

طرز کار کمک فنر پژو 405 شکل 4


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره کمک فنر

سیمای نماز

اختصاصی از رزفایل سیمای نماز دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 23

 

به نام خدا

پیشگفتار

نماز اساسى ترین رشته ى الفت و عالى ترین عامل محبّت بین بندگان و حضرت حقّ است .

نماز نور دل و صفاى قلب و روح جان و سلامت روان و فروغ ذات عباد صالح خداست .

نماز واسطه ى محکمى است که تمام هستى انسان را به ملکوت هستى پیوند مى دهد و به مانند آن ، برنامه اى را براى ربط دادن آدمى به حقّ و حقیقت نمى توان یافت .

نماز پناه بى پناهان ، سنگر جهادگران ، گلستان روح افزاى عاشقان ، چراغ سحر مشتاقان ، نور وجود عارفان ، آرامش دل بینایان ، و سیر کمالى آگاهان است .

نماز زنده کننده ى جان ، ظهور دهنده ى حیات جاودان ، راز و نیاز دردمندان ، روشنى راه رهروان ، نور دیده ى بیداران ، سرمایه ى مستمندان ، دواى درد بى دردان ، نواى دل بى دلان ، دلیل گمراهان ، امید امیدواران ، سرّ حقیقى سحرخیزان ، سوز دل سوختگان ، حرارت روح افسردگان ، مایه ى بقاى جان ، و دستگیره ى نجات انسان از تمام مهالک است .

نماز برتر از همه ى عبادات ، جامع تمام کمالات ، منعکس کننده ى کلّ واقعیّات ، منبع برکات ، و کلید قفل تمام مشکلات است .

نماز خمیر مایه ى حیات ، تزکیه کننده ى صفات ، علاج زشت ترین عادات ، آورنده ى حسنات ، تبدیل کننده ى سیّئات ، باعث کرامات ، منبع فیض و افادات ، نگهدارنده ى انسان از حادثات ، مانع سانحات ، و حقیقت کائنات است .

نماز عشق سالکین ، عبادتى آتشین ، کارى بى قرین ، بهترین معین ، خورشید اهل زمین ، مونس اصحاب دین ، امنیّت جان غمین ، و رحمت واسعه ى حضرت ارحم الرّاحمین است .

نماز واقعیّتى روحانى ، امر واجب حضرت سبحانى ، نفخه ى رحمانى ، جان انسانى ، و نور یزدانى است .

نماز هویّت ایمان ، حقیقت جهان ، طریقت جان ، قدرت انسان ، و مایه ى بهشت و رضوان است .

نماز چشمه ى زمزم روح ، ساغر معنوى صبوح ، فتح الفتوح ، توبه ى نصوح ،حضرت حق را ممدوح ، اجمال قرآن را مشروح ، و در طوفان حوادث کشتى نوح است .

بدون نماز خود را اهل حقّ و حقیقت مدان و رسیدن فیض خاص الهى را به سوى خود توقّع مدار .

اکسیر وجود منهاى نماز بى سود است ، بى خبران از نماز بى خردانند و فراریان از این مقام گرفتار دام شیطانند .

ثروتمندانِ بى نماز فقیرند و تهیدستانِ با نماز از همه مستغنى تر . حقیقت و واقعیت همان است که عارف شوریده ى الوند ، حضرت باباطاهر ، فرموده :

 

خوشا آنان که اللّه یارشان بى ******************* که حمد و قل هو اللّه کارشان بى

خوشا آنان که دائم در نمازند ******************* بهشت جاودان بازارشان بى

ارزش و عظمت نماز

بى تردید ، در میان عبادات و مسائل معنوى و ملکوتى ، نماز از ارزش و اهمیّت خاصّى برخوردار است .

به اندازه اى که به نماز سفارش شده به چیزى سفارش نشده است .

نماز وصیّت حضرت حق ، و انبیا و امامان ، و عارفان و عاشقان ، و ناصحان و حکیمان است .

کتابى از کتاب هاى آسمانى حق خالى از آیات مربوط به نماز نیست .

از برنامه هاى بسیار مهمّ کتاب هاى عرفانى و اخلاقى و مخصوصاً کتب حدیث ، نماز است .

معارف الهى ، انسان بى نماز را انسان نمى دانند ، و هر بى نمازى را مستحقّ عذاب ابد و محروم از بهشت دانسته و بلکه جداى از نماز را حیوانى پست و موجودى تهیدست و تیره بختى بیچاره به حساب مى آورند .

نماز در زندگى و حیات انسان به اندازه اى ارزش دارد که اولیاى الهى براى یک لحظه از آن غافل نبودند و از هر راهى که ممکن بود دیگران را هم به این عبادت ملکوتى تشویق مى کردند .

نماز با این که به غیر مکلّف واجب نیست ولى به خاطر ارزش و اهمیّتى که دارد امامان معصوم دستور مى دادند که فرزندتان را از شش ـ هفت سالگى به جهان نماز ببرید و آنان را به سفر در این عرصه گاه معنوى تشویق کنید :

* عَنْ مَعاوِیَةَ بْنِ وَهَب قالَ : سَأَلْتُ اَباعَبْدِاللّهِ(علیه السلام) فى کَمْ یُؤْخَذُ الصَّبِىُّ بَالصَّلوةِ ؟ فَقالَ : فیما بَیْنَ سَبْعَ سِنینَ وَ سِتَّ سِنینَ(1) .

معاویة بن وهب که از بزرگان اصحاب امام ششم است از حضرت باقر (علیه السلام)مى پرسد : در چه زمانى کودکان خود را متوجّه نماز کنیم ؟ حضرت مى فرماید : در هفت و شش سالگى .

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِم عَنْ اَحَدِهِما (علیهم السلام) فِى الْصَبِىِّ مَتى یُصَلّى ؟ قالَ : اذا عقل الصَّلوةَ . قُلْتُ : مَتى یَعْقِلُ الصَّلوةَّ وَ تَجِبُ عَلَیْهِ ؟ قالَ لِسِتَّ سنین(2) .

محمّد بن مسلم که از یاران بى نظیر امامان است ، از حضرت باقر یا حضرت صادق (علیهما السلام) مى پرسد : کودک در چه زمانى نماز بخواند ؟ حضرت مى فرماید : وقتى که نماز را بفهمد . عرضه مى دارد : چه زمانى مى فهمد تا خواندن نماز بر او لازم باشد ؟ امام مى فرماید : در شش سالگى .

عَنِ الْحَلَبى ، عَنْ اَبى عَبْدِلله(علیه السلام) عَنْ اَبیهِ قالَ : اِنّا تَأْمُرُ صِبْیانَنا بِالصَّلوةِ اِذا کانُوا بَنى خَمْسِ سِنینَ ، فَمُرُوا صِبْیانَکُمْ بِالصَّلوةِ اِذا کانُوا بَنى سَبْعِ سِنینَ .

حلبى از راویان بزرگوار شیعه است از امام صادق (علیه السلام) نقل مى کند که حضرت از پدر بزرگوارشان امام باقر  (علیه السلام) روایت مى کنند که ما فرزندانمان را در سن پنج سالگى به نماز امر مى کنیم ، پس شما آنان را به وقت هفت سالگى به دنیاى نماز حرکت دهید .

روایات بسیار مهمّ کتاب هاى پرارزش حدیث از سبک شمردن نماز شدیداً نهى مى کنند :

عَنْ اَبى جَعْفَر (علیه السلام) قالَ : لا تَتَهاوَنْ بِصلوتَکَ فَاِنَّ النَّبِىَّ (صلى الله علیه وآله وسلم) قالَ عِنْدَ مَوْتِهِ : لَیْسَ مِنّى مَنِ اسْتَخَفَّ بِصَلوتِهِ ، لَیْسَ مِنّى مَنْ شَرِبَ مُسْکِراً ، لایَرِدُ عَلَىَّ

ــــــــــــــــــــــــــــ

امام باقر (علیه السلام) مى فرماید : نمازت را سبک مشمار ، به حقیقت که رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) به وقت مرگش فرمود : هرکس نماز را سبک انگارد از من نیست ، هر کس شراب بنوشد از من نیست ، و الله قسم کنار کوثر بر من وارد نمى شود .

قالَ الصّادِقُ (علیه السلام) :اَنَّ شَفاعَتَنا لاتَنالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلواة(2) .

امام صادق (علیه السلام) فرمود : آن که نماز را سبک بشمارد ( و در نتیجه از خواندن آن محروم گردد یا همراه با شرایط بجا نیاورد ) به شفاعت ما نمى رسد .

* عَنْ اَبى عَبْدِاللّهِ  (علیه السلام) قالَ : قالَ رَسُولُ اللّهِ (صلى الله علیه وآله وسلم) :لَیْسَ مِنْى مَنِ اسْتَخَفَّ بِالصَّلواةِ ، لایَرِدُ عَلَىَّ الْحَوْضَ لا وَالله(3) .

امام صادق (علیه السلام) از رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) روایت مى فرماید : از من نیست آن که نماز را سبک بشمارد ، و اللّه سبک شمارنده ى نماز کنار کوثر بر من وارد نمى شود .

قالَ الصادِقُ (علیه السلام) فى حَدیث : اِنَّ مَلَکَ الْمَوْتِ یَدْفَعُ الشَّیْطانَ عَنِ الْمُحافِظِ عَلَى الصَلوةِ وَ یُلَقِّنُهُ شَهادَةَ اَنْ لا اِلهَ اِلاَ اللهُ وَ اَنَّ مُحَمَداً رَسُولُ اللهِ فى تِلْکَ الْحالَةِ الْعَظیمَةِ(4) .

امام صادق (علیه السلام) در روایتى فرمودند : ملک الموت به هنگام قبض روح ، شیطان را از آن که بر نمازش محافظت داشته دفع مى کند تا نتواند به مسافر باایمان جهان آخرت ضرر برساند و در آن حالت هولناک ، شهادت به توحید و رسالت را به او تلقین مى کند .

* قالَ رَسُولُ اللهِ (صلى الله علیه وآله وسلم) : لاتُضَیِّعُوا صَلواتِکُمْ فَاِنَّ مَنْ ضَیَّعَ صَلواتَهُ حُشِرَ مَعَ قارُونَ وَ هامانَ ، وَ کاَن حَقاً عَلَى اللّهِ اَنْ یُدْخِلَهُ النّارَ مَعَ الْمُنافِقینَ(1) .

رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود : نماز خود را ضایع مکنید که ضایع کننده ى نماز با قارون و هامان محشور مى شود ، و بر خداوند لازم است او را همراه منافقان به آتش وارد کند .

عَنْ اَبى جَعْفَر (علیه السلام) قالَ : بَیْنا رَسوُلِ اللهِ (صلى الله علیه وآله وسلم) جالِسٌ فِى الْمَسْجِدِ اِذ دَخَلَ رَجُلٌ فَقامَ یُصَلّى فَلَمْ یَتِمَّ رُکُوعَهُ وَ لاسُجُودَهُ فَقالَ (صلى الله علیه وآله وسلم) : نَقَرَ کَنَقْرِ الْغُرابِ ! لَئِنْ ماتَ هذا وَ هکذا صَلوتُهُ لَیَمُوتَنَّ عَلى غَیْرِ دِینى(2) .

امام باقر (علیه السلام) مى فرماید : رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) با گروهى در مسجد نشسته بودند ، مردى وارد مسجد شد و رکوع و سجود نمازش را ناتمام بجاى آورد ، به نحوى که وضع رکوع و سجودش نماز را از حیثیّت نماز مى انداخت . رسول خدا فرمود : نوک زد مانند نوک زدن کلاغ ( کنایه از اینکه نمازش را عجیب با عجله خواند آن چنان که گویى نماز بنود ) ، چنان که مرد با چنین نمازى بمیرد با دین من نمرده است .

* قالَ الصّادِقُ (علیه السلام) : اَوَّلُ ما یُحاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلوةُ ، فَاِنْ قُبِلَتْ قُبِلَ سائِرُ عَمَلِهِ ، وَ اِذا رُدَّتْ رُدَّ عَلَیْهِ سائِرُ عَمَلِهِ(3) .

امام صادق (علیه السلام) فرمود : اوّل برنامه اى که انسان به آن محاسبه مى شود نماز است ، اگر پذیرفته شود بقیّه ى اعمال او نیز پذیرفته مى شود ، و اگر مردود گردد سایر اعمال او نیز مردود مى گردد .

قالَ اَبوُعَبْدِاللهِ (علیه السلام) : صَلوة فَریضَة خَیْرٌ مِنْ عِشْرینَ حِجَّةً ، وَ حِجَّةٌ خَیْرٌ مِنْ بَیْت مَمْلُوًّ ذَهَباً یُتَصَدَّقُ مِنْهُ حَتّى یَفْنى(1) .

امام صادق (علیه السلام) فرمود : یک نماز واحب از بیست حج بهتر است ، و یک حج بهتر است از خانه اى که پر از طلا باشد و تمام آن در راه خدا به صدقه برود .

عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ قالَ : سَمِعْتُ اَبا عَبْدِاللهِ (علیه السلام) یَقُولُ : حِجَّةٌ اَفْضَلُ مِنَ الدُّّنْیا وَ ما فیها ، وَ صَلوةُ فَریضَة اَفْضَلُ مِنْ اَلْفِ حِجَّة(2) .

یونس بن یعقوب مى گوید : از حضرت صاد (علیه السلام) شنیدم که مى فرمود : یک حج برتر است از دنیا و هر چه در آن است ، و یک نماز واجب از هزار حج برتر است .

عَنْ اَبى عَبْدِاللهِ (علیه السلام) قالَ : اِنَّ تارِکَ الصَّلوةِ کافِرٌ .

از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمود : به حقیقت که ترک کننده ى نماز کافر است .

عَنْ اَبى عَبْدِاللهِ (علیه السلام) عَنْ اَبیهِ عَنْ جابِر قالَ : قالَ رَسوُلُ اللهِ (صلى الله علیه وآله وسلم) : مابَیْنَ الْکُفْرِ وَ  الاْیمانِ اِلاّ تَرْکُ الصَّلوةِ .

امام صادق از حضرت باقر (علیهما السلام) از جابر از رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) روایت مى کند که : بین کفر و ایمان جز ترک نماز چیزى نیست .

محمّد بن سنان از علل و فلسفه ى مسائل الهى از حضرت رضا (علیه السلام) در ضمن یک نامه سؤال مى کند ، امام هشتم در پاسخ به مسئله ى نماز مى نویسند :

* نماز اقرار به ربوبیّت حضرت حقّ عزّوجلّ ، و نفى شریک از وجود مقدّس او ، و ایستادن در پیشگاه عظمت آن جناب با ذلّت و مسکنت و خضوع

و اعتراف ، و طلب آمرزش نسبت به گناهان گذشته ، و صورت به خاک نهادن در هر روز برا تعظیم در برابر عظمت آن وجود مبارک ، و اینکه عبد به یاد حق و جداى از تجاوز به حقوق الهى و خاضع و خاکسار و راغب به رحمت واسعه و خواهان زیاد شدن ایمان و وسعت رزق و مداومت بر ذکر در شب و روز است ، ونیز عبد سیّد و مولا و مدبّر و خالقش را فراموش نکند تا دچار شرّ و طغیان نگردد ، و نیز به وسیله ى نماز از انواع معاصى حفظ گردد و ازافتادن در دریاى فساد مصون بماند(1) .

در روایت صحیح بسیار مهمّى از رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلم) روایت شده که فرمود :

* روزى امین وحى براى اداى وحى به نزد من آمد . هنوز آنچه را که باید بر من بخواند تمامش را نخوانده بود که ناگهان آوازى سخت و صدایى هولناک برآمد . وضع فرشته ى وحى تغییر کرد ، پرسیدم : این چه آوازى بود ؟ گفت : اى


دانلود با لینک مستقیم


سیمای نماز

رابطه انسان و خدا

اختصاصی از رزفایل رابطه انسان و خدا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

رابطه انسان و خدا

 

 

 

نوشتهء معروف آزاد

 

مقدمه:

 

اولین و شاید مهمترین سوالی که درذهن شما خطور می کند، اینست که چرا ما نیاز به بحث و گفتگو و تحلیل  مسئله ( رابطه خدا و انسان) درقرن حاضر داریم؟! دلایل زیادی را می توان نام برد، اما ٣ دلیلی را که شاید پررنگ تر نسبت به دلایل دیگر به نظر می رسند در اینجا یادآور می شویم. لازم به ذکر است که دراین بحث تا حد ممکن سعی شده است مطالب بصورت ساده و خلاصه بیان شود 

 

الف ـ فقدان معنویت در جهان کنونی

ب ـ سو استفاده از ادیان

ج ـ پیشرفت علم

 

پس از شرح و توضیح مختصری درباره سه دلیلی که در بالا نام برده شده است، به مسئله اثبات خدا و برهان ها و دلایل وجود خدا می پردازیم. سپس به مسئله جبر و اختیار انسان در ادیان پرداخته و تا حد مختصری آن را تحلیل می کنیم. امید انکه این مقاله برای شما مفید واقع شود.   

 

 

 

الف ـ فقدان معنویت در جهان کنونی

 

همانطور که می دانیم قرن 21 ، قرن فضا ، قرن علم و قرن مشینیزم می باشد ، که در آن احساسات  ، عواطف ومعنویات جای خود را به سیستم های کامپیوتری و انسان های آهنی داده اند و هـرروز این مسئله پررنگ تر می شود.   

مکتبهای فلسفی نو با طرح ریزی  ایدیالوژی و راه و رسم زندگی بشر سعی کرده اند تا مسیر زنده گی انسان را به سوی ایده آلها سمت و سو بدهند. سوال اینست که آیا براستی نوع بشر می تواند برای موجودی همسان خود راه و روش زنده گی را طرح ریزی کند و او را به کمال برساند یا نه؟ آیا انسان می تواند به جای ‹ من › کل تصمیم بگیرد و هنجارها و ناهنجارها را معین ساخته و تمام خواسته های بشر را کشف کرده و آن را درسیستمی قانون مند ارائه کند؟!    

 

در واقیعت هیچ علمی نتوانسته است ثابت کند که امکان حدس زدن لحظه بعدی انسان وجود دارد یا چه عملی از بشرسر خواهد زد و چه تصمیمی دارد. درعصر امروز همچنان که می بینیم به علت فقدان معنویت ، روابط انسانی و عاطفی روز به روز سرد تر شده و رو به زوا ل می باشد. این زوا ل و کاستی نتیجه توجه بیش از حد مکتب های فلسفی به مادی گرایی و یا بهتر بگوییم مکتب متریالزیم است.           

 

اغلب این مکتبها با کشیدن خط بطلانی برمسائل الهی و وجود ادیان و یا ایجاد سفسطه و نقد نادرست ادیان، بشر را به ترک معنویات دعوت کرده و او را به زرق و برق دنیوی و ماده گرایی علاقه مند می کنند. گاهی بشرچنان غرق دراین مسائل می شود که حتی فرصت فکر کردن درباره  زنده گی خویش را نیزپیدا نمی کند و پیوسته در این تلاش است که مبادا چیزی ازاین دنیا را از دست بدهد و به همین علت است که گاهی حاضر می شود هر عملی را برای رسیدن به اهداف  دنیای خود انجام دهد و ذهن مشوش خود را تسکین بخشد. بنابراین برای بشر امروزی ، معنویت و اعتقاد به وجود نیروئی ماورای ذهن بشری، فکتوری مهم و ضروری به شمارمی رود.  

 

ب ـ سؤ استفاده از ادیان و تبلیغ نادرست

 

موضوع دیگری که امروزه متأسفانه باعث پیدایش نگرشی منفی به ادیان شده است مسئله سوءاستفاده از ادیان است. در زمانی که اروپا به نام اروپای سیاه (دوران پیش از رنسانس) یاد می شد، کشیشان مسیحی به مردم قطعه های بهشت را می فروختند. در آن دوران کسی حق اکتشاف و اختراع نداشت و پیشرفت علم را مبارزه با نیروی خداوندی تبلیغ می کردند.

امروزه نیز بهره برداری های سیاسی – شخصی و اجتماعی از ادیان می شود و چهره ای نا خوشایند را از معنویات و الهیات ترسیم می کند که باعث بد بینی و به کناری گزاردن ادیان می شود. 

 

در اسلام، اغلب ملّا ها، چهره ای عبوس از اسلام طرح می کنند، گویی که اسلام فقط دین نفی کردن است. در حالیکه اگر منافع شخصی و سیاسی را از میان برداریم و با نگاهی دقیق تر و بازتر به تحلیل اسلام بپردازیم می بینیم که خداوند در همه جای کتاب آسمانی اش «قرآن» از عطوفت و مهربانی گفته است و هر جایی که چیزی را نفی کرده است، به جای آن راهی را که در لیاقت و شأن انسان است پیش پای او گزارده است. برای نمونه عمل زنا در اسلام نفی شده است و از منفورترین عمل ها به حساب می آید که اکثر عالمان دینی آن را مکررآ اعلام می کنند. اما سوال اینست که آیا به همان مقدار که این عمل زشت را نفی می کند، عمل ازدواج و عروسی را نیز تبلیغ می کنند یا نه؟ 

 

خداوند در سورۀ بقره، آیه 187 در مورد زن و شوهر فرموده است:

 

هُنَّ لِبَاسٌ لَکُم و اَنتُم لباس لَهُن

                                            «آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها»

به این معنی که هر دو زینت و سبب حفظ یکدیگرند.

 

امروزه، بخصوص طبقه جوان نوعی بدبینی به مبلغان دین (شاید بهتر باشد که بگوییم با روش تبلیغ آنها) پیدا کرده اند که فاجعه بزرگی است! بنا بر این طبقه روشنفکر (البته باید یادآور شویم که مسئله روشنفکری خود بحث بزرگی است که از بحث این مقاله خارج است، چون امروزه بسیاری از مردم روشنفکر مأب ها را با روشنفکران به اشتباه می گیرند) وظیفه دارند که با تبلیغی علمی و روشی روشن تر به تحلیل مسائل معنوی و فلسفی ادیان بپردازند.    

 

ج ـ پیشرفت علم

 

چندین صد سال پیش چه کسی می توانست قبول کند روزی فراخواهد رسید که چند تن فلز بتواند در هوا معلق بماند؟ اما امروز برای ما انسانهای امروزی قبول کردن این موضوع امری بدیهی به شمار می رود. واضح است که بشر امروزی چه در زمینه علم و چه در زمینه های دیگر پیشرفت های عظیمی کرده است. فرزندی که در دنیای امروزی متولد می شود برای سوالهای خود، پاسخی منطقی با دلیل و مدرک و شواهد می خواهد.

 

امروزه دیگر نمی توانیم بزور چیزی را به کسی بقبولانیم یا بگوئیم چون پدرت فلان کار را کرده است تو هم آن را باید انجام بدهی. بنا بر دلایلی که ذکر شد، امروزه برای ترویج مسائل الهی، احتیاج به بیانی روشن و دلایلی عقلانی داریم که بتوانیم نسل امروزه را به ضرورت و اهمیت این مسئله آگاه کنیم و آنها نیز بتوانند مروج نسل های آینده بشوند. 

 

اثبات وجود خدا

 

همانطور که در مقدمه یادآور شدیم، با پیشرفت روزافزون علم بشری، برای توضیح و تحلیل ادیان احتیاج به اثبات وجود خدا از طریق علمی داریم تا بتوانیم برای آنان که دست به ا نکار قادر مطلق می زنند دلیل و شواهد متعدد بیاوریم.  ما در این قسمت شماری از استدلالها و براهین اثبات خدا را نام برده و مختصری درباره آنها توضیح می دهیم.   

 

1. برهان انتظام هستی (The Cosmological Argument)

 

اگر بخواهیم با بیانی ساده به تعریف این استدلال بپردازیم شاید بتوان گفت: «که وجود جهان هستی بهترین و محکمترین گواه برای وجود داشتن خداوند است.»

 

دو روش مختلف از برهان انتظام هستی عبارتند از:

1. استدلال علت اولیه

2. استدلال از احتمال وقوع

 

برای اینکه بدانیم تفاوت این دو روش چیست، پس از تعریف کلی برهان انتظام هستی خواهیم دید که این دو روش چگونه توانسته اند با نقد و اعتراض به استدلال انتظام هستی روبرو شوند و در واقع اعتراضهای‌ وارده را رد بنمایند.   

 

تعریف کلی برهان انتظام هستی بصورت استدلالی عبارتست از:

1. هر چیزی برای وجود داشتن نیاز به علتی دارد.

2. دنیا وجود دارد.

بنابراین:

3. دنیا نیاز به علتی برای وجود داشتن دارد.

4. اگر دنیا علتی برای وجود داشتن دارد، پس آن علت خدا می باشد.

5. خدا وجود دارد.

 

کسانی که به این استدلال اعتراض کرده اند و آن را رد نمودند، اعتراض خود را با سـؤالی اینگونه بیان می کنند:        

«آیا خدا هم علتی برای وجود داشتن دارد؟»

اگر با نگاهی سطحی به این سؤال بنگریم، مطمئنآ فکر خواهیم کرد که این اعتراض ساده سبب از بین بردن کل استدلال ما خواهد شد. همانطور که در چند سطر بالاتر عنوان شد استدلال اولیه و استدلال از احتمال وقوع با روشی منطقی به بحث با سوال اعتراض کنندگان مبنی بر علت به وجود آمدن خدا پرداخته اند.         

 

نخست استدلال بر پایه علت اولیه:

 

تفاوت بزرگی که بین دنیا و خدا وجود دارد اینست که دنیا در زمانی خاص به معنای فیزیکی آن به وجود آمده است. طبق استدلال بر پایه علت اولیه، می توان گفت هر چیزی که شروع و آغازی در بعد زمان دارد، نیاز به علتی برای بوجود آمدن دارد.                         

برای اینکه بتوان این مسئله را ساده تر بیان کرد در اینجا مثالی می آوریم.

یک میز چوبی را نجار در زمانی مشخص درست می کند که خود آن نجار هم در زمانی مشخص (که همان تاریخ تولد اوست) متولد شده است.   

بنابراین باعث بوجود آمدن آن میز چوبی، نجار بوده است و خود نجار هم بوسیله والدین خود متولد شده است. چه میز چوبی و چه نجار هر دو آغازی در زمان داشته اند. بنابراین باید باعث و علتی برای بوجود آمدن داشته باشند. بنا بر گفته های بالا، خداوند چون آغازی در بعد زمان ندارد، احتیاجی نیز به علتی برای پیدایش ندارد. در قالبی ساده تر و کامل تر «لم یلد و لم یولد»، نه زاده شده است و نه می زاید.                              

 

دوم استدلال از احتمال وقوع:

 

این استدلال را اینطور بیان می کنیم که تفاوت بین وجود داشتن دنیا و خدا اینست که ما به راحتی می توانیم بگوئیم چنین احتمالی می توانست وجود داشته باشد که اصلا دنیا به وجود نمی آمد. طبق «استدلال از احتمال وقوع»، هر چیزی که بتوان احتمال وقوعش را پیش بینی یا نفی کرد، علتی برای پیدایش و به وجود آمدن دارد. بنابراین در بحث موجودیت خدا یا وجود داشتن او بصورت احتمالی یک واقعه نبوده بلکه لازم بوده است، پس می توان گفت که خداوند بدون هیچ علتی و باعثی موجودیت دارد. چنانچه به مثال میز و نجار دوباره توجه کنیم، در نظر داشتن به استدلال احتمال وقوع می توان آنرا به صورت زیر بیان کرد:              

 

ما می توانیم بگویم که امکان به وجود نیامدن و ساخته نشدن میز چوبی به دست نجار وجود داشت، شاید نجار به جای آن میز چوبی وسیله ای دیگر می ساخت، همین تئوری برای خود نجار نیز صدق می کند. والدین او می توانند اصلا چنین فرزندی را نداشته باشند و یا فرزند آنها شخص نجار مذکور نباشد.  

 

 

استدلال هدف دار بودن جهان  (The Teleological Argument)

 

در جهانی که ما در آن زندگی می کنیم همه چیز به سوی هدفی در حرکت است، همچون تیری که از کمان رها شده و به سوی نشان خود در حال حرکت است. در حقیقت هدف دار بودن جهان از برهان نظم جهان استدلال می شود. در مثال تیر و کمان که بالاتر در جمله ای ذکر کردیم، ما نیاز به کسی داریم که تیر را به سوی هدف یا نشان هدایت کند. اگر همین مثال بسیار کوچک را در دامنه ای بزرگتر بخواهیم بررسی کنیم، خواهیم دید که این جهان بزرگ هم نیاز به نیرویی مافوق طبیعت دارد تا بتواند همه چیز را به سوی هدف و نشان خود هدایت کند.

 

بنابراین این موجود کامل و مطلق کسی جز خدا نمی تواند باشد. ویلیام پَلی، یکی از اساتید الهیات انگلیس دنیا را به ساعتی تشبیه کرده است که همه قسمتهای آن با نظم و ترتیب در کنار هم کار می کنند تا به آن هدف نهایی که نشان دادن زمان است برسند. پس با توجه به مثال ساعت، می توانیم دنیا را نیز به همین طریق در بعد وسیعتری مشاهده کنیم. تمام جانداران و غیرجانداران در نظمی شگفت انگیز به سوی هدفی در حال حرکت هستند.

 

 

برهان اخلاق  (The Moral Argument)

 

اینکه اخلاق چیست و شامل چه چیزهایی می شود، خود بحثی بزرگ است. اندیشمندان بزرگی در این باره مطلب نوشته اند، اما تعاریف و بیانها اغلب با هم فرق دارند. در برهان اخلاق اینگونه استدلال می شود که با توجه به اینکه اخلاق وجود دارد، بنابراین خدا هم وجود دارد.

شاید بتوان گفت که اخلاق متشکل از مجموعه ای از احکام و فرامین است. این احکام توضیحی درباره دنیا به قسمی که وجود دارد نمی دهند بلکه آنها چگونه باید بودن دنیا را توضیح می دهند. اینکه ما چگونه باید عمل کنیم و به چه صورتی به سوی کمال حرکت کنیم.

این امریست بدیهی که برای هر حکم فرمانی ما نیاز به حاکم (کسی که آن احکام را صادر می کند) داریم. قلمرو هر حکمی آنقدر می باشد که قلمرو حاکم آن حکم است. اما قلمرو اخلاق مطمئنآ از قلمرو نوع بشر بسیار اضافه تر است. بنابراین انسان نمی تواند حاکم اینگونه احکام باشد زیرا برای اخلاق ما احتیاج به کسی داریم که قلمرو او بی نهایت و نا محدود باشد، بنابراین چنین کسی فقط خدا می تواند باشد.

 

اگر با زبانی منطقی تر و با تعریفی کلاسیک تر بخواهیم این برهان را بیان کنیم، باید آنرا بصورت زیر ارائه کنیم.

 

1. اخلاق شامل مجموعه ای از احکام و فرامین است.

2. برای هر حکم و فرمانی ما نیاز به حاکم و فرمانده داریم.

بنابراین

3. حاکمی وجود دارد که اخلاق را حکم کرده است.

4. قلمرو احکام بستگی به قلمرو حاکم آن احکام دارد، یعنی این دو مقدار با هم برابر است.

5. قلمرو اخلاق نا محدود است.

بنابراین:

6. حاکمی که احکام اخلاقی را صادر می کند دارای قلمرویی نامحدود است.

7. تنها خداوند می تواند چنین قلمرو نا محدودی را داشته باشد.

بنابراین:

8. حاکمی که احکام و اخلاق را صادر می کند خداوند است.

بنابراین:

9. خداوند وجود دارد.


دانلود با لینک مستقیم


رابطه انسان و خدا

دانلود مقاله کامل درباره فرق صفات خدا با صفات انسان

اختصاصی از رزفایل دانلود مقاله کامل درباره فرق صفات خدا با صفات انسان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 12

 

فرق صفات خدا با صفات انسان

پرسش:

علم، قدرت، عدالت و حیات خداوند، چه فرقی با همین صفات در انسان دارد؟

سایت اسلام کوئیست،

پاسخ:

خداوند متعال به صفاتی متصف می شود که گویای کمال در ذات اوست؛ مانند علم، قدرت، حیات و ... .

انسان نیز به همین صفات موصوف است. او نیز به اذن خدا دانا، توانا و زنده است، اما وصف خدا به این صفات با وصف دیگران از دو جهت متفاوت است:

1. این صفات (علم، قدرت و حیات) مفهوم متفاوتی دارند، ولی از نظر وجود و تحقّق در خدای متعال، یکی هستند. در ذات خداوند، حیثیت علم جدا از حیثیت قدرت نیست، و این دو غیر از حیثیت حیات نیستند. ذات خدای سبحان همه اش علم و قدرت و حیات است. بر خلاف انسان که مفاهیم این صفات در او متفاوت است. واقعیت علم و شعور در انسان، غیر از واقعیت قدرت است و دانایی و توانایی انسان غیر از زنده بودن او است.

2. همچنان که واقعیت صفات خدا با هم تفاوت ندارند، صفات و ذات خداهم جدا از هم نیستند. صفات خدا عین ذات او است، نه چیزی اضافه و افزون برذات حق تعالی. بر خلاف انسان که صفاتش زاید بر ذات او است؛ زیراکه انسان، انسان بوده، ولی عالم و قادر نبوده، بلکه علم و قدرت را به دست آورده است. علاوه این که انسان چون ممکن الوجود است و ممکنات از حیث وجود محدودند، لذا صفات انسان نیز مانند خود ذات محدودند، برخلاف خدای متعال که هستی محض و نامحدود است، در نتیجه صفاتش هم نامحدود هستند.

به عنوان مثال؛ خدای متعال نیز در عین لایتناهی بودن قدرت و اراده، و در عین این که مقهور نظامی که خود آفریده نیست، هم حکمت صدق می کند و هم مصلحت .معنای حکمت باری تعالی این است که اشیا را به غایات و کمالات وجودی شان می رساند،. ولی معنای حکمت در کارهای انسان به این معنا است که وی کاری را برای رسیدن خودش به غایت و کمالی انجام می دهد؛ چون وجود مسبب و انتساب و ارتباطش با سبب، خودش یکی است و دو چیز نیست تا فرض تفکیک در آن بشود، پس اراده باری تعالی او را، عبارت است از اراده ارتباط او با سبب خاص خودش، و اراده آن سبب نیز مساوی است با اراده ارتباط آن با سبب خاص خودش، تا می رسد به سببی که اراده آن سبب، مساوی است با ارتباط با ذات حق، و اراده حق او را، مساوی است با اراده همه اشیاء و همه روابط و همه نظامات.

صفت حکمت یعنی حکیم بودن، درباره خداوند و درباره انسان به دو گونه صادق است. حکیم بودن انسان به معنای این است که در هر کاری غایتی معقول دارد و در کارهای خود عالی ترین و بهترین هدف ها را، و بهترین وسیله ها را برای رسیدن به آن هدف ها انتخاب می کند. اما خداوند، غنی علی الاطلاق است، غایتی را جست و جو نمی کند، کمالی فرض نمی شود که او فاقد باشد، تا بخواهد آن را جست و جو کند. حکیم بودن او به معنای این است که موجودات را به کمالات لایقشان تا هر حدی که برای آنها ممکن باشد می رساند، کار او ایجاد است که به کمال وجود رساندن است و یا تدبیر و تکمیل و سوق دادن اشیا به سوی کمالات ثانویه آنها است که نوعی دیگر از رساندن اشیا به کمالات آنها است.

مفهوم حکمت در فعل خداوند و بشر

درباره باری تعالی نیز در عین لایتناهی بودن قدرت و اراده، و در عین اینکه او مقهور نظامی که خود آفریده نیست، هم حکمت صدق می کند و هم مصلحت. معنی حکمت باری تعالی این است که اشیاء را به غایات و کمالات وجودی شان می رساند. ولی معنی حکمت در فعل بشر این است که کاری را برای رسیدن خودش به غایت و کمالی انجام می دهد. چون وجود مسبب و انتساب و ارتباطش با سبب، خودش یکی است و دو چیز نیست تا فرض تفکیک در آن بشود، پس اراده باری تعالی او را، عبارت است از اراده ارتباط او با سبب خاص خودش، و اراده آن سبب نیز مساوی است با اراده ارتباط آن با سبب خاص خودش، تا می رسد به سببی که اراده آن سبب، مساوی است با ارتباط با ذات حق، و اراده حق او را، مساوی است با اراده همه اشیاء و همه روابط و همه نظامات.

صفت حکمت یعنی حکیم بودن، درباره خداوند و درباره انسان به دو گونه صادق است. حکیم بودن انسان به معنی این است که در هر کاری غایتی معقول دارد و در کارهای خود عالی ترین و فاضل ترین هدفها را، و بهترین وسیله ها را برای رسیدن به آن هدفها انتخاب می کند. اما خداوند، غنی علی الاطلاق است، غایتی را جستجو نمی کند، کمالی فرض نمی شود که او فاقد باشد تا بخواهد آن را جستجو کند. حکیم بودن او به معنی این است که موجودات را به کمالات لایقشان تا هر حدی که برای آنها ممکن باشد می رساند، کار او ایجاد است که به کمال وجود رساندن است و یا تدبیر و تکمیل و سوق دادن اشیاء به سوی کمالات ثانویه آنهاست که نوعی دیگر از رساندن اشیاء به کمالات آنهاست.

بعضی از پرسشها و ایرادها و اشکالها از قیاس گرفتن غلط حکیم بودن خداوند به حکیم بودن انسان پیدا می شود. غالبا آنگاه که پرسش می شود فلان چیز چرا به وجود آمده است؟ پرسش کننده در ذهن خود مسأله را اینچنین طرح کرده که خداوند چه هدفی از این کار داشته است؟ غافل از اینکه اگر ما برای خدا، آنچنان که برای انسان، هدف قائل هستیم، هدف قائل بشویم، معنیش این است که خداوند نیز مانند انسان در کارهای خود کمبودهای خود را جبران می کند، و به خود تکامل می بخشد. اگر از اول توجه داشته باشد که حکیم بودن خدا به معنی این است که فعلش غایت دارد نه ذاتش، و حکمت هر مخلوقی غایتی است نهفته در نهاد آن مخلوق، و حکیم بودن خداوند به این است که مخلوقات را به سوی غایات طبیعی آنها سوق می دهد، پیشاپیش پاسخ خود را دریافت می دارد.

صفات خداوند متعال

به آن اندازه که شناخت خداوند و پی بردن به اصل وجودش آسان است , پی بردن به صفات او آسان نیست . زیرا در مرحله شناخت خداوند , به تعداد ستارگان آسمان , برگهای درختان , انواع گیاهان و جانداران بلکه به تعداد ذرات اتم دلیل بر وجود او داریم ( خود اینها آیه ها و نشانه های وجود و عظمت او هستند ) اما در راه شناسایی صفات خداوند باید دقت کنیم تا از خطر تشبیه و قیاس در امان باشیم و نخستین شرط شناخت صفات , نفی تمام صفات مخلوقات از خداوند و تشبیه نکردن او به مخلوقات است . زیرا هیچ یک از صفات خداوند با صفات مخلوقات قابل مقایسه نیست و هیچ صفتی از صفات ماده موجب محدودیت است و خداوند نامحدود است . او هستی محض است و هیچ مرزی برایش تصور نمی شود و دارای همه مراتب کمال است . بنابر این ما هرگز به ذات خداوند پی نخواهیم برد و نباید چنین انتظاری داشته باشیم .

س ـ چرا عقل به کنه ذات و وجود خداوند نمی رسد ؟

ج ـ زیرا او وجودی است از هر نظر بی نهایت , علم و قدرت و همه صفات خداوند مانند ذات او بی نهایت است و از سوی دیگر ما و هرچه مربوط به ما می شود ( علم و قدرت و حیات و زمان و مکانی که در اختیار داریم ) همه محدود و متناهی است , بنابراین با این همه محدودیت چگونه می توانیم به کنه آن وجود نامحدود و صفاتش برسیم و چگونه میتوانیم به کنه وجودی پی ببریم که هیچگونه مثل و مانندی ندارد .


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره فرق صفات خدا با صفات انسان