رشته علوم اجتماعی
فرمت: pdf
دانلود نمونه سوالات درس جامعه شناسی خانواده نیمسال اول ۹۲-۹۳ کارشناسی پیام نور + پاسخنامه
سیسیتم اندازه گیری رضایت مندی جامعه از شرکت لوله سازی اهواز و اجرای یک دوره سنجش به روش نمونه گیری S.S.M
مقدمه
اندیشمندان علوم سیاسی و جامعهشناسی از دیر باز مباحثی را در ارتباط با دموکراسی و ایجاد شرایط و زمینه مناسب برای ظهور آن در جوامع ارائه کردهاند که حد ایدهآل(مدینه فاضله) و نهائی آنها، مستلزم حضور یکایک مردم در فرآیند تصمیمگیری برای جامعه خویش اشاره است؛ آرمانی که شاید در جوامع نخستین به دلیل جمعیت قلیلشان، قابلیت تحقق داشت، ولی علی رغم این امکان، به دلیل خودکامگی و سبک دیکتاتوری حاکمان آن دوران، زمینه مساعدی برای مشارکت تک تک اعضای جامعه در امور مربوط به جامعه خویش فراهم نمیشد.
حال با گذشت سالیان متمادی و همچنین افزایش سطح دانش و آگاهی مردم و به طور اخص، افزایش بلوغ سیاسی ایشان، عرصه بر صاحبان قدرت تنگ گشته است و با نگاهی اجمالی به حکومتهای معاصر در جهان، ملاحظه می شود که تعداد معدودی از آنان مشی دیکتاتوری دارند که گاهی با عنوان دیکتاتور خیرخواه معرفی می گردند.
علیرغم افزایش سطح آگاهی عامه مردم در مقیاس با دوران قدیم به عنوان یک عامل موثر مثبت در تحقق دموکراسی مستقیم(مشارکت تک تک اعضاء جامعه در امور مملکتی)، بحران جمعیت یا به عبارت گویاتر، انفجار جمعیت، عاملی است که شرایط را برای تحقق این آرمان دیرینه(دموکراسی واقعی) دشوار میکند. چرا که شاید دیگر امکان تجمیع افراد در یک مکان و تصمیم گیری بر سر مسائل گوناگون غیر ممکن به نظر آید.
با توجه به پیشرفت شگرف تکنولوژی در عصر فراصنعتی، تحقق بسیاری از آرمانها امکانپذیر گشته است، می توان از تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات جهت حل معضلی که بحران جمعیت برای تحقق دموکراسی مستقیم ایجاد کرده است، بهرهمند شد. زیرا این فنآوری با ایجاد فضای شبکه ای توانسته زمینه را برای مشارکت همگان در امور مختلف فراهم آورد و در نهایت منجر به ایجاد شکل جدیدی از دموکراسی تحت عنوان دموکراسی دیجیتالی (دموکراسی مجازی یا دموکراسی الکترونیکی) شده است. در این نوع جدید از مشارکت مردم، اعضاء جامعه به مدد شبکههای اینترنتی در امور مهم مملکتی، نظیر انتخابات الکترونیکی مشارکت می نمایند.
علاوه بر تاثیر تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات بر امکان تحقق دموکراسی مستقیم، اعتماد عامل دیگری است که در میزان تمایل مردم به مشارکت در امور جامعه نقش مهمی ایفا میکند. منظور از اعتماد میزان اطمینانی است که مردم نسبت به یکدیگر و نسبت به دولتمردان خویش دارند. چراکه فنآوری جدید ارتباطات و اطلاعات باعث شده است که تعاملات رو در رو که از غنای ارتباطی بالایی برخوردار بودند، جای خود را به تعاملات مجازی بدهند و چون در تعاملات مجازی، شما دیگر طرف مقابلتان را به صورت مستقیم ملاقات نمیکنید، احتمال افزایش ریسک در تعاملات و بروز بحران بیاعتمادی افزایش می یابد و این بحران به کاهش سطح اعتماد در بین مردم، تضعیف انسجام ملی(حس ما بودن) و متعاقب آن کمرنگ شدن مشارکت ایشان در امور جامعه خواهد انجامید(Moloney, 2005) و در نهایت به صورت مانعی برای تحقق آرمان دیرینه بشر(دموکراسی مستقیم) بروز خواهد کرد.
مسئله اصلی تحقیق
بدون شک می توان ادعا کرد که اعتماد مردم به دولت، سنگ زیربنای استحکام هر دولتی در جهان است. گرایش دولتها به سمت دولتهای دموکراتیک، آراء مردم را به مثابه نقطه ثقل سیستم تصمیم گیری در مدیریت دولتها جلوه می دهد. امروزه حتی دیکتاتورترین دولتها نمیتوانند به اعتماد مردم و مشروعیت خود بیاعتنا باشند؛ یعنی دولت نیز مانند هر قدرت دیگری، خود را بینیاز از توجیه و مشروعیت نمیبیند. بحران مشروعیت یکی از مسائل اصلی پیشروی دولتهای سرمایهداری مدرن است(Habermas,1975) که دولتها را به فکر اتخاذ راه چارهای برای غلبه بر این بحران برانگیخته است تا از ابزارهای متفاوتی برای اعتمادسازی استفاده کنند. روند بیاعتماد شدن مردم به دولتهای خود در حال افزایش است و دولتها به فکر چارهای برای این معضل هستند. یکی از کاراترین ابزارهایی که اکثر دولتها روی تاثیر آن بر افکار عمومی توافق نظر دارند، به کارگیری تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات است. گویا دولتها با به کارگیری این تکنولوژی، قصد دارند دولت را به دولت الکترونیکی تبدیل کنند.
با توجه به اینکه عدالت سنگ پایه توجیه مشروعیت حاکمیت و افزایش اعتماد به دولت است و اعتماد راز ماندگاری دولتهاست(پورعزت،1380)، در این تحقیق بر آن شدیم تا با در نظر گرفتن عدالت اجتماعی به عنوان متغیر تعدیل کننده، به بررسی اثرگذاری دولت الکترونیک بر اعتماد عمومی بپردازیم. در این تحقیق با تأکید بر تأثیر تعدیل کننده ابعاد گوناگون عدالت(پنجگانه) به پیمایش رابطه میان دولت الکترونیک و اعتماد عمومی پرداخته میشود.
تشریح و بیان موضوع
دولت الکترونیک
از دیر باز عملکرد بخش خصوصی به مثابه معیاری برای ارزیابی عملکرد بخش دولتی استفاده میشد؛ زیرا کارائی، اثربخشی، و صرفهجویی، از جمله معیارهای غالب در این بخش خصوصی بودند که به دلیل عینیت بیشتر نسبت به معیارهای متداول در بخش دولتی(که عبارت بودند از عدالت، پاسخگویی، آزادی، برابری، رفاه عامه و نظایر آن) چنین تصور می شد که گویا این معیارها در نزد عامه ارزشمندترند. جالب آنکه تمایز این معیارها خود عاملی برای افزایش فاصله سبکهای مدیریت بخش خصوصی و دولتی می شد؛ ضمن اینکه برخی از اندیشمندان مدیریت دولتی، علی رغم تمایزی که در فلسفه حاکم در این دو بخش ملاحظه می شد، سعی در آشتی دادن آندو داشتند تلاشی که نهایتاً منجر به شکلگیری پارادایم مدیریت دولتی نوین شد.
در اواخر دهه 1990 بخش خصوصی با هدف ارائه محصولاتی بهتر به مشتریان خود و به عبارت کلی تر، به منظور کسب مزیت رقابتی و غلبه بر رقیبان خود، درصدد بهرهمندی از تکنولوژی اطلاعات(به ویژه اینترنت) برآمد؛ اقدامی که منجر به ظهور تجارت الکترونیک شد. قابل تامل است که در بخش دولتی رقابت معنی ندارد؛ ولی دولتمردان برای ارائه خدماتی با کیفیت بهتر، در زمان کمتر و نظایر آن، برای مشروعیت بخشی به دولت و اقدامات آن، به مثابه اساسی ترین عامل بقاء دولت و کسب اعتماد بیشتر مردم به آن ، ناگزیر بودند که در فرایندهای دولتی از تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات استفاده نمایند. این گرایش در نهایت منجر به ظهور شکل جدیدی از دولت تحت عنوان دولت الکترونیکی شد.
عدالت اجتماعی
عدالت اجتماعی از خواستههای دیرپای انسانهاست که سابقه آن به شکلگیری اولین جوامع انسانی بر میگردد عدالت اجتماعی، از مباحث بسیار جذاب و در عین حال دشوار علوم اجتماعی است که تنوع و تعدد ابعاد مورد بحث آن، حوزههای گوناگونی از علوم را در مینوردد. نیاز به عدالت اجتماعی، فراخور سطح بلوغ و رشد جوامع در قالب نیازهایی چون دسترسی برابر به امنیت، رفاه و آگاهی تجلی مییابد(پورعزت،1382 : 3 و21؛1380 : 84).
اندیشمندان علوم اجتماعی و فلاسفه، در مطالعات خود اهمیت زیادی برای عدالت قائل شدهاند. اینکه چرا این مفهوم سالیان زیادی علاقه بشر را به خود معطوف کرده است، میتواند بیانگر یک نیاز اساسی انسان به عدالت باشد. عدالت مبناهایی را در اختیار افراد قرار میدهد که به مدد آنها در این باره که آیا نیازهایشان در نهادهای اجتماعی پیچیده برآورده میشود یا خیر، قضاوت کنند(Folger and Cropanzano, 1998).
با این حال عدالت از جمله مفاهیمی است که هرگز به طور کامل عملی نشده و از جمله اصولی است که الزامات آن با گذر زمان به روز می شود. عدالت کانون ارزشهای اخلاقی و سیاسی(McLevish, 1993:403) و تجلیدهنده شأن والای انسانی است. راولز (1971) بر آن است که عدالت در اکثر جنبه های زندگی انسان رخنه کرده و اولین فضیلت نهادهای اجتماعی است. گرینبرگ (1990) نیز معتقد است که مفاهیم معدودی وجود دارند که با عدالت، به منزله بنیان تعاملات اجتماعی قابل مقایسه باشند.
در جهان معاصر از عدالت به مثابه حلقه مفقودهای،که اغلب فعالیتهای بشر را تحت عنوان بیعدالتی، تحت الشعاع قرار می دهد، یاد میشود. شاید اگر مازلو در قید حیات بود، با توجه به اهمیت عدالت در عصر حاضر، از آن به منزله یک نیاز اساسی فراگیر در همه سطوح سلسله مراتب نیازهای انسانی یاد میکرد. این اندیشمند، اگرچه عدالت را به طور ویژه در سلسله مراتب نیازها نیاورده است، ولی با توجه به اهمیت این مفهوم، از آن به عنوان یک نیاز اولیه غالب یاد کرده و پیامدهای بیعدالتی را متذکر شده و بجای عدالت از مفاهیمی همچون انصاف ،صداقت و سامانمندی به عنوان مجموعهای که پیشزمینه شرایط ارضاء نیازهای اولیه را ایجاد میکند نام میبرد(Maslo, 1954:22).
اعتماد عمومی
اعتماد عمومی از جمله مفاهیم رهنما و مهم جامعه شناسی است که میتوان آن را حسن ظن فرد نسبت به افراد جامعه دانست(امیرکافی، 1375).
استومپکا بر آن است که برخورداری جامعه جدید از ویژگی های منحصر به فردی همچون آیندهگرایی، تشدید وابستگی متقابل، گستردگی و تنوع جرایم، تزاید نقشها و تمایزات اجتماعی، بسط نظامهای انتخاب، پیچیدگی نهادها و افزایش ابهام، ناشناختگی و افزایش احتمال گمنامی در جامعه و تقویت حس غریبه بودن نسبت به محیط اجتماعی، بر ضرورت توجه صاحبنظران به مقوله اعتماد عمومی و نقش آن در حیات اجتماعی، به مثابه واقعیتی جدی افزوده است(غفاری، 1380).
اعتماد را میتوان از ابعاد فردی و جمعی تحلیل کرد. از بعد فردی، بررسی میشود که چه کسی و چرا اعتماد میکند. در این رویکرد ویژگیهای شخصیتی و فردی انسانها نظیر سن، جنسیت و تحصیلات آنها بر مراتب اعتمادشان مؤثر فرض می شود(Warren, 1999; Gambetta, 1998)؛ در حالی که از بعد جمعی، وضعیت روابط اجتماعی میان افراد، موجد یا محدود کننده اعتماد محسوب میشود(Coleman, 1988). در این رویکرد ویژگیهای اجتماعی افراد نظیر درآمد، شأن اجتماعی، پایگاه مردمی و مذهب در سیستم اجتماعی(اعم از سازمان، گروه، قوم یا ملت) بر مراتب اعتماد آنها موثر فرض میشود. بنابراین میتوان چنین فرض کرد که اعتماد، محصول تجربه است و دائماً به روز میشود. ضمن اینکه میتوان اعتماد را یک موضوع نهادی دانست که طی آن راههای فعالیت افراد، چهارچوبی برای ابراز اعتماد یا عدم اعتماد فراهم میکند؛ برای مثال، نیروی پلیس میتواند با صداقت پیشگی، اعتماد را در رفتار افراد خود نهادینه سازد(Hardin, 1998). همچنین میتوان فرض کرد که خصایصی چون خوشبینی، اطمینان به همکاری، و احساس کنترل بر زندگی شخصی، از جمله متغیرهایی هستند که بر اعتماد تأثیر دارند. ضمن اینکه افراد اعتماد خود را در جنبههای متفاوت زندگی خویش در خانواده، جمع دوستان و همکاران، و مواضع سیاسی، بارز میسازند(Newton, 2004).
به هر حال اعتماد ماهیتی جمعیت شناختی داشته و میتوان آن را در عرصههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه رصدکرد و نمیتوان آن را از مفهوم باور سیاسی مجزا ساخت(Nye and Zelikow, 1997)؛ باور سیاسی به توانمندی اثر گذاری افراد در فراگرد توسعه سیاسی (باور درونی) و تصور آنان از مراتب پاسخگویی و حسابپسدهی (باور بیرونی) اشاره دارد(Belanger and Nadeau, 2005). علاوه بر تحلیل اعتماد براساس مضامین جمعیت شناختی، میتوان آن را به مثابه مقولهای فراگرد محور در نهادهای اجتماعی اولیه، شناسایی کرد. بر این اساس، نهادهای اجتماعی پنج گانه خانواده، مذهب، دولت، بازار و آموزش، در فراگرد انطباق خود با استانداردهای حرفهای و ارزشهای اخلاقی، موجب خلق یا تخریب (توسعه یا تحدید) اعتماد عمومی میشوند(قلی پور و پیران نژاد، 1385).
نقش دولت الکترونیک در افزایش اعتماد عامه
فرانسیس بیکن بر آن بود که "دولتها موتورهای قدرتمندی هستند که آهسته حرکت میکنند"(Bacon, 1605). علیرغم تحولات فوقالعاده زیاد در شیوههای حکمرانی و زندگی مدنی، امروزه نیز(بلکه بیشتر از دوران بیکن) میتوان بر کندی سیر انطباق دولتها با الزامات فناوری اطلاعات و تحقق دولت الکترونیکی صحه گذاشت.
مطالعات انجام شده حاکی از آن است که دولت الکترونیک تاثیر مثبتی بر بهبود نگرش شهروندان نسبت به دولت دارد(Tolbert & Mossberger, 2003). همچنین دولت الکترونیک، اعتماد شهروندان را تحت تأثیر قرار میدهد. البته میتوان این گونه مطالعات را به دو دسته تقسیم کرد: مطالعاتی که بر قابلیت اعتماد فناروی اطلاعات تمرکز دارند؛ و مطالعاتی که به قابلیت اعتماد استفاده کنندگان از این فناوری میپردازند(Egger 2001).
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 380 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
نقش ارتباطات و وسایل ارتباط جمعی در پیشرفت جامعه
آگاه سازی جامعه و آموزش همگانی و توسعه مشارکت در پرتو رشد وشتاب روزافزون رسانه ها اهمیت فراوان دارد و نقش اطلاع رسانی به مردم وبالا بردن فهم و شعور سیاسی جامعه از اهم وظایف وسایل ارتباط جمعی است . در عصری که جهان پیوسته در حال کوچک شدن به سوی دهکده ای جهانی پیش می رود شناخت عملکرد و ماهیت رسانه ها برای احراز هویت فرهنگی و ارزشهای ملی نقش موثر و مفیدی دارد .
در مجموع انسان موجودی اجتماعی می باشد و به طور انفرادی نمی تواند زندگی کند و همواره از انزوا بیزار بوده است . امروزه دانشمندان به روشنی اعلام می کنند که حتی انسان های اولیه و قارنشین هم به طور اجتماعی زندگی می کردندح و گوشه گیری و عدم ارتباط با دیگران را نوعی بیماری روانی می دانند که سرچشمه بسیاری از اعمال غیر انسانی ودر نهایت به پوچی و حتی خودکشی فرد منجر می شود . نکته جالب این که در تمام تحقیقاتی که در مورد خودکشی در زندانهای خارج صورت گرفته محققین به این نتیجه رسیدند که بیشتر این خودکشی ها به صورت انفرادی و در سلول های انفرادی صورت گرفته است .
تعاریف ارتباط : کلمه ارتباط یا communication از ریشه لاتین communis به معنی اشتراک گرفته شده است . این کلمه در زبان فارسی به صورت مصدر عربی باب افتعال به کار می رود که در لغت به معنی پیوند دادن و ربط دادن و به صورت اسم مصدر به معنی بستگی پیوند پیوستگی و رابطه کاربرد دارد .
در مورد تمایز دو واژه ارتباط یکی به معنای مفرد communication و دیگری به معنای جمع communications محققان عقیده دارند کلمه ارتباطات به صورت مفرد نشانگر فرایند و جریانی است که پیام را از منبع یا فرستنده به مقصد یا گیرنده ارسال می کند اما کلمه ارتباطات به صورت جمع به معنی ابزار و وسایل پیام رسانی می باشد .
در صورتی که قصد پیام دهنده از انتقال پیام برای گیرندگان زیادی مطرح باشد آن را ارتباط جمعی می گویند . ویلبر شرام در کتاب فراگرد و تاثیر ارتباط جمعی می گوید : (( در فراگرد ارتباط به طور کلی ما می خواهیم با گیرنده پیام خود در یک مورد و مسئله معین همانندی یا اشتراک فکر ایجاد کنیم .)) فرهنگ انگلیسی به فارسی آریان پور برای لغت communication معادل های فارسی زیر را ارائه داده است : ارتباط خطوط ارتباطی وساسل ارتباطی مبادله گزارش ابلاغیه ابلاغ اطلاعیه نقل و انتقال مراوده اخبار مشارکت جلسه رسمی و سری فراماسیون ها عمل رساندن کاغذ نویسی مکاتبه و سرایت را ارائه داده است .
ارسطو فیلسوف یونانی شاید اولین اندیشمندی باشد که حدود 2300 سال پیش نخستین بار در زمینه ارتباط سخن گفت . او در کتاب مطالعه معانی بیان ( ریطوریقا که معمولا آن را مترادف ارتباط می دانند در تعریف ارتباط می نویسد : (( ارتباط عبارت است از جست و جو برای دست یافتن به کلیه وسایل و امکانات موجود برای ترغیب و اقناع دیگران .
انجمن بین المللی تحقیقات ارتباط جمعی تعریف زیر را برای ارتباط ارائه داده است : منظور از ارتباط روزنامه ها نشریات مجلات کتاب ها رادیو تلویزیون آگهی ارتباطات دور و پست است . همچنین ارتباط چگونگی تولید و توزیع کالاها و خدمات مختلفی را که وسایل و فعالیت های فوق به عهده دارند و مطالعات و تحقیقات مربوط به محتوای پیام ها و نتایج و آثار آن را در بر می گیرد .
ژوزف تی کلاپر در کتاب تاثیر ارتباط جمعی می گوید : (( ارتباط جمعی عبارت است از رساندن اطلاعات ایده ها و برداشتها از طریق وسایل ارتباط و دریافت این اطلاعات به وسیله عده زیادی از انسان ها در یک زمان . )) او در این مورد اضافه کرد که یکی از ویژگیهای ارتباط جمعی عظمت نفوذ آن است .
سادنی هید در کتاب برنامه های رادیو و تلویزیون در آمریکا در این باره می گوید : واژه ارتباط جمعی حاوی پنج ویژگی است :
1- تعداد گیرندگان وسایل ارتباط جمعی نسبتا زیاد است .
2- ترتیب گیرندگان بسیار متنوع است .
3- با ارسال پیام از طریق وسایل ارتباط جمعیی نوعی تکثر پیام به وجود می آید .
4- توزیع پیام سریع است .
5- هزینه برای مصرف کننده کم است .
تعاریف گوناگونی درمورد ارتباط وجود دارد که از بحث این تحقیق خارج است . چون هر دانشمندی از یک نقطه نظر به ارتباط نگاه کرده است . بعضی به پیام توجه کرده اند و بعضی به معنی یا فرستنده و گیرنده پیام و حتی تاثیرات آن بر محیط و جامعه ولی به طور کلی تعریف جامع زیر نوشته دکتر علی اصغر کیا در کتاب ارتباطات جمعی و روابط بین الملل جالب است : (( ارتباط عبارت است از فراگرد انتقال پیام از سوی فرستنده برای گیرنده مشروط برآن که در گیرنده پیام مشابهت معنی با معنی مورد نظر فرستنده پیام ایجاد شود . )) این تعریف یک توضیح ریاضی نیز دارد . هر چه معنای مورد نظر در فرستنده پیام با معنی متجلی شده در گیرنده پیام مشابهت بیشتری داشته باشد ارتباط کاملتر خواهد بود .
ارتباط عبارتست از جریان پویایی که در آن تبادل اطلاعات صورت میگیرد. این جریان میتواند چهره به چهره یا رودررو باشد که آن را ارتباط مستقیم یا میان فرد می نامند. در این نوع ارتباط شخص پیام دهنده یا پیام گیرنده با یکدیگر تماس دارند و به همین جهت پیام دهنده و پیام گیرنده میتوانند به نوبت نقش خود را تغییر دهند. و هر کدام به جای دیگری ایفای نقش نماید.
ارتباط ترجمه لغت Communication است. هر چند استعمال این لغت در کتب نوشتههای فارسی عمومیت ندارد اما با این وصف از سایر لغات متداول تر به نظر میرسد. ریشه این لغت کلمه لاتین Communis است که میتوان آنرا به تفاهم و اشتراک فکر ترجمه کرد. وقتی که با شخصی ارتباط برقرار میکنیم کار ما در حقیقت برقراری یک نوع اشتراک فکر و تفاهم اندیشه با اوست. مفهوم واقعی ارتباط با توجه به ریشه لاتین آن (در میان گذاشتن و تقسیم کردن) مفهئمی است که لازمه آن فقط یک فرستنده فعال و یک گیرنده انفعالی نیست بلکه بازخورد یا فیدبک Feed back دومی را که نیز تغییر دهنده طرز رفتار اولی است به حساب میآورد. و از آن مهمتر مستلزم شرکت فعال تمام افراد ذی نفع در روند ارتباط نیز هست. و ارتباط در این حالت به صورت یک جوح چند بعدی با بازخورد در میآید.
نگاه اجمالی
ارتباط را میتوان جریانی چند طرفه دانست که طی آن دو یا چند نغر به تبادل افکار ، نظریات ، احساسات و حقایق میپردازند و از طریق بکاربردن پیامهایی که معنایش برای کلیه آنها یکسان است به انجام این امر مبادرت میورزند. هنگامی که ارتباط را کوشش آگاهانه فرستنده پیام برای سهیم ساختن گیرنده در اطلاعات ، عقاید و طرز فکرهایش میدانیم، مسئله تفاهم و هماهنگی فرستنده و گیرنده اهمیت اصلی و اساسی خود را به دست میآورد، هرگونه انتقال پیام بین فرستنده از یک طرف و گیرنده از طرف دیگر ارتباط محسوب میشود.
چه فرستنده انسان باشد و چه یک دستگاه مکانیکی ارسطو فیلسوف معروف هدف ارتباط را جست و جو برای دست یافتن به کلیه وسایل و امکانات موجود برای ترغیب و امتناع دیگران میداند. به این صورت که برقرار کننده ارتباط از هر راه و وسیلهای که امکان داشته باشد طرف مقابل ارتباط یا مخاطب خود را تحت نفوذ در آورده و نظر و عقیده خود را به او بقبولاند. البته برای ارتباط تعاریف متعدد و مختلفی از سوی صاحب نظران و پژوهشگران ارتباطات ارائه شده است هر یک از صاحب نظران امور ارتباطات با توجه به زاویه دید و اهمیتی که برای عناصر ارتباط قائل هستند ارتباط را تعریف کردهاند. که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
عقیده ابراهیم رشیدپور درباره ارتباط
ارتباط جریانی است که طی آن دو نفر یا بیشتر از طریق کاربرد پیامهایی که معنای آن برایشان یکسان است به تبادل افکار ، نظرات ، احساسات و عقاید خود میپردازند.
قربانیان تلویزیون
احمد یحیایی ایله ای
اشاره
تاثیر پذیری اکثریت خاموش جامعه از تلویزیون و برنامه های ماهواره ای تلویزیونی بسیاری از اوقات کشورهایی از جهان سوم را با بحران فرهنگی روبرو کرده است.
تلویزیون هر روز بر ما تسلط بیشتری می یابد و ما بایستی نگران آثار مخرب برنامه های تلویزیونی برای کودکان و خانواده های خود باشیم. این حق ماست و می بایستی عکس العمل نشان دهیم. اگر چه تلویزیون فی نفسه مطرود نیست اما برنامه های تلویزیونی در مجموع زیانبار بوده اند. در غرب به نوعی و در شرق به شکلی دیگر خطر برنامه های مخرب و منحط تلویزیونی احساس میشود.
ما بدبختانه فرزندانمان را با تلویزیون تربیت می کنیم وقتی می خواهیم آنان را ساکت کنیم برای آنان تلویزیون روشن می کنیم و یا آنان را به تماشای برناه هایی که خودمان هم نمی دانیم چه هستند دعوت می کنیم . خودمان هم متاسفانه عادت کرده ایم به آنچه پخش می شود فقط خیره شویم و نگاه کنیم . بشر با تولید نیازمند به شناخت دنیای اطراف خود است و انتقال فرهنگ و روحیه مدنی می تواند به صورتی سالم و سازنده انجام گیرد اما به نظر می رسد تلویزیون یک مانع اصلی بر سر راه رسیدن به دنیای بهتر است پس ما بایستی از آثار سوء این جعبه جادویی آگاه شویم و در ارتباط با تلویزیون مسؤولیت خود را بپذیریم .
«تلویزیونی که می تواند دارای اثرات کاملاً مخرب باشد می تواند به صورت ابزار مفیدی نیز در خدمت تعلیم و تربیت درآید تلویزیون می تواند چنین باشد ولی خیلی غیر محتمل است که چنین بشود.»
ساخت برنامه های با ارزش وقت بیشتر و تخصص بالاتری لازم دارد اما افرادی که بتوانند برای مدت زمان پخش برنامه های بد بسازند زیاد هستند و این مسأله را حل می کند.
اما بایستی برنامه هایی ساخته شود که ضمن جذاب بودن دارای کیفیت مطلوبی نیز باشند اگر چه بعضی معتقدند که تلویزیون برای جلب مشتری تلاش می کند نه برای بالا بردن کیفیت. برای پخش برنامه های احترام برانگیز و انتخابی بایستی کارگزاران برنامه های تلویزیون آموزشهایی جهت بالا بردن و درونی کردن تعهد اخلاقی برتر ببینند تا از سطحی نگری که خطری جدی است نجات یابیم.
کودکان قربانیان تلویزیون
نمی توان کودکان را برای زمانی که در مقابل صفحه تلویزیون صرف می کنند سزنش کرد و اینکه آنها تقصیری ندارند که از طریق تلویزیون اطلاعات دگرگونه شده را دریافت می دارند.
جان کندری می گوید: « قرار نیست که تلویزیون از بین برود از سویی خیلی کم احتمال دارد که تلویزیون فضای مناسبی را برای اجتماعی کردن کودکان ایجاد کند.»
در گذشته کودکان ناظر فعالیت بزرگترها بودند و آنچه را خانواده طی یک نسل به آنان آموخته بود الگویی برای نسل آینده می شود اما اکنون باید دریابیم که کودکان از محیط اطراف خود چه چیزهایی را فرا می گیرند؟ عواملی که محیط اطراف آنان را می سازد چه نام دارد؟ و تلویزیون به عنوان یکی از این عوامل چه می کند و چه باید بکند؟
در صفحه 3 کتاب تلویزیون خطری برای دموکراسی زیر عنوان « چرا بچه ها تلویزیون تماشا می کنند؟» آمده است که : انگیزه کودکان از نشستن در پای تلویزیون با خواست بزرگترها فرق دارد. بزرگترها به اقرار خودشان برای سرگرمی به تماشای تلویزیون می پردازند ولی کودکان ضمن اینکه طالب سرگرمی هستند غالباً برای فهمیدن دنیای اطراف به تلویزیون می نگرند. بزرگترها معمولاً اهمیت کمری برای تلویزیون قایل هستند و به آن با یک ساده باوری آگاهانه نگاه می کنند». تبلیغات تلویزیونی روی شخصیت کودکان، باورهای کودکان و اعمال کودکان به شدت مؤثر می افتد. معمولاً کودکان از دو سالگی تماشای فیلمهای کارتونی را شروع و تقریباً در 6 سالگی به تماشای تلویزیون عادت می کنند. یعنی قبل از اینکه به مدرسه بروند با تلویزیون دوست می شوند.
به نظر می رسد تلویزیون به عنوان اعتبار معلم و معلمی پایان بخشیده است یا دارای این چنین قدرتی است زیرا امروزه دانش آموزان در حالی قدم به مدرسه می گذارند که به شدت از تکنیک تلویزیون و اثرات روانی آن متأثر شده اند و در حالی که مکانیسم تصویری و بصری تلویزیون ریشه در اعماق آنان دوانده است با سیستم کتاب و حروف چاپی وارد یک نزاع درونی و روانی می شوند این درگیری قربانیان زیادی را می طلبد. کودکان و دانش آموزان که نمی توانند و یا نمی خواهند از طریق قرائت آموزش ببینند و یا اصولاً توانایی خواندن را ندارند نوآموزانی که قادر به درک تسلسل منطقی حتی یک پاراگراف نیستند و نمی توانند افکار خود را برروی چند جمله مکتوب متمرکز کنند دیگر قادر نیستند بیش از چند دقیقه به بیان شفاهی معلم ویا یک سخنرانی توجه کنند و ارتباط منطقی جملات و مطالب را به خاطر بسپارند و یا حتی فراگیرند.»
کودکان بر خلاف بزرگسالان که با دیگر رسانه ها ارتباط دارند بیشتر با تلویزیون در ارتباط هستند. به عقیده پژوهشگران علت علاقه کودکان به تلویزیون این است که به آنان امکان می دهد تا در ماجراهای پشت پرده زندگی کودکانه خود رسوخ کنند و دنیا و مردم را بهتر بشناسند.» وقتی کودکان ما به دنیا می آیند باید کار دشواری را انجام دهند و آن انطباق پذیری به شکل صحیح روشن می شود و برآنان است که کودکان را برای وظایف آینده آماده کنند اما وقتی دیگر کسی به کودکان کمک نمی کند که دنیا را بشناسد آنان دست به دامان تلویزیون می شوند . در حال حاضر پدران و مادران وقت اینکه دنیای وسیع اطراف را به کودک بیاموزند از دست داده اند و از سویی تلویزیونی برای کودکان دست یافتنی ترین دریچه به دنیای افراد بالغ است. پس تلویزیون به کودک یک تصویر یا خیال دگرگونه ارائه میدهد زیرا در تلویزیون بیننده بیشتر از آنچه می بیند تأثیر می پذیرد و این نگرانی در مورد کودکان که بزرگ می شوند وجود دارد. از خودمان باید بپرسیم برنامه های تلویزیونی بر روی رفتار کودکان چه تأثیراتی می گذارد؟
برنامه های خشن نه تنها در کوتاه مدت تأثیرات منفی بر کودکان می گذارد بلکه بر اعتقادات و ارزشهای آنان مؤثر واقع می شود. قدرت نمایی های ستاره ها و قهرمانان خیالی فیلمها به کودکان چه می آموزد؟ بدون شک به آنان تلقین می کند که هر کس قدرت بیشتری دارد حق با اوست و او هست که به هدف می رسد و با زور است که می توان هر چیزی و هر خواسته ای را به دست آورد. با همه اینها به نظر می رسد همه آنچه در دنیای جهان سومی رخ می دهد نتیجه رسانه هاست و متاسفانه سیاستگذاران و برنامه سازان شناخت بیشتری از نیازها ، علاقه مندیها به نظرات و عکس العملهای مخاطبان و ماهیت خود رسانه داشته باشند. می توانند مسؤولانه تر برنامه ریزی کنند.»
تلویزیون رسانه ای بی رحم
رسانه ها به جای تأثیر گذاری مثبت بر مردم و بخصوص کودکان می توانند کارکرد و پیامدهای منفی داشته باشند. تلویزیون بخصوص به کسانی که شناخت کافی از تلویزیون و برنامه های آن ندارند رحم نخواهد کرد گسترش خشونت و هیجان و همچنین سطحی نگری کسانی را که منتقدانه و آگاهانه به تلویزیون و برنامه های آن توجهی نمی کنند قربانی خواهد کرد و آنان را در معرض آسیبهای جدی اجتماعی قرار خواهد داد . به همین علت گروه عمده ای که پایمال می شوند کودکان امروز ما هستند.
با توجه به اینکه اکنون تلویزیون ، قصه گو ، نصیحت گر، معلم و پدر و مادر ملی بچه ها شده است. والدین بایستی به کودکان بگویند و آنان را توجیه کنند که تلویزیون منبعی قابل اطمینان برای شناخت دنیای خارج نیست و برای اینکه بچه ها کمتر تلویزیون ببینند باید تفریحات دیگری مهیا شود.
پدران ، مادران و مدرسه تا حد امکان باید به کودکان کمک کنند و درصدد کاهش تأثیرات سؤ تلویزیون در زندگی کودکان و نوجوانان برآیند. اما متأسفانه بسیاری از والدین از جنبه های منفی تلویزیون آگاهی ندارند یا به آن اعتقادی ندارند و اکنون به نظر می رسد که کنترل والدین بر فرزندان بیشتر بر روی مدت زمان تماشای تلویزیون است و آنان به نوع برنامه های تلویزیونی حساسیت چندانی ندارند.» کودکان به چشمان خود اعتماد می کنند پس آنچه از تلویزیون می بینند قابل اعتماد است اما مدرسه باید به کارگیری تلویزیون را به بچه ها بیاموزد از بچه ها بخواهد که برنامه های تلویزیون را به بحث بکشانند و نقد کنند و در نهایت باید کودکان بیاموزند که با دید انتقاد آمیز به تلویزیون و اطلاعات آن بیندیشند ولی متأسفانه بچه ها هر چه بخواهند نگاه می کنند بدون آنکه تأثیرات آن را بدانند و با این بمباران مشکلاتی مخرب برای کودکان خانواده ها و جامعه ایجاد می شود.
تلویزیون با افراط در توسل به داستانهای افسانه ای با پرداختن افراطی به ستاره شدنها و با قلب کردن و واژگونه نشان دادن گفت و گوهای مردمی در درون جامعه سطحی نگری تحمیل می شود امروزه تلویزیون به یک قدرت غیر قابل کنترل بدل شده است پس با همین تعریف همواره یک زبان بسیار جدی از ناحیه تلویزیون بر مردم یا شاگردان نابالغ در راه بوده و هست متأسفانه تلویزیون زمانی را از ما می گیرد که نیاز داریم در آن فرصت به شناخت دنیا و پیدا کردن جای خودمان از آن بهره گیریم. من پیشنهاد می کنم اگر می خواهید استراحت کنید و اگر می خواهید زندگی کنید یک شب تلویزیون راخاموش کنید وگرنه تلویزیون هم وقت شما را صرف می کند و هم محتوی خود را بر شما تحمیل می نماید.
پیشرفت معنوی تلویزیون، ارتباط نزدیک با خدا
در سریال روز حسرت که مناسبتی ماه رمضان ۱۳۸۷ بود و از شبکه یک تلویزیون پخش شد و دیروز به اتمام رسید. همه خزعبلاتی که به اسم فیلمنامه بود به کنار. اینکه در مورد عاقبت مردم تصمیم گرفتند کف مرا ببریدهاست!
مثلا حاج آقا فرامرز قریبیان در اواسط فیلم یک میلیارد تومن نزول توسط پسرش گرفته بود که آخر فیلم هم معلوم نشد چی شد. ولی آقا رو فرستادند بهشت!
مسخره و بی معنی و چرت و پر از اشکالات سناریو و بدتر از همه پر از خرافات و جعلهای مذهبی و لاطائلات فرط… بدبختی بزرگ این است که نمایندگان مجلس از صدا و سیما بابت نوآوریهای ویژهبرنامههای رمضان تشکر کردند!
اهمیت تلویزیون
تلویزیون، رسانه ارتباط جمعی است و از این رو، اهمیت ویژهای دارد. این رسانه، یکی از پلهای ارتباطی میان مخاطب و سیاست، نظام، اجتماع، اخبار و حوادث شمرده میشود. تلویزیون یک الگوی یادگیری اجتماعی است و مردم از راه «یادگیری مشاهدهای»، الگوهای بسیاری را از این رسانه میآموزند و به آن عمل میکنند. این رسانه، وسیلهای برای همسان کردن نگرشها و رفتار مخاطبان است. سرگرم کردن مخاطبان، از دیگر ویژگیهای تلویزیون است؛ چرا که مخاطب از این راه میتواند از زیر بار فشارهای روانی زندگی شهری، فرار و تجدید نیرو کند. ویژگی سرگرم کنندگی تلویزیون سبب میشود تا برنامهسازان، قالبهای تلویزیونی را بر مبنای جذابیت، جلب مشتری و رضایتمندی آنها شکل دهند. تلویزیون، سبب عمومی شدن دانش و آگاهی، آشنایی مردم با پیشرفتهای جوامع دیگر و پدید آمدن انگیزههای قویتر برای رقابت میشود. به این ترتیب، مردم به تلویزیون به عنوان رسانهای مینگرند که هر لحظه جهان را به آنها مینمایاند.
آسیبها و فواید تلویزیون
برخی از اندیشمندان معتقدند با استفاده از تلویزیون، به راحتی میتوان یک جریان فکری به وجود آورد. امروزه تلویزیون تا دورترین روستاها راه یافته است و آنتنهای کج و کوله آن را بر فراز آپارتمانهای مرتفع تهران تا خانههای کوچک روستایی میتوان دید. از این روست که تلویزیون را میتوان دانشگاه عمومی گستردهای با مخاطبانی در گروههای گوناگون در نظر آورد. برنامههای تلویزیون میتواند آثار مطلوب و نامطلوبی بر مخاطبان بگذارد. تأثیر گذاری تلویزیون به علت شنیداری و دیداری بودن آن، در مقایسه با دیگر رسانههای ارتباط جمعی بیشتر است. تلویزیون میتواند در زندگی مدرن امروز بسیار سودمند یا زیانبخش باشد. این رسانه به علت اینکه بسیاری از مردم با آن سر و کار دارند و اوقات بیکاری خود را با آن میگذرانند، میتواند آگاه کند، بیاموزد، تشویق کند و احساس را برانگیزاند. نمایش برخی فیلمهای سینمایی که دربردارنده خشونت زبانی و بدنی است، از جمله آسیبهای مخرب تلویزیون بر مخاطبان به شمار میرود. برخی آگهیهای تجاری، مصرفگرایی را میان مردم جامعه رواج میدهد که این وضعیت را نیز میتوان از آسیبهای تبلیغی تلویزیون نام برد.
تأثیر تلویزیون بر افکار عمومی
تلویزیون، یکی از مؤثرترین و گستردهترین دستگاههای پیامرسانی در جهان امروز به شمار میآید. این رسانه در مقایسه با دیگر رسانهها به دلیل استفاده از جاذبههای تصویری و هنری، تأثیرگذاری بیشتری بر افکار عمومی و رفتار مخاطبان خود دارد. در واقع، تلویزیون با آموزش مفاهیم فرهنگی و اعتقادی، ترسیم و تبیین نمودهای برجسته و الگوهای مثبت و منفی، تبلیغ و ترویج مصرف کالاها و محصولات داخلی و خارجی، نهادینهسازی هنجارهای مناسب و نامناسب و حتی تغییر ذایقه و ذوق بینندگان، از جایگاهی کاملاً استثنایی در این مسئله برخوردار است و حتی میتواند رهبری افکار عمومی جامعه را در دست گیرد.
تلویزیون و اوقات فراغت
تلویزیون، رسانهای فراگیر و بانفوذ است که با وجود گسترش برخی رسانههای غربی، همچنان سهم عمدهای از اوقات فراغت مردم کشور را به خود اختصاص داده است. به یقین، یکی از ضرورتهای جامعه، شاد بودن است. تلویزیون در مقام رسانهای سرگرمکننده باید بکوشد شادی را در مردم ایجاد کند. البته این شادی نباید با لودگی، ابتذال و بیبندوباری یکی شود؛ زیرا تلویزیون افزون بر سرگرم کردن مخاطب باید فرهنگسازی کند و نباید به هر قیمتی بینندگان را بخنداند.
تلویزیون، دین و انتقال مفاهیم دینی
امروزه تعداد زیادی از رسانهها به ویژه شبکههای رادیویی و تلویزیونی، دستاندرکار انتقال و آموزش مفاهیم دینی هستند و با وجود مشکلات فراوانی که در مسیر آنها وجود دارد، مخاطبان بسیاری را به خود جلب کردهاند. در ایران، یکی از شیوههای انتقال مفاهیم دینی به مخاطبان، بهرهگیری از تلویزیون است که به صورت مستقیم و غیر مستقیم انجام میگیرد. روش مستقیم، پیامهایی است که محتوای مورد نظر آنها به طور صریح به مخاطب ارائه میشود. روش غیرمستقیم، پیامهایی است که محتوای آنها با بهرهگیری از قالبهایی همچون ضربالمثل، تمثیل، داستان و روایات تاریخی و نیز استفاده از شیوههای هنری مانند اجرای نمایش، مسابقه، بازی، نقاشی، فیلم و عکس منتقل میشود. در این میان، یکی از عوامل موفقیت رسانهها در انتقال مفاهیم دینی، بهره گرفتن از زبان غیر مستقیم است؛ چرا که زبان مستقیم در جهان امروز به صورت تحمیل و القای باورها به مخاطب در آمده و برای شکل نگرفتن فرهنگ القایی در ذهن مخاطب، باید به بیان غیر مستقیم روی آورد.
دیدگاه حضرت امام خمینی رحمهالله و مقام معظم رهبری درباره تلویزیون
از دیدگاه امام خمینی رحمهالله و مقام معظم رهبری، تلویزیون، ویژگیهای خاصی دارد. این رسانه باید نقش آموزشی و پرورشی داشته و مربی خوبی برای مخاطبان خود باشد. در واقع، تلویزیون باید به دستگاه آموزشی برای مردم تبدیل شود؛ اسلام را به شکل درست به مردم معرفی کند؛ به ارزشهای اسلامی پایبند باشد؛ فلسفه انقلاب را به نسل جوان جدید بفهماند و مفهوم استقلال و آزادی را بیش از پیش نهادینه کند. مردمی باشد و با توجه به حقوق همه طبقههای اجتماعی، نظر آنان را بازتاب دهد. افزون بر آن، به پرورش مخاطبان اندیشمند، مستقل و حساس به سرنوشت کشور و آزادمنش بیندیشد. نباید جوانان را از خودشان غافل کند، بلکه باید با ساخت برنامههای هدفمند، آنها را مبارزی آزادمنش بار آورد. مستقل و خودکفا باشد و در یک کلام، باید با گسترش فساد، خشونت و فحشا مقابله کند. فرهنگ اندیشهورزی را گسترش دهد و اسلامی، انقلابی و مردمی بودن را در برنامههایش بگنجاند و پدیدار سازد.
تماشای تلویزیون از طریق موبایل در ایران ممکن میشود
پژوهشگران الکترونیک و ارتباطات کشورمان موفق به طراحی سیستم پخش دیجیتالی تصاویر دستی (DVB-H) شدند که با راهاندازی پایلوت آن در کشور تا پایان سال جاری میتوان برنامهها و سریالهای تلویزیونی را از تلفن همراه نیز تماشا کرد.
مهندس محمود فخرایی، معاون فنی شرکت سازنده این سیستم در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: به منظور دریافت تصاویر دیجیتال بر روی گیرندههای متحرک و گوشیهای تلفن همراه این شرکت با حمایت وزارت صنایع – سازمان صنایع نوین - در حال ساخت نمونه فرستندههای DVB-H خود میباشد که اولین پخش آزمایشی آن در نمایشگاه بینالمللی IBC هلند - که یکی از معتبرترین نمایشگاههای تجهیزات رسانهای در جهان است - در شهریور ماه امسال تست خواهد شد و امید است تا با راهاندازی پایلوت این سیستم تا پایان سال جاری، پخش آزمایشی آنرا با کمک سازمان صداوسیما در کشور آغاز کنیم.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 34 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
مطالب این پست : پایان نامه جامعه شناسی درباره جامعه شناسی و ادبیات 325 صفحه
با فرمت ورد (دانلود متن کامل پایان نامه)
جامعه شناسی و نقد ادبی
دیباچـه
نقد ادبی در برنامهی دانشگاهی میهن ما به ویژه در رشتهی زبان و ادبیات فارسی هنوز مقامی درخور و سزاوار نیافته است. بررسی گرهگاههای این کاستی نابخشودنی البته در این مجال نمیگنجد. اما این قدر هست که تمرکز بر شاخههای معینی از قلمرو وسیع و دائم التغیر نقد ادبی و فهم ومعرفی شایستهی آن، اگر با تطبیق آن رویکردها بر یک یا چند متن مشخص بومی همراه شود، گامی بس راهگشا خواهد بود. در این میان منطقی به نظر میآید که به جای توجه به آخرین و تازهترین جریانهای روز، از جریانهای اولیه و پیشین آغاز کرد که جنبهی آموختاری (کلاسیک) افزونتری یافتهاند. اساساً چگونه میتوان بدون آشنایی عمیق با سرآغازهای این راه پرپیچ و خم تجربههای نو آیین را شناخت و بازشناساند. بی هیچ مجامله و تعارفی جامعهی فرهنگی و دانشگاهی هنوز با نقد دورهی رمانتیک و آموزههای شلگل و کولریچ یک سره بیگانه است. پیداست جریان عظیم نقد ادبی مغرب زمین را که سیری به تعبیر باختین گفت و گویی دارد، باید از آغاز، آغازید نه از فرجام. از این گذشته، فهم عمیقتر این جریانها تنها از رهگذر کاربست آموزهها و شیوههای آنها در آثار ایرانی صورت میپذیرد و ما را از مرحلهی ترجمه به مقام تجربه ارتقا میدهد.
نگارنده با درک مجملی که از این احتیاج مبرم جامعهی پژوهشی و فرهنگی داشت، بر آن شد که «با نخستین قدمهای ناآزمودهی نوپایی خویش» در گشودن این راه دشوار سهمی هر چند کوچک داشته باشد.
آنچه البته او را از آغاز تا فرجام این راه دراز آهنگ دلیری و امید میبخشید دم همّت استاد فرزانه دکتر پورنامداریان بود که از پیشگامان برجستهی این میداناند و در شناسایی سنجیدهی شیوههای گوناگون نقد و زیباییشناسی فرنگی از رهگذر تطبیق و سنجش آن با میراث بلاغت اسلامی ـ ایرانی کهن و کاربست آن در آثار کهن و نو چهرهای دوران ساز به شمار میآیند.
به راهنمایی استاد، رمان سووشون را برگزیدم که بیگمان هنوز از چهار، پنج رمان زبان فارسی است که مستعد و سزامند بررسیهای ادبی از چشماندازهای گوناگون است. سووشون به ویژه از نظریهی دریافت، رمان بسیار مهمی است چرا که از زمان نشر با همهی فراز و نشیبهای اجتماعی، همواره مخاطبان پرشماری بدان روی آوردهاند، توفیقی که رمانهای انگشت شماری از آن نصیب بردهاند.
از میان شیوههای نقد، رویکرد جامعهشناختی را به دلایلی چند برگزیدیم: نخست آن که سووشون از این چشمانداز بسیار تأملبرانگیز است و روایتی است عمیقاً اجتماعی. دیگر آن که نقد جامعه شناختی از شاخههای با سابقه و گستردهی نقد است که خود بر بسیاری از شاخههای تازهتر به شیوههای مختلف تأثیر نهاده است و فهم و معرفی آن ضرورتی بنیانی دارد. به ویژه یکی از شیوههای نوآیین نقد که انتظار می رود مخصوصاً از رهگذر آن به سراغ سووشون برویم یعنی نقد فمنیستی که تقریباً شاخهای نورسته است بر این شاخ کهنتر. شاید دقیقتر آن باشد که بگوییم از نظر ما سووشون آن قرائت نقد فمنیستی را بیشتر میتابد که آن را میتوان نقد جامعه شناختی ـ فمنیستی خواند.
همین جا به توضیح نکتهای ضروری باید پرداخت. در تبویب و بخشبندی این رساله هم در مقام معرفی رویکردها و هم در مرحلهی تحلیل سووشون بر پایهی رویکردها، آشکارا سهم بسیار افزونتری به نقد جامعهشناختی دادهایم و در برابر نقد فمنیستی سهم اندکی دارد. این مسأله به نظر ما کاملاً طبیعی و مقرون به صحت و صواب مینماید، زیرا اولاً نقد جامعهشناختی رویکردی به نسبت نقد فمنیستی بسیار گستردهتر، با سابقهتر و پیچیدهتر و فربهتر است و نقد فمنیستی جریانی به شدت نوخاسته است و چنانکه یادآور شدهایم، مطالعات نقد فمنیستی عملاً بیشتر فمنیسم در مفهوم عام را شامل است و کمتر به نقد ادبی و هنری در مفهوم دقیق و متعارف آن میپردازد، حتی به نظر میآید که این نقد هنوز راهی دراز در پیش دارد تا بتواند همپای رویکردهای دیگر نقد به صورتی مستقل و تأملبرانگیز طرح شود.
ثانیاً نقد فمنیستی در معنای ویژه که پیشتر بر آن تأکید کردیم و با قرائت ما از سووشون همخوان بود، بیشتر در حد و اندازهی یکی از شیوهها و زیر گروههای نقد جامعه شناسی قابل طرح بود و هرگز با کلیت عظیم آن نقد سنجیدنی نمینمود.
ثالثاً سووشون آشکارا دایرهی گفت و گوی بسیار فراختری با نقد جامعهشناسی دارد تا نقد فمنیستی و قرائت فمنیستی آن نیز غالباً به تحلیلهای جامعهشناسی میانجامد.
بدین سان در آغاز به معرفی نسبتاً مشروح نقد جامعهشناختی پرداختیم که البته به مقتضای حد متعارف رسالههای دانشگاهی بخشی از آن به ناچار حذف شد. کوشیدیم نخست با طرح اجمالی مناسبات محتمل جامعه و ادبیات طرحی از بنیانیترین مسائل این نقد به دست دهیم. از آن پس تکوین این نقد را از نخستین تأملات پراکنده و خام تا جریانهای جدی و گستردهی سدهی بیستمی نشان دادیم. علاوه بر اشاره به جریانهای عمده از اندیشگران و فعالان برجستهی این رویکرد یاد کردیم. از آن میان از سه تن به واسطهی اهمیت و دورانسازی آموزههایشان با تأکید و تفصیل افزونتری سخن گفتیم: لوکاچ، گلدمن و باختین (فصل اول).
پس از آن با این چشمانداز به سراغ سووشون رفتیم و کوشیدیم ربط و نسبتهای گوناگون روایت را با جامعه بسنجیم. تلقی ما از جامعه البته محدود به شیراز و دورهای معین از تاریخ نبود. خواستیم نشان دهیم. سووشون در سطوح مختلف جامعه و تاریخ ما در پیوسته است و میتوان با توجه به لایههای نمادین و شبکههای اشارات روایت تا آن جا پیش رفت که رمان، روایتی از تاریخ اجتماعی ایران از گذشتههای دور اساطیری تا روزگار ماست. (فصل دوم(
در معرفی نقد فمنیستی با آن که ناگزیر از معرفی جریان عام و عمدهی فمنیسم بودهایم، بیشتر به رهیافتهایی تکیه کردهایم که در نقد ادبی شأنیت و اهمیتی میتوانند داشت. از اشاره به این نکته نیز پروا و پرهیز نکردهایم که این رویکرد هنوز در آغاز راه است و حتی در مغرب زمین هم شیوهای روشمند و سازوار و دانشگاهی به شمار نمیآید. به گمان ما هنوز در میانهی انبوه سخنان متناقض و متفاوت ناقدان ادبی فمنیست، شاید سنجیدهترین تأملات از آن نویسندهی ژرف بین بریتانیایی ویرجینیا وولف باشد که در زمانی دورتر در این باب قلم زده است. هر چند او به معنای حرفهای و متعارف کلمه منتقد و محقق نبود و خود واژهی فمنیسم را خوش نمیداشت و به کار نمیگرفت اما اتاقی از آن خود او، آرایی ژرف در زمینه ی نگاه زنانه در روایت را در برداشت. (فصل سوم)
سرانجام سووشون را از این زاویه نگریستهایم که این رمان به عنوان نخستین رمانی که نگاشتهی یک زن ایرانی است و در عین حال قهرمان داستانی آن زن است چه مایه از روایتهای دیگر متمایز است؟روایت و راوی چگونه موقعیت و وضعیت زن ایرانی را گزارش میدهند و چگونه حال و روز او را داوری و نقد میکنند؟و آیا خود این نقد ـ نقد دانشور و راوی رمان و زری ـ را میتوان نقادی کرد ونقدها را بود آیا که عیاری گیرند؟ (فصل چهارم)
اشاره به چند نکته ضروری مینماید:
1ـ ارجاعها و پانوشتها که گاه بسیار مفصل است در پایان فصل آمده است. در این زمینه در فصلهای دوم و چهارم استثنایی قائل شدهایم. به علت ارجاعات مکرر به سووشون و امکان دسترسی آسانتر و سریعتر به آن قسمت از روایت، شمارهی صفحهی بدون هر گونه توضیحی داخل پرانتز و در درون متن قید شده است.
2ـ کوشیدهایم داوری ما دربارهی سووشون جنبهی توصیفی داشته باشد و از ستایشهای پرشور و احساسی اجتناب کردهایم و اساساً تلقی ما از نقد، تصور کلیشهای محک زدن و تعیین ارزش نبوده است.
3ـ تحلیل داستان سیاوش را که در فهم لایههای نمادین اثر، اهمیتی بنیادین دارد با چند تصویر از مینیاتور و نقاشی مربوط به شاهنامه و داستان عاشورا همراه کردهایم.
این پایاننامه با همهی کاستیها اگر تا اندازهای در خور تأمل باشد، البته وامدار فضل و فضیلت استادانی است که افتخار راهنمایی و مشاوره را به شاگرد کوچک خویش بخشیدند. نخست استاد فرزانه دکتر تقی پورنامداریان که نه تنها مشوق من در قدم نهادن به این راه بودند، بلکه از دستگیری و راهنمایی من در تمام مراحل و منازل دریغ نکردند.
استاد ارجمند دکتر ابوالقاسم رادفر نیز از سر مهر و فروتنی مشاورهی این پایاننامه را پذیرفتند و وجود عزیزشان همیشه باعث دلگرمی من بود.
مدیون شماری از استادان و دوستان نیز هستم که در یادآوری نکتهها، معرفی و در اختیار نهادن منابع یا دیگر مراحل فراهم آمدن رساله مرا شرمسار الطاف خویش ساختند؛دکتر مسعود جعفری، دکتر جابر عناصری، دکتر علی محمدشاهسنی، دکتر عبدالله حسنزاده، محمد یکهدهقان و خواهر دلبندم مرضیه سرمشقی.
به ویژه از دوست و همسر مهربانم دکتر حمیدرضا توکلی سپاسها دارم که اگر همراهیها و تشویقهای ایشان نبود، این رساله هیچگاه سرانجام نمییافت. هر کجا هست خدایا به سلامت دارش.
پیوندهای جامعه و ادبیات در نگاه نخستین
نخستین تصوری که از شنیدن ترکیب جامعهشناسی ادبیات در ذهن نقش میبندد، احتمالاً بررسی تأثیر مستقیم رخدادهای اجتماعی مشخصی بر ادبیات یک دوره و به ویژه نمودهای معین آن در آثاری خاص است.
اما حتی پیش از آنکه به سراغ آنچه ناقدان کهنه و نو در این باره گفتهاند، برویم با تأمل در مجموعهی نسبتهای محتمل میان ادبیات و جامعه میتوانیم آرام آرام دریابیم که این ماجرا بسیار پیچیدهتر از آن چیزی است که در آغاز میپنداشتیم، ببینیم پیوندها و تأثیر و تأثرات متقابل میان دو مفهوم گستردهی جامعه و ادبیات چه ابهاماتی در ذهن ما برمیانگیزند:
1ـ آیا میتوان از عکس این نسبت یعنی تأثیر ادبیات بر جامعه نیز سخن گفت؟
2ـ آیا میتوان این رابطه را تأثیر و تأثری دوجانبه و دیالکتیکی دانست؟
3ـ آیا جامعه مستقیماً بر متن ادبی تأثیر میگذارد یا به واسطهی تأثیر بر نویسنده؟
4ـ آیا حوادث جامعه مستقیماً براثر ادبی تأثیر مینهند یا آنکه حوادث اجتماعی با تحولی که در فضای فرهنگی و ادبی ایجاد میکنند، اثر را تحت تأثیر قرار میدهند؟
5ـ آیا نویسنده حتماً باید تحت تأثیر فضای اجتماعی قرار گیرد یا آنکه در مواردی باید در برابر این تأثیر ایستادگی کند و حتی آن را خنثی و یا دیگرگون سازد؟
6ـ تأثیر جامعه بر ادبیات در قلمرو خود آگاه نویسنده جای دارد یا ناخودآگاه؟
7ـ تأثیر جامعه بر ادبیات به جنبهی هنری ـ ادبی متن باز میگردد یا اثر از طریق تأثیر بر فضای فکری دوران و ذهنیت نویسنده از جامعه رنگ میپذیرد؟
8ـ آیا تأثیرپذیری از جامعه صرفاً در آثار رئال تحققپذیر است؟
9ـ آیا تأثیرپذیری از جامعه محدود به انواع و قالبهای خاصی است؟ آیا اثرپذیری شعر و داستان با اثر تغزلی و تعلیمی به یک نسبت است؟
10ـ آیا میتوان از اثرپذیری اجتماعی نظریههای ادبی سخن گفت؟
11ـ آیا منظور از جامعه در این تعابیر صرفاً جنبههای سیاسی را دربر میگیرد؟ آیا تأثیر جامعه به معنای تأثیر حکومت و ایدئولوژی خاصی است؟
12ـ آیا ممکن است تأثیرات اجتماعی در مورد دو نویسنده، یا دو متن متفاوت و یا حتی متضاد باشد؟ آیا ممکن است اثری به گونهای منفی و واکنشی تحت تأثیر جامعه قرار گیرد؟
13ـ واقعیتهای اجتماعی براثر تأثیر مینهند یا آرمانهایی که هنوز تحقق نیافتهاند؟
14ـ آیا نشانههای اثرپذیری اجتماعی اثر ادبی به طور پراکنده در متن منتشر است یا آنکه ساخت کلی متن از جامعه اثر میپذیرد؟
15ـ آیا اثر تحت تأثیر و نمایشگر بخش و طبقهی خاصی از جامعه است یا میکوشد تصویری از همهی جوانب اجتماع به دست دهد؟
16ـ آیا اثر با مقطع معینی از جامعه نسبت دارد یا با گسترهای تاریخی از اجتماع در ارتباط است؟
17ـ آیا روابط اثر و جامعه به گونهای آشکار مطرح شده است یا به صورتی پنهان و نامستقیم؟
18ـ آیا اثر همواره صرفاً به روایت بیکم و کاست فضای جامعه دست میزند یا در آن تصرف و اغراق میکند و احیاناً با دیدگاهی ناقدانه به آن مینگرد؟
19ـ آیا آثار نویسندگانی که ظاهراً به جامعه توجهی نشان نمیدهند، برکنار از هرگونه تأثیر اجتماعی است؟
20ـ آیا نگاه اجتماعی به ادبیات الزاماً به معنای داوری ارزشی و نگاه تعهدآمیز است؟
بیتردید با تأمل بیشتر میتوان بر این پرسشها افزود و یا بسیاری از آنها را به شکلی دقیقتر و فنیتر مطرح کرد.
مسألهی پیوند جامعه و ادبیات بسیار پیچیده و دارای جوانبی گوناگون است و همواره در مباحث نقد ادبی حضور داشته است. در حقیقت گرایشهای گوناگون جامعهشناسی ادبیات یا مکاتب دیگری که به نحوی با این قلمرو ارتباط یافتهاند، هرکدام به بخشهایی از این زمینهی پهناور توجه کردهاند و در پی پاسخ تنها تعدادی از پرسشهای بیست گانهی پیش گفته، برآمدهاند.
نقد جامعهشناسی برخلاف آنچه در نگاه نخست به نظر میآید، تنها بررسی تأثیر مستقیم رخدادهای اجتماعی مشخصی بر ادبیات یک دوره نیست و برخلاف بسیاری مکاتب دیگر نمیتوان یک مقطع معین تاریخی و یک محدودهی مشخص جغرافیایی و فرهنگی برای آن درنظر گرفت. بلکه در طول سالها افت و خیزهای فراوانی را پشت سرگذاشته و با جریانهای بسیار در پیوسته است.
یکی از مهمترین این جریانها که پیوندی گسستناپذیر با جامعهشناسی دارد، نقد فمنیستی است. بسیاری از منتقدان، فمنیسم را شاخهای از نقد جامعهشناسی میدانند که در آن به جامعه از رهگذر امکانات و شرایطی مینگرد که همواره از زنان دریغ داشته شده است.
این رساله ابتدا به معرفی مشروح رویکرد جامعهشناسی میپردازد و ویژگیهای اصلی آن را جست و جو میکند و مهمترین گرایشهای این گونهی نقد ادبی را معرفی میکند. فصل دوم رمان سووشون را براساس شیوههای این رویکرد تحلیل میکند و مناسبات سووشون را با جامعهای که در آن شکل گرفته و نیز جامعهای که روایتش میکند مورد کنکاش قرار میدهد. در فصل سوم از رویکرد فمنیستی و نقد ادبی سخن میرود و در فصل پایانی سووشون از چشمانداز این رویکرد نوآیین و در حال شکلگیری بررسی میشود.
متن کامل را می توانید دانلود کنید چون فقط تکه هایی از متن این پایان نامه در این صفحه درج شده است(به طور نمونه)
ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه
همراه با تمام ضمائم با فرمت ورد که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند
موجود است
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:27
فهرست:
جامعه شناسی در آموزش و پرورش
جامعه پذیری انسان
برای شناخت چگونه گی جامعه پذیری انسان از لحظه یی که چون دیگر موجودات به صورت ساده زنده گی میکرده تا انسان متمدن امروزی، ابتدا باید به علت جدایی انسان از محیط طبیعی اشاره کرد و گفت انسان برای رفع نیازهای دیگر خود از آن محیط بیرون آمد و زنده گی جمعی را در غارها، کوهها و سپس دشتها و مراتع شروع کرد. چون انسان قادر نبود مانند دیگر حیوانها به راحتی از محصولها به طور طبیعی تغذیه کند، به همین دلیل چنان محیطی برای ادامهء حیاتش محیط مساعد و مناسبی نبود. از طرف دیگر قدرت سازگاری انسان با محیط طبیعی در حد دیگر حیوانها نبود به همین دلیل برای رهایی از این ناسازگاریها و نارساییهای غذایی به زنده گی جمعی در کوهها و دشتها راه یافت.
انسانهای اولیه ابزاری نداشتند چون تولید را نمیشناختند هم چنین تکلم، شرم و حیا، اخلاق و علم هم نداشتند چون برای آن گونه زنده گی به این پدیده های اجتماعی نیازی نداشتند. در حقیقت شیوهء زنده گی او در آغاز بسیار ساده و ابتدایی بود و اندیشه و تفکر او را از موجودات دیگر متمایز نمود و همین امر موجب شد با شیوهء زنده گی از حالت ابتدایی و ساده زیستن به تنوع و پیچیده گی بیشتری مبدل گردد.