رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق و بررسی در مورد جامعه شناسی حقوقی گزارشی مبنی بر روش علمی 32 ص

اختصاصی از رزفایل تحقیق و بررسی در مورد جامعه شناسی حقوقی گزارشی مبنی بر روش علمی 32 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 49

 

ژرژ گورویچ

ترجمه : مصطفی رحیمی

سوم-گزارشی مبنی بر روش علمی

1-حدود قلمرو حقوق به عنوان امری اجتماعی ، و تعریف جامعه شناسی حقوقی

برای تعیین قلمرو حقوق بعنوان امری اجتماعی باید از هر گونه جبهه گیری فلسفی و اصرار در تعمیم فلان موقعیت خاص حقوقی که وابسته به نوعی مشخص از جامعه کلی یا شالوده اجتماعی یا گروه اجتماعی است خودداری کرد . برای این کار باید بر تغییر پذیری تجربه قضائی ( که همیشه غیر مستقیم و با واسطه است ) تکیه کرد و متوجه بود که هر گونه عدالتی اصولاُ ثابت و ساکن نیست و نیز عدالت عبارتست از آشتی قبلی الگوها، قاعده ها، ارزشها و اندیشه ها که باید در چارچوب اجتماعی مشخصی با رفتارهای دسته جمعی تحقق یابد ، و سرانجام که باید به ضمانت اجرای اجتماعی کوششهائی که در مسیر این تحقق صورت می گیرد توجه کرد . تجربه قضائی عبارتست از به رسمیت شناختن جمعی اموری که متضمن قواعدی است و یکی از جنبه های متعدد عدالت را در چارچوب اجتماعی مفروض ، که باید از آن حمایت شود ، تشکیل می دهد. این شناسائی لزوماُ بطور مستقیم ملهم از سایر مظاهر تمدن، که بایستی با هم آشتی داده شوند نیست. مثلاُ ممکن است کسی از آهنگ یا ارزش هنری سنفونی لذت نبرد و از ارزش فرهنگی و تربیتی آن بی خبر باشد ، اما اگر ببیند که مزاحمی نظم تالار را بهم می زند ،به خشم آید و در نتیجه اقدامی بکند. این تجربه ای است قضائی و اقدامی که قواعدی حکمی آن است مربوط به عدالت می شود. اگر بگوئیم که حقوق کوششی است برای تحقق عدلت ،در چارچوب اجتمایع معینی، با پذیرفتن این که این چارچوب آفریننده قواعد و ارزشهاست ،این بدان معنی است که راه را برای U+1 تغییر ممکن حقوق و عدالت کاملاُ بازگذاشته ایم.

با این همه این تعریف بسیار وسیع. متضمن خصوصیاتی است که حقوق را از سایر مقررات اجتماعی مشخص می کند:

الف: اقتضای حقوق چنان است که با مشخص کردن حدود اجرای خود جنبه ای محدود دارد ،مثلاُ منع قتل نفس ،از نظر حقوقی ، در بعضی از موارد مانند حالت دفاع مشروع و هنگام جنگ معتبر نیست.

ب-حقوق خصوصیتی دو جانبه یا چند جانبه دارد ،زیرا خواستهای عده ای را به تکالیف عده ای دیگر مرتبط می کند نتیجه این خصوصیت، که هم امری است هم تخصیصی، در عین حال هم تعیین حدود ادعاها و مقتضیات حقوق است هم لزوم تحمیل آن به کمک اقتدار قاعده ای آ,رانه.

پ-حقوق بدون » ضمانت اجرای اجتماعی « که حامی آن است ، نمی توائد به حیات خود ادامه دهد . از آن رو که پیوستگی واقعی خواستها و تکالیف، جز در پرتو قابلیت اعمال آنها،تحقق پذیر نیست . در این معنی هر حقوقی ، » حقوق موضوعه « (1) است ، زیرا متکی به اقتدار امری است منشاء قواعد که ضامن اجرای آن است . برای تحقق این امر گروههای اجتماعی خواستار اجرای عدالت لزوماُ نباید سازمان یافته باشند ،چه رسد به این که در دولت مستحیل شوند. اما گروههایی که دارای شالوده اجتماعی اند ( بعضی از گروههای جزئی ، طبقات اجتماعی ، جوامع کلی ) منابع قواعدشان ،پابرجاتر است و به حقوق ضمانت اجرای مؤثرتری می دهند تا گروههای بدون شالوده، و اجتماعاتی که فقط جلوه ای از اجتماعی بودن دارند.

ت-حقوق که برای مؤثر افتادن به ضمانت اجرای اجتماعی نیازمند است ، همیشه دارای ضمانت اجرا نیست . وانگهی ضمانت اجرای خود جوش با الزام و اجبار بیرونی ، یعنی معجازات متخلف،فرق آشکار دارد:مجازات ممکن است موکول به تحقق شرایطی باشد یا نباشد ، و نیز مستلزم وجود اقدامات سازمان یافته و از پیش تعیین شده است. حقوق با اجبار ملازمه ندارد، اما پذیرای آن هست که اجبار ضامن اجرایش باشد.

اکنون می توانیم حدود قلمرو حقوق را ،بعنوان امری اجتماعی ، تعیین کنیم ( یعنی آشتی دادن مقدماتی و اصولاُ متغیر آثار و عوامل تمدن که با هم ناسازگارند) از راه برقراری پیوندها و پیوستگی های چند جانبه میان خواستها و تکالیف ،که اعتبارشان ناشی از قواعد و هنجارهائی است که این قواعد ضمانت اجرای رفتارهای اجتماعی مربوط را در خور دارند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق و بررسی در مورد جامعه شناسی حقوقی گزارشی مبنی بر روش علمی 32 ص

دانلود پروژه جامعه شناسی فرهنگ و هنر

اختصاصی از رزفایل دانلود پروژه جامعه شناسی فرهنگ و هنر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 88

 

چکیده :

در این‌ بررسی با استشهاد به ترکیبی از دو الگوی‌ مأخوذ از جامعه‌شناسی‌ آلمانی‌و جامعه‌شناسی‌ پارسونزی‌ امکان‌ مطالعة‌ در زمانی‌ِ تحولات‌ فرهنگی‌ ایران‌ در سالهای‌1300 تا 1380فراهم‌ شده است . جهت‌ گیریهای‌ سیاسی‌ - دینی‌، جهت‌گیریهای‌ اقتصادی‌ - سیاسی‌، جهت‌ گیریهای‌ دینی‌ - فرهنگی‌، جهت‌ گیریهای‌ تماس‌ فرهنگی‌ وجهت‌ گیریهای‌ رسانه‌ها در تعامل‌ با دین‌، دولت‌، اقتصاد و تماس‌ فرهنگی‌. به‌ ترتیب‌ مورد توجه‌ قرار می‌گیردو با ارائه‌ یک‌ تحلیل‌ از بستر تحولات‌ اجتماعی‌ جاری‌ ایران‌ (80-1376) سه‌ سناریوی‌ احتمالی‌در مورد آینده‌ تحولات‌ در دو دهه‌ آینده‌ مورد بررسی‌ قرار می‌گیرد.

 

جامعه شناسی و تحول فرهنگی

تصور وجودجامعه‌شناسی‌ فرهنگ‌ مبتنی‌ بر امکان‌ تمایز میان‌ جامعه‌ وفرهنگ‌ است‌. فرهنگ‌ را می‌توان‌ به‌ لحاظ‌ مفهومی‌ از جامعه‌ متمایز کرد اما این‌ دو مفهوم‌ ارتباط‌بسیار نزدیکی‌ با یکدیگر دارند. «فرهنگ‌» به‌ شیوه‌ زندگی‌ یک‌ جامعه‌ معین‌، عادات‌ و رسوم‌ آنها،همراه‌ با کالاهای‌ مادی‌ که‌ تولید می‌کنند مربوط‌ می‌شود و «جامعه‌» به‌ نظام‌ روابط‌ متقابل‌ اطلاق‌می‌شود که‌ افرادِ دارای‌ِ فرهنگ‌ مشترک‌ را به‌ هم‌ مربوط‌ می‌سازد. همانگونه‌ که‌ طبق‌ تعریف,‌فرهنگ‌ بدون‌ جامعه‌ ممکن‌ نیست‌، تصور جامعة‌ بدون‌ فرهنگ‌ نیز معقول‌ نمی‌باشد. بدون‌فرهنگ‌، انسانیت‌ به‌ معنای‌ اجتماعی‌ آن‌ وجود ندارد. زبان‌، احساس‌ِ خود آگاهی‌، توانایی‌ تفکر وبه‌ عبارتی‌ بخش‌ مهمی‌ از وجه‌ تمایز انسان‌ از حیوان‌ در گرو فرهنگ‌ یافتگی‌ نوع‌ انسان‌ است‌.جامعه‌شناسی‌ فرهنگ‌ بنا بر دیدگاه‌ بنیانگذار آن‌ آلفرد وبر بخشی‌ از پژوهشها است‌ که‌ درچارچوب‌ جامعه‌شناسی‌ عمومی‌ و با تأکید بر فرهنگ‌ به‌ عنوان‌ فرا گرد تکامل‌ ساختارهای‌اجتماعی‌ دوران‌ ساز متمرکز است‌ و به‌ تکامل‌ فرهنگی‌ یک‌ جامعه‌ معین‌ می‌پردازد. در مکتب‌آلمانی‌ِ جامعه‌شناسی‌ فرهنگ‌ بیشتر به‌ آن‌ دسته‌ از فعالیتها توجه‌ می‌شود که‌ جنبه‌ معنوی‌، روحی‌،اخلاقی‌ و علمی‌ دارد که‌ به‌ آنها فرهنگ‌ متعالی‌ یا High Culture گفته‌ می‌شود و بیشتر در قالب‌اخلاق‌، علم‌ و هنر دسته‌ بندی‌ می‌شود در نتیجه‌ اگر جامعه‌شناسی‌ فرهنگ‌ را یک جامعه شناسی میانی و زیر بخش‌جامعه‌شناسی‌ عمومی‌ فرض‌ کنیم‌ جامعه‌شناسی‌ اخلاق‌، جامعه‌شناسی‌ هنر و جامعه‌شناسی‌علم‌ را می‌توان‌ زیر بخشهای‌ جامعه‌شناسی‌ فرهنگ‌ به‌ حساب‌ آورد. در نگاهی‌ وسیع‌تر می‌توان‌جامعه‌شناسی‌ فرهنگ‌ را عنوانی‌ عام‌ برای‌ جامعه‌ شناسیهای‌ تخصصی‌ مانند جامعه‌شناسی‌ دین‌و جامعه‌شناسی‌ ارتباطات‌ نیز در نظر گرفت‌ چرا که‌ دین‌ در نگاه‌ بوکهارت‌ یکی‌ از پایدارترین‌بنیادهای‌ فرهنگ‌ و ارتباطات‌ در نگاه‌ مردم‌ شناسانه‌ به‌ آن‌ تبلور فرهنگ‌ است‌. ساپیرو پس‌ از اوبتیسوون‌ و پالد آلتو که‌ «انسان‌شناسی‌ ارتباطات‌» را مطرح‌ کرده‌اند این‌ امکان‌ را فراهم‌ کرده‌اند که‌جامعه‌شناسی‌ ارتباطات‌ نیز در چارچوب‌ جامعه‌شناسی‌ فرهنگ‌ قابل‌ دسته‌ بندی‌ باشد (نک‌:پهلوان‌، 1378: 103 و 102-100 و مقایسه‌ کنید با کری‌، 1376)اما آیا جامعه‌شناسی‌ فرهنگ‌ صرفاً یک‌ عنوان‌ عام‌ برای‌ چند جامعه‌شناسی‌ تخصصی‌است‌؟ به‌ نظر می‌رسد این‌ تقلیل‌ صحیح‌ نیست‌ بلکه‌ موضوع‌ بنیادین‌ و مشترک‌ در بیان‌ این‌ جامعه‌شناسی ها مسئله‌ ثبات‌ و تحول‌ فرهنگ‌ است‌ که‌ در قالب‌ یک‌ جامعه‌شناسی‌تخصصی‌ بنام‌ «جامعه‌شناسی‌ تحول‌ فرهنگی‌» قابل طرح‌ است. اگر فرهنگ‌ در ذات‌ خودحامل‌ تحول‌ و تغییر - ولو تدریجی‌ - است‌ پس‌ مطالعه‌ زمینه‌ها، دلایل‌، علل‌، چگونگی‌، میزان‌ ونتایج‌ تحول‌ فرهنگ‌ در یک‌ جامعه‌ خاص‌ می‌تواند موضوعات‌ مناسبی‌ برای‌ یک‌ جامعه‌شناسی‌تخصصی‌ باشد. این‌ جامعه‌شناسی‌ در دو سطح‌ قابل‌ طرح‌ است‌ اول‌ در کنار ‌ جامعه‌شناسی های ‌تخصصی‌ مثل‌ جامعه‌ شناسیهای‌ معرفت‌ / دین‌ / اخلاق‌ / هنر / ارتباطات‌ و دوم‌ به‌ عنوان‌ برآیندو حاصل‌ یافته‌های‌ آنهادر یک‌ جامعه‌ خاص‌.

در این‌ تحقیق‌ به‌ سطح‌ دوم‌ از تعریف‌ و کارکرد جامعه‌شناسی‌ تحولات‌ فرهنگی‌ توجه‌می‌شود. فرهنگ‌ در این‌ تحقیق‌ به‌ معنای‌ تمامی‌ برنامه‌ها و اقداماتی‌ که‌ انسانها در چارچوب‌اجتماعی‌ به‌ منظور شکل‌ بخشیدن‌ به‌ زندگی‌ خود و سازگار شدن‌ با محیط‌ می‌پرورانند فرض‌ شده‌است‌. در این‌ دیدگاه‌ فرهنگ‌ به‌ عنوان‌ رابط‌ میان‌ جامعه‌ و محیط‌ پیرامونی‌ مورد بحث‌ قرارمی‌گیرد. در نتیجه‌ تحول‌ فرهنگی‌ نیز به‌ عنوان‌ «تکامل‌ امکانات‌ بالقوه‌ فرهنگی‌ جامعه‌ با توجه‌ به‌عامل‌ سازگاری‌ فزاینده‌ با محیط‌» تعریف‌ می‌شود (پهلوان‌، 1376: 4).

این‌ محیط‌ پیرامونی‌ چیست‌ و چه‌ تغییراتی‌ را بر تافته‌ است‌؟ «تماس‌ فرهنگی‌» مهم‌ترین‌عامل‌ تغییر محیط‌ پیرامونی‌ یک‌ فرهنگ‌ است‌ بیان‌ رابطه‌ میان‌ نتایج‌ این‌ تماسهای‌ فرهنگی‌ بامتغیرهای‌ درون‌ نظام‌ اجتماعی‌ به‌ خصوص‌ دین‌، دولت‌ و رسانه‌ها موضوع‌ محوری‌ در بررسی‌جامعه‌شناسی‌ تحولات‌ فرهنگی‌ ایران‌ است‌. در واقع‌ تحولات‌ فرهنگی‌ درون‌ زا و برون‌ زا در یک‌منظومه‌ واحد ولی‌ چند جانبه‌ مورد بررسی‌ قرار می‌گیرد. این‌ شیوه‌ علیت‌ دو قطبی‌ در بررسی‌تحولات‌ فرهنگی‌ ریشه‌ در دیدگاههای‌ نظری‌ روژه‌ باستید دارد. او با طرح‌ تعامل‌ دیالکتیک‌ علیت‌بیرونی‌ و علیت‌ درونی‌، همه‌ فرا گردهای‌ فرهنگ‌ پذیری‌ را ناشی‌ از این‌ تعامل‌ می‌داند. به‌ نظرباستید علیت‌ درونی‌ یک‌ فرهنگ‌ یعنی‌ شیوه‌ کار کرد ویژه‌ آن‌ فرهنگ‌ و منطق‌ خاص‌ آن‌ می‌توانددگرگونی‌ فرهنگی‌ برون‌ زا را تقویت‌ کند یا نقش‌ باز دارنده‌ ایفا کند. متقابلاً علیت‌ برون‌ زا که‌ درارتباط‌ با دگرگونیهای‌ برون‌ زا قرار دارد فقط‌ بر اساس‌ علیت‌ درونی‌ عمل‌ می‌کند به‌ عبارت‌ دیگرعلیت‌ دو قطبی‌ پدیده‌ واکنشهای‌ زنجیره‌ای‌ در تحولات‌ فرهنگی‌ را به‌ شرح‌ زیر توضیح‌ می‌دهد:علیت‌ بیرونی‌ دگرگونی‌ را در مقطعی‌ خاص‌ از زمان‌ در یک‌ فرهنگ‌ بر می‌انگیزاند؛ فرهنگ‌ مقصداین‌ دگرگونی‌ را بر اساس‌ منطق‌ خاص‌ خود «جذب‌» می‌کند و مجموعه‌ای‌ از سازگاریهای‌ پی‌ درپی‌ را به‌ همراه‌ می‌آورد یعنی‌ علیت‌ بیرونی‌ انگیزاننده‌ علیت‌ درونی‌ است‌ و در شرایط‌ عادی‌بدون‌ وجود زمینه‌ در فرهنگ‌ پذیرنده‌، امکان‌ تغییر فرهنگی‌ در اثر تماس‌ فرهنگی‌ وجود ندارد ودر مقابل‌ دیالکتیک‌ پویای‌ درونی‌ و بیرونی‌ منجر به‌ یک‌ ساخت‌ بندی‌ جدید فرهنگی‌ می‌شود.کیفیت‌ این‌ ساخت‌ بندی‌ جدید بسته‌ به‌ چگونگی‌ تماس‌ تفاوت‌ می‌کند و نتایجی‌ کاملاً مختلف‌ اززوال‌ فرهنگی‌ تا شکوفایی‌ فرهنگی‌ را به‌ دنبال‌ دارد. فرهنگ‌ِ خالص‌ و بدون‌ تماس‌ و تغییر وجودندارد و در این‌ فرا گرد هر فرهنگی‌ که‌ در موقعیت‌ تماس‌ فرهنگی‌ قرار می‌گیرد دستخوش‌ مراحل‌ساخت‌ زدایی‌ و ساخت‌ یابی‌ مجدد می‌شود. از اینجاست‌ که‌ برداشت‌ پویا از فرهنگ‌ بجای‌برداشت‌ ایستا می‌نشیند و ساخت‌ گرایی‌ لوی‌ اشتراوس‌ جای‌ خود را به‌ ساخت‌ یابی‌ باستیدمی‌دهد. در نظر باستید بجای‌ ساخت‌ باید از ساخت‌ بندی‌ سخن‌ گفت‌ Structuration)/((Structure اگر ساخت‌ زدایی‌ِ ناشی‌ از تماس‌ با ساخت‌ یابی‌ِ جدیدی‌ که‌ناشی‌ از قوت‌ درونی‌ فرهنگ‌ مقصد است‌ همراه‌ شود شکوفایی‌ فرهنگی‌ پیش‌ می‌آید و اگرساخت‌ زدایی‌ بدون‌ ساخت‌ یابی‌ صورت‌ گیرد انحطاط‌ فرهنگی‌ محتمل‌ خواهد بود. (پهلوان‌،1378: 125-124).

مباحث مربوط به‌ متغیرها، روندها و انواع‌ ممکن‌ فرهنگ‌ پذیری‌ در اثر تماس فرهنگی را می‌توان‌ به‌ شرح‌ زیر تلخیص‌ کرد (مقایسه‌ کنید با پهلوان‌، 1378: ص‌ 107-104).

 

 

 

متغیرهای‌ فرهنگ‌ پذیری‌

روند تماس‌

انواع‌ فرهنگ‌ پذیری‌

میزان‌ تمایز و تفاوتهای‌فرهنگهای‌ در حال‌ تماس‌

تفاوت‌ تکنولوژی‌


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پروژه جامعه شناسی فرهنگ و هنر

دانلود رایگان گروه های مرجع در جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی 27 ص

اختصاصی از رزفایل دانلود رایگان گروه های مرجع در جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی 27 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 43

 

گروه های مرجع در جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی

با تاکید بر نظریه های مرتن و فستینگر

چکیده

در فرآیند شکل گیری نگرش، تصمیم گیری و کنش افراد در جامعه، عواملی چند نقش دارند. از جمله مهمترین آنها افراد یا گروههای مرجع اند که مبنا و معیار داروی و ارزیابی کار کنش گران اجتماعی قرار می گیرند. گروههای مرجع دو کارکرد عمده ی هنجاری و مقایسه ای دارند. سوال اصلی دراین مقاله آن است که گرایش و نیاز افراد تا چه حد بنیانی اجتماعی دارد و در جامعه ساخته می شود و تا چه حد مستقل از عوامل اجتماعی و فرهنگی شکل می گیرد . در پاسخ به این سوال مهم، رویکردهای روان شناختی و روان شناسی اجتماعی به ویژگی ها وابعاد فردی توجه می‌کنند و رویکرد جامعه شناختی به عامل ساختارها و نظام ارزشی حاکم در جامعه می پردازد. این مقاله به شرح و تفصی و مقایسه این رویکردها به ویژه دیدگاههای مرتن و فستینگر خواهد پرداخت.

واژگان کلیدی :گروه مرجع، تعامل، مقایسه اجتماعی، ساخت اجتماعی، کارکرد، منزلت .

مقدمه

در جریان تصمیم گیری ها، کنش ها و حتی شکل گیری نگرش انسانها در جامعه، عواملی چند نقش آفرینند که از جمله مهمترین آنها افراد یا گروههایی هستند که مبنا و معیار قضاوت و ارزیابی کنشگران اجتماعی قرار می‌گیرند. اینها که «گروه مرجع» گفته می شوند دو کارکرد عمده ایفا می‌کنند: اولاً هنجارها، رویه ها، ارزشها و باورهایی را به دیگران القا می کنند و به اصطلاح کارکرد هنجاری دارند، ثانیاً‌ استانداردها و معیارهایی در اختیار کنشگران قرار می دهند که کنش و نگرش خود را با آنها محک می زنند و اصطلاحاً کارکرد مقایسه ای و تطبیقی ایفا می کنند. با ملاکهای عینی به صحت رفتارها یا باورهای خود یقین پیدا کنند، مقایسه با گروههای مرجع وارجاع به آنها راهی برای برون شدن از این معضل و بن بست است. این ارجاع حتی اگر خود آگاهانه نباشد، نقش انکار ناپذیر و به سزایی در تصمیم گیریها و رفتارهای اعضای جامعه ایفا می کند.

در تحلیل و بررسی این موضوع، سوالی که مطرح می شود این است که‌، این گرایش و نیاز تا چه حد از نیازها و انگیزشهای فردی ناشی می شود و چه میزان از ساختارهای فرهنگی و اجتماعی تاثیر می پذیرد؟ به عبارت دیگر در تعیین گروههای مرجع- که نقطه اتکا و مبنای مقایسه، ارزیابی و تصمیم گیری افراد قرار می گیرند، عوامل و عناصر اجتماعی یا گروهی و فردی چه میزان تاثیر گذار هستند؟

در رویکرد روانشناختی و روانشناسی اجتماعی به ویژگیها و ابعاد فردی مساله در گروه توجه می‌شود، اما در رویکرد جامعه شناختی، ارزشهای اجتماعی و ساختارهای حاکم در جامعه نقش آفرین تلقی می شوند و بیشتر مورد توجه قرار می گیرند. زیرا اساساً موضوع جامعه شناسی بررسی ساختارها و تعاملات اجتماعی است در حالی که روانشناسی اجتماعی به رفتارهای فردی انسانها در بستر جامعه می پردازد وعلائق و انگیزشهای فردی را در تعامل با دیگران مورد توجه قرار میدهد. « روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی هر دو رفتار افراد را در گروه یا نسبت به قالبهای گروهی یا دریافت جمعی مطالعه می کنند، اما جامعه شناسی به رفتارها آن چنان که در افراد خاصی ظاهر می شوند، کاری ندارد، بلکه آنها را به صورت جمعی ، یا به بیان بهتر به صورت تعیین اجتماعی در نظر می گیرد، در حالی که رواشناسی اجتماعی به عکس در رفتارها به مطالعه ی چگونگی ایجاد آنها در فرد می پردازد.» (استوتزل 1374، صص 30-29).

مقایسه این دو رویکرد و بهره گیری از امتیازات هر یک می تواند پرتویی روشنگر بر موضوع بحث بیافکند و با توجه به کاربردهای رو به گسترش آن در زمینه های مختلف از قبیل جامعه شناسی سیاسی، جرم شناسی،


دانلود با لینک مستقیم


دانلود رایگان گروه های مرجع در جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی 27 ص

حقوق زن و مرد در جامعه

اختصاصی از رزفایل حقوق زن و مرد در جامعه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

حقوق زن و مرد در جامعه

اما آنان نخواسته و یا نتوانسته اند همهء رقیبان را بالکل از میدان به در کنند چرا با از میان رفتن یک رقیب ، دیگری ای جایگزین می شود و قد علم می کند. پس چاره در قانون گزاری طبیعت است با میل و ارادهء خویش. قوانینی که نوع برتر را تعریف کند و سایرین را مستثنی سازد. این قوانین گاه می تواند بی رحمانه تر از قوانین جنگل معصوم به غلط ظالم خوانده شده باشد؛ هر که سفید تر، برتر؛ هر که قوی تر؛ بهتر؛ ...

در این میان قانونی وجود دارد که شاید از همه کودکانه تر باشد:‌ فرد هم رنگ ، هم نژاد ، هم دین ، هم وطن و هم خون ، ولی پست تر!‌ و آن عضو مفلوک جامعه کسی نیست جز همشهری دست دوم، زن. اینجا دیگر برتری نه نسبی که مطلق است – برتری از آن نوع که انسان بر تمام دیگر موجودات دارد. مرد اشرف مخلوقات است ، نه زن. مرد است که روح خداوند در او دمیده شده است و او تصویر خداوند در بهشت است. زن عضوی ناقص است که به واسطهء مرد خلق شده است و کاری جز این نکرده که مرد معصوم و متعالی را تشویق به خیانت به پدر روحانی اش نموده و باعث اخراج او از خانهء امن و ابدیش گردیده است. زن حیوانی است مکار ، عامل بیچارگی دنیا.

این فرضیه در جوامع ابتدایی هم به نوعی دیگرموثق و معتبر بود. انسان اولیه می بایست قوی باشد تا بتواند مبارزه کند و در مبارزه با طبیعت پیروز شود. انسان ضعیف دوام نمی آورد مگر به حمایت قوی ترها. اما انسان های ضعیف اغلب زنان بودند و ادامهء زندگی شان منوط به حمایت مردان. پس برتری مرد مجدد ثابت می شد.

با انتقال جامعه به مرحلهء کشاورزی، هنوز قدرت بدنی حرف اول را می زد. در جنگ و دفاع از املاک هم زنان جز آن که به اسیری برده شوند و ایجاد دردسر نمایند، کمکی نمی کردند پس آنان مایهء ننگ بودند. در این دوران نیز همچنان الگوی انسان طبیعت بود و این امر برتری را بدون چون و چرابه مردان داده بود. بودند جوامعی که خشم طبیعت چندان گریبانگیرشان نبود و پیش رو زمین های بارور کشاورزی داشتند، مانند جامعهء مصرباستان که رود نیل ، کشتزارهای حاصل خیز را برایشان به ارمغان می آورد. در این جوامع – باز به پیروی از طبیعت – ارزش و برتری به گروهی داده می شد که بیشتر شبیه محیط بودند. این جا زنانی که مصداق باروری بودند؛ یعنی مادران، برتری داشتند. باز هم آن چه مطرح بود باروری زن بود و نه خود او. هنوز هم در جوامع ابتدایی افریقا با شرایطی مشابه می توان نمونه های مادر سالاری را یافت.

اگر رشد جامعهء انسانی را به مراحل رشد بدن انسان تشبیه کنیم، گذار از مرحلهء‌ کشاورزی و ورود جوامع به دوران صنعتی ، پایان طفولیت و ورود به دوران نوجوانی و سرکشی بود. در این دوران ملاک دیگر زور بازو و قدرت نبود چرا که نه تنها زنان، که کودکان شش- هفت ساله نیز می توانستند پای دستگاه ها در کارخانه ها بایستند و کار کنند. حال می بایست دربارهء تمامی ملاک های برتری تجدید نظر به عمل آید و همان زمان بود که تاریخ شاهد جنبش های انسان دوستانه از جمله لغو برده داری، حق آزادی و رای برای زنان و .... گردید.

از آن پس اگر چه عده ای سعی کردند این تحولات را انکار کنند و حقوق را نادیده بگیرند، دیگر توان آن را نداشتند چرا که جامعهء انسانی به شکلی اجتناب ناپذیر مسیر خود را می پیمود.

اما در عصر صنعتی نیز گاه جنبش های مخالف مردسالاری، که به مرور منجر به ایجاد حرکت های فمینیستی – به طور خاص موج اول - گردید ، مشکل را حل نکرد. راه حل های ارایه شده در ابتدا صرفا ترک یک سوی میدان نبرد و الحاق به دیگر سو بود و چون نتیجه نبخشید، کار به انکار کل موضوع مخالفت انجامید. فمینیست های موج سوم بالکل منکر وجود چیزی به نام جنسیت و تفاوت زن و مرد شدند. [1]

زمانی که صحبت از تساوی حقوق زن و مرد می شود،‌خود این عبارت به معنی یکی ندانستن این دو است. یعنی ما دو پدیده به نام های زن و مرد داریم و قصد آن می کنیم که به آن ها حقوق برابر بدهیم. مشکل اساسی افرادی که امروزه به این مهم می پردازند این است که می خواهند زن و مرد را کاملا یکی بشمارند و از این طریق به اثبات تساوی حقوق بپردازند. مقایسه هایی فیزیکی که گاه انجام می پذیرد حاکی از این غفلت است ؛ مثلا مقایساتی بر روی وزن مغز زنان و مردان. اینان قصد اثبات تساوی زن و مرد- و نه تساوی حقوق زن و مرد - را دارند.

با وجود همهء تلاش ها برای انکار، زن و مرد از نظر جسمانی با یکدیگر متفاوت اند. [2] اما تلاش برای برقراری تساوی حقوق زن و مرد است؛ یعنی آن چه که با توجه به لیاقت و شایستگی یک انسان باید به او داد. در اعطای حق، دیگر مسالهء زن یا مرد بودن مطرح نیست چون دیگر به جسم فرد ربطی ندارد. مساله یک انسان است؛ انسانی دارای روح که می تواند زن یا مرد، سفید یا سیاه ، پیر یا جوان ، قوی یا ضعیف باشد. هیچ یک از تفاوت های ظاهری نمی تواند عامل محرومیت فرد انسانی از حقوق او باشد.

اما حق یک انسان چیست که زن و مرد باید به شکل مساوی از آن بهره برند؟‌ مسلما این امر تنها به این معنی نیست که زن ترک خانه کند و در اجتماع حاضر باشد. حقوق برابر در اموری بسیار متعالی تر است: حق تفکر، حق آموزش، حق انسان بودن ، حق رشد و تعالی عقلانی و روحانی. زن و مرد باید به طور مساوی امکان ترقی و تکامل داشته باشند و بتوانند قابلیات و استعدادات خود را بروز دهند. نکتهء مهم این جاست که زن و مرد هر دو به تنهایی انسان هایی کامل و مستقل هستند که هر یک به منزلهء‌ یک واحد انسانی می توانند زندگی و ترقی کنند. زمانی می توان انتظار حقوقی برابر را برای آنان داشت که چنان باوری ملکهء جامعه گردد.

اما مگر حالا که چنین نیست ، چه مشکلاتی وجود دارد؟‌ اگر این ارزش محقق شود چه خواهد شد؟

نادیده گرفتن زنان در هر جامعه به ضرر کل آن جامعه است. تعلیم و تربیت کل جامعه ، به علت عدم آگاهی و توانایی مربیان اول فرزندان – مادران – به تاخیر خواهد افتاد و این حرکت ورشد جامعه را کند می کند. در اصل باور به برتری هر جنس تناقضی در خود نهفته دارد؛ چگونه ممکن است انسان هایی پست و ذلیل – مادران یا زنان – بتوانند از دامان خود متعالیانی – مردان – بار آورند یا مادرانی والا و عالی افرادی پست؟

ازسوی دیگر تحقیقات نشان داده است که در جوامع مردسالار گرایش به نظام دیکتاتوری بیشتر است. مصداق آن را نیز آلمان در دوران نازیسم می دانند که تاکید بر خانه نشینی زنان داشت. بالعکس، حکومات دموکراسی اغلب با حضور زنان در جامعه همراه بوده است. در ضمن هر کجا که موازنهء‌ بین دو جنس برقرار باشد، سطح زندگی ارتقا می یابد.[3] و شاید همین اصل مؤید آن باشد که حضور زنان در جامعه و تصمیم گیری ها منجر به برقراری


دانلود با لینک مستقیم


حقوق زن و مرد در جامعه

پاورپوینت آیا در جامعه دهه امروزی حجاب محدودیت است یا مصونیت

اختصاصی از رزفایل پاورپوینت آیا در جامعه دهه امروزی حجاب محدودیت است یا مصونیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پاورپوینت آیا در جامعه دهه امروزی حجاب محدودیت است یا مصونیت


پاورپوینت آیا در جامعه دهه امروزی حجاب  محدودیت است یا مصونیت

لینک پرداخت و دانلود در "پایین مطلب"

 فرمت فایل: powerpoint (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد اسلاید:17

جامعه آماری : دانش آموزان کلاس سوم تجربی

 نمونه : 10 نفر از دانش آموزان کلاس (نمونه گیری به طور تصادفی و کیفی ترتیبی می باشد)

 فرضیات :

 فرضیه 1 : در جامعه ی امروزی حجاب مصونیت است.

 فرضیه 2 : در جامعه امروزی حجاب محدودیت است.

 همانطور که می دانید جامعه ی ما جامعه ای مسلمان است و حجاب نیز جزئی از وظایف افراد جامعه اسلامی به شمار می آید.

 حجاب : حجاب از نظر لغوی که در دوران معاصر، آن را پوشش معرفی می کنند به معنی پرده است و این پرده از آن جهت پوشش معرفی شده است که پرده هم نوعی پوشاننده است.

 چیزی که قابل توجه است این است که در قدیم به کلمه ی حجاب ستر می گفتند  شاید بهتر بود که حجاب به همان لغت ستر بیان می شد و تا به حال ادامه می یافت شاید به همین دلیل است که برخی حجاب را پشت پرده بودن و محدودیت می دانند.


دانلود با لینک مستقیم


پاورپوینت آیا در جامعه دهه امروزی حجاب محدودیت است یا مصونیت