لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 66
فصل اول
طرح پژوهش
1-1- مقدمه
آدمی مدام در حال تغییر است و هرگز حالت ایستا ندارد. با این تفاوت که در طول بخش اول زندگی تغییرات، تکاملی هستند که به رشد و نضج ساختار و کارکرد میانجامد، در بخش بعدی زندگی این تغییرات عمدتاً انحطاطی هستند که متضمن برگشت به مرحله اولیه زندگی می باشند؛ این دوران به دوران «سالخوردگی یا کهنسالی» معروف است (بختیاری و همکاران، 1384) کامینگ و هنری(1961)، در نظریه خود بنام دل کندن بیان می دارند که، پیری عبارتست از عقبنشینی پیش رونده از نظر جسمی، روانی و اجتماعی. سالمندان از نظر جسمی فعالیت خود را کند و انرژی خود را پسانداز می کنند.
در سالمندی، به استثنای تغییراتی که از نظر جسمی و سلامتی بوجود میآید، سالمندان به میانسالان شباهت دارند و همان نیازهای روانی و اجتماعی را احساس میکنند.)نوگارتن و همکارانش،1964)
کاهش تعامل اجتماعی در دوران پیری به این علت است که اجتماع از سالمندان برخلاف میل اکثر آنها دل می کند. (وندر زندن، 1996: ترجمه گنجی، 1383). مگازینر و همکاران (1988) بیان می کنند که میزان درگیری یا دل کندن سالمند، بیشتر به چهره های زندگی گذشته، موقعیت اجتماعی- اقتصادی و به سلامتی مربوط است تا فرایند اجتناب ناپذیر پیری. به عقیده بولینگ و براون(1991)، اکثر سالمندانی که سلامت جسمی دارند سطح فعالیت خود را تا اندازهای ثابت نگه میدارند.
سالمند بیش از پیش آسیبپذیر میشود چون قدرت چانه زدن او، مخصوصاً در کشورهای صنعتی بطور دائم پایین میآید، پیشرفت تکنولوژی مهارتهای او را که در گذشته آموخته است بی اعتبار میکند.(جیمز داوود،1984، 1980 و 1975).
همچنین طبق نظر لوونتال (1964)، احساس تنهایی سالمند بر اثر درجه معینی از انزوای فعلی حاصل نمیشود بلکه بیشتر، انزوای قبلی فرد از نظر روابط اجتماعی است که احساس تنهایی بوجود میآورد.
بازنشستگی و از دست دادن همسر به شرکت سالمند در ساختهای نهادی اصلی اجتماع (کار و خانواده) پایان می دهد، بنابراین موقعیتهایی که آنها بتوانند خود را از نظر اجتماعی مفید نشان دهند بسیار کم است. (اسمیت بلو ،1373).
باس و فایر(1977) بیان میکنند که 9% کسانی که بیش از 65 سال دارند در حالت انزوای اجتماعی بسر میبرند و این حالت به آنها اجازه نمیدهد که با دیگران ارتباط نزدیک و صمیمی داشته باشند.
با افزایش چشمگیر تعداد سالمندان در جمعیت و افزایش بیشتر انتظارات، نیاز به حمایت در سالمندان مقیم جامعه افزایش یافته است (گالانگر و ترگلیو- لوندیگان،2004). در نیمه سال 2004، 10 درصد از جمعیت جهان یعنی 606 میلیون نفر، در سن 60 سالگی یا بالاتر بودند. (لی، 2005) پیشبینی میشود تا سال 2025 این رقم از مرز یک میلیارد و صد میلیون نفر تجاوز نماید (محتشم امیری و همکاران، 2002) .جمعیت سالمندان در ایران در سال 1386، 4 میلیون پانصد و شصت و دو هزار نفر گزارش شده است که حدود 6/5 درصد از جمعیت ایران را تشکیل می دهد. اگر این افراد در کنار خانواده خود زندگی کنند از طول عمر و عزت نفس بیشتری برخوردار میشوند. در حالی که در حال حاضر جمعیت سالمند جامعه دچار مشکلات متعدد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی هستند.
یکی از مسائل پیری که بر سالمندان اثر میگذارد، حمایت محدود خانواده یا دوستان است. سالمند نیاز به داشتن تماس با دیگران دارد تا در هنگام نیاز از آنها کمک بخواهد (هوگستل،2001). ظهور خانواده هستهای امروزی، نقشها و عملکردهای اعضای خانواده را تغییر داده است و سالمندان برای ورود به زندگی فرزندان خود محدود شدهاند.
فرزندان خود را ملزم به برآوردن نیازهای والدین پریشان در حمایت مالی، خدمات بهداشتی یا مسکن نمیدانند و باوری که فرزندان، بهترین تکیه گاه سالمندان هستند، در حال کمرنگ شدن است (الیوپولوس،2005).
زندگی سالمندان در محیط اجتماعی متفاوتی سپری میشود. برای مثال 28-24 درصد افراد بالای 65 سال تنها زندگی می کنند و معمولاً بازنشسته شدهاند. بازنشستگی اجباری همراه با احترام عمیق به کار می تواند احساسات منفی نسبت به موقعیت به وجود آورد. این احساسات قادرند مشکلات جسمی و روانی ایجاد کنند. دشواری های هیجانی ممکن است علل اجتماعی دیگری نیز داشته باشند بطور مثال از دست دادن درآمد، احساس اینکه فرد دیگر حاکم بر سرنوشت خود نیست. تغییر محل سکونت یا اختلال سلامتی، به طور کلی هر آنچه که به کم شدن عزت نفس و ارزش اجتماعی فرد کمک کند میتواند زمینه حضور اختلالات روانی در سالمندان را فراهم آورد (گنجی و همکاران،1365).
به نظر میرسد نتیجه عمده این تغییرات، احساس تنهایی باشد که شخص با تفکر در مورد این عوامل به سمت افسردگی سوق پیدا میکند (آلکسویلوس،2001).
در این مرحله انسان موفق کسی است که با وجود ضعف تدریجی نیروی بدنی و افزایش احساس اتکا به دیگران، بتواند رضایت خود را از زندگی حفظ کند. حال اگر فرد نتواند این رضایت را حفظ کند، نومید میشود و نومیدی احساسی است که فرد تصور می کند عمرش به هدر رفته و با این فکر که برای جبران زمان از دست رفته خیلی دیر شده، در این حالت فرد از مرگ به هراس افتاده، احساس شکست میکند و ممکن است فرد را به عارضه های گوناگونی دچار سازد که افسردگی یکی از آنهاست(شاملو، 1378).
فشارهای ناشی از دگرگونی های جسمی، روانی، اجتماعی نقش عمدهای در افسردگی سالمندان دارند و نه تنها موجب ناامیدی، زوال روانی- اجتماعی، ناخوشیهای جسمانی، از دست رفتن منابع اقتصادی و افزایش مدت نگهداری آنها درسرای سالمندان میشود، بلکه میزان خودکشی را به میزان قابل ملاحظهای افزایش میدهد. (علیخانی، 1381). با حمایت های اجتماعی و مرتفع کردن نیازهای عاطفی، روحی و روانی و شناسایی عواملی که به بهبودی زندگی
آمار افسردگی