رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق امام زمان و مسأله تاریخی غیبت ایشان

اختصاصی از رزفایل دانلود تحقیق امام زمان و مسأله تاریخی غیبت ایشان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

فرمت فایل:  ورد قابلیت ویرایش ) 

 


 
قسمتی از محتوی متن ...

 

تعداد صفحات : 36 صفحه

موضوع تحقیق: امام غایب (ع) و سیر تاریخی مسئله غیبت امام زمان (ع) نام استاد محترم:‌جناب آقای فرقانی نام دانشجو : نازنین اسدی ابوالوردی دانشجو رشتة : مهندسی معماری دانشگاه: آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی ورودی: 82 درس: معارف اسلامی (1) امام غایب علامة مجلسی ره در جلاء العیون فرموده‌ اشهر در تاریخ ولادیت شریف آن حضرت آن است که در سال 255 هجرت واقع شد و بعضی 56 و بعضی 58 نیز گفته‌اند و مشهور آن است که روز ولادت شب جمع پانزدهم ماه شعبان بود و بعضی هشتم شعبان هم گفته اند و باتفاق ولادت آن جناب در سر من رای واقع شد،‌‌ و باسم و کیفیت با حضرت رسالت صلی الله علیه و آله موافق است و در زمان غیبت اسم آن جناب را مذکور ساختن جائز نیست و حکم آن مخفی است و القاب شریف آن جناب مهدی و خاتم و منتظر و حجه و صاحب است.
این بابویه وشیخ طوسی بسندهای معتبر روایت کرده‌اند که بشر بن سلیمان برده فروش که از فرزندان ابوایوب انصاری بود و از شیعیان خاص امام علی نقی (ع) و امام حسن عسکری (ع)‌ و همسایة‌ایشان بود در شهر سر من رأی، گفت که روزی کافور خادم امام علی نقی به نزد من آمد و مرا طلب نمود، چون به خدمت آن حضرت رفتم و نشستم فرمود که تو از فرزندان انصاری، ولایت و محب ما اهلبیت همیشه در میان شما بوده است از زمان حضرت رسول تا حال و پیوست محل اعتماد ما بوده‌اید و من تو را انتخاب می‌کنم و مشرف می‌گردانم به تفصیلی که به سبب آن بر شیعیان سبقت گیری در ولایت ما و تو را به رازهای دیگر مطلع می گردانم و به خریدن کنیزی می‌فرستم پس نامة‌ پاکیزه نوشتند به خط فرنگی و لغت فرنگی و مهر شریف خود بر آن زدند و کینه زری بیرون آوردند که در آن دویست و بیست اشرقی بود،‌ فرمودند بگیر این نامه وزرا و متوجه بغداد شو و در چاشت فلان روز بر سر جسد حاضر شد چون کشتیهای اسیران به ساحل رسد جمعی از کنیزان در آن کشتیها خواهی دید و جمعی از مشتریان از و کیلان امراء بنی عبا و قلیلی از جوانان عرب خواهی دید که بر سر اسیران جمع خواهند شد پس از دور نظر به برده فروشی که عمر و بن یزید نام دارد در تمام روز تا هنگامیکه از برای مشترین ظاهر سازد کنیزکی را که فلان و فلان صفت دارد و تمام اوصاف او را بین فرمود و جامة‌حریر آکنده پوشیده است و ابا و امنتاع خواهد نمود آن کنیز از نظر کردن مشتریان و دست گذاشتن به او خواهی شنید که از پس پرده صدای روی از او ظاهر می ‌شود، پس بدانکه به زبان رومی می‌گوید وای که پردة عفتم دریده شد،‌ پس یکی از مشتریان خواهد گفت که من سیصد اشرفی می‌دهم به قیمت این کنیز،‌ عفت او در خریدن مرا راغبتر گردانید، پس آن کنیز بلغت عربی خواهند گفت به آن شخص که اگر به زی حضرت سلیمان بن داود ظاهر شوی و پادشاهی او را بیابی من به تو رغبت نخواهم کدر مال خود را ضایع مکن و به قیمت من مده.
پس آن برده فروش گوید که من برای تو چه پاره کنم که به هیچ مشتری راضی نمیشود و آخر از فروختن تو چاره‌ای نیست، پس آن کنیزک گوید که چه تعجیل می‌کنی البته باید مشتری به هم رسد که دل من با و میل کند و اعتماد بر وفا و دیانت او داشته باسم.
پس در این وقت تو برو به نزد صاحب کنی و بگو که نامه‌ای با من هست که یکی از اشراف و بزگواران از روی ملاطفت نوشته‌ای به لغت فرنگی و خط فرنگی و در آن نامه کرم و سخاوت و وفاداری و بزرگواری خود را وصف کرده

  متن بالا فقط قسمتی از محتوی متن مقاله میباشد،شما بعد از پرداخت آنلاین ، فایل را فورا دانلود نمایید 


  لطفا به نکات زیر در هنگام خرید دانلود پاورپوینت:  توجه فرمایید.

  • بعد از اولین خرید به صورت نزولی به قیمت آن اضافه میگردد.
  • در صورتی که مایل به دریافت فایل ( صحیح بودن ) و کامل بودن آن قبل از خرید هستید، می توانید با پشتیبانی تماس حاصل فرمایید
  • پس از پرداخت هزینه ،ارسال آنی مقاله خرید شده ، به ادرس ایمیل شما و لینک دانلود فایل برای شما نمایش داده خواهد شد
  • در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون بالا ،دلیل آن کپی کردن این مطالب از داخل مقاله ها میباشد ودر فایل اصلی،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد.
  • هدف فروشگاه استاد فایل کمک به سیستم آموزشی و رفاه دانشجویان و علم آموزان میهن عزیزمان میباشد. 


دانلود فایل  پرداخت آنلاین 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق امام زمان و مسأله تاریخی غیبت ایشان

تحقیق ریشه تاریخی ضرب المثل

اختصاصی از رزفایل تحقیق ریشه تاریخی ضرب المثل دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق ریشه تاریخی ضرب المثل


تحقیق ریشه تاریخی ضرب المثل

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

ریشه تاریخی ضرب المثل «از کیسه خلیفه می بخشد»

 

ریشه تاریخی ضرب المثل  قوز بالا قوز

ریشه تاریخی ضرب المثل چیزی که عیان است...

ریشه تاریخی ضرب المثل آتش بیار معرکه

ریشه تاریخی ضرب المثل آب زیر کاه

هر گاه کسی از کیسه دیگری بخشندگی کند و یا از بیت المال عمومی گشاده بازی نماید، عبارت مثلی بالا را مورد استفاده و استناد قرار داده، اصطلاحاً می گویند: «فلانی از کیسه خلیفه می بخشد».

اکنون ببینیم این خلیفه که بود و چه کسی از کیسه وی بخشندگی کرده که به صورت ضرب المثل درآمده است:

عبدالملک بن صالح از امرا و بزرگان خاندان بنی عباس بود و روزگاری دراز در این دنیا بزیست و دوران خلافت هادی، هارون الرشید و امین را درک کرد. مردی فاضل و دانشمند و پرهیزگار و در فن خطابت افصح زمان بود. چشمانی نافذ و رفتاری متین و موقر داشت؛ به قسمی که مهابت و صلابتش تمام رجال دارالخلافه و حتی خلیفه وقت را تحت تأثیر قرار می داد. به علاوه چون از معمرین خاندان بنی عباس بود، خلفای وقت در او به دیده احترام می نگریستند.

به سال 169 هجری به فرمان هادی خلیفه وقت، حکومت و امارت موصل را داشت. ولی پس از دو سال یعنی در زمان خلافت هارون الرشید، بر اثر سعایت ساعیان از حکومت برکنار و در بغداد منزوی و خانه نشین شد. چون دستی گشاده داشت پس از چندی مقروض گردید. ارباب قدرت و توانگران بغداد افتخار می کردند که عبدالملک از آنان چیزی بخواهد، ولی عزت نفس و استغنای طبع عبدالملک مانع از آن بود از هر مقامی استمداد و طلب مال کند. از طرف دیگر چون از طبع بلند و جود و سخای ابوالفضل جعفر بن یحیی بن خالد برمکی معروف به جعفر برمکی وزیر مقتدر هارون الرشید آگاهی داشت و به علاوه می دانست که جعفر مردی فصیح و بلیغ و دانشمند است و قدر فضلا را بهتر می داند و مقدم آنان را گرامیتر می شمارد؛ پس نیمه شبی که بغداد و بغدادیان در خواب و خاموشی بودند، با چهره و روی بسته و ناشناس راه خانه جعفر را در پیش گرفت و اجازه دخول خواست. اتفاقاً در آن شب جعفر برمکی با جمعی از خواص و محارم من جمله شاعر و موسیقی دان بی نظیر زمان، اسحاق موصلی بزم شرابی ترتیب داده بود، و با حضور مغنیان و مطربان شب زنده داری می کرد. در این اثنا پیشخدمت مخصوص، سر در گوش جعفر کرد و گفت: «عبدالملک بر در سرای است و اجازه حضور می طلبد». از قضا جعفر برمکی دوست صمیمی و محرمی به نام عبدالملک داشت که غالب اوقات فراغت را در مصاحبتش می گذرانید.

در این موقع به گمان آنکه این همان عبدالملک است نه عبدالملک صالح، فرمان داد او را داخل کنند. عبدالملک صالح بی گمان وارد شد و جعفر برمکی چون آن پیرمرد متقی و دانشمند را در مقابل دید به اشتباه خود پی برده چنان منقلب شد و از جای خویش جستن کرد که «میگساران، جام باده بریختند و گلعذاران، پشت پرده گریختند، دست از چنگ و رباب برداشتند و رامشگران پا به فرار گذاشتند». جعفر خواست دستور دهد بساط شراب را از نظر عبدالملک پنهان دارند؛ ولی دیگر دیر شده کار از کار گذشته بود. حیران و سراسیمه بر سرپای ایستاد و زبانش بند آمد. نمیدانست چه بگوید و چگونه عذر تقصیر بخواهد. عبدالملک چون پریشانحالی جعفر بدید، بسائقه آزاد مردی و بزرگواری که خوی و منش نیکمردان عالم است، با خوشرویی در کنار بزم نشست و فرمان داد مغنیان بنوازند و ساقیان لعل فام، جام شراب در گردش آورند. جعفر چون آنهمه بزرگمردی از عبدالملک صالح دید بیش از پیش خجل و شرمنده گردیده، پس از ساعتی اشاره کرد بساط شراب را برچیدند و حضار مجلس (بجز اسحاق موصلی) همه را مرخص کرد. آنگاه بر دست و پای عبدالملک بوسه زده عرض کرد: «از اینکه بر من منت نهادی و بزرگواری فرمودی بی نهایت شرمنده و سپاسگزارم. اکنون در اختیار تو هستم و هر چه بفرمایی به جان خریدارم». عبدالملک پس از تمهید مقدمه ای گفت: «ای ابوالفضل، می دانی که سالهاست مورد بی مهری خلیفه واقع شده، خانه نشین شده ام. چون از مال و منال دنیا چیزی نیندوخته بودم، لذا اکنون محتاج و مقروض گردیده ام. اصالت خانوادگی و عزت نفس اجازه نداد به خانه دیگران روی آورم و از رجال و توانگران بغداد، که روزگاری به من محتاج بوده اند، استمداد کنم. ولی طبع بلند و خوی بزرگ منشی و بخشندگی تو که صرفاً اختصاص به ایرانیان پاک سرشت دارد مرا وادار کرد که پیش تو آیم و راز دل بگویم، چه می دانم اگر احیاناً نتوانی گره گشایی کنی بی گمان آنچه با تو در میان می گذارم سر به مهر مانده، در نزد دیگران بر ملا نخواهد شد. حقیقت این است که مبلغ ده هزار دینار مقروضم و ممری برای ادای دین ندارم».

جعفر بدون تأمل جواب داد: «قرض تو ادا گردید، دیگر چه می خواهی؟»

عبدالملک صالح گفت: «اکنون که به همت و جوانمردی تو قرض من مستهلک گردید، برای ادامه زندگی باید فکری بکنم، زیرا تأمین معاش آبرومندی برای آینده نکرده ام».

جعفر برمکی که طبعی بلند و بخشنده داشت، با گشاده رویی پاسخ داد: «مبلغ ده هزار دینار هم برای ادامه زندگی شرافتمندانه تو تأمین گردید، چه میدانم سفره گشاده داری و خوان کرم بزرگمردان باید مادام العمر گشاده و گسترده باشد. دیگر چه می فرمایی؟»

عبدالملک گفت: «هر چه خواستم دادی و دیگر محلی برای انجام تقاضای دیگری نمانده است».

جعفر با بی صبری جواب داد: «نه، امشب مرا به قدری شرمنده کردی که به پاس این گذشت و جوانمردی حاضرم همه چیز را در پیش پای تو نثار کنم. ای عبدالملک، اگر تو بزرگ خاندان بنی عباسی، من هم جعفر برمکی از دودمان ایرانیان پاک نژاد هستم. جعفر برای مال و منال دنیوی در پیشگاه نیکمردان ارج و مقداری قایل نیست. می دانم که سالها خانه نشین بودی و از بیکاری و گوشه نشینی رنج می بری، چنانچه شغل و مقامی هم مورد نظر باشد بخواه تا فرمانش را صادر کنم».


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق ریشه تاریخی ضرب المثل

تحقیق درباره آبزی پروری سردابی

اختصاصی از رزفایل تحقیق درباره آبزی پروری سردابی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 28

 

پیشینه تاریخی و ارزیابی گذشته و حال آبزی پروری سردابی در ایران

بر اساس اسناد و مدارک موجود، فعالیت آبزی پروری سردابی در ایران به استناد یک گزارش کارشناسی در سال 1339 از رودخانه کرج مبنی بر کاهش ذخاتیر قزل آلای خال قرمز این رودخانه طی یک دهه قبل آن (1339-1329) با هدف بازسازی ذخایر آسیب دیده و توسعة صید ورزشی آغاز گردید بر این اساس با واردات تعداد 3 میلیون عدد تخم چشم زده و همزمان با تأسیس با تأسیس شرکت ماهی سرای کرج در سال 1341 این فعالیت وارد عرصه می شود بر این اساس از زمان ورود تخم چشم زن تا کنون بیش از 4 دهه می گذرد(مأخذ مکالمات جامع آبهای داخلی ایران، دفتر طرح و توسعه)

بر اساس همین مدارک طی سالهای دهه 40 و دهه 50 تا سال 1357 اقدامات گسترده ای برای فعالیت های تکثیر و پرورش ماهی قزل آلا در نقاط مختلف کشور بعمل آمد اولین سمینار ملی آبزی پروری در سال 1347 گزارش گردید در برنامة پنجم عمرانی نیز فعالیت آبزی پروری آب های داخلی نیز مورد توجه قرار گرفت هرچند اطلاعات مستندی از عملکرد این دوره درست نمی باشد چنین استنباط می گردد که میزان تولید ماهی قزل آلا در این دورة زمانی بسیار محدود بوده است.

در دورة زمانی 1367-1358 (دورة بعد از انقلاب تا قبل از برنامه پنجساله اول) نیز اقدامات قابل توجه و گسترده ای خصوصاً در سالهای 1361 به بعد برای توسعه آبزی پروری سردابی آبهای داخلی صورت گرفت علی رغم این اقدامات میزان تولید قزل آلا در دورة منتهی به سال 1367 کمتر از 500 تن گزارش گردید.

در دورة زمانی 1373- 1368 (برنامة پنجساله اول آبهای داخلی) میزان تولید ماهی قزل آلا از 500 تن به 1200 تن افزایش یافت (میزان افزایش تولید 700 تن طی برانامه)

در دورة زمانی 1378-1374 (برنامه پنجساله دوم آبهای داخلی) میزان تولید قزل آلا از 1200 تن به 7000 تن افزایش یافت (میزان افزایش تولید 5800 تن طی برنامه)

در دوره زمانی 1383-1379 (برنامه پنجساله سوم آبهای داخلی) میزان تولید قزل آلا از 7000 تن به 30000 تن افزایش یافت (میزان افزایش تولید 23000 تن طی برنامه)

بر طبق اطلاعات فوق در یک جمع بندی می توان گفت که دورة پنجساله سوم (1383-1379) نقطه عطف افزایش تولید ماهی قزل آلا در آبهای داخلی ایران محسوب می شود که عمده ترین دلایل این روند را می توان بشرح زیر تحلیل نمود:

الف- ارتقاء سطح سازمانی و توسعه تشکیلاتی شیلات آبهای داخلی در مرکز . استانها

ب- استقبال گستردة بخشهای خصوصی در اجرای طرحهای تکثیر و پرورش ماهی قزل آلا

ج- گسترش فعالیت های تکثیر و تولید بچه ماهی در بخشهای خصوصی

د- تنوع شیوه های پرورش ماهی قزل آلا(تلفیقی با آب کشاورزی – سایت های متمرکز- استخرهای خاکی- توسعه در شالیزارها- پرورش در قفس- سیستم های مدار بسته- سیستم های هوادهی- پرورش در کانالهای گرد و دراز


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره آبزی پروری سردابی

تخقیق درباره آثار تاریخی قزوین 75 ص

اختصاصی از رزفایل تخقیق درباره آثار تاریخی قزوین 75 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 117

 

مقدمه :

سپاس پروردگار را که انسان را از خاک بی جان آفرید و به او نطق و بیان عطا فرمود – به انسان نوشتن آموخت تا او بتواند میوه بستان اندیشه های خود را به کام مشتاقانش بچپشاند و نغمه های جانبخش وجود را به گوش ایندگان برساند .

سرزمین قزوین با پیشینه ای در عرصه های علم ، فرهنگ ، اندیشه و دارای قدمتی دیرینه است و نشانه های تمدن 9000 سال پیش از میلاد درادر خود نهان دارد که با پیدایش اسلام در ایران موقعیت و اهمیت بسزادی یافت و مهد پرورش علوم اسلامی از جمله حدیث ، تغییر فلسفه ، عرفان ، کلام فقه ، نجوم و ادب قرار گرفت و تا عصر حاضر این روند ادامه یافت .

ظهور چهره های نامداری همچون میرزا حسین خان سهپسالار قزوینی «صدراعظم» یسد اشراف الدین حسینی قزیوینی « نسیم شمال » عارف قزوینی ، علی اکبر دهمزا ، علامه محمد قزوینی . حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترایی ، شهیدان محمد علی رجایی و عباس بابایی و .. در این خطه به چشم می‌خورد که از تاریخ و فرهنگ ایران اسلامی حکایت می‌کند .

یورش بی امان تمدن بی پروا غروبوزرق و برق ظاهر فریب ابزار و وسایل و تکنولوژی جدید ، موجب جلب توجه اذهان و افکار کسانی خواهد شد که بیشتر به گذراندن زندگی مشغولند و کمتر به حقیقت آن می‌اندیشند در پی این هیاهو و جنجال تبلیغاتی ، فرهنگ بی ریشه و دنیا گرامی غربی به شیوه های نوین و جذابیتی کاذب جای فرهنگ مذهبی ملی مردم را می‌گیرد که از پیشینه درخشان و هدفدار پدران خویش آگاهی می‌داشتند . شاید با درایت و شکیبایی هنرمندان این هیاهوی بی معنا را به هیچ می‌انگاشتند و صراحت حیات را می‌پیمودند و پرچم پر افتخار پدرشان را دست به دست تا بی نهایت زندگی ، دلیل راهشان می‌کردند – بی شک اثر ملتی بدانند که اجدادشان طالایه دار فرهنگ انسانی و پیش قرلولان تمدنی سالم و صالح بودند – با نازدنگی و بالندگی دیگری به زندگی و دنیا می‌نگریستند و البته که خفتگان ظلمت شب رهروان طلیعه را صواب را نمی یابند .

نسل جدید ، نسلی که نتواند فرزندان کیستند و خود را و فرهنگ خود را نشناسند بی گمان به ورطة گرامی فرهنگی نزدیتکرند – ما بر سر‌ان نیستیم که تعجب جاهلی آباء و اجدادی را نده کنیم که هرگز چنین مباد بلکه منادب آینم که وظیفة همة کسانی که آیندة فرجام و تمدن بیگانه را می‌دانند و می‌شناسند یک دل و صادقانه از هر آنچه هدایتی نباید – رسالتی بر دوش دارند و هم امروز ها جلو این شبیخون بی هویتی و واماندگی را گرفت که فردا دیر است .

قال رسوالله … قزوین با ء‌ من ابواب الحبه .

محودة جغرافیایی قزوین پنه ایست طویل که فاصلة بین 57/36 درجة سانتی گراد تا 38/35 درجة سانتی گراد عرض شمالی و 01/51 درجة سانتی گراد تا 18/48 درجة سانتی گراد طول شرقی گسترده شده و ارتفاع آن از سطح دریا 1298 متر است و با توجه به موقعیت ویژة جغرافیایی در مرکز یکی از مهمترین گروههای ارتباطی شبکه راههای اصلی ایران و از جمله جادة ابریشم بوده و فراز و نشیب تلخ و شیرین را پشت سر نهاده است . شمال ان را سلسله جبال سر به فلک کشیدة البرز از شمال شرقی به طرف جنوب غربی در بر گرغفته متعلق به دوران سوم زمین شناسی و در دل خود معادنی دیقیمتی را نهان داشته است و نواحی اساطیری الموت و رودبار در آنجا واقع هستند قلعة قدیمی آتش نشان «درخک» با 2770 متر و « تخت سلیمان با بلندی » با بلندی 4400 متر سر به آسمان می‌سایند و با عبور از گردنه های « سلمبار » و « آلو چشمه » می‌توان به شهرهای تن کابن ، لنگرود و رشت سر ازیر شد – و با به هم پیوستن رودهای «طالقان» و «الموت » و « شاهرود» و « یفسد رود » در لابلای فراز و نشیب البرز غربی می‌خزد و آبادانی به ارمغان می‌آید که با احداث


دانلود با لینک مستقیم


تخقیق درباره آثار تاریخی قزوین 75 ص

تحقیق درباره ریشه تاریخی ضرب المثل 9ص

اختصاصی از رزفایل تحقیق درباره ریشه تاریخی ضرب المثل 9ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 9

 

ریشه تاریخی ضرب المثل «از کیسه خلیفه می بخشد»

 

ریشه تاریخی ضرب المثل  قوز بالا قوز

ریشه تاریخی ضرب المثل چیزی که عیان است...

ریشه تاریخی ضرب المثل آتش بیار معرکه

ریشه تاریخی ضرب المثل آب زیر کاه

هر گاه کسی از کیسه دیگری بخشندگی کند و یا از بیت المال عمومی گشاده بازی نماید، عبارت مثلی بالا را مورد استفاده و استناد قرار داده، اصطلاحاً می گویند: «فلانی از کیسه خلیفه می بخشد».

اکنون ببینیم این خلیفه که بود و چه کسی از کیسه وی بخشندگی کرده که به صورت ضرب المثل درآمده است:

عبدالملک بن صالح از امرا و بزرگان خاندان بنی عباس بود و روزگاری دراز در این دنیا بزیست و دوران خلافت هادی، هارون الرشید و امین را درک کرد. مردی فاضل و دانشمند و پرهیزگار و در فن خطابت افصح زمان بود. چشمانی نافذ و رفتاری متین و موقر داشت؛ به قسمی که مهابت و صلابتش تمام رجال دارالخلافه و حتی خلیفه وقت را تحت تأثیر قرار می داد. به علاوه چون از معمرین خاندان بنی عباس بود، خلفای وقت در او به دیده احترام می نگریستند.

به سال 169 هجری به فرمان هادی خلیفه وقت، حکومت و امارت موصل را داشت. ولی پس از دو سال یعنی در زمان خلافت هارون الرشید، بر اثر سعایت ساعیان از حکومت برکنار و در بغداد منزوی و خانه نشین شد. چون دستی گشاده داشت پس از چندی مقروض گردید. ارباب قدرت و توانگران بغداد افتخار می کردند که عبدالملک از آنان چیزی بخواهد، ولی عزت نفس و استغنای طبع عبدالملک مانع از آن بود از هر مقامی استمداد و طلب مال کند. از طرف دیگر چون از طبع بلند و جود و سخای ابوالفضل جعفر بن یحیی بن خالد برمکی معروف به جعفر برمکی وزیر مقتدر هارون الرشید آگاهی داشت و به علاوه می دانست که جعفر مردی فصیح و بلیغ و دانشمند است و قدر فضلا را بهتر می داند و مقدم آنان را گرامیتر می شمارد؛ پس نیمه شبی که بغداد و بغدادیان در خواب و خاموشی بودند، با چهره و روی بسته و ناشناس راه خانه جعفر را در پیش گرفت و اجازه دخول خواست. اتفاقاً در آن شب جعفر برمکی با جمعی از خواص و محارم من جمله شاعر و موسیقی دان بی نظیر زمان، اسحاق موصلی بزم شرابی ترتیب داده بود، و با حضور مغنیان و مطربان شب زنده داری می کرد. در این اثنا پیشخدمت مخصوص، سر در گوش جعفر کرد و گفت: «عبدالملک بر در سرای است و اجازه حضور می طلبد». از قضا جعفر برمکی دوست صمیمی و محرمی به نام عبدالملک داشت که غالب اوقات فراغت را در مصاحبتش می گذرانید.

در این موقع به گمان آنکه این همان عبدالملک است نه عبدالملک صالح، فرمان داد او را داخل کنند. عبدالملک صالح بی گمان وارد شد و جعفر برمکی چون آن پیرمرد متقی و دانشمند را در مقابل دید به اشتباه خود پی برده چنان منقلب شد و از جای خویش جستن کرد که «میگساران، جام باده بریختند و گلعذاران، پشت پرده گریختند، دست از چنگ و رباب برداشتند و رامشگران پا به فرار گذاشتند». جعفر خواست دستور دهد بساط شراب را از نظر عبدالملک پنهان دارند؛ ولی دیگر دیر شده کار از کار گذشته بود. حیران و سراسیمه بر سرپای ایستاد و زبانش بند آمد. نمیدانست چه بگوید و چگونه عذر تقصیر بخواهد. عبدالملک چون پریشانحالی جعفر بدید، بسائقه آزاد مردی و بزرگواری که خوی و منش نیکمردان عالم است، با خوشرویی در کنار بزم نشست و فرمان داد مغنیان بنوازند و ساقیان لعل فام، جام شراب در گردش آورند. جعفر چون آنهمه بزرگمردی از عبدالملک صالح دید بیش از پیش خجل و شرمنده گردیده، پس از ساعتی اشاره کرد بساط شراب را برچیدند و حضار مجلس (بجز اسحاق موصلی) همه را مرخص کرد. آنگاه بر دست و پای عبدالملک بوسه زده عرض کرد: «از اینکه بر من منت نهادی و بزرگواری فرمودی بی نهایت شرمنده و سپاسگزارم. اکنون در اختیار تو هستم و هر چه بفرمایی به جان خریدارم». عبدالملک پس از تمهید مقدمه ای گفت: «ای ابوالفضل، می دانی که سالهاست مورد بی مهری خلیفه واقع شده، خانه نشین شده ام. چون از مال و منال دنیا چیزی نیندوخته بودم، لذا اکنون محتاج و مقروض گردیده ام. اصالت خانوادگی و عزت نفس اجازه نداد به خانه دیگران روی آورم و از رجال و توانگران بغداد، که روزگاری به من محتاج بوده اند، استمداد کنم. ولی طبع بلند و خوی بزرگ منشی و بخشندگی تو که صرفاً اختصاص به ایرانیان پاک سرشت دارد مرا وادار کرد که پیش تو آیم و راز دل بگویم، چه می دانم اگر احیاناً نتوانی گره گشایی کنی بی گمان آنچه با تو در میان می گذارم سر به مهر مانده، در نزد دیگران بر ملا نخواهد شد. حقیقت این است که مبلغ ده هزار دینار مقروضم و ممری برای ادای دین ندارم».

جعفر بدون تأمل جواب داد: «قرض تو ادا گردید، دیگر چه می خواهی؟»

عبدالملک صالح گفت: «اکنون که به همت و جوانمردی تو قرض من مستهلک گردید، برای ادامه زندگی باید فکری بکنم، زیرا تأمین معاش آبرومندی برای آینده نکرده ام».

جعفر برمکی که طبعی بلند و بخشنده داشت، با گشاده رویی پاسخ داد: «مبلغ ده هزار دینار هم برای ادامه زندگی شرافتمندانه تو تأمین گردید، چه میدانم سفره گشاده داری و خوان کرم بزرگمردان باید مادام العمر گشاده و گسترده باشد. دیگر چه می فرمایی؟»

عبدالملک گفت: «هر چه خواستم دادی و دیگر محلی برای انجام تقاضای دیگری نمانده است».

جعفر با بی صبری جواب داد: «نه، امشب مرا به قدری شرمنده کردی که به پاس این گذشت و جوانمردی حاضرم همه چیز را در پیش پای تو نثار کنم. ای عبدالملک، اگر تو بزرگ خاندان بنی عباسی، من هم جعفر برمکی از دودمان ایرانیان پاک نژاد هستم. جعفر برای مال و منال دنیوی در پیشگاه نیکمردان ارج و مقداری قایل


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره ریشه تاریخی ضرب المثل 9ص