رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

رزفایل

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره استاد محمود فرشچیان (3)

اختصاصی از رزفایل تحقیق درباره استاد محمود فرشچیان (3) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

" استاد محمود فرشچیان "

/

متولد 1308 – اصفهان پس از تعلیم گرفتن ازهنرورانی بزرگ ، چون حاج میرزا آقا امامی و استاد عیسی بهادری و گذراندن دوره هنرستان هنرهای زیبا به اروپا رفت و چندین سال به مطالعه ، و کار در موزه ها مشغول شد. منتقدان و هنرشناسان بزرگ جهان هنر ، او را مورد بررسی و تحسین قرار داده اند و تابلوهای او در موزه های معتبر دنیا جای گرفته است. استاد فرشچیان در نقاشی ایران صاحب سبک و مکتب خاص است.

گفتگو با استاد محمود فرشچیان

- استاد ، لطف فرموده  به گوشه ای از فعالیتهای خود در ارتباط با هنر نگارگری، خصوصا  نقاشی ایرانی در خارج از کشور اشاره بفرمائید.

تا آنجا که به یاد دارم ، در گذشته و حال سعی ام بر این بوده که هنر نقاشی اصیل ایرانی را به دنیا بشناسانم. این هنر، از جمله هنرهایی است که تا کنون آنچنان که باید، حقش ادا نشده و بیشتر، منقدین و هنرشناسان خارجی هستند که هنر عظیم نقاشی ایرانی را نقد و بررسی کرده و در کتابها نگاشته اند. من به سهم خود با برگزاری نمایشگاههایی در نقاط مختلف دنیا ، سعی کرده ام حتی المقدور این هنر و اصالت فرهنگی را در حد توان خود به افردی که علاقمند به شناخت آن هستند بشناسانم . علاوه بر نمایشگاهها، اخیرا کتابی نیز از آثار من در آلمان چاپ شده است. این کتاب را یونسکو جزء آثار برگزیده خود ارائه داده و بزرگترین منتقد نقاشی دنیا "پروفسور استوارت کاریولش" که در نقاشی ایرانی و اسلامی دارای اعتبار ویژه ای می باشد،  بر این کتاب نقد نوشته است . این کتاب از سوی موزه  "ویکتوریا آلبرت " لندن و مدیر کل یونسکو به اکثر موزه ها، کلکسیونها، کتابخانه های بزرگ دنیا و کتابخانه های شخصی کسانی که به کتب هنری علاقه نشان می دهند ارسال شده و مورد استقبال آن علاقمندان قرار گرفته است.

/

- استاد با توجه به اینکه مدتی است در خارج از کشور اقامت دارید، برداشت مردم جهان را ، درباره هنر ملی و اسلامی ما چگونه می بینید؟

همانطور که صورت اشخاص در تمام دنیا با هم فرق می کند، سجایای اخلاقی و سلیقه های آنها نیز با یکدیگر متفاوت است. ممکن است یک ایرانی نسبت به هنر نقاشی خودمان بیگانه باشد، اما یک فرد خارجی این هنر را با آغوش باز بپذیرد. در کل باید به این نکته اشاره کنم که در تمام دنیا، برای هنر اصیل ایرانی احترام خاصی قائلند و تحت تاثیر آن قرار می گیرند. به خصوص که هنر نقاشی ایرانی از محتوای عظیم عرفانی نشأت گرفته و بیننده  را به اعماق احساس رهنمود می سازد. مردم ملل خارجی وقتی آثار خوب را ببینند و آنها را بشناسند،  سخت تحت تاثیر قرار می گیرند. به نظر من ، مهم ایجاد رابطه بین اثر و بیننده است. اگر یک اثر هنری بتواند با تمامی  بیننده ها ، در هر کجای دنیا رابطه تنگاتنگ و نزدیک برقرار کند، هر علاقمندی ، آن را پذیرا شده، به خوبی می پذیرد. ما  زمانی می توانیم نقاشی خود را در همه جای دنیا اشاعه دهیم که تمام مردم دنیا بتوانند، رابطه  نزدیک بین احساس و دید خودشان با اثر هنری ما برقرار سازند. به عبارت دیگر، نقاشی ما باید با  بینندگان مختلف دردنیا، غریبه نباشد. در آن صورت این هنر کشش و جذبه ای پیدا می کند که بینندگان بتوانند آن را به خوبی تماشا کنند و زمانی که مورد نقد و بررسی قرار گرفت، محتوای آن در دل و ذهن بیننده بر جای خواهد ماند. من  فکر می کنم، در سبکی که دنبال می کنم این رابطه بتواند در حد خوبی بین اثر و بیننده به وجود بیاید. فرق نمی کند چه در ایران و چه در هر گوشه  دیگری از دنیا.

من تاکنون نتایج سودمندی را در این خصوص به دست آورده ام. سبکی که من دنبال می کنم، در عین حال که اصالت نقاشی ایرانی را دارد، با مردم دیگر ملل نیز بیگانگی ندارد.

/

استاد موقعیت کنونی هنرهای ملی واسلامی ما را چگونه ارزیابی می کنید؟

در ایران که خوشبختانه مورد استقبال عموم قرار گرفته است و با وجود دانشکده های در حال تأسیس  یا تأسیس شده، جوانها به تدریج متوجه  این سبک و مکتب شده، به آن روی آورده اند. من امیدوارم این مکتب بتواند در همه جای ایران و در تمام  دانشکده های  آن تعمیم پیدا کند و همه افراد با علاقمندی و پشتکار تمام، این راه را ادامه دهند.

 وقتی در دوره های  مختلف دقت کنیم و هنر ایران را با هنرکشورهای مشرق زمین، مثل چین ، ژاپن و غیره مقایسه نماییم ،  درمی یابیم  که در هنر ایران ، سبکها، مکتبها، ایده ها و عقایدی وجود دارد که خود هنرمندان به آن پرداخته اند ، در حالیکه در چین ، ژاپن و دیگر ممالک، بیشتر تداوم برقرار است. یک نقاش چینی  هر راه و روشی را که دنبال کند – چه پیرو نقاشی نو باشد، چه پیرو نقاشی مکتب قدیم – اصالت هنر چینی در کارهای او به خوبی مشهود است، اما ما در برشهای مختلفی از تاریخ، حالتهای متفاوتی را در نقاشی خود شاهد بوده ایم. حتی بعضی از آثار، نشان نمی دهند که نقاشی ایران است یا اروپایی یا آمریکایی با ... . بالطبع آن آثار نمی تواند هویت اصیل نقاشی ما را در خود داشته باشد. تصور می کنم که این آثار نتوانند جای درخوری در دنیا برای خود باز نمایند ، چون افردای که در این راه ، در مکانهای مختلف دنیا کار می کنند، قدمهای سریعتری نسبت به ما برداشته اند. من فکر می کنم که اگر نقاشان ایرانی به اصالت خود بازگردند و بتوانند محتوای عمیقی که در فرهنگ خود ما وجود دارد را در آثار خود منعکس کنند، بدون شک به نتایج مفید و مهمی خواهیم رسید. در اینجا به خانواده هایی که دارای فرزندانی مستعد درهنر نقاشی هستند ، توصیه ای می کنم ؛  دیده  شده  که بعضی می گویند نمی توان از طریق نقاشی زندگی کرد یا اینکه از طریق هنر، نمی توان زندگی روزمره را گذراند! ، بر عکس من معتقدم که اگر خانواده ها متوجه شدند فرزندان آنها (چه پسر و چه دختر) دارای استعداد ویژه ای هستند ، کودکان خود را در راه هنر هدایت کنند. فرزندان را کمک و همراهی نمایند  تا آنها نیز بتوانند استعداد خود را به مرحله ظهور برسانند. همانطور که پدرم – رحمة الله علیه – نسبت به علاقه و استعداد من به نقاشی بی اعتنا نبود و من را به انجام کار هنری تشویق می کرد، من خدا را شکر می کنم. در وضع فعلی ، از زندگی هنری خود بسیار راضی هستم. ما اعتقادات بسیار عظیم و اساسی ای در دین و مذهب خود داریم ، می دانیم که خداوند رزاق است و مشیت و روزی اشخاص در ید تصرف اوست و جز خواست الهی ، هیچ زندگی  به وجود نمی آید و به کمال نمی رسد. پس وقتی که این نکته را قبول داریم، باید بدانیم که یک کار یا یک شغل به خودی خود نمی تواند برای خود ایجاد اعتبار کند. تنها خداست که می تواند روزی و رزقی را که بر هر بنده ای مقدر است به مشیت خود قرار دهد. باز هم می گویم که خانواده ها باید بچه ها را تشویق کنند به هر هنری که آنها علاقمند هستند. ان شاء ا... که فرزندان آنها به درجات خوب و متعالی خواهند رسید و در فرهنگ آینده مملکت اعتبار و درخشش پرفروغی خواهند داشت.

/

استاد به نظر شما چگونه با حفظ هویت فرهنگی، هنر ملی ما می تواند با جهان خارج ارتباط برقرار کند؟

ما می توانیم این مسئله را از جهات مختلف مورد بررسی قرار دهیم. آیا ما از لحاظ سبک می خواهیم رابطه برقرار کنیم یا اینکه از طریق اشاعه و رساندن هنر ایران به ممالک مختلف جهان.

چنانچه در مکانهای مختلف دنیا مطالعه کنیم، می بینید که آثار مختلف هنری در هر منطقه وضع خاص خود را دارد. به عنوان مثال نقاشی چینی  یا صنایع دستی چین ، تنها زمانی توانست در دنیا اشاعه پیدا کند که اولا از لحاظ جنسیت درحد اعلا بود، در ثانی اصالت خود را حفظ کرد.

استاد آینده هنرهای ملی و اسلامی را چگونه می بینید ؟

من آینده هنرهای ملی و اسلامی ایران را بسیار خوب می بینم. چون  من هر سال که به ایران می آیم و مطالعه می کنم، می بینم بازگشت خوبی در حیطه هنرهای ایرانی و اسلامی به وجود آمده است. من در سالهاهای قبل که تدریس می کردم، با مشکلات بسیاری مواجه بودم و آن موج نو و حالت غربزدگی بود که در هنر ما به شدت به چشم می خورد اما در حال حاضر می بینیم که با ایجاد نمایشگاهها و افزایش علاقمندی جوانهایی که در این راه قدم گذاشته اند، به تدریج توجه عموم نسبت به هنرهای اصیل اسلامی بیشتر می شود. جای امیدواری است ، امیدوارم با ایجاد دانشکده ها و ایجاد انجمنهای هنری، نقاشی اصیل ایرانی بتواند بیشتر در اذهان عمومی جای خود را باز کرده و خود را ارائه نماید. به فرموده حافظ :

سالهای دل طلب جام جم از ما می کرد    و آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

ما در فرهنگ و هنر خودمان از اصالت عظیمی برخورداریم وفکر نمی کنم لازم باشد ،  دست نیاز به نقاط دیگر دنیا دراز کنیم. آنچه مسلم است، نقاشان و هنرمندان ایرانی که در این راه قدم می گذارند لازم است نسبت به آنچه در دنیا می گذرد، بی اعتنا نباشند، چیزهایی را که در هنر دیگر ممالک جهان است ، یاد بگیرند و در هنر خود مستحیل کنند، نه اینکه هنر خود را در هنر دنیا بی رنگ نمایند.

/

استاد در انتهای این گفتگو، آیا رهنمودی برای هنرمندان نگارگر و به خصوص جوانان هنرمندی که در راه نقاشی ایرانی تلاش می کنند دارید؟

من تنها چیزی که می توانم بگویم این است: آنچه  می تواند ، هنرمندان را به  درجه ای  رفیعی برساند، اول از همه، ایمان به خداست. اخلاص و ارادت کامل به ذات پاک پروردگار.

 هنرمند نگارگر، قلمی که می زند جز در راه رضای او نباید باشد و جز در راه تزکیه نفس و پالایش درون خود نباید حرکتی انجام دهد . هنرمند قبل از اینکه بخواهد یک هنرمند واقعی باشد، باید روح و نفس خود را تزکیه کند و با پشتکار و مطالعه، خصوصا در حال و احوال هنرمندان دیگر، فکر خوبی را ارائه دهد. به نظر من ، هنرمند هیچگاه نباید قبل از انجام کار، به فکر در آمد حاصل از آن باشد. اگر هنرمند خوب کار کند، بدون شک این کار برای او درآمد خوبی به همراه  خواهد داشت. در ابتدای کار، نباید فکر کرد که چقدر کار انجام بدهیم که بتواند برای  زندگیمان مکفی باشد ، بلکه  یک هنرمند باید ایثارگرانه تلاش کند تا ان شاء ا...  بتواند موفق شود.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره استاد محمود فرشچیان (3)

مقاله درباره در و پنجره ساختمان 20 ص

اختصاصی از رزفایل مقاله درباره در و پنجره ساختمان 20 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

نام استاد: سرکار خانم سیمین لطفی

موضوع :در و پنجره

گردآورندگان : ندا روحانی ، منصوره دایی ،تکتم شریف ،مهسا میرزایی

زمستان 83

در: به طور کلی از ساختمان گفته می شود که با بازو و بسته شدن فضاهای داخلی و خارجی رابه هم مربوط می نامید .ودر بعضی از مولرد نیز عبور نور و تبادل هوا را ممکن یا نا ممکن می نماید. وظیفه اولیه در ایجاد امکان دسترسی است و از جمله مقاومت و پایداری – حفظ حریم خصوصی و ایمنی – عایق حرارتی و صوتی – حفظ محیط از باد و باران .

قسمتهای مختلف در عبارتند از :

لنکه در: قسمتی که درون چهار چوب قرار می گیرد .

قاب : همان چهار چوب در .

آستانه : قسمت پتیینی قاب در.

کتیبه : قسمتی از در یا پنجره که در قسمت بالایی در مانند شکل مقابل قرار می گیرد و ممکن است بازشو ثابت باشد .

وادار : تقسیم کننده لنگه در به دو یا چند قسمت .

بائو : واردار عمودی طرفین در یا پنجره که قفل و لولا نیز به آن متصل و یا درون آن قرار می گیرد را بائو می گویند.

قیدهای فوقانی و تحتانی : وادارهای بالا وپایین .

تنکه : قسمت صفحه مانندی از در که مابین دو وادار قرار گیرد را تنکه گویند.

پاخور : یال پایینی لنگه در که معمولاً پهنتر از یالهای جانبی بوده و به منظور جلوگیری از صدمه دیدن در از ضربه پیش بینی می شود .

شیشه خور : قسمتی از یالهای درکه شیشه را بر روی آن تکیه می دهند .

دماغه : قسمتی از لنگه در که روی نمای قاب قرار می گیرد .

زهوار : قسمتی از در که به منظور زینت یا درز گیری و یا سهولت نصب شیشه بر روی در یا پنجره نصب می گردد.

یراق : قسمتی از لوازم در است که به منظور باز وبسته شدن و قفل کردن در مانند لولا ،دستگیره ،….. به کار می رود؟

انواع در :

برحسب شرایط زیر دارای انواع مختلفی هستند.

محل قرارگیری : درها از نظر محل قرار گیری به دو دسته کلی درهای خارجی و درهای داخلی تقسیم می گردند.

تعداد لنگه : یک لنگه،دو لنگه 3- جهت بازشو : مانند درهای یک لنگه از نظر محل قرار گیری لولا به درهای راست که با دست راست به سمت خارج باز می شود ودرهای چپ که با دست چپ به سمت خارج باز می شوند . معمولاً بازشوها به طرف داخل است و جزء محل های که از 20 نفر بیشتر جمعیت داشته باشد .که در این صورت به سمت خارج باز می شود .

مصالح مورد استفاده در درها :

درهای چوبی : معمولاً برای فضاهای داخلی

درهای فولادی : به عنوان درهای خارجی

درهای آلومینیومی : با توجه به مقاومتی که در برابر رطوبت دارند برای فضاهای مرطوب استفاده می شوند .

درهای شیشه ای : این نوع درها که از شیشه های ضخیم و آبدیده ساخته شده اند معمولاً در فضاهای تجاری و اداری و در مکانهایی که حفظ محرمیت داخلی مورد نظر نباشد پیش بینی می شوند .

درهای پلاستیکی : این نوع مصالح که به تازگی وارد صنعت ساختمان شود است به سرعت جای مصالح مختلف را پر می کند درهای ساخته شده از مقاطع pvc مخصوصاً در مکانهای مرطوب پیشنهاد می شود .

انواع دیگر درها عبارتند از :

درهای با لولای کنار : درها با لولا های محوری ـدرها با لولای دورانه .

درهای کشویی : اغلب به منظور جلوگیری از به هدر رفتن فضاها از این نوع درها و بیشتر در کارخانه ها و کارگاههای صنعتی استفاده می گردد.

در های آکاردئونی : این درها نیز به منظور جلوگیری از به هدر رفتن فضاها مورد استفاده قرار گرفته و اغلب در مکانهای صنعتی و گاراژ ها استفاده می گردد.

موقعیت قرارگیری درها

درهای داخلی : درهای داخلی باید در جایی قرار بگیرند که فضای قابل استفاده اتاق بیشتر شود . اما درباره این که در ،به داخل یابه بیرون ساختمان باز شود ، باید تصمیم گیری درستی اتخاذ گردد که معمولاً درها به داخل باز


دانلود با لینک مستقیم


مقاله درباره در و پنجره ساختمان 20 ص

تحقیق درباره استاد محمود فرشچیان (2)

اختصاصی از رزفایل تحقیق درباره استاد محمود فرشچیان (2) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

استاد محمود فرشچیان

محمود فرشچیان به سال 1308 شمسی در اصفهان ، دیده به جهان گشود . پدرش ، حاج غلامرضا فرشچیان ، از تجار فرش بود و در کار هنر قالی بافی دست داشت . این زمینه مساعد برای پرورش ذوق و شوق او در راه آشنایی با هنر موثر افتاد . از سالهای پیش از مدرسه از روی نقشه های قالی طرح میزد ، تا به تدریج دستش در کار نقش پردازی روان گردید . فرشچیان در طی تحصیلات مقدماتی در محضر استاد میرزاآقا امامی اصفهانی هنرمند چیره دست و پرآوازه دیار اصفهان ، به آموختن نقاشی دلبستگی تمام پیدا کرد و دل در گرو نقشهای زیبا بست . او از کار هنر احساس رضایت و شادمانی داشت . از کلاس هفتم دبیرستان فرشچیان قدم به هنرستان هنرهای زیبای اصفهان گذاشت و چهار سال در آن جایگاه عاشقی ، زیر نظر استاد عیسی بهادری ، استاد نابغه و توانمند نقاشی قالی ، مینیاتور ، نقاشی رنگ و روغن ، به فراگیری اصول و مبانی طراحی نقوش سنتی (نقشه قالی ، تذهیب ، مینیاتور) پرداخت .

بدون شک نقش استاد عیسی بهادری در پرورش و خلاقیتهای محمود فرشچیان نقشی فوق العاده ارزشمند بود .استاد در بیان احساس و تجسم شعرگونه عواطف ، به شیوه ای کاملا جدید موفق به هماهنگی و همگامی میان مضمون و محتوا و شکل و فرم نقاشی هایش گردید و این مشخصه اصلی کار او در نقاشی شد . فرشچیان در جوانی بسیار پرتلاش و خستگی ناپذیر به کار و طراحی نقوش مختلف میپرداخت . او در مطالعه آثار تاریخی شهر اصفهان (چهل ستون ، عالی قاپو ، مسجد شیخ لطف الله و ... طرحهای اسلیمی و ختایی کاشیکاری های بی نظیر آن آثار سر از پا نمیشناخت و چون محققی موشکافانه این نقش ها را مطالعه میکرد . فرشچیان حتی در دوره سربازی نیز دست از قلم و رنگ برنداشات و آثاری دیدنی آفرید که مورد تشویق مقامات قرار گرفت .

سال 1329 بعد از 6 سال فعالیت و کسب هنر در هنرستان هنرهای زیبای اصفهان ، فرشجیان به کسب دیپلم عالی نائل آمد . آثار سالهای شاگردی ایشان هنوز در مرکز هنرستان ، موجود است . او در طراحی و شناخت و بکارگیری رنگها فوق العاده قدرتمند و قوی است . این قدرت قلم و صلابت و استواری خطوط قلم گیری است که از او هنرمندی پرآوازه و مشهور ساخته است . از نظر محتوا و مضمون ، آثار استاد عمدتا با الهام از ادبیات عرفانی و باورهای مذهبی ساخته و پرداخته شده اند . سخن آخر اینکه امروز استاد فرشچیان از پس نزدیک به پنجاه سال کسب هنر و مهارت در کار نقاشی و خلق نقشهای دلنشین و جشم نواز ، هنرمندی است که به جرآت میتوان او را صاحب سبک جدید در نقاشی ایرانی (مینیاتور) دانست .

مینیاتور چیست

مینیاتور‌ واژه‌ ی مینیاتور که‌ مخفف شده ی کلمه ی فرانسوی مینی موم ناتورال و به‌ معنی طبیعت‌کوچک‌ و ظریف‌ است‌ و در نیمه ی اول‌ قرن اخیر و حدودا از دوره‌ ی قاجاریان وارد زبان‌فارسی‌ شده، اصولا به‌ هر نوع پدیده ی هنری ظریف‌ (به‌ هر شیوه یی‌ که‌ ساخته شده باشد)‌اطلاق می‌شود و در ایران برای شناسایی‌ نوعی‌ نقاشی‌ که‌ دارای سابقه و قدمتی بسیار طولانی‌ ‌است‌ به‌ کار می‌رود. این‌ هنر که‌ به‌ اعتقاد اکثر محققان در ایران تولد یافته، بعد به‌ چین راه برده‌ و از دوره‌ ی‌مغولها به‌ صورتی‌ تقریبا تکمیل تر به‌ ایران برگشته و هنرمندان ایرانی‌ تلاش بی‌ شائبه یی‌‌را صرف تکمیل و توسعه ی آن کرده‌اند از جمله هنرهائی‌ است‌ که‌ قابلیت به‌ تصویر‌درآوردن‌ تمامی‌ طبیعت را در قالبی کوچک‌ دارد. اما نباید چنین پنداشت‌ چون مقیاس‌تصاویر در مینیاتور سازی‌ بسیار کوچک‌ است‌، بنابراین‌ تنها بخش کوچکی از طبیعت را‌میتوان در این‌ تابلوها تصویر نمود، یا چون الهام بخش مینیاتوریست طبیعت است‌، وی‌ ناچار‌میباشد فقط مناظری از طبیعت را ترسیم کند. بلکه کوشش‌ در ایجاد و القای هر چه‌ بیشتر‌زیبایی‌ و تفهیم آن صفت ویژه یی‌ است‌ که‌ مینیاتور سازی‌ را از سایر انواع نگارگری ایران‌جدا می‌کند و مینیاتوریست هنرمندی است‌ که‌ آنچه را خود می‌اندیشد یا می‌پندارد که‌‌بیننده علاقمند به‌ دیدن آن است‌ تجسم می‌بخشد و به‌ هیچوجه‌ تابع‌ مقررات و قوانین حاکم‌‌بر فضای نقاشی‌ نیست. مینیاتورهای امروز ایران، همان نقاشی‌ کلاسیک اروپا (سبک امیرسیونیسم و به‌ دنبال آن‌شیوه های مدرن‌ نقاشی‌ اروپائی‌) است‌ و هر چند گروهی‌ نوشته اند که‌ به‌ هنگام ظهور اسلام، ‌ایرانیان در هنر نقاشی‌ دارای سنتی کهن بوده‌اند. اما هیچ سند معتبری که‌ این‌ ادعا را ثابت‌‌کند در دست‌ نیست و اصولا این‌ گونه‌ اظهار نظ‌ر کردن‌ بیشتر منطبق بر واقعیت است‌ که‌‌مکاتب‌ مینیاتورهای ایرانی‌، از قرون‌ بعد از اسلام آغاز شده و در قرون‌ اولیه ی بعد از ظهور‌اسلام، هنر ایران با ابتکاراتی‌ در خط‌وط عربی‌ تداوم‌ یافته و بهترین‌ نسخه های قرآن کریم‌ را‌هنرمندان مبتکر ایرانی‌ نوشته اند و به‌ تزئین و تذهیب مصحف شریف‌ پرداخته اند و طلاکاری‌ ‌حواشی‌ و سر لوحه‌ ی قرآن و طرحهای اسلیمی و ختایی‌ و گردش‌های ترکیب بندی آنها را به‌ ‌شیوه ی مخصوصی که‌ امروزه‌ آنرا استیلیزه می‌نامیم ابداع کردند و در ادامه‌ ی این‌ ابداع و ‌ابتکار، نقاشی‌ بر اساس متن کتب و نوشته ها نیز رواج یافت‌ که‌ مینیاتورهای مکتب بغداد‌سر آغاز آن است‌. مکتب بغداد، از آن جهت که‌ نوعی‌ نقاشی‌ بدوی‌ است‌ تا حدودی‌ نشان از فقدان مهارت‌ و‌قدرت‌ هنری سازندگانش‌ دارد و بیشتر در بر دارنده ی قصه ها و روایات مذهبی است‌.‌هنرمندان مکتب بغداد، اکثرا ایرانی‌ بوده‌اند و معمولا نیز به‌ سفارش‌ و دستور روسای‌قبایل‌ عرب کتب خط‌ی‌ را با ذوق‌ خود تزئین میکردند و روش‌ کار آنها به‌ اکثر نقاط دور و‌نزدیک‌ ایران راه یافته بود و تا دوران سلجوقیان که‌ نقاشی‌ ایران ترقی‌ محسوسی‌ کرد ادامه‌‌یافت‌. بعد از حمله ی چنگیز به‌ ایران و از رونق‌ افتادن‌ بغداد که‌ مرکز تجمع هنرمندان بود و از آنجا ‌که نخستین فرمانروایان مغول در شمال غربی‌ ایران و در تبریز و مراغه‌ مستقر شدند، خواه‌ناخواه هنرمندان در آن منطقه گرد آمدند و به‌ دلیل علاقه‌ و تمایل‌ مغولان به‌ هنر چینی،‌جذب ذوق‌ آزمایی‌ در این‌ زمینه شدند. ناگفته نباید گذاشت‌ که‌ نقاشی‌ به‌ شیوه ی چینیها، با هجوم مغولان به‌ ایران نیامد، بلکه‌نقاشی‌ ایران سالها قبل از تهاجم‌ چنگیز با اسلوب و روش‌های هنر چین در سراسر خاور‌میانه‌ شهرت و اعتبار داشت‌ و در شاهنامه‌ ی فردوسی‌ نیز به‌ این‌ مط‌لب اشاره‌ شده و احتمال ‌میرود که‌ ترکان سلجوقی‌ مروج‌ این‌ شیوه در ایران بوده‌ باشند. منتهی ایرانیان شیوه ی‌نقاشی‌ چینی را با دید خاص هنری خود تلفیق کردند و کاشی‌ هایی‌ که‌ امروزه‌ نمونه‌ هایی‌ از‌آن در دست‌ است‌ نشان می‌دهد که‌ سالها پیش از حمله ی مغول به‌ ایران، همان سبک و‌شیوه و رنگ‌آمیزی و طراحی‌ که‌ بعدها به‌ صورت‌ نقاشی‌ کتب مورد استفاده‌ قرار گرفت‌، در‌ایران اعمال شده و اگر دست‌ حوادث‌ کتاب خانه‌های بزرگ‌ ایران را معدوم‌ نکرده‌ بود امروز‌به راحتی می‌توانستیم نسخی را که‌ متعلق به‌ دوران پیش از مغول بوده‌ و همان ویژگی‌‌مینیاتورهای مکتب هرات یا مراغه‌ و مکاتب‌ دیگر بعد از مغول را داشته ببینیم. در ابتدای حمله مغولان به‌ ایران، هنر نقاشی‌ به‌ واسط‌ه‌ی قتل عام هنرمندان رونق‌ خود را از ‌دست‌ داد. ولی‌ بعد از چند سال سران مغول به‌ فکر ترویج‌ هنر افتادند و برای عملی ساختن‌این‌ منظور عده یی‌ نقاش چینی را از راه مغولستان به‌ ایران آوردند و کوشیدند تا نقاشی‌‌چینی را در ایران رایج‌ سازند و هنرمندان ایرانی‌، اگرچه‌ تحت تاثیر این‌ مساله‌ قرار گرفتند،‌اما بر خلاف نقاشان چینی هرگز طبیعت را به‌ عنوان نهایتی از احساسات و عواطف و به‌ گونه‌‌یی مجرد و انتراعی‌ مورد توجه‌ قرار ندادند و بیشتر به‌ انسان و تفکراتی‌ در حالات انسانی‌‌پرداختند و به‌ همین جهت است‌ که‌ کمتر مینیاتور ایرانی‌ را بی‌ صورت‌ و هیات انسانی‌‌میتوان یافت‌. هرگز پیوندهای خود را با شعر، فرهنگ و شیوه های تفکر بومی‌ نبریده و‌افسانه‌ها، اساطیر، قهرمانان ملی، سنن و شیوه های زندگی‌ ایرانی‌ همواره‌ نمودی‌ آشکار در‌آثار آنان داشته و این‌ وابستگی به‌ زندگی‌ وا عتقادات ملی تا جایی‌ قوی است‌ که‌ به‌ مینیاتور‌ایرانی‌، علیرغم‌ پیوندها و نقاط مشترک فراوانش‌ با سایر مکاتب‌ آسیایی‌ (از جمله شیوههای‌نقاشی‌ هندی، چینی و ژاپنی) وجه‌ ی خاصی می‌دهد و باعث‌ تمایزش از هنر سایر ملتها و‌ممالک‌ می‌شود و این‌ وضعیت تا دوران ایلخانیان و تیموریان ادامه‌ داشت‌ و به‌ قدری‌ مورد‌توجه‌ بود که‌ یکی از شاهزادگان تیموری‌ به‌ نام بایسنغر میرزا که‌ خط‌اطی هنرمند بود،‌سرپرستی امور هنری را در شهرت هرات به‌ عهده گرفت‌. در آن زمان، شهر هرات مرکز تجمع هنرمندان شده بود و معروف‌ است‌ که‌ فقط در یک‌‌آموزشکده ی نقاشی‌، شصت استاد به‌ تعلیم هنر جویان و انجام سفارشات محوله‌ اشتغال‌داشتند. معروفترین‌ استاد کاران مکتب هرات کمال الدین‌ بهزاد است‌ که‌ کتاب مصور و‌معروفی‌ به‌ نام ظفر نامه‌ ی تیموری‌ دارد و به‌ جرات می‌توان آثار وی‌ را از لحاظ حالت‌ چهره ها،‌حرکت‌ قلم، انتخاب موضوع و نمایش‌ دادن‌ وقایع‌ سرآمد تمام مینیاتورهایی‌ دانست ک قبل‌یا بعد از او در ایران ساخته شده است‌. رویهمرفته آثار مینیاتور ایران در مکتب هرات، به‌ علت سابقه ی ممتد و آزادی‌ عمل قابل‌‌توجهی که‌ بعد از مکتب بغداد برای هنرمندان به‌ وجود آمد، تا حدی پیشرفت‌ نمود که‌ آثار‌دوره‌ هنر نقاشی‌ و مینیاتور سازی‌ ایران، بعد از دوره‌ ی هرات، با همان شرایط‌ تکمیل یافته‌ی خود به‌ عصر صفویان منتقل شد و بعد از آنکه تبریز به‌ عنوان پایتخت


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره استاد محمود فرشچیان (2)

بیوگرافی استاد شهریار

اختصاصی از رزفایل بیوگرافی استاد شهریار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

 

 

بـیو گـرافـی استاد شهـریار  

اصولاً شرح حال و خاطرات زندگی شهـریار در خلال اشعـارش خوانده می شود و هـر نوع تـفسیر و تعـبـیـری کـه در آن اشعـار بـشود به افسانه زندگی او نزدیک است و حقـیـقـتاً حیف است که آن خاطرات از پـرده رؤیا و افسانه خارج شود. گو اینکه اگـر شأن نزول و عـلت پـیـدایش هـر یک از اشعـار شهـریار نوشـته شود در نظر خیلی از مردم ارزش هـر قـطعـه شاید ده برابر بالا برود، ولی با وجود این دلالت شعـر را نـباید محـدود کرد.

شهـریار یک عشق اولی آتـشین دارد که خود آن را عشق مجاز نامیده. در این کوره است که شهـریار گـداخـته و تصـویه می شود. غالـب غـزلهـای سوزناک او، که به ذائـقـه عـمـوم خوش آیـنـد است، یادگـار این دوره است. این عـشـق مـجاز اسـت کـه در قـصـیـده ( زفاف شاعر ) کـه شب عـروسی معـشوقه هـم هـست، با یک قوس صعـودی اوج گـرفـتـه، به عـشق عـرفانی و الهـی تـبدیل می شود. ولی به قـول خودش مـدتی این عـشق مجاز به حال سکـرات بوده و حسن طبـیـعـت هـم مـدتهـا به هـمان صورت اولی برای او تجـلی کرده و شهـریار هـم با زبان اولی با او صحـبت کرده است. بعـد از عـشق اولی، شهـریار با هـمان دل سوخـته و دم آتـشین به تمام مظاهـر طبـیعـت عـشق می ورزیده و می توان گـفت که در این مراحل مثـل مولانا، که شمس تـبریزی و صلاح الدین و حسام الدین را مظهـر حسن ازل قـرار داده، با دوستـان با ذوق و هـنرمـنـد خود نـرد عـشق می بازد. بـیـشتر هـمین دوستان هـستـند که مخاطب شعـر و انگـیزهًَ احساسات او واقع می شوند. از دوستان شهـریار می تـوان مرحوم شهـیار، مرحوم استاد صبا، استاد نـیما، فـیروزکوهـی، تـفـضـلی، سایه و نگـارنده و چـند نـفر دیگـر را اسم بـرد. شرح عـشق طولانی و آتـشین شهـریار در غـزلهـای ماه سفر کرده، توشهً سفـر، پـروانه در آتـش، غـوغای غـروب و بوی پـیراهـن مشـروح است و زمان سخـتی آن عـشق در قـصیده پـرتـو پـایـنده بـیان شده است و غـزلهـای یار قـدیم، خـمار شـباب، ناله ناکامی، شاهـد پـنداری، شکـرین پـسته خاموش، تـوبـمان و دگـران و نالـه نومیـدی و غـروب نـیـشابور حالات شاعـر را در جـریان مخـتـلف آن عـشق حکـایت می کـند و غـزلهـا یا اشعـار دیگـری شهـریار در دیوان خود از خاطرات آن عـشق دارد از قـبـیل حالا چـرا، دستم به دامانـت و غـیره که مطالعـهً آنهـا به خوانندگـان عـزیز نـشاط می دهـد.عـشقهـای عارفانه شهـریار را می توان در خلال غـزلهـای انتـظار، جمع و تـفریق، وحشی شکـار، یوسف گـمگـشته، مسافرهـمدان، حراج عـشق، ساز صبا، و نای شـبان و اشگ مریم، دو مرغ بـهـشتی و غـزلهـای ملال محـبت، نسخه جادو، شاعـر افسانه و خیلی آثـار دیگـر مشاهـده کرد.  برای آن که سینمای عـشقی شهـریار را تـماشا کـنید، کافی است که فـیلمهای عـشقی او را که از دل پاک او تـراوش کرده در صفحات دیوان بـیابـید و جلوی نور دقـیق چـشم و روشـنی دل بگـذاریـد هـرچـه ملاحـضه کردید هـمان است که شهـریار می خواسته است. زبان شعـر شهـریار خـیلی ساده است. محـرومیت و ناکامی های شهـریار در غـزلهـای گوهـر فروش، ناکامی ها، جرس کاروان، ناله روح، مثـنوی شعـر، حکـمت، زفاف شاعـر و سرنوشت عـشق به زبان شهـریار بـیان شده است و محـتاج به بـیان من نـیست. خیلی از خاطرات تـلخ و شیروین شهـریار از کودکی تا امروز در هـذیان دل، حیدر بابا، مومیایی و افسانهً شب به نـظر می رسد و با مطالعـه آنهـاخاطرات مزبور مشاهـده می شود. 

شهـریار روشن بـین است و از اول زندگی به وسیله رویأ هـدایت می شده است. دو خواب او که در بچـگی و اوایل جـوانی دیده، معـروف است و دیگـران هـم نوشته اند.اولی خوابی است که در سیزده سالگی موقعـی که با قـافله از تـبریز به سوی تهـران حرکت کرده بود، در اولین منزل بـین راه - قـریه باسمنج - دیده است؛ و شرح آن این است که شهـریار در خواب می بـیـند که بر روی قـلل کوهـها طبل بزرگی را می کوبـند و صدای آن طبل در اطراف و جـوانب می پـیچـد و به قدری صدای آن رعـد آساست که خودش نـیز وحشت می کـند. این خواب شهـریار را می توان به شهـرتی که پـیدا کرده و بعـدها هـم بـیشتر خواهـد شد تعـبـیر کرد. خواب دوم را شهـریار در 19 سالگـی می بـیـند، و آن زمانی است که عـشق اولی شهـریار دوران آخری خود را طی می کـند و شرح خواب مجملا آن است که شهـریار مـشاهـده می کـند در استـخر بهـجت آباد ( قـریه یی واقع در شمال تهـران که سابقاً آباد و با صفا و محـل گـردش اهـالی تهـران بود و در حال حاضر جزو شهـر شده است) با معـشوقعهً خود مشغـول شـنا است و غـفلتاً معـشوقه را می بـیـند که به زیر آب می رود، و شهـریار هـم بدنبال او به زیر آب رفـته، هـر چـه جسـتجو می کـند، اثـری از معـشوقه نمی یابد؛ و در قعـر استخر سنگی به دست شهـریار می افـتد که چـون روی آب می آید ملاحضه می کـند که آن سنگ، گوهـر درخشانی است که دنـیا را چـون آفتاب روشن می کند و می شنود که از اطراف می گویند گوهـر شب چـراغ را یافته است. این خواب شهـریار هـم بـدین گـونه تعـبـیر شد که معـشوقـه در مـدت نـزدیکی از کف شهـریار رفت و در منظومهً ( زفاف شاعر ) شرح آن به زبان شهـریار به شعـر گـفـته شده است و در هـمان بهـجت آباد تحـول عـارفانه ای برای شهـریار دست می دهـد که گـوهـر عـشق و عـرفان معـنوی را در نـتـیجه آن تحـول می یابد.  شعـر خواندن شهـریار طرز مخصوصی دارد - در موقع خواندن اشعـار قافـیه و ژست و آهـنگ صدا هـمراه موضوعـات تـغـیـیر می کـند و در مـواقـع حسـاس شعـری بغـض گـلوی او را گـرفـته و چـشـمانـش پـر از اشک می شود و شـنونده را کاملا منـقـلب مـی کـند. شهـریار در موقعـی که شعـر می گـوید به قـدری در تـخـیل و اندیشه آن حالت فرو می رود که از موقعـیت و جا و حال خود بی خـبر می شود.  شرح زیر نمونهً یکی از آن حالات است که نگـارنـده مشاهـده کرده است:  هـنـگـامی که شهـریار با هـیچ کـس معـاشرت نمی کرد و در را به روی آشنا و بـیگـانه بـسته و در اطاقـش تـنـها به تخـیلات شاعـرانه خود سرگـرم بود، روزی سر زده بر او وارد شدم، دیـدم چـشـمهـا را بـسـته و دسـتـهـا را روی سر گـذارده و با حـالـتی آشـفـته مرتـباً به حـضرت عـلی عـلیه السلام مـتوسل می شود. او را تـکانی دادم و پـرسیدم این چـه حال است که داری؟ شهـریار نفـسی عـمیـق کشیده، با اضهـار قـدردانی گـفت مرا از غرق شدن و خـفگـی نجات دادی. گـفـتم مگـر دیوانه شده ای؟ انسان که در توی اطاق خشک و بی آب و غـرق و خفـه نمی شود.


دانلود با لینک مستقیم


بیوگرافی استاد شهریار

تحقیق درباره استاد مرتضی‌ مطهری‌ 30 ص

اختصاصی از رزفایل تحقیق درباره استاد مرتضی‌ مطهری‌ 30 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 36

 

استاد مرتضی‌ مطهری‌

َ‌ زاد، زادگاه‌ و زندگی99

-1-13 در 13 بهمن‌ ماه‌ سال‌ 1298 هجری‌ شمسی‌ در شهر فریمان‌ از توابع‌ مشهد در خانواده‌ای‌ از اهل‌ علم‌ و تقوا کودکی‌ دیده‌ به‌ جهان‌ گشود؛ خانه‌ای‌ که‌ انوار علم‌ و ایمان، تقوا و پاکی، راستی‌ و درستی‌ در آن‌ پرتوافکنده‌ بود و نام‌ شایسته‌ی‌ «مطهری» بهترین‌ معرف‌ این‌ بیت‌ پاک‌ و مطهر بود. آری‌ این‌ بزرگ‌ترین‌ نعمتی‌ بود که‌ از جانب‌ پروردگار به‌ شیخ‌ محمدحسین‌ مطهری‌ (مردی‌ که‌ عمری‌ را در طریق‌ حق‌ پیموده‌ و تقوا و پاکی‌ و اخلاص‌ در وجودش‌ تجسم‌ عینی‌ یافته‌ بود) داده‌ شد، چرا که‌ شایسته‌ نبود نور علم‌ و تقوا در این‌ خانواده‌ به‌ خاموشی‌ گراید بلکه‌ باید فرزندی‌ در این‌ خانواده‌ متولد گردد که‌ مشعل‌ فروزان‌ اسلام‌ را در دست‌ گیرد و به‌ اقصی‌ نقاط‌ این‌ جامعه‌ی‌ اسلامی‌ نور بیفشاند و با کردار و گفتار خویش‌ بشارت‌ از غلبه‌ی‌ حق‌ بر باطل‌ و ایمان‌ بر کفر دهد. آری، تقدیر خدای‌ تعالی‌ چنین‌ بود که‌ بر این‌ جامعه‌ی‌ اسلامی‌ منت‌ نهاده‌ کوکب‌ هدایتی‌ ارزانی‌ دارد که‌ در شب‌ یلدای‌ جهل‌ و ظلمت‌ دلیل‌ و رهنمای‌ حقیقت‌ جویان‌ و حق‌ پرستان‌ باشد و در تاریک‌ترین‌ دورانی‌ که‌ اسلام‌ عزیز از اطراف‌ و جوانب‌ مورد حمله‌ قرار می‌گیرد با پاسداری‌ از آن‌ برخیزد و دین‌ خدا را یاری‌ دهد. سرانجام‌ این‌ ستاره‌ی‌ درخشان‌ هدایت‌ در خانواده‌ی‌ شیخ‌ محمدحسین‌ مطهری‌ طلوع‌ نمود.

‌خانوادگی‌اش‌ حکایت‌ از این‌ جنبه‌های‌ بارز شخصیت‌ او یعنی‌ طهارت‌ و پاکی‌ روحش‌ می‌کرد ولی‌ باید نامی‌ که‌ برای‌ او انتخاب‌ می‌شد نشان‌ دهنده‌ی‌ جنبه‌ی‌ دیگری‌ از شخصیت‌ او باشد و لذا نام‌ «مرتضی» بر او نهادند تا حکایت‌ از روش‌ پسندیده‌ و شیوه‌ مرضی‌ او در زندگی‌ بنماید، و بدین‌ ترتیب‌ بود که‌ زندگی‌ «استاد مرتضی‌ مطهری» آغاز شد.

‌هر چند از حالات‌ و خاطرات‌ دوران‌ کودکی‌اش‌ هنوز اطلاعی‌ در دست‌ نداریم‌ ولی‌ فرازهای‌ حساسی‌ که‌ در طول‌ زندگی‌ او سراغ‌ داریم‌ و تقوا و پاکی‌ و صدق‌ و صفایی‌ که‌ در سراسر زندگی‌ او به‌ چشم‌ دیدیم‌ و نیز نشو و نمای‌ او در چنین‌ خانواده‌ای‌ پاک‌ و مطهر همه‌ حاکی‌ از آن‌ است‌ که‌ در آن‌ سنین‌ خردسالی‌ نیز بسان‌ دوران‌ کودکی‌ پیامبر اکرم‌ از کژی‌ و ناپاکی‌ به‌ دور بوده‌ و از امدادهای‌ غیبی‌ و تأییدات‌ الهی‌ برخوردار.

‌پس‌ از دوران‌ کودکی‌ به‌ مکتبخانه‌ رفته‌ و به‌ فراگیری‌ قرآن‌ و دیگر تعلیمات‌ ابتدائی‌ می‌پردازد.

‌در سنین‌ حدود ده‌ دوازده‌ سالگی‌ شور و عشق‌ و علاقه‌ی‌ او به‌ اسلام‌ و علوم‌ دینی‌ که‌ در سراسر زندگی‌ درخشان‌ او متجلی‌ بود در وجودش‌ مشتعل‌ می‌گردد و هر دم‌ این‌ شعله‌ را از اعماق‌ وجود او زبانه‌ می‌کشد. بالاخره‌ راز دل‌ را آشکار و تصمیم‌ خویش‌ را مبنی‌ بر تحصیل‌ علوم‌ دینی‌ برملا می‌سازد؛ و این‌ درست‌ هنگامی‌ است‌ که‌ ظلم‌ و فشار حکومت‌ استبدادی‌ رضاخان‌ روزگار را بر علما و روحانیون‌ تنگ‌ کرده‌ و چهره‌ی‌ ضد اسلامی‌ او را آشکار نموده‌ است. تصمیم‌ استاد مطهری‌ همگان‌ را به‌ حیرت‌ فرو برده‌ بود که‌ شگفتا! در چنین‌ هنگامی‌ که‌ اوضاع‌ سخت‌ و ناگواری‌ را که‌ بر علما و روحانیون‌ می‌رود به‌ رأی‌العین‌ مشاهده‌ می‌نماید چگونه‌ این‌ جوانک‌ روزها و شبها را در این‌ اندیشه‌ به‌ سر می‌برد. ناصحان‌ و خیرخواهان‌ به‌ پند و اندرز پرداختند تا بلکه‌ او را از این‌ اندیشه‌ منصرف‌ سازند ولی‌ غافل‌ از آنکه‌ دست‌ دیگری‌ در کار است‌ و راه‌ دیگری‌ در پیش. هر حیله‌ای‌ که‌ می‌اندیشند سودی‌ نمی‌بخشد و آتشی‌ که‌ در وجود این‌ جوانک‌ پاک‌ سرشت‌ نهفته‌ است‌ نه‌ تنها خاموش‌ نگشته‌ بلکه‌ افروخته‌تر می‌گردد. آخرالامر پافشاری‌ و اصرار استاد مطهری‌ در تصمیم‌ خویش‌ بر رأی‌ آنان‌ فائق‌ گشته‌ به‌ طوری‌ که‌ بر تصمیم‌ او گردن‌ نهاده‌ و به‌ تحصیل‌ او در رشته‌ علوم‌ دینی‌ رضایت‌ می‌دهند؛ و این‌چنین‌ است‌ که‌ خدا دین‌ خود را یاری‌ می‌دهد.

‌به‌ سن‌ دوازده‌ سالگی‌ - یعنی‌ در سال‌ 1311 شمسی‌ - به‌ حوزه‌ی‌ علمیه‌ی‌ مشهد عزیمت‌ نموده‌ و تحصیل‌ علوم‌ دینی‌ را آغاز می‌کند. در این‌ دوران‌ باز یکی‌ دیگر از فرازهای‌ حساس‌ زندگی‌ استاد مطهری‌ که‌ نقش‌ بسیار تعیین‌ کننده‌ در حیات‌ علمی‌ و معنوی‌ او و نیز نقشی‌ مؤ‌ثر در حیات‌ ایدئولوژی‌ اسلامی‌ داشته‌ است‌ نمایان‌ می‌گردد. اندیشه‌های‌ مربوط‌ به‌ خداشناسی‌ سخت‌ او را به‌ خود مشغول‌ می‌دارد به‌ طوری‌ که‌ خواب‌ و استراحت‌ را از او باز می‌گیرد، روز را در این‌ اندیشه‌ به‌ شام‌ و شام‌ را به‌ صبح‌ می‌رساند. روزها و شبها سپری‌ می‌شود، هفته‌ها و ماهها و سالها می‌گذرد و استاد مطهری‌ در این‌ دغدغه‌های‌ روحی‌ به‌ سر می‌برد، شک‌ و حیرت‌ وجود او را فرا می‌گیرد؛ به‌ اصالت‌ و اهمیت‌ این‌ افکار و دغدغه‌های‌ روحی‌ پی‌ می‌برد که‌ اگر این‌ مسائل‌ برای‌ او حل‌ نگردد و از این‌ وادی‌ حیرت‌ به‌ سرزمین‌ یقین‌ و ایمان‌ پای‌ ننهد در هر موضوع‌ دیگر اندیشه‌ کردن‌ جز اتلاف‌ وقت‌ نخواهد بود؛ و لذا مقدمات‌ عربی، فقهی، اصولی‌ و منطقی‌ را تنها از آن‌ جهت‌ می‌آموخت‌ که‌ بتوانند او را آماده‌ی‌ بررسی‌ سخن‌ فیلسوفان‌ بزرگ‌ بنمایند و لذا از همان‌ دوران، فیلسوفان‌ و عارفان‌ و متکلمان‌ تنها به‌ این‌ دلیل‌ که‌ آنها را قهرمانان‌ صحنه‌ این‌ اندیشه‌ها می‌دانست‌ در نظرش‌ بزرگ‌ می‌نمودند؛ و لذا مرحوم‌ آقا میرزامهدی‌ شهیدی‌ رضوی، مدرس‌ فلسفه‌ی‌ الهی‌ حوزه‌ی‌ مشهد در میان‌ آن‌ همه‌ علما و مدرسین‌ حوزه، تنها کسی‌ است‌ که‌ استاد مطهری‌ را شیفته‌ی‌ خود کرده‌ و دل‌ از دست‌ او ربوده‌ است؛ و شاید جاذبه‌ی‌ معنوی‌ و آرزوی‌ حاضر شدن‌ در درس‌ او بزرگ‌ترین‌ مشوق‌ و محرک‌ استاد مطهری‌ در طی‌ هر چه‌ سریع‌ترِ‌ علوم‌ مقدماتی‌ بوده‌ است.

‌بالاخره‌ استاد مطهری‌ پس‌ از حدود چهار سال‌ تحصیل‌ در حوزه‌ی‌ علمیه‌ی‌ مشهد، در حدود سال‌ 1316 شمسی‌ عازم‌ حوزه‌ی‌ علمیه‌ی‌ قم‌ می‌گردد و این، باز فرازی‌ دیگر از زندگی‌ پر فراز و نشیب‌ اوست‌ که‌ در تکوین‌ شخصیت‌ علمی‌ و روحی‌ او نقشی‌ بسیار مؤ‌ثر ایفا نموده‌ است. در طی‌ پانزده‌ سال‌ اقامت‌ در حوزه‌ی‌ علمیه‌ی‌ قم‌ و کسب‌ فیض‌ از محضر اساتید بزرگ، بر اندوخته‌ی‌ علمی‌ و معنوی‌ خود افزوده‌ و تحصیلات‌ خود را در علوم‌ و فنون‌ مختلفه‌ی‌ اسلامی‌ ارتقأ می‌بخشد. یکی‌ از فرازهای‌ حساس‌ این‌ دوران‌ که‌ در شخصیت‌ روحی‌ استاد مطهری‌ تأثیر به‌ سزایی‌ بخشیده‌ است‌ آشنایی‌ با مرحوم‌ حاج‌ میرزاعلی‌ آقا شیرازی‌ قُدٍّسَ‌ سرُّه‌ بوده‌ است‌ که‌ در سال‌ 1320 در اصفهان‌ رخ‌ می‌دهد.

َ‌ مطهری‌ در تهران‌

-2-15 استاد مطهری‌ در سال‌ 1331 به‌ تهران‌ مهاجرت‌ نموده، فصل‌ پر فراز و نشیب‌ دیگری‌ از زندگی‌ خود را آغاز می‌نماید. فعالیت‌ علمی‌ استاد مطهری‌ از همین‌ سال‌ آغاز می‌گردد. مقدمه‌ و پاورقی‌ بر جلد اول‌ اصول‌ فلسفه‌ را در سال‌ 1332 با پایان‌ رسانده‌ و شرح‌ جلد دوم‌ آن‌ را نیز در سال‌ بعد به‌ انجام‌ می‌رساند. با اینکه‌ بیش‌ از سی‌ و هفت‌ سال‌ از تألیف‌ این‌ کتاب‌ می‌گذرد، گردش‌ ایام‌ از طراوت‌ بیان‌ و استحکام‌ منطقی‌ آن‌ چیزی‌ نکاسته‌ است. استاد مطهری‌ از سال‌ 1332 به‌ بعد مبارزات‌ سیاسی‌ خود را شروع‌ نموده‌ و تا آخرین‌ روزهای‌ حیاتش‌ آن‌ را ادامه‌ می‌دهد، گرچه‌ در طول‌ تحصیل‌ در حوزه‌ی‌ علمیه‌ی‌ قم‌ نیز با «فداییان‌ اسلام» مرتبط‌ بوده‌ است. از سال‌ 1334 فعالیت‌ علمی‌ خود را در دانشکده‌ی‌ الهیات‌ و معارف‌ اسلامی‌ شروع‌ نموده‌ و کار تعلیم‌ و تدریس‌ را در آنجا به‌ مدت‌ بیست‌ سال‌ ادامه‌ می‌دهد. ضمناً‌ حوزه‌ی‌ درسی‌ ایشان‌ در مدرسه‌ مروی‌ در زمینه‌ی‌ تدریس‌ علوم‌ مختلف‌ اسلامی، خصوصاً‌ فلسفه‌ی‌ اسلامی، از همان‌ سالهای‌ اول‌ مهاجرت‌ به‌ تهران‌ تشکیل‌ گردیده‌ و تا سه‌ سال‌ قبل‌ از شهادت‌ ایشان‌ ادامه‌ داشته‌ است.

‌دوران‌ اقامت‌ استاد مطهری‌ در تهران‌ از پربارترین‌ دوره‌های‌ حیات‌ ایشان‌ است‌ و در این‌ دوره‌ است‌ که‌ تمامی‌ خدمات‌ ارزنده‌ی‌ ایشان‌ از تحقیق‌ و تدریس‌ و تألیف‌ گرفته‌ تا خطابه‌ و وعظ‌ و تبلیغ‌ و کوشش‌ در حل‌ مشکلات‌ و نابسامانیهای‌ اجتماعی‌ صورت‌ می‌گیرد.

‌موضوعی‌ را طی‌ چند بخش‌ ارائه‌ می‌دهیم.

َ‌ استاد مطهری‌ و فرهنگ‌ اسلامی‌

-3-15 از مشخصات‌ بارز و مزایای‌ ارزنده‌ی‌ استاد مطهری‌ و احاطه‌ی‌ وسیع‌ او بر فرهنگ‌ اسلامی‌ و جمیع‌ فنون‌ مختلف‌ آن‌ از قبیل‌ فقه‌ و ادبیات‌ و اصول‌ و تفسیر و حدیث‌ و فلسفه‌ و اخلاق‌ و عرفان‌ و سیر و سلوک‌ و تاریخ‌ بود.100

‌در اینجا لازم‌ است‌ که‌ چگونگی‌ نگرش‌ استاد مطهری‌ به‌ فرهنگ‌ و معارف‌ اسلامی‌ را روشن‌ سازیم:

‌استاد مطهری‌ که‌ با فرهنگ‌ اسلامی‌ و فنون‌ مختلف‌ آن، آشنایی‌ کامل‌ داشت‌ و خصوصاً‌ به‌ انگیزه‌ی‌ پیدایش‌ و سیر تاریخی‌ آنها واقف‌ و نیز با قرآن‌ و نهج‌البلاغه‌ و دیگر متون‌ اصیل‌ اسلامی‌ مأنوس‌ بود، با دیدی‌ واقع‌ بینانه‌ به‌ فرهنگ‌ اسلامی‌ نظر می‌انداخت‌ و این‌ معارف‌ را از آن‌ لحاظ‌ که‌ از اسلام‌ و قرآن‌ نشأت‌ گرفته‌اند و فرزندان‌ عزیز اسلام‌ با عشق‌ و اخلاص‌ وافر برای‌ شناخت‌ اسلام‌ آن‌ را بنا به‌ مقتضیات‌ زمان‌ و مسائل‌ مستحدثه‌ در هر عصر گسترش‌ داده‌اند، مورد توجه‌ قرار می‌دهد. اصولاً‌ آیاتی‌ از قرآن‌ که‌ راجع‌ به‌ احکام‌ اسلام‌ و درباره‌ی‌ عبادات‌ و معاملات‌ و حدود و دیات‌ و...است‌ انگیزه‌ی‌ تکوین‌ رشته‌ای‌ از فرهنگ‌ اسلامی‌ به‌ نام‌ «فقه» را فراهم‌ می‌کند، و آیاتی‌ که‌ راجع‌ به‌ اصول‌ عقاید و معارف‌ مبداً‌ و معاد است‌ زمینه‌ی‌ پیدایش‌ کلام‌ و فلسفه‌ی‌ اسلامی‌ را به‌ وجود می‌آورد، و نیز تعلیمات‌ اخلاقی‌ اسلامی، علمای‌ علم‌ اخلاق‌ را به‌ خود مشغول‌ می‌دارد و قِس‌ علی‌ هذا.

‌البته‌ استاد مطهری‌ مسائل‌ را به‌ دور از تعصب‌ می‌نگریست، منکر این‌ واقعیت‌ نبود که‌ برخی‌ اندیشه‌های‌ بیگانه‌ در طول‌ هزار و چهارصد سال‌ از طریق‌ دشمنان‌ و به‌ قصد خیانت‌ یا از طریق‌ دوستان‌ و به‌ قصد خدمت‌ در فرهنگ‌ اسلامی‌ نفوذ کرده‌اند؛ و حتی‌ استاد مطهری‌ به‌ این‌ نکته‌ واقف‌ بود که‌ در همین‌ زمان‌ که‌ نهضت‌ اسلامی‌ اوج‌ گرفته‌ است‌ باز اندیشه‌های‌ بیگانه‌ از سوی‌ این‌ دو گروه‌ با مارک‌ اسلامی‌ عرضه‌ می‌شود، راه‌ دفاع‌ این‌ است‌ که‌ فرهنگ‌ اصیل‌ اسلام‌ را به‌ زبان‌ روز عرضه‌ کرد و در مقابل‌ اندیشه‌های‌ بیگانه‌ به‌ پاسداری‌ از ایدئولوژی‌ اسلام‌ پرداخت؛ با استفاده‌ از فقه‌ اسلامی‌ «اقتصاد اسلامی» و «حقوق‌ اسلامی» و «فلسفه‌ی‌ سیاسی‌ اسلامی» و با استفاده‌ از فلسفه‌ و حکمت‌ و عرفان‌ اسلامی‌ «مسئله‌ شناخت‌ و جهان‌ بینی‌ اسلام» را عرضه‌ نمود و با استفاده‌ از معارف‌ قرآنی‌ به‌ نظر قران‌ درباره‌ی‌ فلسفه‌ی‌ تاریخ‌ پرداخت؛ و استاد مطهری‌ خود از کسانی‌ بود که‌ در این‌ راه‌ خدمات‌ ارزنده‌ای‌ به‌ جامعه‌ی‌ ما عرضه‌ کرد.

َ‌ استاد مطهری‌ و ادبیات‌ عربی‌ و فارسی‌

-4-15 استاد مطهری‌ به‌ ادبیات‌ عرب‌ و رشته‌های‌ مختلف‌ آن‌ از قبیل‌ صرف‌ و نحو، و بیان‌ و بدیع‌ که‌ به‌ عنوان‌ مقدمه‌ای‌ بر دیگر علوم‌ اسلامی‌ محسوب‌ می‌شود وقوف‌ و آشنایی‌ کامل‌ داشته‌ و در این‌ موارد در دوران‌ اقامت‌ در قم‌ تدریس‌ نیز می‌فرموده‌اند که‌ از آن‌ جمله‌ حوزه‌ی‌ درسی‌ مطول‌ ایشان‌ را می‌توان‌ نام‌ برد. آشنایی‌ و اطلاع‌ وسیع‌ استاد مطهری‌ از ادبیات‌ فارسی‌ نیز شایان‌ کمال‌ توجه‌ است. در اثر همین‌ آشنایی‌ دو جانبه‌ با اسلام‌ و ادبیات‌ فارسی‌ بود که‌ استاد به‌ نقش‌ بسیار مؤ‌ثر اسلام‌ در ادبیات‌ فارسی‌ پی‌ بردند و در غالب‌ کتب‌ ایشان‌ اشعار زیبایی‌ از مولوی‌ و حافظ‌ و سعدی‌ و دیگران‌ می‌بینیم‌ که‌ به‌ مناسبت‌ مطلب‌ آورده‌ شده‌ است. احاطه‌ی‌ استاد مطهری‌ بر شرح‌ اشعار عرفانی‌ و فلسفی، خصوصاً‌ مثنوی‌ مولوی‌ و دیوان‌ حافظ، شایان‌ کمال‌ توجه‌ است.

‌شاید آشنایی‌ استاد مطهری‌ با ادبیات‌ بسیار غنی‌ فارسی‌ موجب‌ شده‌ است‌ تا کتب‌ و مقالات‌ ایشان‌ از شیوایی‌ کلام‌ و شیرینی‌ بیان‌ برخوردار باشد. کلمات‌ سنگین‌ و دشوار در کتب‌ ایشان‌ معمولاً‌ بسیار کمیاب‌ است‌ و البته‌ چنین‌ شیوه‌ی‌ نگارش‌ خصوصاً‌ از ایشان‌ که‌ همانند دیگر علما و فضلا زمانی‌ بسیار طولانی‌ از زندگی‌ خود را با کلمات‌ و اصطلاحات‌ فنی‌ و لغات‌ عربی‌ می‌گذرانند بسیار مورد تحسین‌ است‌ و به‌ تعبیر آیت‌ الله‌ جوادی‌ آملی‌ نوعی‌ فداکاری‌ است.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره استاد مرتضی‌ مطهری‌ 30 ص